داستان عاشقانه‌ی یک جدایی؛ گفت‌وگو با بومباک، برنده‌ی بزرگ جوایز گاتهام

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۶ دقیقه
گفت و گو با نوآ بومباک

برندگان جوایز گاتهام ۲۰۱۹ اعلام و فیلم «داستان ازدواج» (A marriage story) به نویسندگی و کارگردانی نوآ بومباک برنده‌ی جوایز مهمی از جمله جایزه‌ی بهترین بازیگر مرد برای آدام درایور، بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه شد. نوآ بومباک سال‌هاست که نامش را به عنوان یکی از مهم‌ترین و روشنفکرترین کارگردانان سینمای مستقل جهان ثبت کرده است و فیلم‌های تحسین‌برانگیزی مثل «ماهی مرکب و وال»، «فرانسس ها» و «داستان‌های مه‌یه‌روویتز» ساخته است.

در فیلم «داستان ازدواج» لحظه‌ای وجود دارد که همه‌ی آن تنش‌هایی که درباره‌شان حرف نزده بودند و در زیر پنهان بود ناگهان منفجر می‌شود. چارلی نمایشنامه‌نویس (با بازی آدام درایور) و نیکول بازیگر (اسکارلت جوهانسون) در دام یک طلاق پردردسر افتاده‌اند که بخشی از آن مربوط به گرفتن حضانت فرزندشان است.تلاش می‌کنند با صحبت کردن به نتیجه برسند اما در نهایت از عصبانیت منفجر می‌شوند. دیدن دو ستاره‌ی درجه‌ یک که چه‌طور در آن صحنه به هم می‌پرند، هنر بومباک را نشان می‌دهد که هم شما را میخکوب می‌کند و هم خود کارگردان را شوکه کرد.

بومباک معتقد است که «داستان ازدواج» شخصی‌ترین فیلم اوست. یک داستان عاشقانه درباره‌ی طلاق. خود بومباک هم با طلاق و جدایی غریبه نیست. والدین او، که هر دو نویسنده‌اند سال ۱۹۸۳ وقتی او ۱۴ سال داشته از هم جدا شده‌اند. پدرش منتقد سینما و نویسنده‌ی ۱۲ رمان بود و مادرش منتقد سابق مجله‌ی ویلیج وویس. خود بومباک و همسر سابقش جنیفر جیسون لی بازیگر هم سال ۲۰۱۰ از هم جدا شدند.

با این حال «داستان ازدواج» یک فیلم اتوبیوگرافیک نیست بلکه بازتابی از وضعیت فعلی ازدواج و دست‌اندازهایش برای طبقه‌ای خاص در آمریکای مدرن است. (خیلی از آن‌ها دوستان خود بومباک هستند.)

بومباک تا امروز در روی پرده رفتن ۲۰ فیلم مشارکت داشته از آن‌هایی که خودش ساخته تا فیلم‌هایی که روی آن‌ها تاثیر زیادی داشته است از کارهای اسپیلبرگ تا اسپایک لی.

– ماه پیش گفت‌وگویی با آدام درایور بازیگر فیلمت انجام دادیم و او گفت که رابطه‌ی بین بازیگر و کارگردان شبیه رابطه‌ی فرزند و پدر و مادر است چون بازیگران نیاز به تایید دارند. تو هم همین احساس را داری؟

فکر می‌کنم جنبه‌هایی از این حرف درست است. وقتی موقع کار کردن سر فیلم هستید می‌توانید در این نقش‌ها بیفتید. اما این قضیه‌ عمدی است. آن‌ها جلوی شما بازی می‌کنند و تا سطحی تایید شما را می‌خواهند. شما آن جا هستید تا هدایت‌شان کنید. اما می‌تواند به سمت دیگری هم هدایت شود. زمان‌هایی هست که بیشتر حسی شبیه برادر به برادر وجود دارد یا برادر و خواهر یا شبیه دو رفیق. همه‌ی این نقش‌ها می‌تواند سر صحنه‌ی فیلمبرداری رخ بدهد. شما می‌خواهید از احوالات آن‌ها آگاه باشید اما نباید زیاده‌روی هم بکنید.

– شنیده‌ام که سر صحنه هیچ‌وقت قبل از شروع کردن یک سکانس نمی‌گویید: «اکشن» (حرکت). درست است؟

بله درست است. احساس می‌کنم همیشه به نوعی تلاش می‌کنم که پشت دوربین مرزها را از بین ببرم. قبل و بعد از فیلمبرداری همان‌طور رفتار می‌کنیم که در حین فیلمبرداری. گفتن کلمه‌ی «اکشن» از عمد این حس را به وجود می‌آورد که: خب حالا بازی را شروع کن. وقتی قرار است در مسابقات اتومبیلرانی شرکت کنید و داخل سوت می‌دمند و همه دارند گاز می‌دهند گفتن این حرف منطقی است. اما برای من این حس را دارد که وقتی همه چیز از پیش تعیین شده و دوربین آماده است و ما نقشه‌ی بازی را داریم، می‌دانیم که صحنه خالی است و همه هم دیالوگ‌هایشان را حفظ هستند خب دیگر باید به بازیگران همه چیز را بسپاریم تا شروع کنند.

– فیلم «داستان ازدواج» از کجا شروع شد؟

من دنبال راهی می‌گشتم که یک قصه‌ی عاشقانه بسازم. منتها می‌خواستم به شیوه‌ی جدیدی فیلم عاشقانه‌ام را روایت کنم. یک ایده‌ی خیلی کلی بود. داشتم داستان یک طلاق را می‌گفتم و احساس کردم می‌توانم در آن داستان یک ازدواج را هم تعریف کنم. همه چیز از آن نظریه درباره‌ی داستان عاشقانه آمد.

– من در دهه‌ی پنجم زندگی‌ام هستم و دوستانی دارم که جدایی را تجربه کرده‌اند. آن‌ها طوری توصیفش می‌کنند که شبیه مرگ به نظر می‌رسد. آیا تحقیقات زیادی انجام دادی که به آن جنبه از داستان برسی؟

بله تحقیقات زیادی کردم. من متاسفانه، یا شاید بعضی اوقات خوشبختانه، دوستانی دارم که طلاق گرفته‌اند. با خیلی از آن‌ها سر ساخت این فیلم صحبت کردم. حتی آن‌هایی که زمان جدایی‌شان حضور داشتم. با آن‌ها حرف زدم. من خودم جدا شده‌ام و با دوستانی که در آن فرآیند کنار من بودند صحبت کردم. پیش آن‌ها رفتم و این‌بار به شیوه‌ای فرمول‌بندی شده و استیلیزه‌تر با آن‌ها مصاحبه کردم. می‌خواستم دوباره داستان‌ها را بشنوم. حرف زدن هم با مردان و هم زنان خیلی جالب بود. گاهی اوقات هر دوی آن‌ها دوباره ازدواج کرده بودند. جالب بود که نقطه‌نظرهای مختلف را بشنوم. بشنوم که چه‌طور همه چیز تغییر کرده است. در این‌باره حرف زدیم که آن موقع چه حسی داشتند و حالا چه حسی دارند. در برخی موارد همه چیز خیلی دراماتیک تغییر کرده بود.

مردم غالبا وقتی در حال جدایی هستند احساس شرم می‌کنند در نتیجه صحبت کردن درباره‌اش به خصوص وقتی در پروسه‌ی انجامش هستید کار دشواری است. به علاوه این حرف زدن‌ها برایم روشن کرد که بعد از جدایی هم چه اتفاقاتی می‌افتد.

– از پالت رنگی که در فیلم استفاده کردید و شیوه‌ای که نیویورک را فیلمبرداری کردید خوشم می‌آید. اما بعد چه‌طور رنگ‌های لس‌آنجلس را برای فیلمبرداری انتخاب کردید؟

یکی از چیزهایی که از همان ابتدا با رابی رایان مدیر فیلمبرداری‌مان و مارک بریجز که کار طراحی لباس را انجام می‌داد، درباره‌اش تصمیم گرفتیم این بود که نیویورک و لس‌آنجلس محیط‌های کاملا متفاوتی دارند و چه‌طور پالت رنگی‌ و نورشان را دربیاوریم. نور لس‌آنجلس آن‌قدر متفاوت است که من می‌توانم از صحنه‌های یک فیلم حتی پیش از آن که به من بگویید بفهمم که در لس‌آنجلس فیلمبرداری شده است. ما پالت رنگی مشابهی را انتخاب کردیم چون می‌دانستیم در نور خودش تغییر می‌کند. آجرهای قرمز رنگ‌پریده، آن خاکستری زغالی بتونی با نقطه‌های کوچک درختان سبز و هر آن چه که از آسمان می‌توانید در نیویورک ببینید. در لس‌آنجلس سبزها تندتر شدند و آبی آسمان بیشتر شد. کافی بود فقط به محیط واقعی پایبند بمانیم.

گفت و گو با نوآ بومباک داستان ازدواج

– انتخاب‌های بصری شما به چشم می‌آیند چون پشت آن‌ها احساسات فراوانی نهفته است. تاثیر پشت این انتخاب‌ها دقیقا چه بود؟

به عنوان مثال من می‌دانستم که تعدادی زیادی کلوزآپ خواهیم داشت. یکی از کارهایی که کردیم این بود که نسبت تصویر را باریک کردیم. معمولا به صورت وایداسکرین تصویر را می‌گیریم با نسبت یک به ۸۵ اما نسبت این یکی یک به ۶۶ بود. فکر می‌کردم که واقعا زیباست. بخش دیگری از قصه این بود که این آدم‌ها کنترل روایت‌شان را جایی از دست می‌دادند و گاهی اوقات صدایشان می‌گرفت چون وکیل‌ها به جای آن‌ها کنترل را به دست می‌گیرند. فکر می‌کنم در زندگی داخلی این آدم‌ها چیزهای زیادی برای گفتن وجود دارد. در مورد اسکارلت جوهانسون و آدام درایور صورت‌هایشان بود که همه‌ی این حرف‌ها را می‌زد. احساساتشان را در صورتشان فوق‌العاده نشان می‌دادند.

یکی از فیلم‌هایی که من و مدیر فیلمبرداری‌مان زیاد با هم دیدیم «پرسونا» ساخته‌ی اینگمار برگمان بود. من عاشق شیوه‌ی استفاده از کلوزآپ در آن فیلم هستم. عاشق این هستم که چه‌طور از نماهای صورت برای جدا کردن و گاهی برای پیوند دادن آدم‌ها استفاده می‌کند. به علاوه این را هم می‌دانستم که نماهای واید و عریض هم می‌خواهیم چون باید محیط را هم به تصویر می‌کشیدیم. محیط شهر بخش مهمی از قصه‌ی ما بود.

این‌طوری بود که تعادل بین کلوزآپ‌ها و نماهای واید رعایت شد.

بیشتر بخوانید:
درخشش «داستان ازدواج» در مراسم جوایز گاتهام ۲۰۱۹

منبع: awardsdaily



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X