گزارش سفر به دریاچه ارومیه؛ سرزمین آبی سرخ
فاصله بین تبریز و ارومیه حدود ۱۴۶ کیلومتر است و با وسیلهی نقلیه شخصی میتوان این مسیر را ۲ ساعته پیمود. جاده از سردرود، ایلخچی، گمیچی و آقگنبد گذشته و در نهایت به پل شهید کلانتری میرسد که این پل دریاچه ارومیه را به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم میکند. دریاچه ارومیه از دور هم متفاوت جلوه میکند، اندکی مانده به عوارضی پل، تپهای سنگی است که با صرف یک ساعت زمان و البته دقت زیاد که اندکی تجربه صخرهنوردی را هم میطلبد، میتوانید از بالای آن دریاچه را زیرنظر بگیرید. یکی از معضلات زیستمحیطی دریاچه ارومیه همین پل شهید کلانتری است، پلی که یکی از منحصربفردترین زیستگاههای طبیعی کشور را دو تکه کرده است. این پل میانگذر در اصل بخشی از بزرگراه شهید کلانتری است که دو استان آذربایجان شرقی و غربی را به یکدیگر وصل میکند. اما مشکل زیستمحیطی این پل و ضرر ناشی از آن برای دریاچه ارومیه دقیقاً چیست؟
پلی که شرق و غرب را به قیمت چندپارگی یک زیستگاه به هم وصل کرد
در حین گذر از پل شهید کلانتری، رفت و آمد مکرر وسایل نقلیه سنگین و حضور پرتعداد خودروها بشدت جلب توجه میکند. نگاهی سطحی به دو طرف این پل گویای یک تغییر آشکار زیست محیطی است: تکهتکه شدن یک زیستگاه. چندپارگی زیستگاه یکی از مهمترین تهدیداتی است که علاوه بر تخریبی که آشکارا در محیط صورت میگیرد، بقای زیستگاههای یکپارچه و شکننده را در معرض مخاطره قرار میدهد. چندپارگی زیستگاه در کل فرآیندی است که به موجب آن نواحی بزرگ و پیوستهای از زیستگاه نهتنها از نظر مساحت کاهش پیدا میکنند بلکه در اصل به دو یا چند قطعه تفکیک میشوند و مشابه این شرایط در ارومیه نیز رخ داده است. زمانیکه زیستگاهی چند پاره میشود، تخریب میشود، قطعات آن اغلب بوسیله چشماندازهایی که یا تغییر کردهاند یا کیفیت پیشین خود را از دست دادهاند، از یکدیگر جدا و اصطلاحاً ایزوله میشوند. در نتیجه حواشی آنها نیز تحتتاثیر شرایط مختلف تغییر میکند که از آن تحت عنوان اثر حاشیهای یاد میشود. اثرات حاشیهای در ارومیه به اندازهای ملموس است که سواحل بخش شمالی با سواحل جنوبی کلا از نظر ظاهری هم با یکدیگر فرق دارند. چندپارگی یا تکهتکه شدن زیستگاه بعنوان یک تهدید جدی و مهم تنوعزیستی در کل دنیا شناخته شده چرا که باعث میشود بسیاری از گونههای تحت تاثیر دیگر امکان بقا نداشته باشند.
زمینهای کشاورزی اطراف دریاچه
در مسیر دسترسی به دریاچه، زمینهای متعدد کشاورزی به چشم میخورد که به گفته جوامع محلی اطراف رونق و سرسبزی گذشته خود را گویی به فراموشی سپردهاند. کشاورزی و سدسازی جزو متهمان ردیف اول بحران کنونی دریاچه ارومیه هستند. در راستای اجرای پروژهی احیاء دریاچه ارومیه، قرار است که از کشت محصولات پرمصرف آب در این منطقه کلاً جلوگیری شود. طرح موسوم به «نکاشت» یکی از مصوبات ستاد دریاچه ارومیه است که از اول آبانماه سال گذشته (زمان کشت پاییزه) در دستورکار قرار گرفت و قرار است که به مدت ۳ سال در حدود ۵۰ هزار هکتار از زمینهای زراعی حوضه آبریز دریاچه ارومیه اجرا شود. اساس طرح بدین شکل است که بخشی از اراضی زراعی حوضه زرینهرود به اجاره دولت درآمده و کشاورزان دیگر در آن کشت نخواهند کرد. خسارت ناشی از نکاشت محصول نیز به صاحبان اراضی داده میشود تا در نهایت آب این بخش در راستای تامین حقابه دریاچه بدان مسترد شود. تغییر الگوی کشت از محصولات پرمصرف آبی مانند چغندرقند، سیب، پیاز خوراکی و گوجه به محصولات کممصرف مانند گندم، انگور، سیبزمینی و هویج یکی از مهمترین راهکارهای احیاء دریاچه ارومیه در برهه کنونی است.
آیا خشکسالی مقصر است؟
دریاچهی ارومیه، بزرگترین دریاچه نمکی داخلی کشور است که وسعت آن زمانی بالغ بر ۵ هزار کیلومترمربع تخمین زده شد. این دریاچه کمنظیر دیرچندی است که بواسطهی افت شدید تراز آب و خشک شدن تدریجی، در صدر اخبار ایران و جهان قرار دارد. وضعیت کنونی دریاچه ارومیهی نشانگر سالها بهرهبرداری مازاد از این حوضه آبخیز است. خشکسالیهای سالهای اخیر تب دریاچه ارومیه را تشدید کرده اما در اصل ریشه این تب، تنها خشکسالیها نبوده بلکه حتی بدون این خشکسالیهای طولانی نیز باز هم دیر یا زود دریاچه ارومیه وضعیتی اینچنین را تجربه میکرد. یکی از رویکردهای مثبت در ارومیه، رویکردی است که پروژه حفاظت از تالابهای ایران زمینه اجرای آن را در ۴۰ هزار هکتار از زمینهای تحت کشت آبی در دست انجام دارد. این رویکرد که در اصل یک رویکرد اکوسیستمی است، میتواند در مصرف آب هر زمین کشاورزی حدود ۳۵ درصد صرفهجویی کند و در عین حال همزمان باعث افزایش میزان باروری و حاصلخیزی نیز شود. رویکرد اکوسیستمی، یک رویکرد مشارکتی است که بر اساس آن بخشهای مختلف درگیر با مساله آب از جمله کشاورزی با جوامع محلی بعنوان عناصر کلیدی همگام شده و هر یک به منظور کاربری پایدارتر از منابع آبی مسئولیتی را در پیش میگیرند.
ارومیه در خون غلطید
دریاچه ارومیه که زمانی یکی از بزرگترین دریاچههای خاورمیانه بود، امروز بیشتر به صحنه وقوع یک قتل از نوع زیستمحیطی آن شبیه است. این دریاچه همانند دریاچه آرال (حدفاصل دو کشور قزاقستان و ازبکستان) و دریای سالتون (Salton Sea) واقع در ایالت کالیفرنیا، یک پهنه نمکی است که سالهاست دستخوش خشکسالی شده و از وسعت آن هم به طور مکرر کاسته شده است. در اواخر ماه آوریل (اوایل اردیبهشت ماه) ماهواره آکوا ناسا تصویر دریاچه ارومیه را با رنگ سبز سیر ثبت کرد اما درست از اواسط ماه جولای (اواخر تیرماه)، بدنه آبی این دریاچه را جلبک و باکتریهایی پر کردند که رنگ سبز تصویر ماهوارهای دریاچه را به قرمز بدل ساختند. زمانی که بعنوان یک بازدیدکننده در کنار ساحل قدم میزنید، این رنگ بیشتر متمایل به گلبهی و صورتی است تا قرمز و البته تاثیر اولیه چندان خوشایندی هم بر بیننده ندارد چرا که هر بیننده طبیعتاً انتظار رنگ آبی را از هر دریاچهای دارد. تحقیقات بر روی این دریاچه منحصربفرد نشان داده که هر چقدر از مساحت دریاچه کاسته میشود، میزان شوری آب هم افزایش پیدا میکند. در حقیقت آب گرم پرنمکی که هماکنون در دریاچه جریان دارد، زمینه را برای رشد و زادآوری نوعی جلبک موسوم به جنس Dunaliella فراهم ساخته و همین جلبک است که رنگ آب را به قرمز تغییر داده است. دانشمندان میگویند که این جنس جلبک در محیط دریایی، مولد رنگ سبز است اما در شرایطی که غلظت نمک خیلی زیاد و نور هم شدید باشد، این جلبک میکروسکوپی به دلیل تولید کاروتنوئیدهای حفاظتی در سلولهایش، قرمز رنگ میشود. دانشمندان در عین حال به نقش یک خانواده از باکتریها موسوم به Halobacteriaceae نیز در این مورد شک دارند. این ارگانیسمهای نمکدوست از رنگدانه قرمزشان برای جذب نور خورشید و تبدیل آن به انرژی استفاده میکنند. در نتیجه عدهای این فرضیه را مطرح کردهاند که حضور وسیع آنها در ارومیه می تواند دلیل این رنگ قرمز باشد.
آیا ارومیه پیش از این هم تغییر رنگ داده؟
تغییر رنگ دریاچه ارومیه پیش از این هم اتفاق افتاده است. بارانهای بهاره و ذوب برف و یخ از کوهستانهای اطراف به صورت معمول آب شیرین را وارد دریاچه میکند و این امر باعث تثبیت میزان نمک دریاچه و بالطبع رنگ آن میشود. اما مادامیکه خشکسالی و مصرف آب کشاورزی در این منطقه غالب باشد، میبایست انتظار دوام این رنگ قرمز را هم داشت. مصاحبه با افراد محلی و پرسش از آنها درباره این تغییر رنگ باعث شد که ابهامات بیشتر هم شود. برخی از افراد محلی میگویند که این شرایط یعنی تغییر رنگ دریاچه، نزدیک ۲ سال است که با شدت کم و زیاد وجود دارد و هر بار هم دورههای آن و شدت رنگ قرمز متفاوت بوده، البته ظاهراً این بار برخلاف دفعات پیشین شدت تغییر رنگ خیلی بیشتر از گذشته است. تصاویر ماهوارهای موید این واقعیت هستند که دریاچه ارومیه ۷۰ درصد مساحت خود را در ظرف ۱۴ سال گذشته از دست داده است. کریستالهای سفید نمکی تیز که حاصل تبخیر هستند، هماکنون محیط اطراف دریاچه را پر کردهاند. در هنگام قدم زدن در زیر پل، آثار شگفتانگیزی از کریستالهای نمک مشاهده میشود که بیشتر شبیه درختان نمکی هستند. اگر این مجسمههای زیبای طبیعی را از نزدیک مشاهده کنید، چوب درختانی را خواهید دید که دور آنها را نمک پوشانده است. از سوی دیگر، این دریاچه که زمانی مأوای بسیاری از پرندگان مهاجر بود، در شرایط کنونی کمتر پرنده مهاجری را به خود جذب میکند و علت هم همان رنگ قرمز نامتعارف دریاچه است. نویسنده در زمان بازدید چند ساعته از ساحل دریاچه تنها توانست پرواز یک فرد فلامینگو را مشاهده کند.
جمعبندی
نگرانیها دربارهی دریاچه ارومیه که به خون خود غلطیده، هر روز بیشتر میشود. کارشناسان باور دارند که تغییر رنگ امروز دریاچه علامت هشدار جدی است که تاکنون چندان که باید جدی گرفته نشده، واقعیت این است که ارومیه امروز بیش از گذشته نیازمند توجه و حفاظت است. تغییرات جمعیتی، استحصال آب بالاخص در زمینهای بالادست و تغییرات اقلیمی از جمله مهمترین عوامل تهدید بقای دریاچه ارومیه بعنوان بزرگترین دریاچه نمکی درونمرزی ایران و یکی از باارزشترین اکوسیستمهای آبی کشور هستند. در ظرف ۳۰ سال گذشته تعداد ساکنان حاشیه این حوضه، ۳ برابر و میزان برداشت آب برای مصارف کشاورزی، ۴ برابر شده است و سطح کنونی آب این دریاچه هم بیش از ۴ متر زیر سطح حیاتی رفته که همه این موارد بخوبی نشاندهنده یک بحران زیستمحیطی نهتنها در ابعاد محلی بلکه حتی در ابعاد منطقهای است.
بنده ساکن تبریز هستم. دریاچه ارومیه هم تقریبا نزدیک شهرمان است. ما روی دریاچه و آب و … تعصب نداریم. یعنی چشممان را نمیبندیم و نمیگوییم دریاچه باید حفظ شود. اما کارشناسان روزی را گوشزد میکنند که کار از کار گذشته و موضوع دریاچه تبدیل به معضل شده. اگر روزی بستن راه آبهای منتهی به دریاچه، برای تأمین آب نوشیدنی و زراعی اهالی آن منطقه ضروری و غیر قابل انکار بود، هم اکنون هم برای حفظ حیات منطقه و تأمین حق زندگی همان اهالی، باید دریاچه را نجات بدهند. نباید بستن راه آب که کاری آسان است، انجام شود و انتقال آب که کاری نسبتا دشوار است، انکار شود.
دریاچه ارومیه مدت هاست که مرده و متاسفانه دیگه هیچ اقدامی هم از مرگ اون جلوگیری نمیکنه و بزودی به کلی خشک میشه
ممنون ا ز پست
کو گوش شنوا