ژان پیر ملویل؛ شاعرِ جنایتکاران سینما
مواجهه با سینمای ژان پیر ملویل (Jean-Pierre Melville) یعنی روبرو شدن با مردانی سفت و سخت، ظاهرا بیعاطفه و همزمان مرموز. جهانی شدیدا مردانه. جهان گنگسترهایی که عموما در شرایطی ناامن قرار دارند و تقریبا از آغاز فیلم سرنوشت نهایی و تلخشان حدسزدنی است. کافهها، بارها، بارانیها و کلاهها، سیگارهای برگ، سرقتها و قتلها و نهایتا مخمصه و مرگ. همه اینها البته با حوصله و جزییاتی شگفتانگیز روایت میشوند.
احتمالا مشهورترین کاراکتری که ملویل خلق کرده «جف کاستلو» شخصیت قاتل فیلم «سامورایی» (Le Samouraï) است. یک قاتل حرفهای و کمحرف با بازی «آلن دلون» که در تاریخ سینما جایگاه ویژهای پیدا کرد و الهامبخش شخصیتها و فیلمهای دیگر شد.
جف کاستلو، یک آدمکش خونسرد است که بخاطر پول دست به قتل میزند و در عین حال تنهایی، رمز و راز و جنسی از پوچی و مرگطلبی را به مخاطب انتقال میدهد. میشود ادعا کرد کاستلو به نوعی سرچشمه همه شخصیتهای ملویل است یا هر مرد دیگری که ملویل خلق کرده، نوعی از جف کاستلو است.
جهان ملویل
ریشه مردان سینمای ملویل و روح فیلمهای او را میشود در جریانها و عناصر مختلفی جستوجو کرد اما تاثیر سینمای گنگستری هالیوود در دهه ۳۰ بر تصویرپردازی او از مردان سرسخت فیلمهایش انکارناپذیر است. گنگسترهای سینمای ملویل از دهه ۵۰ تا ۷۰ در فیلمهای او خودنمایی میکنند؛ شکل و شمایل آنها کماکان شمایلی قدیمی متعلق به دهههای گذشته است. این آدمها به نوعی منقضی و تمام شدهاند، در واقعیت دوران آنها به سررسیده و در سینما هم به اندازه یک فیلم فرصت زندگی دارند. زندگیای که اساسا در سایه تهدیدها و مخاطرات سپری میشود. تهدیدهایی که به خوبی در فرم فیلم، در قابها و در حالت آدمها جاریاند.
در برابر گنگسترهای قانونشکن، پلیسها قرار دارند. احتمالا پلیسهای سینمای ملویل از جمله منفورترین پلیسهای تمامی تاریخ سینما باشند. شیوههای آنها همیشه کثیف و غیراخلاقی به تصویر کشیده میشود. آنها عملا تفاوتی با مجرمان ندارند مگر اینکه در جایگاه قانونی متفاوتی قرار گرفتهاند و به همین خاطر هم ریاکارترند. از پشت خنجر میزنند و نهایتا ضدقهرمان قصه را در جدالی نابرابر و همراه با ناجوانمردی به دام میاندازند یا میکشند.
یکی از فرضیههای جذاب درباره ریشه تمایلات ملویل به گنگسترهای قانونشکن به تاثیرات جنگ جهانی دوم روی نگاه این کارگردان به جهان اشاره دارد.
ژان-پیر گرومباخ (نام اصلی ملویل) متولد سال ۱۹۱۷ است. او در جنگ جهانی دوم عضوی از نهضت مقاومت فرانسه بود و با آلمانها جنگید. در همین زمان نام مستعار ملویل را برای خود انتخاب میکند که ظاهرا از نام نویسنده آمریکایی هرمان ملویل الهام گرفته شده. ملویل پس از پایان جنگ این نام مستعار را برای خود نگه میدارد. درباره نهضت مقاومت چندین فیلم میسازد و البته در کنار همه اینها جهانبینیاش هم از جنگ تاثیرات گستردهای میپذیرد. اما درس نهضت مقاومت برای ملویل چه بود؟
در روزهای سخت، در شرایطی که فرانسه تحت اشغال نازیها بود و برخی از فرانسویها برای حفظ موقعیتشان با آلمانها همکاری میکردند چه کسانی حاضر شدند بخشی از نهضت مقاومت باشند و با اشغالگران بجنگند؟ بسیاری از آنها همان مردانی بودند که بعدا ژان پیر ملویل در سینما بهشان ادای دین کرد. جداافتادهها، آدمهای حاشیهای، دزدها، بزهکارها، مردان سرسخت و کلهشقی که در یک جامعه قانونمند احتمالا جایی روبروی قانون میایستند در حالی که بسیاری از آدمهای قانونمدار و آدابدان فرانسوی همکار نازیها شده بودند. همینها تا حد زیادی جهان ملویل را شکل میدهد؛ گنگسترها و جنایتکارها، آدم بدهای قصه ملویل نیستند و نباید هم باشند.
نهضت مقاومت و جهان گنگسترها
«خاموشی دریا» (Le Silence de la mer) اولین فیلم بلند ملویل است که در سال ۱۹۴۹ ساخته میشود. طبیعتا این اولین فیلم که پس از جنگ جهانی دوم ساخته میشود، بیشتر از هر چیز هم از جنگ تاثیر پذیرفته. داستان فیلم در سال ۱۹۴۱ میگذرد. یک مرد فرانسوی و خواهرزادهاش و رابطه پیچیدهشان با یک ستوان آلمانی که همزمان با اشغال فرانسه در خانه این دو حضور دارد. در خاموشی دریا که یکی از فیلمهای درخشان ملویل است سکوت مرد و خواهرزادهاش و امتناع آنها از گفتوگو با ستوان آلمانی، که اتفاقا یک آلمانی شرور و خشن هم ترسیم نشده و با کلیشهها فاصله دارد جلوهای از مقاومت است.
ملویل در کنار سکوت دریا، «ارتش سایهها» (Army of Shadows) و «لئون مورن، کشیش» (Léon Morin, Priest) را هم درباره نهضت مقاومت میسازد. ارتش سایهها یکی از بهترین فیلمهای ملویل و شاید کاملترین اثر او درباره جنگ و نهضت مقاومت است. فیلمنامه براساس رمانی از ژوزف کسل نوشته شده که خود عضو نهضت مقاومت بوده و تجربیاتی مستقیم از آن روزگار را بازتاب میدهد. فیلم تعدادی از اعضای نهضت مقاومت را نمایش میدهد که میان خانههای امن در حال فرارند، باید خبرچینها را پیدا کنند و بکشند، با نیروهای نظامی درگیرند و مهمتر از همه باید از خطر مرگ که همچون سرنوشتی محتوم برسرشان سایه گسترده فرار کنند. ارتش سایهها به شکلی قابلتوجه شباهتهایی با فیلمهای جنایی ملویل دارد. همچون گنگسترهایی که باید پس از یک دزدی به دنبال خانه امن بگردند، مطمئن باشند که واسطهها جاسوس از آب درنیایند و هر لحظه انتظار رویارویی نهایی با پلیسها را بکشند. این آمیختگی، آمیختگی درونی جهان ملویل و سینمای اوست؛ جهان زیرزمینی نهضت مقاومت و جهان زیرزمینی خلافکارها.
فیلمهای ژان پیر ملویل که جهان بزهکاران را میکاود از «باب قمارباز» (Bob le flambeur) آغاز میشوند و تا آخرین فیلم او « یک پلیس» (Un flic) ادامه دارند. در این میان فیلمهایی چون کلاه (Le Doulos)، سامورایی و دایره سرخ (Le Cercle rouge) را میسازد که یکی از دیگری بهترند. فیلمهایی که با جزییات فراوان و شگفتانگیز و یکیکردن زمان واقعی و زمان سینمایی در بسیاری از صحنهها با حوصله و دقتی مثالزدنی سرقت و جنایت را نمایش میدهند و به زیرپوست شخصیتها میروند. فیلمهای جنایی ملویل منحصر به فردند، ترکیبی از فیلم نوار و فیلمهای موج نویی سینمای فرانسه. همانطور که نام شخصیت اصلی فیلم سامورایی، جف کاستلو (Jef Costello) یک نام آمریکایی است اما با حذف یک «f» در نام کوچک فرانسوی شده است. ترکیبی از آمریکا و فرانسه، ترکیبی از نوار و موجنو، ترکیبی از هالیوود دهه ۳۰ و فرانسه دهههای شصت و هفتاد.
نهایتا میتوان اشاره مختصری هم داشت به تاثیرات ژان پیر ملویل بر سینماگران معاصر خود. سبک ویژه و منحصر به فرد ملویل بر دیگر سینماگران فرانسوی هم اثرگذار بوده است. حتی شیوههای ساخت فیلم توسط او در لوکیشنهای واقعی یکی از اصلیترین منابع الهام تمامی کارگردانهای موجنویی بوده است. دیدگاه مثبت جوانان سینمای موجنوی فرانسه به ملویل را باید در پسزمینه این نکته در نظر گرفت که این جوانان، منتقدان سرسخت تمام میراث گذشته سینمای فرانسه بودند و به جز چند کارگردان تقریبا تمام چهرههای قدیمیتر را با نقدهای برنده ویران میکردند. با این وجود ملویل آنقدر خوب بود که موجنوییها را هم متاثر کند.
شاید بهترین نشانه از حضور نمادین ملویل در جریان جدید سینمای فرانسه حضور او در فیلم سینمایی «از نفسافتاده» (Breathless) ژان لوک گدار بود. حضور در قامت بازیگر یک نقش کوتاه و همزمان در نقش نوعی مشاور . از نفس افتاده به نوعی در کنار «چهارصد ضربه» (The 400 Blows) از مانیفستهای موج نوی سینمای فرانسه است و ظاهرا شیوه خاص تدوین آن (جامپ کات) تحت تاثیر رهنمودهای ملویل به گدار بوده است.
خیلی مفید بود. بسیار قوی نوشته شده و واقعاً از دقت نظر شما و وسواستان در خوب نوشتن ممنونم آقای دلخموش