پاورقی دنبالهدار کتاب «یگانه دستگاه: تاریخچه مخفی آیفون» (فصل دهم/بخش پنجم)
دستگاه ریسک ایکرون، دستاوردی بود شگرف و بینظیر. در همان زمان ثروت ایکرون رو به کاهش گذاشته بود و درست مصادف با همین مسئله، بهنظر میرسید که اقبالی عمومی برای آرم پدید آمده که نوید رشد و افزایش درآمد میدهد. برای همین در سال ۱۹۹۰، ایکرون با همکاری شرکتی دیگر، مشترکاً شرکتی ثالث تأسیس کردند که هدف آن تنها کار بر روی قطعهی آرم بود. شرکتی که ایکرون با آن همکاری کرد، همان شرکتی بود که زمانی میخواست از لحاظ الفبایی بر آن چیره شود، یعنی همان شرکت اپل. در آن زمان جان اسکالی[۱] مدیرعامل اپل بود و میخواست از قطعهی آرم در نخستین دستگاه قابل حمل ساخت شرکت استفاده کند. این دستگاه چیزی نبود جز دستگاه نیوتن. چند سالی بعد از آغاز این همکاری، کمکم اقبال عمومی نسبت به دستگاه نیوتن رو به کاهش گذاشت و سهم اپل هم در این شرکت ثالث کم و کمتر شد. اما آرم کماکان محبوب بود و تازه بر محبوبیتش هم افزوده میشد. چرا که آرم قطعاتی کممصرف تولید میکرد و مدل کسبوکار آن هم مدلی بود یگانه و منحصربهفرد. ویلسن مصرانه میگوید که همین مدل کسبوکار بود که نهایتاً باعث شد آرم به همهجا پخش و تا این حد فراگیر شود و در این همه دستگاهها و قطعات گوناگون به کار رود.
ویلسن میگوید: «علت موفقیت آرم چیز دیگری بود. علتش همان علتی بود که شرکتمان را از روز اول از باقی شرکتها متمایز میکرد.» ویلسن اسم این مدل کسبوکار را میگذارد «مدل اکوسیستمی.» مدل کسبوکار اکوسیستمی به این صورت بوده که طراحان قطعهی آرم به کار خود ادامه میدادند و تراشههایی تازه میساختند و در ارتباطی تنگاتنگ با مشتریهای خود، تراشههایی طراحی میکردند دقیقاً منطبق با نیازهای آنها. بعد حق استفاده از طرح نهایی تراشهی ساختهشده را به مشتری میدادهاند. یعنی خودشان تراشه را نمیساختهاند یا آن را بهکلی نمیفروختهاند، بلکه تنها حق ساخت و استفاده از آن را به مشتری میدادهاند. مشتریهای دیگر نیز میآمدهاند و بعد از خریدن حق استفاده از قطعات آرم، میتوانستهاند کاتالوگ مربوط به تراشهها را ببینند، هر کدام را میخواستند، بر گزینند، بعد دستور بدهند که درست منطبق با نیازهایشان تغییراتی در آن قطعه ایجاد کنند و نهایتاً هم از قطعه در ساخت دستگاهها و ابزارهای شرکت خودشان استفاده میکردهاند. نهایتاً هم سهمی از هر دستگاه فروختهشده را به شرکت آرم میپرداختهاند.
در سال ۱۹۹۷ شرکت نوکیا بهسراغ آرم رفت تا برای تلفن همراه ۶۱۱۰ خود، تراشهای اختصاصی سفارش دهد. این تلفن همراه که امروزه تلفنی کلاسیک بهحساب میآید، نخستین تلفن همراهی بود که در آن پردازنده کار گذاشته شد. مشخص شد که استفاده از تراشه در تلفن همراه، خیلی به مذاق کاربران خوش میآید و این دستگاه، در بازار بسیار گُل کرد. چرا که از سویی استفاده از تراشه باعث میشد که رابط کاربری تلفن همراه، بسیار پیشرفتهتر از دیگر نمونههای موجود شود و ضمناً، تراشهی آرم که در تلفن همراه ۶۱۱۰ کار گذاشته بودند، بسیار کممصرف بود و برای همین عمر باطری دستگاه، بسیار طولانی میشد. اوه، راستی بازی مار[۲] برای اولین روی همین تلفن همراه عرضه شد. بازی محبوبی که بعدها بدل به یکی از نمادهای فرهنگ عامه شد. اگر سنتان به اوایل قرن فعلی قد بدهد و اگر در آن زمان تلفن همراه میداشتید، حتماً خاطرتان هست که بعضی وقتها توی صف یا جایی که منتظر کسی یا چیزی بودید، حتماً وقتتان را به ماربازی میگذراندید.
در اوایل دورهای که تلفنهای همراه همهجا داشتند محبوب میشدند و جای خود را در میان مردم باز میکردند، آرم هم بههمراه این دستگاهها نزد همگان محبوبیت یافت. در آن دوره و بعد از آن دوره، قطعهی آرم بدل به محبوبترین قطعه برای ساخت دستگاههای هوشمند شد.
ویلسن میگوید: «آرم شرکتی است که به تمام شرکتهای دیگر در دنیا قطعه میدهد و همهی آن شرکتها هم اسرار خود را پیش آرم در امان میدانند و به آن اعتماد دارند. شرکای آرم میدانند که آرم همیشه بر سر حرفش میماند و شریکی است که همواره پشت طرفحساب خود را دارد و او را رها نمیکند. به نفع همهی شرکای آرم است که این شرکت به کار خود ادامه بدهد و کماکان فعال باشد.»
نهایتاً دو مسئلهی مجزا بودند که دست به دست هم دادند و آرم را حتی بیشتر از شرکت اینتل، در میان شرکتهای فعال در حوزهی تکنولوژی محبوب کردند. یکی از این دو، ساخت تراشهای قدرتمند و کممصرف بود که کارآیی بسیار چشمگیری داشت. دومی هم مدل کسبوکاری ویژه بود و مبتنی بر فروش حق استفاده از قطعه. اما بهرغم اینکه جایگاه آرم در صنعت تکنولوژی جایگاهی است بهمراتب مستحکمتر از جایگاه شرکت اینتل، احتمالاً شمای خواننده نام اینتل را شنیدهاید، اما نام آرم تا حالا به گوشتان هم نخورده است.
نهایتاً دو مسئلهی مجزا بودند که دست به دست هم دادند و آرم را حتی بیشتر از شرکت اینتل، در میان شرکتهای فعال در حوزهی تکنولوژی محبوب کردند.
امروزه ویلسن مدیر قسمت مدار مجتمع شرکت برادکام است. وقتی آرم بهکلی از شرکت ایکرون جدا شد، ویلسن در مقام مشاور شرکت باقی ماند. در سال ۱۹۹۲ ویلسن اعلام کرد که تراجنسیتی است و از آن موقع، خیلی در انظار عمومی خودش را آفتابی نمیکند. با این وجود، هنوز هم که هنوز است چهرهای بهحساب میآید بسیار محبوب برای زنان فعال در حوزهی تکنولوژی، علوم، مهندسی و ریاضیات. وبلاگهایی نیز که مسائل مربوط به دگرباشان جنسی را در این حوزهها پوشش میدهند، همواره بهخاطر دستاوردها و ابداعات شگفتآور و خارقالعادهی ویلسن از او یاد میکنند و در مجلات تخصصی حوزهی تکنولوژی نیز گاهگداری نامی از او میآورند. مجلاتی نظیر ماکسیمم پیسی[۳] همواره او را در میان پانزده زن اثرگذار حوزهی تکنولوژی قرار دادهاند. وبلاگ جندر ساینس[۴] هم او را بهعنوان ملکهی دانشمندان ماه برگزید. رفتار ویلسن کاملاً آن تصویر کلیشهای مردان مخترع حوزهی تکنولوژی را در هم میشکند. کسانی که در دههی ۱۹۸۰ و با رشد تکنولوژی، ناگهان مشهور شدند و سری میان سرها در آوردند. آدم از خودش میپرسد که اگر ویلسن اعلام نمیکرد تراجنسیتی است و عمل تغییر جنسیت انجام نمیداد، اگر درست رفتاری پیش میگرفت شبیه به استیو جابز و همان شکلوشمایل را برای خودش به هم میزد، آیا امروز نبوغ و دستاوردهای شگفتانگیزش بیشتر نزد همگان شناختهشده بود یا نه.
وقتی میخواستم سؤالم را بپرسم، میدانستم که عملاً دارم بخت خود را میآزمایم و احتمال اینکه جواب بگیرم کم است. آخر مشابه همین سؤال را مصاحبهکنندهی بختبرگشتهی قبلی از ویلسن پرسیده بود. همان سؤالی که ویلسن پرید وسط حرف مصاحبهکننده و جوابی دندانشکن به او داد. با تمام این اوصاف، از او پرسیدم که وقتی در سال ۲۰۱۶، آمار فروش آرم افزایش یافت، چه احساسی به او دست داد؟
ویلسن هم در جوابم گفت: «ده میلیارد قطعه که فروش رفت، دیگر از حیرت در آمدم.»
از آن هنگام به بعد، ترانزیستورها دائماً مانند ویروس تکثیر و مانند آلیس در ابتدای داستان آلیس در سرزمین عجایب، همواره کوچک و کوچکتر شدهاند و کنار یکدیگر، روی قطعات آرم جا گرفتهاند. اما معنی این کوچکشدن دائمی و افزایش تعداد ترانزیستورها برای امثال من و شما چه میتواند باشد؟
در سال ۲۰۰۷ که از آیفون رونمایی و این تلفن همراه برای نخستین بار به بازار عرضه شد، استفاده از تراشه با معماری آرم در این دستگاه یک معنای مهم داشت. تراشهای که یک میلیون ۵۷۰ هزار عدد ترانزیستور روی آن کار گذاشته بود. تراشهای که طراحی آن، حاصل همکاری تنگاتنگ طراحان تراشهی سامسونگ و طراحان تراشهی اپل بود. مهندسان سامسونگ به کوپرتینو آمده و با همکاری مهندسان اپل آن را ساخته بودند. در ادامه بیشتر به این همکاری خواهیم پرداخت. برگردیم سر معنای این تراشه. در سال ۲۰۰۷ بهکاربردن این تراشه معنیاش استفاده از سامانهای بود که همه بهخوبی میشناسیم. آن سامانه چیزی نیست جز آیاواس.
ترانزیستورها دائماً مانند ویروس تکثیر و مانند آلیس در ابتدای داستان آلیس در سرزمین عجایب، همواره کوچک و کوچکتر شدهاند و کنار یکدیگر، روی قطعات آرم جا گرفتهاند.
بهمدد همین پردازندهی قدرتمند و کممصرف بود که سیستمعاملی جذاب و روان روی آیفون اجرایی شد. سیستمعاملی که تنه به تنهی سیستمعامل مک میزد و بسیار روان بود، اما بسیاری از قابلیتهای آن را حذف کرده بودند تا روی دستگاهی کوچک بهاندازهی تلفن همراه اجرایی باشد و بیهیچ مشکلی کار کند.
معنیاش این بود که حالا میشود با نرمافزارهایی کار کرد که روی سیستمعامل آیاواس اجرا میشوند.
در ابتدا تنها چند نرمافزار برای آیفون عرضه شدند. در سال ۲۰۰۷ که خبری از اپ استور نبود. کاربر تنها به نرمافزارهایی دسترسی داشت که اپل از قبل طراحی میکرد و قبل از عرضهی تلفن همراه به بازار، بر روی دستگاه میگنجاند.
همین نرمافزارهای مختلف آیفون هستند که باعث شدهاند آیفون، تا این اندازه نزد همگان محبوب شود. محیط آیفون بهمدد همین نرمافزارها به محیطی بسیار متنوع و جذاب بدل شده که امکانات آن، تقریباً نامتناهی هستند و امروزه بینهایت گزینههای متنوع و مختلف در دسترس کاربر قرار میدهد. اما بهرغم تمام این اوصاف، استیو جابز در ابتدا کاملاً مخالف این بود که به دیگران اجازهی ساخت نرمافزار برای آیفون داده شود. او اعتقاد داشت که طراحی و ساخت نرمافزار برای آیفون باید منحصراً در دست اپل بماند. اما بالاخره جابز متقاعد شد و از نظر خود برگشت. در این راه، عدهی خیلی زیادی از برنامهنویسان خواهان دریافت اجازه برای نوشتن نرمافزار شدند. گروهی از هکرهای کارکشته، مصرانه تلاش کردند تا حالت انحصاری آیفون را از میان بردارند و به آن نفوذ کنند. از داخل شرکت اپل هم عدهی زیادی از مهندسها و مدیران مختلف به جابز اصرار کردند و هر سهی این گروهها آنقدر به کار خود ادامه دادند و از پا ننشستند که جابز عاقبت کوتاه آمد و نظرش عوض شد.
این رفتارها بسیار شبیه اعتراضات و تظاهراتی مردمی بود که از رهبر کشوری بخواهند سیاستهایش را تغییر دهد و رویهای تازه اتخاذ کند.
[۱] John Sculley
[۲] Snake
[۳] Maximum PC
[۴] Gender Science