نقد فیلم هت تریک: به سنت سعادتآباد با چاشنی امیر جدیدی!
فیلم هت تریک سومین اثر سینمایی بلند ساخته رامتین لوافی میتواند بعد از یک دهه آغازگر یک مسیر جدید و متفاوت و البته درست برای او باشد. فیلم اولش «آرام باش و تا هفت بشمار» درست دیده نشد. فیلم «برلین منفی هفت» با بازی مصطفی زمانی در جشنواره فجر مورد توجه قرار گرفت اما «هت تریک» که حالا در فصل اکران مرده به نمایش درآمده فیلمی است که بیشتر از دو تای قبلی حرف برای گفتن دارد و البته همچنان فیلم کاملی نیست.
«هت تریک» را میشود نقطه عطفی برای کارنامه امیر جدیدی دانست. جایی میان فیلم آنارشیستی «من» و فیلمهای دیگرش در نقشهای فرعی اینجا در نقش یک قمارباز سر به هوای بیفکر درخشان است.
«هت تریک» در ادامه سنت فیلمهایی مثل «سعادت آباد» ساخته شده و نکته خوبش اینجاست که برخلاف فیلمهای این چنینی که در سالهای اخیر پروداکشنهای بزرگ داشتهاند فیلم جمع و جور و مستقلی است. همه فیلم در فضاهای بسته میگذرد. این فضاهای بسته تفاوتهایی با هم دارند. از فضای خانهای که اول فیلم کاراکترها در آن مهمان هستند تقریبا هیچ چیزی نمیبینیم. بعد داخل ماشین را داریم. جایی که شاهد اولین تنشها میان زن و مرد اصلی قصه (با بازی پریناز ایزدیار و امیر جدیدی) هستیم. بعد وارد خانه رها (با بازی ماهور الوند) میشویم و هشتاد درصد بقیه فیلم در فضای بسته خانه رها میگذرد.
لوافی در هر سه فضای بسته کارگردانی خوب و ریتم درونی پرتنشی دارد که باعث میشود میزانسنهای محدود حوصله تماشاگر را سر نبرد. چهار تا بازی استاندارد از بازیگران که خیلی خوب موفق میشوند هم بار تنش فیلم و هم بخشی از شوخطبعی آن را به دوش بکشند.
مکگافین فیلم البته که همان جریان تصادف است کمی لنگ میزند و برای دور هم جمع شدن این کاراکترها بهانه مناسب و باورپذیری نیست. به ویژه شرایط رها آنقدر خاص است که نمیشود باور کرد به این سادگی سه نفر را چندان شناختی از آنها ندارد داخل خانهاش راه بدهد. بزرگترین نقطه ضعف فیلم احتمالا همین ماجرا و شخصیتپردازی کاراکترهای رها و کیوان (با بازی صابر ابر) است. آدمهایی که به نظر میرسد رابطه عمیقی با هم ندارند اما طی یک جریان که خیلی هم به آنها ربطی ندارد به طرز عجیبی به هم نزدیک میشوند.
در عوض «هت تریک» را میشود نقطه عطفی برای کارنامه امیر جدیدی دانست. جایی میان فیلم آنارشیستی «من» و فیلمهای دیگرش در نقشهای فرعی اینجا در نقش یک قمارباز سر به هوای بیفکر درخشان است. با دوزی از مشنگی که بار شوخطبعی فیلم را به دوش میکشد.
پریناز ایزدیار اینجا کمی با آن دختر معصوم تحت ستم همیشگی فرق دارد و در سکانسهایی خشونتی از خودش بروز میدهد که رابطه زوج جوان را جذاب میکند.
به جز اینها فرمول کلی همان فرمول فیلم «سعادت آباد» است. جمعی که به بهانه خوشی دور هم جمع شدهاند و کمکم چالشهایی میانشان بروز میکند که نشان میدهد رابطه آنها با هم تا چه حد دستخوش تلاطم است. نمونه کلاسیک شدهاش در تئاتر معاصر هم نمایشنامه «کشتار» یاسمینا رضاست. شاهکاری که از خلال آن به نتایج جذابی درباره طبقه متوسط جامعه میرسیم. اینکه زیر لایه متمدنشان چه سبعیت و خشونتی پنهان شده.
«هت تریک» البته آنقدرها فیلم عمیقی نیست. بیشتر قرار است یک داستان مهیج باشد درباره مردی که چطور پولهای مشترکشان را به باد میدهد و زنی که حامله است و دیگر تحمل کارهای مرد را ندارد. با دو شخصیت فرعی که آنها هم نقاط ضعف خودشان را دارند و معلوم میشود که نمیشود رویشان حساب کرد. در مسیر فیلم همه شخصیتها با نقاط ضعفشان کمکم رو میشوند. نقاط ضعفی که چندان تکاندهنده یا حتی مهم نیستند. بیشترین گند را کاراکتر امیر جدیدی زده که پولها را حیف و میل قمار کرده است. برای چنین فیلمی در فضای بسته و با این فرمول روایی مشکل بزرگی است که در حقیقت هیچ تنش و اتفاق اساسی نداریم که لرزه به تن مخاطب بیاندازد.
فیلم رامتین لوافی بعد از «من» سهیل بیرقی و «تنگه ابوقریب» بهرام توکلی در حقیقت هت تریک امیر جدیدی محسوب میشود. سومین فیلمی که در آن شاهد بازیای از امیر جدیدی هستیم که به نظر میرسد حالا میشود به عنوان ستاره سینمای ایران رویش حساب کرد.
تمام فیلم میارزد به آن لحظه شوکهکننده شوخ طبعانهای که میفهمیم در بازی رئال مادرید و لاس پالماس به خاطر فیلینگش روی لاس پالماس شرط بسته و کیوان با او مشاجره میکند که اصلا اسم سه تا که هیچ یکی از بازیکنهای لاس پالماس را بلد است؟!
وسط آن همه بدبختی این سطح از گیجی و سر به هوایی کاراکتر جدیدی به خندهتان میاندازد. «هت تریک» از این سکانسهای گذرای دوستداشتنی کم ندارد اما کلیتش منسجم نیست و فیلم متوسطی باقی میماند.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم آشغالهای دوستداشتنی؛ به خلوص سالهای بهاران خجسته باد