نقد فیلم ستارهای متولد شده است؛ شوری به پا کن
در زیستشناسی، قانون «انتخاب طبیعی» میگوید گونههایی باقی میمانند که قابلیت سازگاری بیشتری با محیط داشته باشند نه الزما بهترینها. این قانون در جامعه انسانی و دربارهی استعداد ذاتی هم میتواند صادق باشد. طبیعتا تعداد ستارههای کشف نشده در صنعت سرگرمی از ستارههای موجود در پیادهروی مشاهیر هالیوود بیشتر است. در سرزمینی که بر مبنای رقابت بنا شده، تراژدی افول یک ستاره و تلف شدن استعداد حکم کهنالگویی مدرن و اخلاقیات شفاهی را دارد، چیزی در حد «فاوست» و معامله با شیطان. برای همین تا به حال چهار دفعه ستارهای متولد شده است را ساختهاند و هر بار در نوع خودش موفق بوده. فرمول را یک بار دیگر تکرار کنید؛ ستارهای در حال صعود، ستارهای در حال سقوط، عشق و نفرت.
اولین تجربهی کارگردانی بردلی کوپر و اولین حضور سینمایی جدی لیدی گاگا ۳۴۰ میلیون دلار فروخته، در جشنوارههای ونیز و تورنتو نزدیک به ده دقیقه توسط حاضران تشویق شده، به فهرست ۲۵۰ فیلم برتر تاریخ از نظر کاربران IMDB راه پیدا کرده و بنا به دادههای آماری و گمانهزنیها احتمالا در چندین رشته نامزد اسکار میشود و از مدعیان اصلی فصل جوایز خواهد بود. آیا تعریفی غیر از موفقیت برای «ستارهای متولد میشود» سراغ دارید؟ سوال بعدی میشود این که دوست نداشتن یا اثبات خوب و بزرگ نبودن یک فیلم موفق چه سودی دارد؟ قطعا بیفایده است. منتقدان یک محصول موفق نمیتوانند کاری کنند که از باعث و بانی آن آزمایش دوپینگ گرفته شود! به جایش میشود سوال را اینطوری پرسید: چگونه فیلمی که خیلی خوب نیست به چنین موفقیت فراتر از انتظاری دست پیدا کرده؟
تا به حال با چنین صحنهای مواجه شدهاید؛ کسی عمیقا به یک قطعهی موسیقی پاپ دل داده و همراه آن رفته، تا جایی که اشک در چشمانش جمع شده و معلوم نیست یاد کدام احساسات و تجربیاتش افتاده. شما هم موسیقی را میشنوید و به نظرتان مزخرف است. صنعت موسیقی پاپ، از آمریکا بگیرید تا همین ایران، سالانه صدها قطعه تولید میکند که چنین وضعیتی دارند و منتقدان هم در تلاش اند تا به جماعت حالی کنند آنچه گوش دادهاند یک اثر هنری نیست. شبکههای اجتماعی را بگردید و کار ستارههایی را گوش کنید که میلیون میلیون طرفدار دارند. شاد یا غمگین فرقی نمیکند، به راحتی میتوانید ترانههای هزار بار شنیده شده را مسخره کنید و به بیهنریشان بخندید. نباید فراموش کرد که هنرِ این ستارهها، و در معنای کلی فرهنگ پاپ، رسیدن به محصولاتی است که میتوانند بیواسطه با میلیونها نفر در نقاط مختلف دنیا ارتباط برقرار کنند و مثل آدامس به عواطفشان بچسبند. «ستارهای متولد میشود» هم ببشتر از آن که موزیکالی دربارهی موسیقی پاپ باشد فیلمی است که مثل یک قطعهی پاپ ساخته شده. اصلا Shallow (ترانه اصلی فیلم و مدعی اسکار بهترین ترانه) را گوش کنید، همان تجربهی حسی و عاطفی را به اندازهی دو ساعت گسترش دهید.
خیلیها «ستارهای متولد میشود» را با «لالالند» مقایسه میکنند. بامزه است که عامل شر واقعی در هر دو فیلم چیزی نیست جز صنعت موسیقی پاپ! به کمک موسیقی درجه یک جاستین هورویتز و اتمسفر رویایی نیمهی اول، «لالالند» میتوانست رویکرد لوس و ُننر خودش را نسبت به عشق و بلوغ پنهان کند و باسمهای بودن جهان قصهاش را با احساساتگرایی در حد یک امتیاز نشان دهد. «ستارهای متولد میشود» تماشاگر را با خودش روی صحنه میبرد، انگار کنار ایستادهاید و از نزدیک شاهد چگونگی حضور و اجرای ستارهها هستید. بعد همان تصویری را از مفهوم عشق به نمایش میگذارد که مطلوب تینایجرها و کسانی است که هنوز نسبت به تاثیر هورمونهای دوپامین و اکسیتوسین خودآگاه نیستند! پس نباید تعجب کرد کسی در اولین برخوردش با فیلم تا مرحله اشک پیش برود و دلتنگ شخصیتها و حس سوزان بینشان شود.
برای اکثر تماشاگران که احتمالا از سرنوشت دردناک ستارههایی چون کرت کوبین، کریس کورنل و چستر بنینگتون خبر دارند و شاهد رشد قارچگونهی جوجه ستارههای پاپ از گوشه و کنار دنیا هستند، چفت و بست نداشتن قصه و منطق کمرنگ در سیرِ درام چندان آزاردهنده نیست. تا زمانی که با لیدی گاگا و بردلی کوپر همراه باشید، میتوانید دنیای فیلم را باور کنید و عیب و نقصهای آن را در ذهن خودتان پوشش دهید. حضور لیدی گاگا در نقش یک آدمیزاد واقعی و بردلی کوپر در نقش ستارهای سینهسوخته به اندازهی کافی غافلگیرکننده، گرم و گیرا هست. بعد از تماشای فیلم هم میفهمید چرا لیدی گاگا همیشه خودش را پشت پرسونایی پرزرق و برق پنهان کرده و چرا بردلی کوپر به بازیگر محبوب کلینت ایستوود تبدیل شده.
موفقیت فراتر از انتظار «ستارهای متولد میشود» شبیه حضور آدمهای معمولی روی صحنه مسابقات استعدادیابی، مثلا «آمریکاز گات تلنت« است. وقتی که یک نفر تمام و کمال نیست ولی میتواند با شوری که به صحنه آورده جمعیت را همراهِ خودش کند و زنگ طلایی را از داورها بگیرد. «ستارهای متولد میشود» فیلم خارقالعادهای نیست، میتواند شورانگیز باشد، درست مثل ترانههای پاپ که دنیا را تسخیرکردهاند.