نقد فیلم جنگ سرد؛ به ظرافت یک غزل عاشقانه

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۳ دقیقه
نقد فیلم جنگ سرد

وسط هیاهوهایی که فیلم «روما» ساخته آلفونسو کوارون در فصل جوایز به پا کرد و برنده بهترین فیلم خارجی زبان و بهترین کارگردانی شد و خلاصه لقب مهم‌ترین فیلم خارجی زبان سال ۲۰۱۸ را به خودش اختصاص داد فیلم خوب «جنگ سرد» (cold war) ساخته پاول پاولیکوفسکی آنقدرها که شایسته بود قدر ندید. هر چند نامزد دریافت اسکار بهترین فیلم خارجی‌زبان شد و هر چند کارگردانی پاولیکوفسکی آنقدر شاخص و شایسته بود که اعضای آکادمی نتوانستند نادیده‌اش بگیرند و نامزد اسکارش کردند اما درنهایت فیلم به اندازه «روما» توجه‌ها را جلب نکرد.

هر چند فیلم «جنگ سرد» نسبت به «ایدا» از فیلمنامه بهتری برخوردار است اما باز هم برگ برنده اصلی کارگردانی پاولیکوفسکی است. کارگردانی که به نظر می‌رسد عکاس خوبی باشد و هر قابش شبیه یک شعر مجسم از کار درآمده است.

کمی به عقب که برگردیم پاولیکوفسکی را با فیلم «ایدا» به یاد می‌آوریم که برنده اسکار بهترین فیلم خارجی زبان سال ۲۰۱۴ شد. «ایدا» یکی از آن فیلم‌های نمونه‌ای درباره هولوکاست و ماجراهای بعد از جنگ جهانی دوم بود. سوژه‌ای نخ‌نما اما تصویر و میزانسن و قاب‌های درخشان پاولیکوفسکی قصه نه چندان پرکشش آن را جبران می‌کرد.

حالا «جنگ سرد» قصه عاشقانه جذاب شخصی‌تری را روایت می‌کند با کارگردانی که پخته‌تر شده و تصاویری که به شعر می‌مانند. قاب ابتدایی دستان یک مرد روستایی روی ساز را نشان می‌دهد. تصویری کامل بدون جزییات زائد از مردمانی زجر کشیده در کشورهای بلوک شرق تحت سلطه شوروی کمونیستی که هنر آخرین پناه‌شان می‌شود. صورت‌های خشک و بی‌حالت که انگار همه احساس وجودشان کشیده شده است. وسط این همه رنج، زن و مردی می‌خواهند از فضای به وجود آمده در حکومت شوروی برای بزرگداشت هنر استفاده کرده و هنرمندان بومی را شناسایی و تحت حمایت خودشان قرار دهند.

یک ربع اول فیلم با ریتم همین موسیقی‌های بومی پیش می‌رود. این قاب‌های سرد سیاه و سفید تداعی‌کننده وضعیت سیاسی و حتی جغرافیایی است که روایت فیلم در آن رخ می‌دهد.

لهستان سال ۱۹۴۹ تصویر مهیبی از فقر و اختناق دارد. تصاویر پاولیکوفسکی بدون اغراق در جزییات این تصویر با زیبایی‌شناسی که تصاویر را بی‌جهت مطبوع نمی‌کند کاملا آن حال و هوا و فضا را به مخاطب انتقال می‌دهد.

قاب‌هایی که به نظر می‌رسد وام‌دار سینمای تارکوفسکی باشد با همان سکون و مکث اما تلخ‌تر و سردتر و رنگ‌ها همه طیفی از خاکستری‌اند. گاهی وهم این قاب‌های سیاه و سفید با خطوط عمودی درخت‌ها و افقی مسیر جاده‌ها چنان زیاد می‌شود که یادآور میزانسن‌های اکسپرسیونیستی است. آدم‌ها در میان این ساختمان‌های گوتیک و فضاهای خالی بی‌انتها کوچک به نظر می‌رسند تا اینکه دوربین بالاخره به صورت زولا نزدیک می‌شود و او را خاص‌تر از بقیه نشان می‌دهد.

چه چیزی این دخترک را خاص می‌کند؟ علیرغم همه رنجی که کشیده هنوز در صورتش شور زندگی وجود دارد. مثل بقیه صورتش یخ‌زده نیست. هنوز می‌شود از چشم‌هایش احساساتش را دید. تلفیقی از خشم و نفرت و عشق به زندگی. مثل بقیه او هم برای رهایی از فقر بی‌پایان وارد این مسابقه هنر شده اما انگار چیزی بیشتر از آنها از زندگی طلب می‌کند. ولعی نسبت به زندگی دارد که احتمالا همان آتش توماس، مرد کاشف استعدادها را شعله‌ور می‌کند.

قاب‌های مرد ساکن هستند و قاب‌های زولا پر از تحرک. وجه اشتراک‌شان نگاه عکاسانه کارگردان و مدیر فیلمبرداری در هر دو است. آنجایی که آدم‌ها وارد قاب می‌شوند کنتراست نور روی صورت‌شان آنقدر دقیق و با جزییات صورت گرفته که حال و هوایشان را کاملا منتقل می‌کند. آدم‌هایی که حزن جایی از وجودشان خانه کرده. حزنی که ناشی از جنگ بزرگی است که پشت سر گذاشته‌اند، جغرافیایی که در آن زندگی می‌کنند، سیاستی که روی سرشان سایه انداخته. آدم‌هایی که نمی‌توانند برای خودشان زندگی کنند.

بعد جریان عشق وسط می‌آید که خودش موضوع پیچیده‌ای است و در چنین شرایطی بغرنج‌تر هم می‌شود. اتفاقی که این آدم‌های بی‌قرار را بی‌قرار‌تر می‌کند. جایی میان مهاجرت و فرار و ماندن انگار برای همیشه در برزخ می‌مانند. هیچ دلیلی برای به ثمر نرسیدن عشق قهرمانان فیلم نیست به جز اینکه خودشان آدم‌های سرگشته‌ای هستند و روزگار هم با آنها مهربان نبوده. خودشان هم با یکدیگر مهربان نیستند.

فیلم «جنگ سرد» پاول پاولیکوفسکی فقط به ماجرای جنگ میان کمونیست‌ها و بلوک شرق با غرب اشاره ندارد. این جنگی است که احساسات آتشین آدم‌ها را سرد می‌کند. جنگی که پایان خوشی نخواهد داشت.

هر چند فیلم «جنگ سرد» نسبت به «ایدا» از فیلمنامه بهتری برخوردار است اما باز هم برگ برنده اصلی کارگردانی پاولیکوفسکی است. کارگردانی که به نظر می‌رسد عکاس خوبی باشد و هر قابش شبیه یک شعر مجسم از کار درآمده است.

میان هیاهوی فیلم‌هایی که جایزه بردند حیف است که این اثر متفاوت، محزون و شاعرانه دیده نشود.

بیشتر بخوانید: نقد فیلم هت تریک: به سنت سعادت‌آباد با چاشنی امیر جدیدی!



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

۲ دیدگاه
  1. مینما

    نقد فیلم خارجی عاشقانه کار سختی هست و این که این فیلم زیبا را نقد کردید از شما تشکر میکنم. البته یک جاهایی از این نقد میتونست بهتر بشود ولی در کل به شما بابت نقد این فیلم امتیاز بالایی میدهم . امیدوارم در آینده از شما نقد های بهتری را بخونیم .

  2. امین

    پاوو پاولیکوفسکی

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X