نقد فیلم بوک اسمارت؛ درس خوانهای بی رمق!
نخستین تجربه کارگردانی اولیویا وایلد که پیش از این در زمینه بازیگری فعالیت میکرده است، تابستان امسال اکران شد و نظرات مثبت و منفی مختلفی را به خود جلب کرد. «بوک اسمارت» فیلمی کمدی تینیجری و با برخورداری از المانهای زیرژانر بلوغ است که با وجود بازی نسبتا خوب بازیگرانش، از مشکلات فراوانی ضربه میخورد. اولیویا وایلد که بیشتر به خاطر بازی در فیلمهایی مثل «دختر همسایه» و «آلفا داگ» شناخته میشود، این بار در نخستین تجربه پشت دوربین خود تلاش کرده تا با به تصویر کشیدن رابطه بین دو دوست دبیرستانی و تناقض آنها با محیط اطرافشان ارزش والای این دوستی را به مخاطب نشان دهد.
«بوک اسمارت» ماجرای دو دوست به نامهای امی (کیتلین دور) و مالی (بینی فلدستین) را روایت میکند که در حال گذراندن آخرین روز خود در مدرسه پیش از فارغ التحصیل شدن هستند. آنها بر خلاف همکلاسیهای دیگرشان، تمام طول دوران تحصیل خود را به درس خواندن مشغول بوده و به خاطر هدف بالاتری که برای خود متصور بودهاند، چشم خود را بر بسیاری از مهمانیها و خوشگذرانیها بستهاند. حال پس از گذشت سالها تلاش متوجه میشوند آن دسته از افرادی که این سالها را به تفریح و مهمانی گذراندهاند، از لحاظ جایگاه تحصیلی و اجتماعی موقعیتی شبیه به آنها دارند. در نتیجه همین موضوع، امی و مالی که سالهای تحصیل خود را هدر رفته میبینند تلاش میکنند تا در آخرین فرصتی که برایشان باقی مانده، مانند دیگران به خوشگذرانی بپردازند و از شخصیت اصلی خود فاصله بگیرند.
واضح است که اصلیترین و اساسیترین عنصر یک فیلم کمدی، موقعیتهای کمدی آن میباشد. در «بوک اسمارت» از این دست موقعیتها چه در کلام و چه در تصویر فراوان دیده میشود و از انصاف نگذریم برخی از آنها حقیقتا خنده دارند. از آنجایی که شیمی خوبی بین دو بازیگر اصلی فیلم شکل میگیرد موقعیتهای کمدی نیز تا حدودی در میآیند.
اکثر این شوخیها جنسی هستند و به نظر میرسد همان مسیر شوخیهای جنسی فیلمهای تینیجری هالیوود در این فیلم نیز ادامه دارد. دغدغه اصلی امی و مالی به اصطلاح “کراش”هایشان هستند که در طول فیلم تلاش میکنند تا با آنها ارتباط برقرار کنند ولی هر دو از برخورد با آنها واهمه دارند. به نظر میرسد مهمانیای که قرار است در خانه نیک برگزار شود بهانه خوبی باشد تا امی و مالی برای نخستین بار در زندگی خود تجربه جدیدی از زندگی “غیر درسی” نیز داشته باشند. به همین دلیل آنها سعی میکنند تا با پیدا کردن آدرس مهمانی خود را به آنجا برسانند. این تلاش برای یافتن محل مهمانی دقایق زیادی از فیلم را در بر میگیرد. در این گشت و گذارها امی و مالی از مهمانیهای مختلفی سر در میآورند و با هر مهمانی مالی امیدوارتر میشود و امی ناامیدتر. در واقع بخش اعظمی از شخصیتپردازی دو کاراکتر فیلم در همین قسمت به چشم میخورد.
امی شخصیتی ضعیفتر، ساکتتر و ترسوتر است و در مقابل مالی که خود را محرک امی میداند در ظاهر بیشتر اهل ریسک است ولی او نیز روحیه به شدت شکننده و لطیفی دارد. قرار است که تقابل دو کارکتر فیلم طی یک اقدام دیالکتیک وارانه نمایش داده شود، به طوری که در نهایت مفهوم مکمل بودن امی و مالی به ذهن بیننده متبادر شود. اما به دلیل اینکه پرداخت شخصیتها در سطح اتفاق میافتد، این تقابل دیالکتیکی بین دو دوستِ ظاهرا متفاوت شکل نمیگیرد.
«بوک اسمارت» در برخورد با پیامهای خود نیز سطحی رفتار میکند. به طور کلی پرداخت عمیقی از سوی فیلمساز در رابطه با مسائلی مانند عشق، شور جنسی، اثبات خود، ترس و رفاقت صورت نمیگیرد و تمام مفاهیم فیلم دستمایهای برای خلق موقعیتهای کمدی و در بسیاری از موارد سانتی مانتال میشوند. شخصیتهای فیلم همه با هدف جذب سمپات مخاطب معرفی میشوند اما در نهایت صرفا وسیلهای میشوند برای جذب دلسوزی و نه همدلی. فیلم در ابتدا بارقههایی از ظهور شخصیت کلاسیک “mean girl” (دختر بدجنس) مدرسهای را به نمایش میگذارد اما در ادامه همان شخصیتها نیز طی تحولی غیر قابل باور تبدیل به انسانهایی مهربان میشود که دنیای گل و بلبل و بدون آنتاگونیست فیلم را غیر منطقیتر کنند.
اما مهمترین مشکل فیلم گم شدن حلقه علیت در فیلمنامه است. به نظر میرسد تیم فیلمنامه نویسی «بوک اسمارت» که شامل امیلی هالپرن، سارا هاسکینس، سوزانا فوگل و کتی سیلبرمن است، به قدری درگیر گنجاندن پیامها و شعارهای مدنظر خود در اثر بودهاند که پرداخت آنها را از یاد بردهاند.
فیلم پر است از واکنشهای غیر منطقی، اتفاقاتی که در جهان فیلم توجیه ندارد و شخصیتهایی که متناقض از اعمال پیشین خود رفتار میکنند. برای مثال در همان آغاز فیلم مشخص نمیشود که چگونه با وجود این حجم از بی مسئولیتی که از دانشآموزان دیگر میبینیم آنها نیز مانند امی و مالی در دانشگاههای خوب پذیرفته شدهاند. این فقدان علیت در روابط دو تایی شخصیتهای فیلم نیز دیده میشود. برای مثال برخوردهایی مثل تریپلای و مالی، امی و هوپ، تئو و میس فاین، معلم باحال مدرسه و تقریبا تمام روابطی که در سطح مدرسه و بین افراد میبینیم، چنان غیر منطقی هستند که بازیهای خوب افراد درگیر در آنها را تحت الشعاع قرار میدهند. از سوی دیگر بسیاری از شخصیتهای موجود در فیلمنامه زائد به نظر میرسند. «بوک اسمارت» را میتوان از آن دسته فیلمها دانست که میتوان چندین کارکتر را در آن نام برد که حضورشان نه کمکی به پیشبرد درام میکند و نه کارکرد خاص دیگری دارد.
اولیویا وایلد برای دو کارکتر اصلی فیلمش از کیتلین دور و بینی فلدستین استفاده کرده است. کیتلین دور بازی یکدستی را با هدف به تصویر کشیدن شخصیت نسبتا خجالتی و در عین حال احساسی امی ارائه داده است. بینی فلدستین نیز که پیش از این در لیدی برد (۲۰۱۷) که از لحاظ تم و موضوع تقریبا مشابه با همین فیلم است، ایفای نقش کرده بود، در نقش مالی موفق شده به خوبی تناقضهای شخصیتی او را به تصویر بکشد. اما فیلمنامه پرایراد فیلم سبب شده تا بازی بازیگران نیز آنچنان به چشم نیاید. از سوی دیگر دیدن دوباره لیسا کوردو که نزدیک به دو دهه پیش نقشآفرینی جاودانهاش در سریال محبوب فرندز در نقش فیبی بوفی باعث شهرتش شد، در نقش مادر امی جالب توجه است.
به طور کلی «بوک اسمارت» به عنوان نخستین تجربه اولیویا وایلد به عنوان کارگردان، اثری سطحی اما تا حدودی سرگرم کننده است که به واسطه موقعیتهای بعضا بانمکی که خلق میکند، موفق میشود هر از چندگاهی لبخندی کمرنگ را بر لبان تماشاگرش ظاهر کند.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم کارت پرواز؛ وقتی مواد داخل شکمت نشت میکند!
فیلم بی نمکی بو۴د واقعا…لبخند کم رنگ هم ب لب نمیاورد!!
اصلا فیلم خوبی نبود . اگه تو مدرسه و دانشگاه درس خون باشین واستون خوبه ولی اگه مثل من هر عشق و حالی بکنین و کنارش کمی هم درس بخونین اصلا خوشتون نمیاد چون چیز کاملا غیر منطقیه کسی که درس خون باشه نمیتونه مثل اهل عشق و حال خوش بگذرونه من خودم با این که درس خون نبودم ولی الان تو دانشگاه خواجه نصیر میخونم