نقد فیلم «استخراج» با بازی گلشیفته فراهانی؛ یک اکشن کلیشهای
در نقد فیلم استخراج محصول نتفلیکس با بازی گلشیفته فراهانی خطر لو رفتن داستان وجود دارد.
در حالت عادی ممکن بود فیلم استخراج (Extraction) را نبینم. امتیاز منتقدان متاکریتیک به آن ۵۶ از ۱۰۰ است. کارگردانش «سم هارگریو» (Sam Hargrave) اولینبار است که در مقام کارگردان فیلم میسازد و پیش از این فقط مدیر بدلکاری پروژههای مهم سینمایی بوده است و فیلم فقط یک ستارهی مشهور دارد که کریس همسورث است. چنین ترکیبی حتی علاقمندان به فیلمهای اکشن را هم کنجکاو نمیکرد اما برای ما فیلم «استخراج» یک نکتهی مهم دارد. این آخرین فیلمی است که گلشیفته فراهانی بازیگر ایرانی مهاجرت کرده در آن بازی میکند.
قدرت بازیگری گلشیفته فراهانی در پردازش شخصیتهای پیچیده است. در این که چهطور میم «درخت گلابی» را تبدیل به عشق اثیری محمود کند یا چهطور در «دربارهی الی» در نقش سپیده وجدان بیدار طبقهی متوسط ایران شود. در فیلم «استخراج» نقش نیک اصلا جای کار ندارد. فقط یک اکت اسلحه به دست گرفتن و شلیک کردن است. نه دیالوگهای زیادی دارد، نه شخصیت خاص و پیشبرندهای در فیلم است و نه حتی به عنوان یک شخصیت فرعی تاثیری به جا میگذارد.
طبعا حضور بازیگر ایرانی در پروژههای هالیوودی با بودجههای میلیون دلاری خوشحالمان میکند. (مثلا بودجهی تولید فیلم «استخراج» ۶۵ میلیون دلار بوده است.) اما نمیتوانیم انکار کنیم کیفیت فیلمهایی که فراهانی در آنها بازی کرده چنگی به دل نمیزند هر چند خودش همهی تلاشاش را میکند که در فیلمها بازی استانداردی ارائه بدهد. اما در نهایت کاراکترهایی که به او پیشنهاد میشود حتی روی کاغذ هم ضعیف هستند و هنر بازیگری گلشیفته فراهانی هم نمیتواند نجاتشان بدهد. مهمترین و بهترین پروژهی فراهانی خارج از کشور همچنان فیلم «پاترسون» جیم جارموش است که در آن نقش همسر آدام درایور را بازی میکرد.
«استخراج» دو تا نکتهی خوب دارد. یکی حضور بازیگر نوجوان هندی در نقش اووی و دیگری این که صحنههای اکشن واقعا «باحال» هستند. استفاده از صفت «باحال» برای توصیف اکشن فیلم «استخراج» تعمدی است. به جای کلمهی «باحال» هیچ واژهی دیگری نمیشود برای سکانسهای اکشن فیلم استفاده کرد. این سکانسها مهم یا تاثیرگذار نیستند. سکانسهای اکشن بهتر از این هم دیدهایم. اما حس و حال خوبی دارند. به خصوص نوجوانان و کم سن و سالترها میتوانند از صحنههای زد و خورد و تصادف و شلیک و تعقیب و گریز فیلم لذت ببرند. در مجموع خوش ساخت هستند و آدم خوب قصه یعنی کریس همسورث در نقش تایلر قهرمان فیلم که یک مزدور اجیر شده است که به ماموریتی اعزام شده هم در این سکانسها حضور قابل توجهی دارد.
در مقابل این دو نکتهی خوب فیلم «استخراج» نقاط منفی بیشتری دارد. اول از همه این که فیلم بیش از اندازه کلیشهای است. همهی فیلم از قصه و حتی کارگردانی جلوتر هستید. به این معنا که نه تنها مدتها پیشتر از آن که تایلر برای اووی از سرنوشت خانوادهاش بگوید میتوانید حدس بزنید که چه پسزمینهای پشت این مرد تک افتاده است که حتی میتوانید شرط ببندید کارگردان نمای بعدیاش را قرار است کلوزآپ بگیرد یا لانگ شات.
این حجم از حرکت روی کلیشه بدون هیچ نوآوری و قابل پیشبینی بودن باعث میشود در مدت زمان نزدیک به دو ساعت فیلم گاهی خستهکننده بشود. در حقیقت تنها چیزی که فیلم را نجات میدهد و باعث میشود تا انتها تماشایش کنید سکانسهای اکشن آن است.
«استخراج» نه فقط به دلیل بازیگران هندیاش که به خاطر مدل صحنههای اکشناش هم شبیه یکی از آن فیلمهای بالیوودی است که این بار یک بازیگر هالیوودی جای امیرخان و بقیهی خانهای بالیوود را در آن گرفته است. سکانسهایی که در آن بازیگران بدون درنگ به صورت هم مشت میکوبند و دماغ یکدیگر را میشکنند و دندانهای هم را خرد میکنند و دائم صدای مشت و چک و لگد بلند است اما برای رضای خدا حتی یک نفرشان هم از این ضربهها ناکار نمیشود. در فیلم حتی سکانسی داریم که ماشین به یکی از کاراکترها میزند و پرتابش میکند و در سکانس بعدی همان کاراکتر پشت فرمان یک ماشین دیگر نشسته و با دشمنانش میجنگد.
خلاصهاش را بگویم به لحاظ فیلمنامه با یک اثر بیمنطق و بیسر و ته و البته به شدت کلیشهای مواجه هستیم. مافیای هند و مافیای بنگلادش با هم به مشکل برخوردهاند. مافیای بنگلادش با یک بدمن شبیه فیلمهای هندی که هر کاری از او برمیآید و ذرهای رحم و مروت ندارد پسر مافیای هند را میدزدد. این وسط یک گروه آمریکایی که نمیدانیم چه کسانی هستند و البته بینشان زنی به نام نیک با بازی گلشیفته فراهانی هم حضور دارد اجیر میشوند تا پسر مرد هندی را به او برگردانند.
بیشتر مدت زمان فیلم هم در داکا میگذرد و اگر «استخراج» را ببینید گمان میکنید که داکا لوکیشن یک بازی ویدیویی است که در آن مردم عادی عادت دارند وسط روز دو گروه روی هم مسلسل بکشند و نارنجک پرت کنند و خوشبختانه تیرها هم به مردم عادی نمیخورد و آکسسوارهای هوشمندی هستند که به موقع از صحنهی اکشن ناپدید میشوند تا فقط هنرنمایی بازیگران اصلی را ببینیم.
قابل حدس است که رابطهای بین تایلر و پسرک هندی شکل میگیرد. این رابطه به دمدستیترین شکل ممکن اتفاق میافتد. با سوالاتی که پسر هندی از زندگی شخصی تایلر میکند و احساساتش را به غلیان درمیآورد. شبیه سکانس شب مسافرخانهی فیلم «همسفر» مسعود اسداللهی در سینمای پیش از انقلاب است که زن شب از مرد دربارهی روابط عاطفیاش سوال میکند و انگار مرد همان لحظه متوجه میشود که عاشق زن شده. البته در فیلم اسداللهی اجرای بهتری را میبینیم.
بازیگر نقش پسر هندی از همه بهتر است. احساساتش واقعی است و هر چند شخصیتپردازی خاصی ندارد اما به هر حال منطقی را میشود پشت دیالوگها و حرکاتش دید. آن سکانسی که پسرک میخواهد از روی غریزهی مهربانش برای تایلر آب ببرد اما هنوز به او نزدیک نیست و در نهایت خودش آب را سر میکشد جالب است.
کریس همسورث هم در نقش یک مزدور آدمکش حرفهای خوب شلیک میکند. هر چند سیر تحولش از یک مزدور اجیر شده به قهرمانی که فقط به نجات پسرک میاندیشد چندان روشن نیست. این که تایلر یک پسر داشته و حالا با دیدن پسر دیگری احساساتش جریحهدار شده باشد بعد از سالها آدمکشی زیادی سادهانگارانه است. هر چه جلوتر میرود همسورث بدتر میشود. او بازیگر دوستداشتنی است اما «استخراج» از هیچکدام از پتانسیلهای همسورث به جز فیزیک بدنش که او را تبدیل به یک بزن بهادر قهار میکند استفاده نکرده است. همسورث فقط گاهی چهرهاش را از درد گلولههایی که میخورد در هم میکشد و بقیهی اوقات صورتش مثل یک سنگ است. به همین دلیل آن سکانس ناگهانی اشک ریختن بیشتر از آن که احساساتیمان کند تو ذوق میزند.
بعد آن نیروهای آمریکایی چه کسانی هستند؟ نیک و دار و دستهاش؟ چهطور با هلیکوپتر وسط داکا فرود میآیند و نیروهای پلیس را میکشند؟ چهطور امکانات دقیق ماهوارهای دارند که میتوانند جای تایلر را در هر نقطه از داکا مشخص کنند و به او آدرس جدید بدهند؟
شاید ندانید که فیلمنامهنویس «استخراج» یکی از برادران روسوست. یعنی همان کسانی که سری فیلمهای «انتقام جویان» را ساختهاند. جو و آنتونی روسو آنقدر درگیر ساختن فیلمهای ابرقهرمانی هستند که در حقیقت قهرمان فیلم اکشنی که جو روسو نوشته هم یک ابرقهرمان با نیروهای ویژه است. تایلر زخمی میشود، روی زمین میافتد اما باز هم میتواند با یک مسلسل کل ارتش پلیس بنگلادش را نابود کند.
و البته باید به رواداری بنگلادشیها هم اشاره کرد که نویسنده و کارگردان بی هیچ استثنایی همهی آنها را مزدور یک قاچاقچی فاسد فرض کردهاند و صدایشان هم درنیامده است.
سم هارگریو با تجربهی بدلکاریاش در سکانسهای اکشن به بازیگرانش فرصت نفس کشیدن نمیدهد. متاسفانه این کاری است که باید با تماشاگرانش هم انجام میداد اما از آن جا که فیلم خیلی سطحی و قصهاش آبکی و قابل پیشبینی است سکانسهای اکشن برایمان فقط تماشایی است نه نفسگیر.
منتقدان آن طرف آب از خشونت بیش از حد فیلم گلایه کردهاند. راستش به نظرم وقتی داستان و کاراکترها تا این حد لنگ میزنند این میزان خشونت هر چند زیاد است ولی تاثیرگذار نیست. اگر یک مترسک را ببینید که در جالیز منفجر میشود چه حسی پیدا میکنید؟!
«استخراج» البته از یک دیدگاه میتواند فیلم قابل ملاحظهای باشد اگر آن را به عنوان یک اکشن جدی به حساب نیاورید. فیلم میتواند پارودی قهرمانان اکشنی مثل «جان ویک» باشد. از آن فیلمهایی که یک نفر هم در آن جان سالم به در نمیبرد و همه به دست یکدیگر کشته میشوند. صحنههای اکشن هندیوار فیلم هم مفرح است. موقع تماشای فیلم حس میکنید وسط یک بازی کامپیوتری هستید که خشاب اسلحهی قهرمان دائم شارژ میشود و تا به لحظهی مرگش نزدیک میشویم با امتیازهایی که جمع کرده نیرو میگیرد و دوباره روز از نو روزی از نو.
در نهایت برسیم به موضوعی که برای ما اهمیت دارد یعنی بازی گلشیفته فراهانی در نقش نیک. زنی که تایلر را اجیر میکند و سرپرست گروه است و به نظر میرسد علاقهی رفیقانه یا غیررفیقانهای هم به تایلر دارد. گلشیفته فراهانی یک سکانس مهم در اکشن اواخر فیلم دارد وقتی با گروهش از راه میرسند و آر.پی.جی به دست میگیرد و به دشمن شلیک میکند. یکی هم به طعنه و طنز اشاره کرده بود که اسلحه گرفتن گلشیفته بهتر از اسلحه گرفتن همهی بازیگران مرد ایرانی در این سالهاست که باید در جواب گفت اول این که سینمای ایران فیلم اکشن درست و حسابی ندارد. هر وقت جلوههای ویژه و بدلکاریهای سینمای ایران به حد بالیوود و هالیوود رسید میتوانیم کار بازیگران را هم ببینیم. همین فیلم «استخراج» اگر پخش شود جزو زی موویهای سینمای ایران محسوب خواهد شد. در مورد اسلحه کشیدن هم اشاره میکنم به رویا نونهالی سریال «خواب و بیدار» که چه کاراکتر زن جالبی بود و حرفهای هم آدم میکشت.
قدرت بازیگری گلشیفته فراهانی در پردازش شخصیتهای پیچیده است. در این که چهطور میم «درخت گلابی» را تبدیل به عشق اثیری محمود کند یا چهطور در «دربارهی الی» در نقش سپیده وجدان بیدار طبقهی متوسط ایران شود. این جا نقش نیک اصلا جای کار ندارد. فقط یک اکت اسلحه به دست گرفتن و شلیک کردن است. نه دیالوگهای زیادی دارد، نه شخصیت خاص و پیشبرندهای در فیلم است و نه حتی به عنوان یک شخصیت فرعی تاثیری به جا میگذارد.
شاید اگر هارگریو و روسو خواستند به ماجراهای این گروه ضربت ادامه بدهند بشود از نقش نیک یک اسپین آف جالب برای «استخراج» ساخت و در آن معرفیاش کرد. آن وقت میشود دربارهی بازی گلشیفته فراهانی هم نظر داد. در حال حاضر «استخراج» یک اکشن معمولی با نقاط ضعف زیاد در شخصیتپردازی و سهلانگاری در داستان است که از بازیگرانش چیز زیادی به جز فشردن ماشهی اسلحه طلب نکرده است.
شناسنامهی فیلم استخراج (Extraction)
- نویسنده: Joe Russo, Ande Parks
- کارگردان: Sam Hargrave
- بازیگران: Chris Hemsworth, Bryon Lerum, Ryder Lerum, Golshifteh Farahani
- تاریخ اکران: 24 آوریل ۲۰۲۰
- مدت زمان: 1 ساعت و ۵۶ دقیقه
- امتیاز: 0.۵ از ۵
خود شمایی که این نقد رو نوشتی قشنگ معلومه از گلشیفته بدت میاد و حسودی میکنی ، بالاخره هرچه باشه تو هم یه خانومی.به این ها میگن حرف های خاله زنکی.بسه بابا ، یکم افتخار کنید که بازیگر خوشگل و حرفه ای داریم.تا اونجایی که من میدونم در رنک جهانی ، ایشون ۴۱ امین زن بر اساس زیبایی هستند.
چرا هیچ کسی به هلیکوپتر اشاره نمی کنه؟ گاف اصلی و مهم و فوق العاده پر رنگ و غیرقابل چشم پوشی رو من تو هیچکدوم از نقد و بررسی ها ندیدم. اونهم اینه که وقتی قراره هلیکوپتر بیاد دنبال تایلر و اووی، چه لزومی داره بخوان از پل رد بشن؟!!! اینها که داشتن اونطرف پل همه جا می رفتن، خب هلیکوپتر می تونست همونجا یا هرجایی اونطرف پل بیاد سوارشون کنه. اصلا به هیچ عنوان هیچ منطقی و دلیلی وجود نداشت که این اتفاق نیفته. بقیه قسمتها می تونه به هر دلیلی منطقی یا قابل قبول یا قابل چشم پوشی باشه. در هر صورت اکشن جالبی بود جز اینکه نمیشه از این سوتی بزرگ چشم پوشی کرد