مهمترین فیلمهای برادران داردن؛ ستارههای بیهمتای سینمای بلژیک
برادران داردن بیتردید از مطرحترین نامهای امروز سینمای جهان و بویژه سینمای اروپا، دو فیلمساز اصالتا بلژیکیاند که با آثارشان نگاهی تلخ، واقعگرایانه و بعضا گزنده به شرایط اجتماعی امروز اروپا دارند.
آنها با تمهایی سر و کار دارند درباره مسئولیت شخصی، اصول اخلاقی و پیچیدگیهای زیست اجتماعی انسان مدرن. یکی از ویژگیهای آثار آنها مواجهکردن مخاطبان با سوالاتی است که پاسخهای ساده و سرراستی ندارند. خیلی وقتها در حال دیدن فیلمی از داردنها از خود میپرسیم اگر ما در چنین موقعیتی قرار داشتیم چه میکردیم و احتمالا نمیتوانیم به سادگی به این فرضیه ذهنی پاسخ دهیم.
برادران داردن فیلمسازی را با آثار کوتاه و مستند آغاز کردند. در حالی که از اواخر دهه هفتاد تا اوایل دهه هشتاد میلادی روی سینمای مستند تمرکز داشتند در اواخر این دهه به سوی سینمای داستانی حرکت میکنند با این حال سابقه مستندسازی آنها در فیلمهای داستانیشان کاملا مشهود است.
این دو کارگردان برجسته بلژیکی عموما به انسانهای آسیبدیده، مشکلدار و گرفتار در وضعیتهای بحرانی علاقه دارند. افراد فقیری که تلاش میکنند خود را در حاشیههای جامعه حفظ کنند، مهاجران غیرقانونی، انسانهایی در آستانه از دست دادن شغل و ویرانی زندگی یا نوجوانان و جوانان بزهکار یا در معرض ایدههای افراطی.
در ادامه به ۸ فیلم مهم این دو برادر اشاره میکنیم که میتوانید از طریق دیدنشان تا حدود زیادی با زیر و بم جهان سینمایی آنها آشنا شوید.
۱- وقتی قایق لئون ام. برای اولینبار از رود موز پایین رفت
عنوان اصلی: When the Boat of Léon M. Went Down the Meuse River for the First Time
سال ساخت: ۱۹۷۹
ژان پیر و لوک داردن پیش از ساختن فیلمهای بلند خود که امروزه به واسطه آنها شهرت دارند در سال ۱۹۷۵ شرکت درایو را راهاندازی کردند؛ شرکتی که مسئولیت تولید بیش از ۶۰ فیلم مستند را به عهده داشت که البته تعداد کمی از آنها مستقیما توسط دو برادر کارگردانی شده بود. مستندهای داردنها بیشتر مضامین آثار بعدی آنها را در خود داشت از جمله شرایط سخت و پرمخاطره نیروی کار در جهان امروز.
اما مستند «وقتی قایق لئون ام. برای اولینبار از رود موز پایین رفت» که از جمله آثار همین دوران در نظر گرفته میشود نمایشی شاعرانه از اعتصابی است که در دهه ۱۹۶۰ میلادی در منطقه صنعتی رودخانه موز بلژیک رخ داد. اثری که با ادای احترام به جنبشهای کارگری گذشته، تصاویر آرشیوی را با مصاحبههایی از فعالین درگیر در اعتصاب در هم آمیخته است.
دیدن این مستند از برادران داردن میتواند پسزمینه فکری آنها را به خوبی به تماشاگر نشان دهد و تاثیر مثبتی در درک جهان این کارگردانهای بزرگ در ادامه مسیر حرفهایشان داشته باشد.
۲- فالش
عنوان اصلی: Falsch
سال ساخت: ۱۹۸۷
میتوان ادعا کرد فیلم سینمایی «فالش» یعنی اولین اثر داستانی برادران داردن دیگر بهندرت مورد توجه قرار میگیرد، دیده میشود یا درباره آن گفتوگو صورت میگیرد در نتیجه این فیلم تقریبا به آرشیوها پیوسته است. فالش نشانگر یک دوره آزمایشهای فرمی است، در واقع نقطهای است که زیباییشناسی پیشرو و آوانگارد برادران داردن شکل میپذیرد. این زیباییشناسی به سرعت در فیلم بعدی آنها یعنی «به تو فکر میکنم» در سال ۱۹۹۲ با لحنی ملودراماتیک پی گرفته میشود. این تجربیات در نهایت در فیلم سوم یعنی «قول» ساخته سال ۱۹۹۶ با رسیدن به نوعی رئالیسم خشن که بعدا شاخصه و برند کار این دو برادر شد به بلوغ رسید.
فالش یک فیلم نیمهزندگینامهای است که توسط نویسنده بلژیکی رنه کلیسکی نوشته شده است. داستان فیلم روایتگر تلخکامیهای جو و خانواده یهودی او است. فیلم تجدید دیدار این خانواده بازمانده از هولوکاست را بعد از ۴۰ سال در فرودگاه برلین نشان میدهد. مواجهه تلخ کسانی که همگی رنج بسیاری را تحمل کردهاند.
فیلم که در لایههایی به جستوجوی رابطه میان تئاتر و سینما نیز میپردازد اثری نیست که با آثار آتی برادران داردن شباهت قابل توجه داشته باشد اما مضامینی در فیلم وجود دارند که در آینده تکرار میشوند و در عین حال شیوههای نوآورانه این دو کارگردان را در ابتدای مسیر فیلمسازیشان به شکل روشنتری میبینیم.
۳- قول
عنوان اصلی: The promise
سال ساخت: ۱۹۹۶
همانطور که اشاره شد فیلم سینمایی «قول» اولین اثری است که با دیدنش میتوانید به جهان امروزی برادران داردن نزدیک شوید. در واقع فیلمی که بیشتر از دو اثر اول سر و شکل داردنی دارد. قول درباره پسری نوجوان است که با پدرش در شرایطی زندگی میکند که پدر به شکلی بیرحمانه از مهاجران فاقد مدارک قانونی سواستفاده میکند.
مساله مهاجران غیرقانونی از جمله موضوعاتی است که در بسیاری از آثار بعدی برادران داردن هم تکرار میشود. این فیلم که یکی از آثار شاخص این کارگردانهای اروپایی است امکان نگاهی صادقانه و موشکافانه را به وضعیت طبقه کارگر و همچنین مهاجران فراهم میکند.
فیلمنامه قول نسبت به سایر آثار داردنها تا حدودی واجد پیچیدگی بیشتر است. این موضوع در ادامه کارنامه کاری آنها تغییر میکند و بیش از آنکه داستانهای جهان سینماییشان فراز و نشیب داشته باشد وضعیت شخصیتها درون داستانی بسیار ساده به مساله مرکزی تبدیل میشود.
۴- رزتا
عنوان اصلی: Rosetta
سال ساخت: ۱۹۹۹
در حالی که ژان پیر و لوک داردن با فیلم سینمایی قول موفق شدند توجه جهانی را به خود جلب کنند اما شاید رزتا را بتوان نقطه شهرت بیشتر آنها در نظر گرفت.
فیلم سینمایی رزتا اثری فرانسوی-بلژیکی محصول سال ۱۹۹۹ میلادی است. سه سال بعد از فیلم سینمایی قول دو فیلمساز با رزتا افتخار بزرگی را نسیب خود کرده و نخل طلای جشنواره فیلم کن ۱۹۹۹ را از آن خود کردند. فیلم روایتگر زندگی دختر جوان هفدهسالهای به نام رزتا (با بازی امیلی دوکن) است؛ دختری که برای به دست آوردن یک شغل ساده و امنیت شغلی نسبی از هیچ کاری دریغ نمیکند تا بتواند مادر الکلیاش را ترک کند و برای خود زندگی معناداری بسازد. داستانی غمانگیز که با موقعیتهای پیشبینی نشده هربار تلاشهای رزتا را بینتیجه میگذارد.
دقت وسواسگون سبک نئورئالیستی اثر و نمایش بیپرده زندگی تلخ رزتا از فیلم یک اثر اجتماعی قدرتمند و همدلیبرانگیز ساخته که موفق شد نگاه بسیاری از سینمادوستان و منتقدان در سراسر جهان را به خود جلب کند. یکی از ویژگیهای جذاب فیلم این است که گرچه مخاطب با دیدن رنج شخصیت اصلی نسبت به او همدلی پیدا میکند اما کارگردان ابدا در دام احساسات سطحی گرفتار نمیشود و به نوعی با فراتر رفتن از فرد و سمپاتی نسبت به او، کلیت وضعیت و سازوکاری را نقد میکند که افراد را درون چنین شرایطی قرار میدهد.
۵- پسر
عنوان اصلی: The Son
سال ساخت: ۲۰۰۲
الیویه گورمه به عنوان همکار دیرینه برادران داردن نقش اصلی این اثر سینمایی را برعهده دارد. او در نقش مردی همنام با خود به اسم اولیویه ظاهر شده که به عنوان یک نجار، فرانسیس (با بازی مورگان مارین) پسری بزهکار را به شاگردی در کارگاهش میپذیرد. فرانسیس توسط یک مددکار اجتماعی از مرکز توانبخشی به کارگاه اولیویه معرفی شده است اما این ارتباط معنای پیچیدهتری دارد که در طول فیلم روشن میشود.
فیلم سینمایی پسر فیلمنامهای ساده و در عین حال ظریف دارد. این اثر سینمایی ذهن تماشاگر را با سوالاتی درباره درک دیگری و بخشش تنها میگذارد و زیر پوست احساسات تماشاگر نفوذ میکند. پسر در عین حال سرشار از عناصر نشانهشناسانه است که با کاربرد دقیق اشیا و چیدمان هر صحنه بدون گزافهگویی روایتی سینمایی را پیش چشم میآورد.
۶- بچه
عنوان اصلی: The Child
سال ساخت: ۲۰۰۵
ژرمی رنیر (در نقش برونو) و دبورا فرانسوا (در نقش سونیا) زوج جوانی که در همان ابتدا متوجه فقرشان میشویم در مرکز این فیلم قرار گرفتهاند. آنها که کموبیش به بیخانمانها در حاشیه شهر شباهت دارند با دلهدزدی هزینه روزانه زندگی خود را فراهم میکنند.
برونو بدون هیچ مسئولیت اخلاقی از مزایای زندگی با سونیا بهره میبرد. سونیا نوزاد تازهمتولد شدهای دارد و داستان وقتی دراماتیکتر میشود که سونیا میفهمد برونو بچه را در یک بازار سیاه فروخته است. اما فیلم در ادامه مسیر پیچیدهتری طی میکند و با روبروکردن شخصیت اصلی مرد فیلم و بازتاب اعمالش، تنشهای درونی او را تحلیل میکند.
بچه که محصول مشترک فرانسه و بلژیک است تحسین گسترده منتقدان را برانگیخت و در عین حال برنده نخل طلای جشنواره بینالمللی فیلم کن شد. این فیلم پس از رزتا دومین فیلم برادران داردن بود که مهمترین جایزه جشنواره کن را به دست آورد و باعث شد شهرت این دو کارگردان حتی از آنچه بود هم فراتر برود.
۷- سکوت لورنا
عنوان اصلی: Lorna’s Silence
سال ساخت: ۲۰۰۸
سکوت لورنا محصول سال ۲۰۰۸ میلادی توانست جایزه بهترین فیلمنامه جشنواره کن ۲۰۰۸ میلادی و همچنین جایزه لومیر بهترین فیلم فرانسه زبان را درسال ۲۰۰۹ میلادی کسب کند. این اثر سینمایی روایتگر مشکلات و تلخیهای مهاجرت غیرقانونی در دنیای مدرن است.
همچون بسیاری از آثار دیگر داردنها فیلم شخصیتهای خود را در کشمکش و مبارزه با سختیهای زندگی طبقه کارگر و چالشهای اخلاقی که از پس شرایط سخت اقتصادی بروز میکند قرار میدهد.
لورنا یک زن حدودا ۳۰ ساله آلبانیاییتبار است که با رویای راهانداختن یک کافه در بلژیک با مردی به نام سوکل به این کشور مهاجرت میکند اما شرایط باعث میشود با مردی معتاد به هرویین ازدواج سوری کند تا به شهروندی بلژیک دست یابد.
۸- دو روز، یک شب
عنوان اصلی: Two Days, One Night
سال ساخت: ۲۰۱۴
فیلم سینمایی «دو روز، یک شب» یکی از بهترین و پختهترین آثار کارگردانهای برجسته بلژیکی به یکی از موضوعات مورد علاقه آنها یعنی ناامنی شغلی در کشورهای اروپایی میپردازد.
جالب است که داردنها در این فیلم قانون همیشگی خود را در زمینه به کار نبردن بازیگران مشهور در فیلمهایشان نقض کردهاند.
فیلم در شهر سرن بلژیک روایت میشود. ماریون کوتیار بازیگر مشهور فرانسوی در نقش ساندرا همسر و مادری است که در یک کارخانه کوچک تولید پنل خورشیدی کار میکند. او متوجه میشود که همکارانش بین اخراج شدن او و دریافت مبلغ ۱۰۰۰ یورو به عنوان پاداش، گرفتن پاداش را انتخاب کردهاند. او فقط یک آخر هفته برای متقاعدکردن همکارانش وقت دارد تا آنها را از گرفتن پاداش منصرف کند و در ازای رایگیری دوباره در کارخانه، بتواند به کار بازگردد.
فیلم با پیچوتابهای احساسی همراه است و فیلمنامه به شکلی زیرکانه بیننده را بین این فرض که ساندرا از تلاش دست میکشد یا اینکه تا پایان برای شغلش میجنگد درگیر نگه میدارد. گرچه داردنها مثل همیشه آن مواجهه تلخ واقعگرایانه را با مشکلات اجتماعی دارند اما فیلم یکسره تیره و تار نیست و مخاطب با دیدن آن احساس میکند انسانیت و شفقت نیز در جهان سرد امروز جایی مخصوص به خود دارد.