مغلطه‌‌ی دروغ‌گویی با آمار (Lying with Statistics) | مغلطه به زبان آدمیزاد (۱۵۲)

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۲ دقیقه
مغلطه به زبان آدمیزاد

تعریف: مغلطه دروغ‌گویی با آمار به مجموعه‌ای از مغلطه‌های مختلف اطلاق می‌شود که از استفاده‌ی غرض‌ورزانه از آمار و ارقام و تفسیر آمار و ارقام بدون توجه به روش‌های استفاده‌شده برای جمع‌آوری و پردازش داده‌های مربوطه ناشی می‌شوند. 

پرداختن به روش‌های مختلف جمع‌آوری داده و شیوه‌ی تحریف هرکدام از حوصله‌ی این کتاب خارج است، ولی اگر کنجکاو هستید و می‌خواهید بدانید که چطور می‌توان با آمار و ارقام مردم را گول زد، کتاب چگونه با آمار دروغ بگوییم، اثر درل هاف (Darrell Huff) را بخوانید. این کتاب در سال ۱۹۵۴ منتشر شد، ولی بعد از این همه سال هنوز هم راه‌گشاست. 

معادل انگلیسی: Lying with Statistics

معادل‌های جایگزین: مغلطه‌ی آماری، درک نادرست از ماهیت آمار، مغلطه‌ی برازش منحنی، مغلطه‌ی بیش‌برازش 

الگوی منطقی: 

ادعای A مطرح می‌شود. 

آمار S تحریف می‌شود تا از ادعای A پشتیبانی کند. 

مثال ۱: 

اون نموداری رو که توی USA Today منتشر شده شده دیدی؟ نشون می‌داد کشورمون از لحاظ اخلاقی چقدر سقوط کرده!‌

توضیح: اولین سوالی که پیش می‌آید این است که چطور می‌توان اخلاقیات را اندازه‌گیری کرد؟ وقتی پایه و اساس آمارگیری چنین واژه‌ی گنگی باشد، بعید نیست آمارگیر فقط روی داده‌هایی تمرکز کرده باشد که در رسیدن به نتیجه‌ی موردنظرش به او کمک کند. همچنین عبارت «چقدر سقوط کرده» دقیقاً حاکی از چیست؟ نمودارها را می‌توان طوری نمایش داد که نتیجه را خیلی شدیدتر از آنچه که هست جلوه دهند: مثلاً شروع نکردن از صفر یا تمرکز روی بخشی که نمودار شدیداً سقوط/صعود می‌کند و احیاناً نادیده گرفتن قسمت‌های قبل/بعد که نمودار به حالت عادی برمی‌گردد. به‌عنوان مثال، بیایید فرض بر این بگیریم که سال گذشته ۲۰٪ مردم غیراخلاقی زندگی کردند و امسال ۲۲٪. این افزایش ۲ درصدی واقعاً چیز خاصی نیست و اگر روی یک نمودار با مقیاس عمودی ۰ تا ۱۰۰٪ نشان داده شود، خطی که ۲۰٪ را به ۲۲٪ وصل می‌کند به‌زحمت قابل دیدن است. ولی اگر روی نموداری نشان داده شود که مقیاس عمودی آن ۲۰ تا ۲۵٪ باشد، خطی که ۲۰٪ را به ۲۲٪ وصل می‌کند بسیار بزرگ و قابل‌ملاحظه به نظر می‌رسد. داده همان است، ولی شیوه‌ی ارائه‌ی آن فرق کرده و همین شیوه‌ی ارائه‌ی متفاوت مخاطبی را که حوصله‌ی تفسیر و تفکر نقادانه نداشته باشد گول می‌زند. 

مثال ۲: 

یه نگاه به این نمودار دایره‌ای بنداز. فقط درصد کمی از مردم آتئیستن. بنابراین آتئیسم اونقدرها هم که فکر می‌کنی نظام اعتقادی پرطرفداری نیست. 

توضیح:‌ اولاً آتئیسم یا خداناباوری (Atheism) یعنی عدم اعتقاد به هیچ‌گونه نظام اعتقادی. دوماً بسیاری از خداناباوران حتی با عبارت «آتئیسم» آشنا نیستند و اغلب به خاطر سنت خانوادگی یا فرهنگ‌شان و نه لزوماً اعتقادات‌شان خود را مسیحی یا یهودی حساب می‌کنند. چنین افرادی در آمارگیری لحاظ نمی‌شوند. 

استثنا: در بیشتر موارد، توضیح صادقانه و دقیق داده‌های آماری و شیوه‌ی ارائه شدنشان جلوی شکل‌گیری این مغلطه را می‌گیرد، ولی مثل همه‌ی استثناهای دیگر، این مورد قابل‌بحث است. 

دگرگونی‌ها: درک نادرست از ماهیت آمار (Misunderstanding the Nature of Statistics) به این مغلطه مربوط است، ولی فقط کسی که مفسر داده‌های آماری است مرتکب آن می‌شود، نه کسی که آن را ارائه می‌کند. به‌عنوان مثال، اگر کسی به شما بگوید عملکرد پزشک شما به هنگام فارغ‌التحصیل شدن از حد متوسط کلاسش پایین‌تر بود شاید توی ذوق‌تان بخورد، ولی باید در نظر بگیرید که این بیانیه درباره‌ی نصف پزشک‌های دنیا صدق می‌کند و آنقدرها هم که به نظر می‌رسد فاجعه‌بار نیست. 

منابع: 

Huff, D. (1993). How to Lie with Statistics (Reissue edition). New York: W. W. Norton & Company.

ترجمه‌ای از: 

Logically Fallacious



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما