نقد قسمت اول فصل هشتم سریال بازی تاج و تخت
دانیل داداریو منتقد سایت ورایتی در این نوشته قسمت اول فصل هشتم مجموعه تلویزیونی «بازی تاج و تخت» (Game of Thrones) را بررسی کرده است. محور نوشته داداریو بر شتاب بیش از حد و برخی تغییرات است که گیم آف ترونز در فصل آخر از خود نشان میدهد. در ادامه میتوانید بخشی از این نقد را بخوانید:
فصل پایانی مجموعه تلویزیونی بازی تاج و تخت با قسمتی آغاز شد که از نظر فضای کلی تا حد زیادی به فضای آشنای همیشگی شباهت داشت. بازی تاج و تخت اصولا بیش از هر مجموعه تلویزیونی دیگری تمایل دارد لحظات نفسگیر و پراهمیت مجموعه را در میان قسمتهای مختلف یک فصل پخش کند. با این وجود قسمت اول از یک نظر متمایز بود؛ شتابی خاص و توسعه نسبتا سریعتر از معمول طرح داستانی که تا حدی با عجله همراه است.
صحنههایی که در آن سمول تارلی از مرگ پدر و برادرش به دست دنریس آگاه میشود و پس از آن جان اسنو از هویت واقعیاش آگاه میشود واقعا خوب از کار درآمدهاند. بازیگران در این صحنهها خوب عمل میکنند و بویژه میتوان به پیشرفت محسوس جان بردلی در نقش سمول توجه داشت که در طول مجموعه هر بار بازیهای بهتری ارایه میکند.
اتفاقات قسمت اول نویددهنده تغییراتی هستند که در پیش است. جان – سوای وفاداریاش به دنریس – نمیتواند حق حکمرانی و رابطه خونیاش با زنی که دوست دارد را فراموش کند. در مجموع به نظر میرسد این پیشرفت در طرح داستانی تا حدی با روند کلی مجموعه متفاوت است با این وجود شتاب آن در ارائه اطلاعات ضروری به نظر میرسد.
بازی تاج و تخت در فصلهای ابتداییاش مجموعهای بود که آجر به آجر و کاملا روشمند قصه را برای مخاطب میساخت. بخشی از لذت دیدن سریال در تعلیقی بود که از انتظار برای رخ دادن وقایع ناشی میشد. حال به نظر میرسد در قسمت اول به وضوح حرکت به سوی پایان مجموعه و فرصتندادن به داستان برای بیشتر پروردهشدن حس میشود.
بازی تاج و تخت تا حد ممکن از آخرین تواناییهایش استفاده میکند تا مجموعه را پیش ببرد؛ مجموعهای که از منابع اصلی و اولیه چاپشده داستانی فراتر رفته و این فراتررفتن باعث افت کیفیت شده است.
بازی تاج و تخت به عنوان بزرگترین مجموعه تلویزیونی حال حاضر جهان مجبور است به برخی وظایفش در قبال هواداران عمل کند؛ وظایفی که از فصلهای ابتدایی روی دوش سریال سنگینی میکند. یکی از این وظیفهها انتقال اطلاعات به مخاطبان به سادهترین شکل ممکن است؛ همان اتفاقی که در گفتوگوی جان و سمول رخ میدهد. صحنهای که بوضوح نشان میدهد نگهداشتن این بخش قابلتوجه از داستان برای فصل آخر نوعی اشتباه در محاسبه بوده است.
در عین حال شاهد افزایش و تاکید بر جملات و سخنان کنایهآمیز و شوخطبعانه هستیم که به نظر میرسد باز هم برای سریال به نوعی انجام وظیفه در قبال مخاطبان تبدیل شده است. تلاشی که برای سبکتر کردن فضای کلی مجموعه انجام میشود اما گاهی اوقات برای کسانی که از سال ۲۰۱۱ مخاطب بازی تاج و تخت بودهاند تغییراتی محسوس به نظر میآیند … برای مثال میتوان به صحنه اژدهاسواری جان و دنریس اشاره کرد؛ صحنهای که اگرچه از نظر بصری بسیار خیرهکننده است اما شوخ طبعی تازهپدیدارشده دنریس در آن واقعا تعجببرانگیز است.
این اتفاقات باید اتفاق بیوفته، این تازه شروع داستانه، جان فکر میکنه سم بخاطر تلافی کردن قتل پدر و برادرش این موضوع رو الکی داره عنوان میکنه تا دنریس رو از نفر اول بودن دور کنه…که هیجان انگیز میشه!!!
وشاید جان برای اثبات شدن این قضیه که تارگرین هست یا نه خودشو آتیش بزنه!
جای دیگه هم وقتی جانو دنریس اژدها سواری میکنن و اون اژدها آخرسر به جان نگاه میکنه ممکنه وارگ برن باشه، چون بعد از اونجا برن میگه باید بهش بگیم همه چیو!!!
به اعتقاد من بسیاری از سکانس های این قسمت در خور توقعات طرفداران این سریال نبود مخصوصاً گفتن راز تولد جان و اژدها سواریش، یا سکانس بسیار تکراری ورود مردم به قلعه، خوب امیدوارم بقیه قسمت ها با هدف سرهم کردن سریال نباشه.
یه نکته هست به نظرم زمانی که جان دنریس رو بوسید اژدها واکنش نسبتا عجیبی نشون داد انگار داشت یه حالتی مثل تعجب کردن رو نشون میداد انگار نباید این کار انجام میشد البته این برداشت من هستش
قسمت اول که راضی کننده بود.ولی خیلی سریع اتفاقات پیش اومدن انگار ک میخاستن سریع سر ته فیلمو هم بیارن.فقط خدا کنه مثل فصل ۶ اب قاتیش نکنن ی پایان خوش داشته باشه
خدا رو شکر که نمردم واین سریال رو دارم میبینم بهترین سریال عمرم بود شاید دیگه هیچ وقت لنگه این سریال نیاد .فیلم ارباب حلقه ها فیلم هابیت و سریال تاج وتخت منو مجذوب خودشون کردن اما تاج وتخت یک چیز متفاوته
نظر من نسبت به قسمت اول، بی پروا بودن کارگردان برای هرچه سریع تر جمع کردن حاشیه های موجود توی سریالو میشه به صورت خیلی محسوسی فهمید،
شوخ طبعی که کالیسی تو این قسمت از خودش نشون میده به شخصیت درونی کالیسی بر میگرده ، همون شخصیت مهربونی که زمانی برای اولین به عروسی کال دراگو دراومد مخفی شد و باز بعد از گذشت زمانی زیاد دوباره به اصل خودش برگشته یعنی عاشقی فارغ از صلاح دیدمردم و هدفش
امید وارم هرچه به سمت انتهای این فصل میرسیم داستان فدای زودتر تموم شدن این فصل نشه…
baghie ro nemidunm vali man ehsase kheyli khubi nesbat be in episode va be in fasl daram. benazaram bar khalafe fasle haftom, in fasl behtarin fasle serial khahad bud. va aslanam ofti to keyfiate dastan ehsas nakardm alan. benazaram in episode harchi gheyr az in mibud taAjob avar bud.
دنریس از تبار تارگرین همانند برادرانش و برخی اجدادش عشق و هوس را نمیتواند نادیده بگیرد عشق او به جان عمیق است جان جدی ترین معشوقه دنریس است معشوق همیشه به دنبال خلوت با عشقش میگردد مانند برادرش جنگجویی ناب و عاشقیست که سنت شکنی میکند شوخ طبعی که عکس العملی طبیعیست این صحنه نشاندهنده قدرت جان در راندن اژدها و کنترل انها نیز هست ، سم بازیش عالی شده یک فرد گام گذاشته در راه استادی ولی در عین حال برخلاف دیگر افراد سیتادل خوش قلب و دلسوز ، صحنه ی شتابزده بجای انتقال راز به جان به اصرار برندون صحنه ی آزاد سازی گریجوی هاست …
اینکه جان اسنو تونسته اژدها رو برونه ی نشونه از تارگرین بودنشه :)))
۱۰۰ درصد دید ما نسبت به سریال خیلی جزئی تر از منتقدانه. برای همین بنظر من عالی بود????❤
عالیه امشب دانلودش می کنم