۲۵ فیلم برتر درباره قاتلهای حرفهای و آدمکشهای اجیرشده
ماجراهای پرفراز و نشیب قاتلهای حرفهای و اجیرشدههایی که برای کشتن اهدافشان استخدام شدهاند بخش جداییناپذیر از آثار محبوب سینمایی و داستانی در قرن بیستم و بیست و یکم را تشکیل میدهند.
رد این قاتلها و ماجراهای نفسگیرشان را میتوان در آثار سینمایی، داستانها، کمیک بوکها و بازیهای ویدیویی پیگیری کرد. در این متن تعدادی از بهترین نمونهها از آثار سینمایی این حوزه را معرفی کرده و به شکل مختصر مورد بررسی قرار دادهایم.
۱- سامورایی
عنوان اصلی: Le Samouraï
کارگردان: ژان-پیر ملویل
سال ساخت: ۱۹۶۴
فیلم سینمایی سامورایی شاهکار بیبدیل ژان-پیر ملویل داستان یک آدمکش تنها و کمحرف به نام جف کاستلو (با بازی آلن دلون) است. جف با اصول بوشیدو (نوعی طریقت سامورایی) زندگی میکند حتی اگر یک قاتل اجیرشده باشد و در ازای کشتن آدمها پول بگیرد.
سامورایی از یک سو فیلمی جنایی با جزییات مربوط به تعقیب و گریز میان پلیس و خلافکار است و از سوی دیگر فیلمی است درون جهان خاص سینمایی ملویل که در آن مخاطب نسبت به جنایتکارها سمپاتی بیشتری حس میکند و از پلیسها و دمودستگاهشان بیزار است.
سامورایی سکانسهایی عجیب و بهیادماندنی دارد. صحنههایی که به حرکات و اعمال شخصیتها بدون گفتوگو و بدون احساسات ظاهری متکی است، وضعیتی که در صورت سرد و بیروح جف کاستلو هم مشهود است. با این حال مجموعه این صحنهها در کنار داستان فیلم و فضای نوار آن باعث میشود بعد از دیدن سامورایی هرگز آن را فراموش نکنید.
داستان فیلم سینمایی سامورایی از آن جایی آغاز میشود که جف کاستلو در هنگام ارتکاب یکی از قتلهایش توسط یک شاهد دیده میشود. وجود شاهد و بررسیهای آتی پلیس طرح داستانی را پیش میبرد و در عین حال شخصیت کاستلو و جهان ویژه او را برای مخاطب ملموس میسازد.
فیلمسازان تاثیرگذاری مثل والتر هیل، جیم جارموش، نیکلاس ویندینگ رفن، مارتین اسکورسیزی و جان وو از این اثر سینمایی بزرگ تمجید کردهاند و در فیلمهایشان از آن الهام گرفتهاند.
فیلم ملویل یکی از مشهورترین آثاری است که درباره یک قاتل ساخته شده و بیش از آنکه درگیر صحنههای اکشن و لحظات قتل باشد اثری است که به تحلیل غیرمستقیم وضعیت شخصیت اصلی و پیچیدگیهای جهان او میپردازد؛ البته که مانند عموم آثار ملویل با فیلمی تلخ و بدبینانه مواجه میشویم. باید با صراحت گفت که سامورایی یک شاهکار هنری است از یک استعداد بزرگ در سینمای فرانسه.
۲- داستان عامهپسند
عنوان اصلی: Pulp Fiction
کارگردان: کوئنتین تارانتینو
سال ساخت: ۱۹۹۴
فیلم سینمایی «داستان عامهپسند» را میتوان شاخصترین اثر کارنامه کاری کوئنتین تارانتینو به حساب آورد. اثری خشن، شوخطبع با نگاهی پوچگرایانه نسبت به زندگی در سینمای جنایی که پس از بارها و بارها تماشا هم تکراری نمیشود.
داستان فیلم روایتگر زندگی دو آدمکش، یک بوکسور، یک گانگستر و همسرش و دو سارق رستوران است که در قالب چهار داستان گرد هم آمدهاند. از بازیگران فیلم میتوان به جان تراولتا، ساموئل ال. جکسون، اوما تورمن و بروس ویلیس اشاره کرد.
فیلم سینمایی داستان عامهپسند از نگاه برخی کارشناسان اثرگذارترین فیلم دهه ۱۹۹۰ میلادی است. فیلم را باید واجد گلچینی از داستانهای عامهپسند، شخصیتهای غیرعادی، ارجاعات گسترده به فرهنگ عامه، دیالوگهای ماندگار، لحظات لذتبخش و پیچیدگیهای درونی در نظر گرفت. شاید بگویید این ویژگیها در بسیاری از آثار تارانتینو قابل ردیابی است؛ نکته درستی است با اضافهکردن اینکه مجموعه این ویژگیها در داستان عامهپسند به پختهترین و باکیفیتترین شکل ممکن کنار هم قرار گرفتهاند.
از طرف دیگر داستان عامهپسند همچون تعداد قابل توجهی از آثار تارانتینو خشونت خاص جهان سینمایی این فیلمساز را هم بازتاب میدهد؛ خشونتی که البته در قالب نوعی کمدی سیاه خود را بروز داده است.
داستان عامهپسند که از محبوبترین آثار معاصر سینما است اگرچه در رشتههای مختلفی نامزد دریافت جوایز اسکار شد اما تنها در رشته بهترین فیلمنامه غیراقتباسی جایزه را به دست آورد. با این وجود فیلم تارانتینو موفق شد در جشنواره بینالمللی کن خوش بدرخشد و مهمترین جایزه جشنواره یعنی نخل طلا را به خود اختصاص دهد.
۳- جایی برای پیرمردها نیست
عنوان اصلی: No Country For Old Men
کارگردان: برادران کوئن
سال ساخت: ۲۰۰۷
فیلم سینمایی «جایی برای پیرمردها نیست» بر اساس داستان جنایی، خشونتبار و درخشان کورمک مککارتی که در سال ۲۰۰۵ نوشته شده بود ساخته شد.
داستان فیلم در سال ۱۹۸۰ روایت میشود. لوئلین ماس (با بازی جاش برولین) یک شکارچی است که در بیابانهای تگزاس شکار دندانگیری نصیبش نشده و اتفاقی به یک صحنه جنایت برمیخورد؛ صحنهای پر از جسد که به یک معامله ناموفق و مسلحانه مواد مخدر مربوط است. او کیفی پر از دلار پیدا کرده و آن را مخفی میکند و به این ترتیب خواسته یا ناخواسته پای ماس به یک ماجرای جنایی خطرناک و پیچیده باز میشود.
خاویر باردم در نقش یک قاتل مزدور به نام آنتون چیگور برای یافتن پول اجیر شده و از این طریق وارد داستان میشود. مردی که هیچکس و هیچچیز جلودارش نیست. ای.او اسکات منتقد نیویورکتایمز فیلمبرداری، تدوین و صداپردازی اثر را بینظیر و فیلم را انتخابی فوقالعاده برای تماشا ارزیابی کرده است.
جایی برای پیرمردها نیست توانست در چهار رشته بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه اقتباسی و بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برنده جایزه اسکار شود. برادران کوئن در جایی برای پیرمردها نیست موفق شدند شمایل قاتلی را خلق کنند که به شکلی بیمارگون و گاهی با تکیه به بخت و اقبال آدم میکشد و خلاصی از او غیرممکن مینماید. طبیعتا در چنین دورهای جایی برای پیرمردها و سنتهای گذشته باقی نمانده است.
۴- لئون: حرفهای
عنوان اصلی: Léon: The Professional
کارگردان: لوک بسون
سال ساخت: ۱۹۹۴
فیلم سینمایی «لئون: حرفهای» اولین فیلم آمریکایی لوک بسون و نمونهای عالی از جنبش «سینما نگاه» (Cinéma du look) بود. اولین بار رافائل بسان یک منتقد فرانسوی این آثار را که در دهههای ۸۰ و ۹۰ میلادی سینمای فرانسه ساخته شده بودند طبقهبندی کرد و سینماگرانی چون لوک بسون، ژان-ژاک بنکس و لئوس کاراکس را از فیلمسازان فعال آن دانست. در این آثار اساسا سبک مقدم بر ساختار روایی است.
در فیلم سینمایی لئون: حرفهای بازی فوقالعاده درخشان ژان رنو در نقش لئون شخصیتی را ساخته و پرداخته که یک آدمکشی حرفهای است اما عاطفه پنهان درونیاش درگیر همسایه دوازدهسالهاش ماتیلدا (با بازی خارقالعاده ناتالی پورتمن) شده. دختری که درگیر یک ماجرای جنایی تلخ میشود و به کمک لئون نیاز دارد.
گرچه لئون در ابتدا ماتیلدا را با بیمیلی میپذیرد اما به تدریج روابطی پیچیده بین آن دو شکل گرفته و لئون حافظت از ماتیلدا را به عنوان مهمترین هدف زندگی پیش از این سرد و خالیاش انتخاب میکند. گرچه حفاظت از ماتیلدا بیش از آنکه انتخابی «حرفهای» باشد یک انتخاب انسانی و احساسی است.
۵- قاتل
عنوان اصلی: The Killer
کارگردان: جان وو
سال ساخت: ۱۹۸۹
اگرچه جان وو به عنوان کارگردان و چو یون فات ستاره فیلم قبل از این اثر با یکدیگر همکاری مشترک داشتند اما «قاتل» فیلمی است که میتوان ادعا کرد به تنهایی معرف سینمای اکشن هونگ کونگ به عنوان یک جریان متمایز و مستقل است.
قاتل یک اکشن تمام عیار است اما در عین حال میتوان آن را در دسته آثار ملودرام هم طبقهبندی کرد چرا که شخصیت مرکزی آن یک آدمکش احساساتی است که به امید تامین هزینه عمل جراحی چشمهای خواننده نابینای کلوبهای شبانه وارد این حرفه شده. انگیزه قوی شخصیت اصلی فیلم برای تامین هزینه این عمل به این دلیل است که خواننده کلوب در یک آتشسوزی که او مسبب آن بوده بینایی خود را از دست داده است.
قاتل در عین حال اثری است با خشونتهای بیپروا، تیراندازیهای برگرفته از کمیکبوکها و بدلکاریهای دیوانهوار که در عین حال فضای یک کمدی سیاه با بذلهگوییهای درخشان را هم درون خود دارد.
۶- دختری به نام نیکیتا
عنوان اصلی: La Femme Nikita
کارگردان: لوک بسون
سال ساخت: ۱۹۹۰
اگر معروفترین فیلم لوک بسون لئون: حرفهای باشد «دختری به نام نیکیتا» دومین فیلمی است که عموم سینمادوستان لوک بسون را با آن شناختند.
یک اکشن صاحبسبک و اثری ماندگار روایتگر زندگی نیکیتا زنی که در جریان یک حمله مسلحانه دستگیر شده و به سی سال زندان محکوم میشود. در جریان فیلم پلیس اطلاعات فرانسه از او میخواهد به عنوان آدمکش و جاسوس با آنها همکاری کند.
سپس با آموزشهای مختلف و با یک هویت جدید از زندان آزاد میشود تا چند ماموریت را به پایان برساند. نیکیتا ضدقهرمانی ناسازگار و در عین حال فریبنده است. آن پاریو در ایفای این نقش درخشان ظاهر شده و در قالب یک آدمکش بیمیل به زودی در تمام موقعیتهای جدید و پر از هیجان و اکشن که با آن مواجه میشود موفق عمل میکند. بازی خارقالعاده او در کنار کارگردانی خاص بسون نتیجهای رضایتبخش و فیلمی مهیج تولید کرده است.
در عین حال سال ۱۹۹۷ میلادی یک سریال تلویزیونی بر پایه این فیلم سینمایی ساخته شد. همچنین فیلم سینمایی «نقطه بیبازگشت» محصول سال ۱۹۹۳ میلادی با بازی بریجت فوندا اثر جان بدهام و فیلم سینمایی «گربه سیاه» محصول سال ۱۹۹۱ میلادی اثر استفن شین دو اثر بازسازیشده از این اکشن لوک بسون بودند؛ موضوعی که خود نشان از اثرگذاری این فیلم سینمایی دارد.
۷- گوست داگ: سلوک سامورایی
عنوان اصلی: Ghost Dog: The Way of the Samurai
کارگردان: جیم جارموش
سال ساخت: ۱۹۹۹
فیلم سینمایی «گوست داگ: سلوک سامورایی» به کارگردانی جیم جارموش یکی دیگر از فیلمهای گنگستری است که از رسوم جنگجویان ژاپنی الهام گرفته. از سوی دیگر نمیتوان تاثیر جهان سینمایی ملویل را – که فیلم سامورایی او در صدر همین فهرست خودنمایی میکند – روی فیلمساز نادیده گرفت.
فارست ویتاکر در نقش گوست داگ یک آدمکش تنها است. او برای یکی از سران مافیای شهر جرسی کار میکند که سالها قبل جانش را نجات داده است.
این اثر سینمایی را باید فیلمی خیالانگیز واجد عناصر سورئال و وهمآلود توصیف کرد. از طرفی یکی از امتیازاتی که به فیلم اضافه میشود موسیقی رزا (رابرت فیتزجرالد دیگز) از یک گروه موسیقی هیپهاپ به نام وو-تنگ کلن است. اثری که یک داستان جنایی را با چاشنیهای هنری مخصوص جارموش به یک نمونه سینمایی ویژه تبدیل کرده است.
در نهایت باید تاکید کرد که گوست داگ یک فیلم معمولی از آثار این حوزه نیست. اگر به دنبال نمونهای متعارف میگردید احتمالا باید قید این فیلم سینمایی را بزنید چرا که با اثری مالیخولیایی، غیرمتعارف و غیرقابل پیشبینی روبرو خواهید شد.
۸- دوست آمریکایی
عنوان اصلی: The American Friend
کارگردان: ویم وندرس
سال ساخت: ۱۹۷۷
فیلم سینمایی «دوست آمریکایی» اقتباس درخشانی است از کتاب پرفروش پاتریشا هایاسمیت به نام بازی ریپلی به کارگردانی ویم وندرس که به نوعی بیانگر اضطراب وجودی انسان در زندگی و دوران معاصر است. حال و هوایی که با توجه به نام فیلمساز یعنی ویم وندرس که از بزرگان موج نوی سینمای آلمان است و آثار شاخص هنری زیادی در کارنامه کاری خود دارد چندان دور از ذهن نیست.
تام ریپلی (با بازی دنیس هاپر) یک مهاجر تبعیدی است که در اروپا زندگی میکند. او با فریب دادن جاناتان زیمرمن (با بازی برونو گانتس) او را برای به دست آوردن پول به سمت آدمکشی میکشاند.
علاوه بر حضور نقشهای هاپر و گانتس، وندرس برای دو کارگردان شاخص تاریخ سینمای آمریکا یعنی نیکلاس ری و ساموئل فولر نیز نقشهای فرعی جذابی درنظر گرفته است. موسیقی متن تاثیرگذار، فیلمبرداری خیرهکننده رابی مولر و سکانسهای نفسگیر مترو از جمله ویژگیهای مهیج دیگر این اثر سینمایی است.
۹- نشانشده برای کشتن
عنوان اصلی: Branded to Kill
کارگردان: سیجون سوزوکی
سال ساخت: ۱۹۶۷
فیلم سینمایی «نشانشده برای کشتن» از کارگردان مطرح ژاپنی سیجون سوزوکی در زمان خود مورد توجه قرار نگرفت و در حد فیلمهای درجه دو دستکم گرفته شد.
اما به باور بسیاری از منتقدان و کارشناسان این اثر سینمایی یک شاهکار هنری است که فیلمسازان بزرگی نیز چون پارک چان-ووک، جیم جارموش، کوئنتین تارانتینو و جان وو از آن الهام گرفتهاند. جان زورن موسیقیدان اهل آمریکا از این اثر سینمایی به عنوان شاهکاری یاد کرده که کل آثار این ژانر را یک درجه ارتقا داده است.
جو شیشیدو در نقش گورو هانادا آدمکشی ترسو است که در ماموریت آخرش شکست میخورد. سپس قاتلی حرفهای برای کشتن او که حالا خود در فهرست قربانیان قرار گرفته استخدام میشود. در واقع با یک فیلم مافیایی ژاپنی طرفیم که به هیچ اثر دیگری شباهت ندارد. نه عناصر جیمز باند را در آن میبینید و نه در آن خبری از سورئالیسم یا صحنههای گسترده اکشن است.
جیم جارموش کارگردان مطرح و مستقلساز آمریکایی که از ستایندگان سیجون سوزوکی کارگردان فیلم نشانشده برای کشتن است در اظهارنظری ادعا کرده داستان این فیلم از عجیبترین داستانهای آدمکشی در سینما است. او برای ساختن فیلم «گوست داگ: سلوک سامورایی» که در همین فهرست معرفی شده از این اثر سیجون سوزوکی نیز الهام گرفته است.
۱۰- جان ویک
عنوان اصلی: John Wick
کارگردان: چد استاهلسکی
سال ساخت: ۲۰۱۴
چد استاهلسکی کارگردان فیلم سینمایی جان ویک که خود پیشتر در حرفه بدلکاری مشغول به فعالیت بود موفق شد از داستان آدمکشی بازنشسته به نام جان ویک (با بازی کیانو ریوز) یک نئونوآر هیجانانگیز با استقبال گسترده تماشاگران بیرون بکشد.
جان ویک قاتلی است حرفهای، بسیار خطرناک و البته بازنشسته که سوگوار از دست دادن همسرش است. او سالها دست به اسلحه نبرده اما حملهای اتفاقی به خانهاش که منجر به کشتهشدن سگش (یادگار همسر سابق) و از بین رفتن ماشین محبوبش میشود او را مجبور میکند تا به حرفه سابق بازگردد.
به نظر میرسد استاهلسکی در طول ساخت جان ویک از فیلمسازان بزرگی چون جان وو و جان بورمن الهام گرفته و چه بسا یکی از علتهای نامگذاری کیانو ریوز به عنوان جان در این نقش همین موضوع باشد.
فیلم تلاش میکند یک جهان کامل و تمامعیار تبهکارانه بسازد که گرچه در لحظاتی به عناصر فانتزی نزدیک میشود اما سعی میکند تا حد ممکن به عنوان یک اثر سینمای بدنه اصلی انسجام و منطق درونیاش را حفظ کند.
در نهایت باید اشاره کرد که عنصر کلیدی در مهیج نگهداشتن جان ویک تمایل شخصیت اصلی و مخاطبی که با او همراه میشود به گرفتن انتقام است. انتقامی که با خوار و خفیفکردن آلفی آلن در نقش جوزف شخصیت سرکش و مغرور داستان همراه است. همچنین بازیهای درخشان ویلم دفو و ایان مکشین به روند پیشرفت فیلم یاری میرساند.
۱۱- هویت بورن
عنوان اصلی: The Bourne Identity
کارگردان: داگ لیمان
سال ساخت: ۲۰۰۲
مجموعه فیلمهای بورن شامل پنج فیلم سینمایی است که هرکدام صحنههای اکشن مهیج و سرگرمکننده بسیاری دارند. با این وجود شاید معرفی اولین فیلم از این مجموعه بهترین انتخاب برای بیشتر آشناشدن با آن باشد. به هر حال اگر شما با جیسون بورن شخصیت اصلی مجموعه فیلمهای بورن ارتباط برقرار کنید و فیلم سینمایی هویت بورن را بپسندید احتمالا سراغ سایر قسمتهای این مجموعه نیز خواهید رفت.
داگ لیمان به عنوان اولین کارگردان این مجموعه، فیلم را بر اساس رمانی با همین نام نوشته رابرت لودلوم ساخته است. جیسون بورن (با بازی مت دیمون) مامور سازمان جاسوسی دچار فراموشی شده است. جیسون هیچ چیزی از زندگی قبلی خود را به یاد نمیآورد، هویت واقعی او یک راز است که به زودی با درگیرشدن سازمان سیا در ماجرا ابعاد پیچیدهتری پیدا میکند.
بازی تاثیرگذار دیمون در کنار هنرپیشههای دیگری همچون کریس کوپر و فرانکا پوتنته به کمک سبک دوربین روی دست لیمان به ساخت این اثر هیجانانگیز و پرتحرکبودن آن کمک کرده است. صحنههایی که البته در عین سرگرمکنندگی سرگیجهآور و آزاردهنده نیستند.
۱۲- کاندیدای منچوری
عنوان اصلی: The Manchurian Candidate
کارگردان: جان فرانکن هایمر
سال ساخت: ۱۹۶۲
فیلم سینمایی «کاندیدای منچوری» را جان فرانکن هایمر کارگردانی کرده است. این فیلم سینمایی هم مثل بسیاری از آثار موفق جاسوسی در فضای جنگ سرد میگذرد و درباره ماموری است که اصطلاحا در این آثار به عنوان «مامور خفته» شناخته میشود. مامور خفته جاسوسی است که برای مدتی نسبتا طولانی در کشوری دیگر به شکل ناشناس حضور پیدا میکند اما برنامهای برای انجام عملیات فوری ندارد.
کاندیدای منچوری براساس رمانی به همین نام نوشته ریچارد کاندن ساخته شده و روایتگر داستان ریموند شاو یک کهنهسرباز جنگ کره و از فرزندان یک خانواده سیاسی برجسته است. او در زمان جنگ در کره زندانی بوده و در زندان شستوشوی مغزی شده است. در نهایت این فرایند شستوشوی مغزی از او قاتلی ساخته که برخلاف میل خود هر لحظه ممکن است دست به جنایت بزند.
فیلم سینمایی کاندیدای منچوری درست زمانی اکران شد که ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی در اوج درگیریهای جنگ سرد و بحران موشکی کوبا بودند. فیلم توسط منتقدان تحسین شد و مورد توجه بینالمللی قرار گرفت؛ همچنین ایفای نقش فرانک سیناترا خواننده و هنرپیشه آمریکایی در این اثر سینمایی نیز با تمجید مخاطبان روبرو شد. بسیاری از منتقدان کماکان کاندیدای منچوری را اثری زنده و بیانگر برخی از مسائل معاصر میدانند که با هوشمندی کارگردانی شده است.
فیلم در اواخر دهه هشتاد میلادی دوباره در فستیوال فیلم نیویورک به نمایش درآمد و پس از این نمایش شاهد افزایش محبوبیت آن در میان عموم مخاطبان بودیم.
۱۳- فرشتگان سقوطکرده
عنوان اصلی: Fallen Angels
کارگردان: وونگ کار-وای
سال ساخت: ۱۹۹۵
فیلم سینمایی «فرشتگان سقوطکرده» محصول سال ۱۹۹۵هنگ کنگ اثری است از وونگ کار-وای فیلمساز مشهور سینمای هنگ کنگ. این فیلم را باید در کنار آثار دیگری مانند «چانگکینگ اکسپرس» محصول سال ۱۹۹۴ و فیلم سینمایی «شاد در کنار هم» محصول سال ۱۹۹۷ در یک چرخه فیلمسازی و در میان آثار مهم دهه ۹۰ میلادی وونگ قرار داد. فرشتگان سقوطکرده شخصیتهای چندوجهی متعددی دارد؛ از جمله شخصیت یک آدمکش به نام وونگ چی-مینگ با بازی لئون لای، یک شریک زن مرموز با بازی میشل ریس، همسایه عجیب و غریبش و یک محکوم سابق به نام هو چی-مو با بازی تاکشی کانشیرو.
فرشتگان سقوطکرده در قالب یک درام جنایی روایتی از زندگی آدمکشی است که برای بیرون آمدن از این شغل و گریختن از شریک خود تلاش میکند.
آنچه وونگ روی پرده برده هیجانانگیز و جذاب است. در سینمای او سبک بصری قدرتمندی به کار میرود که بعضا باعث میشود عناصر داستان همچون بسیاری از آثار سینمای بدنه اصلی سرراست از کار درنیایند. بعضی منتقدان معتقدند آثار او از زوایایی الهامگرفته از کارگردان بزرگ فرانسوی ژان لوک گدار است.
در نهایت بد نیست اشارهای هم بکنیم به فیلمبرداری تحسینبرانگیز کریستوفر دویل که تصویری دقیق و کاملا در خدمت ایدههای فیلمساز از هنگ کنگ ارایه میکند. فرشتگان سقوط کرده اگر چه در میان آثار وونگ کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند اما فیلم شایسته تمجیدی است که باید بیش از این مورد بررسی قرار گیرد.
۱۴- روز شغال
عنوان اصلی: Day of the Jackal
کارگردان: فردریک فورسایت
سال ساخت: ۱۹۷۳
فیلم سینمایی «روز شغال» اثر کارگردان کاربلد آمریکایی فرد زینهمان فیلمی است به غایت پیچیده، دارای تعلیق و مهیج درباره آدمکشی حرفهای ملقب به شغال (با بازی درخشان ادوارد فاکس) که در جریان یک توطئه برای به قتل رساندن رئیسجمهور فرانسه شارل دو گل در تابستان سال ۱۹۶۳ میلادی اجیر شده است.
روز شغال بر اساس رمانی به همین نام اثر فردریک فورسایت که در سال ۱۹۷۱میلادی نوشته شد ساخته شده است. راجر ایبرت منتقد امریکایی در اظهارنظری درباره روز شغال گفته بود نمیتوان این اثر سینمایی را صرفا یک نمونه کلاسیک از فیلمی پرتعلیق در نظر گرفت بلکه باید آن را همچون اثری نمونه که به زیبایی کارگردانی و اجراشده مورد بررسی قرار داد.
۱۵- آدمکش
عنوان اصلی: The Assassin
کارگردان: هو شیائو-شین
سال ساخت: ۲۰۱۵
هو شیائو-شین کارگردان بسیار مشهور تایوان و از چهرههای شاخص سینمای معاصر که برای فیلم سینمایی «مامبوی هزاره» در سال ۲۰۰۱ توانست جایزه بزرگ جشنواره کن را به دست بیاورد با فیلم سینمایی آدمکش در سال ۲۰۱۵ دگرگونی عظیمی در سبک رزمی-قهرمانی ایجاد کرد. فیلمی که مشابه آن را در فیلمهای اکشن و رزمی ندیده و احتمالا نخواهید دید.
درحالی که طرفداران هنرهای رزمی ممکن است از دیدن فیلم و رویکرد خاص هو شیائو-شین نسبت به انتقام تا حدودی ناامید شوند اما سایر مخاطبان با برداشتهای بلند و قدرتمند کارگردان، جزئیات دقیق دوران دودمان تانگ (امپراتوری تانگ) در قرن نهم میلادی به وجد میآیند. در این میان از بازی چشمگیر و درخشان شو کی در نقش نیه اینیانگ در جان بخشیدن به شخصیت قهرمان خودمحور فیلم نباید غافل شد.
نیه اینیانگ آدمکشی حرفهای است که پس از سالها برای خدمت به امپراتور به خانه بازمیگردد. آدمکشی که احساسات بازمانده در درونش گاهی او را در انجام ماموریتهایش دچار مشکل میکند.
این اثر در جشنواره فیلم کن سال ۲۰۱۵ میلادی به نمایش درآمد و برنده جایزه بهترین کارگردانی شد. آدمکش بیشتر از آن که فیلمی مهیج و سرگرمکننده باشد برای دوستداران فیلمهای هنری اثری تماشایی است.
۱۶- شرف خانواده پریتزی
عنوان اصلی: Prizzi’s Honor
کارگردان: جان هیوستون
سال ساخت: ۱۹۸۵
چهلمین فیلم جان هیوستون «شرف خانواده پریتزی» یک درام جنایی و کمدی سیاهی است که نشان میدهد چگونه ممکن است دو آدمکش عاشق همدیگر شوند. این فیلم در عین حال اقتباسی است از رمانی به همین نام نوشته ریچارد کوندون.
در این اثر سینمایی بازیگرانی چون ویلیام هیکی، رابرت لوجا، لارنس تیرنی و آنجلیکا هیوستون حضور دارند. آنجلیکا هیوستون برای بازی در نقش نوه خانواده پریتزی برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل شد.
شرف خانواده پریتزی در سال ۱۹۸۵ در هشت رشته نامزد جایزه اسکار شد که آنجلیکا تنها برنده آنها بود. فیلم به همان اندازه که تاریک است و گاهی فضایی افسردهکننده دارد موفق شده فضای کمیک خود را هم حفظ کرده و با پایانی فراموشنشدنی مخاطب را بدرقه کند.
۱۷- سه روز کرکس
عنوان اصلی: Three Days of the Condor
کارگردان: سیدنی پولاک
سال ساخت: ۱۹۷۵
فیلم سینمایی «سه روز کرکس» ساخته سیدنی پولاک شروعی حیرتآور و فراموشنشدنی دارد و از همان آغاز مخاطب را درگیر میکند. فیلم در ادامه مسیر با فضایی پارانویایی و مبهم پیش میرود و در نهایت تا لحظه آخر کشش خود را حفظ کرده و مخاطب را ناامید نمیکند.
جوزف ترنر (با بازی رابرت ردفورد) با اسم رمز کرکس که برای سازمان سیا کار میکند در بازگشت به محل کار با جسد همکاران کشته شدهاش مواجه میشود. او باید از آدمکش بیرحمی به نام جوبرت (با بازی مکس فون سیدو) اجتناب کند و کشف کند در فضایی مبهم و ترسناک که بر فیلم احاطه دارد به چه کسی میتوان اعتماد کرد. فیلم پر است از بازیهای موش و گربه، ابهامها، تردیدها که با یک شک عمومی به همه اطرافیان آمیخته است.
سه روز کرکس فیلمی تاثیرگذار بود که اثر قابل توجهی بر فرهنگ عامه در ایالات متحده آمریکا داشت به شکلی که در بسیاری از آثار تلویزیونی و سینمایی به آن ارجاعاتی داده شده است.
برای مثال از این فیلم به شکل خاطرهانگیزی در مجموعه تلویزیونی ساینفلد، در کمدی جنایی «خارج از دید» اثر استیون سودربرگ محصول سال ۱۹۹۸ میلادی و فیلم ابرقهرمانی «کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان» محصول سال ۲۰۱۴ میلادی یاد شده است. همچنین یک بازسازی تلویزیونی توسط تاد کاتزنبرگ و جیسون اسمیلوویچ از این فیلم سینمایی ساخته و در سال ۲۰۱۸ از شبکه نتفلیکس پخش شد.
۱۸- قاتلان
عنوان اصلی: The Killers
کارگردان: دان سیگل
سال ساخت: ۱۹۶۴
قاتلان دومین اقتباس سینمایی از داستان کوتاهی به همین نام نوشته ارنست همینگوی است. پیش از این در سال ۱۹۴۶نسخه دیگری از این داستان به کارگردانی رابرت سیودماک (با بازی اوا گاردنر و برت لنکستر) روی پرده رفت.
داستان فیلم روایتگر ماموریت دو آدمکش اجیرشده است که با یک قربانی خاص مواجه میشوند؛ مردی که برای کشتنش پول بسیاری پرداخت شده اما هدف سادهای است که از دست قاتلان خود نمیگریزد. همین موضوع باعث میشود قاتلان کنجکاو شوند چرا برای چنین ماموریتی اجیر شدهاند.
قاتلان یک اثر نئونوار لذتبخش است با تمهای آشنای سرقت، خیانت و فضای سنگین مردانه. تنش فزاینده و خشونت شدید فیلم به نوعی است که وعده ساخت آثاری چون هری کثیف (ساخته شده در سال ۱۹۷۱) را در آینده میداد. هری کثیف فیلمی بود که سیگال با بازی کلینت ایستوود روی پرده برد و فیلم آغازین یک مجموعه مشهور سینمایی شد.
ستارههایی چون لی ماروین، انجی دیکینسون، جان کاساوتیس و رونالد ریگان در قاتلان به ایفای نقش پرداختهاند. این آخرین نقشآفرینی رونالد ریگان پیش از ورود او به دنیای سیاست بود.
۱۹- گلگو ۱۳: ماموریت کاولون
عنوان اصلی: Golgo 13: Assignment Kowloon
کارگردان: یوکیو نودا
سال ساخت: ۱۹۷۷
«گلگو ۱۳: ماموریت کاولون» یک فیلم اکشن ژاپنی-هنگ کنگی است که بر اساس یک مجموعه مانگا به نام گلگو ۱۳ ساخته شد.
گلگو ۱۳ یک تکتیرانداز حرفهای، قاتلی خونسرد، محاسبهگر و آدمکشی است که برای کشتن یکی از روسای باندهای مواد مخدر استخدام شده تا سندیکای مواد مخدر آمریکایی را که میخواهند به بازار مواد مخدر هنگکنگ دست پیدا کنند به هدف برساند؛ البته به شرط آنکه پای هیچ پلیسی به میان نیاید.
در این اثر سینمایی سونی چیبا از بزرگان هنرهای رزمی در نقش گلگو ۱۳ بازی قابل قبولی ارائه کرده است. گلگو ۱۳: ماموریت کاولون ممکن است برای مخاطبان سینمای بدنه اصلی غرب جذابیت محدودی داشته باشد و آن را اثری مشابه فیلمهای باند بدانند با این تفاوت که گویا با بودجه کم ساخته شده است اما نمیتوان عملکرد چیبا و بهکارگیری استادانه هنرهای رزمی در این فیلم را نادیده گرفت.
در گلگو ۱۳ فیلمنامه نقش کماهمیتتری دارد و صحنههای اکشن بار اصلی فیلم را به دوش میکشند. در نهایت اگر به دنبال یک فیلم جنایی هنگ کنگی با صحنههای اکشن فراوان هستید که عناصر فرهنگی دهه ۷۰ میلادی را هم در خود داشته باشد با دیدن این اثر سینمایی وقت خود را تلف نکردهاید.
۲۰- بیل را بکش
عنوان اصلی: Kill Bill
کارگردان: کوئنتین تارانتینو
سال ساخت: ۲۰۰۳
فیلم سینمایی «بیل را بکش» اثر کوئنتین تارانتینو طرح داستانی خود را از فیلم سینمایی «عروس سیاهپوش» اثر فرانسوا تروفو وام گرفته است. این فیلم و دنباله آن که در سال ۲۰۰۴ با عنوان «بیل را بکش: بخش دوم» اکران شد با تعقیب داستان بئاتریس کیدو (با بازی اوما تورمن) ملقب به عروس، مجموعهای خشونتبار و پرهیجان از یک انتقامجویی تارانتینویی را پیش چشم مخاطبان میآورد.
عروس که بعد از چهار سال از کما بیرون آمده همراه با نوعی حس و حال پوچگرایانه در پی انتقام گرفتن از آدمکشهای بیرحمی است که در شب عروسی، شوهر و فرزندش را به قتل رساندهاند. در این اثر سینمایی با صحنههایی مبتکرانه و البته خشن رو به رو میشوید. گرچه بعضی از صحنههای ضرب و شتم و خشونت شدید اثر ممکن است برای شما ناخوشایند باشند اما از سوی دیگر ارجاعات گسترده به فرهنگ عامه، شکل خاص صحنهپردازی آثار اکشن، جنبههای خیالانگیز داستان انتقام، همه و همه از جمله ویژگیهایی است که احتمالا شما را به دیدن فیلم تشویق میکنند.
۲۱- هانا
عنوان اصلی: Hanna
کارگردان: جو رایت
سال ساخت: ۲۰۱۱
دختری شانزده ساله به نام هانا (با بازی سیرشا رونان) توسط پدرش اریک (با بازی اریک بانا) برای تبدیلشدن به یک آدمکش حرفهای تعلیم میبیند. اریک قبلا در سازمان جاسوسی آمریکا مامور کارکشتهای بوده و میخواهد دخترش را مثل خودش تربیت کند. او میخواهد هانا را به ماموریتی در اروپا بفرستد اما پیش از انجام آن اریک و هانا توسط ماموری باهوش و بیرحم به نام ماریسا (کیت بلانچت) و عوامل او شناسایی شده و تحت تعقیب قرار میگیرند.
رونان تمام مهارتهای خود را برای انجام کارهای بیرحمانه به کار میگیرد اما هنوز در درون خود سطحی از عطوفت و میل به ارتباط با دیگران را احساس میکند. رونان با بازی سرد و چهرهای بدون لبخند توانسته نقش درخشانی را که وزنه سنگینی برای فیلم است به بهترین شکل ایفا کند و تماشاگر را با شخصیتی همدل و همراه سازد که هرگز با محبت رو به رو نبوده است.
هانا محصول سال ۲۰۱۱ میلادی به کارگردانی جو رایت توانست بازیگر فوقالعادهای را مثل سیرشا رونان به جهان معرفی کند. صحنههای اکشن تاثیرگذار، موسیقی فیلم که توسط گروه کمیکال برادرز (گروه دونفره موسیقی الکترونیک) ساخته شده، فضای بصری اثر که در یک تم پارک متروکه میگذرد و حضور کیت بلانشت از هانا اثری فراموشنشدنی و منحصر به فرد ساخته است.
هانا که محصول مشترک آمریکا و آلمان است با بودجه ۳۰ میلیون دلاری ساخته شد و در نهایت فروش ۶۵ میلیون دلاری را تجربه کرد. جو رایت کارگردان این اثر اکشن کارگردانی آثاری چون «غرور و تعصب»، «آنا کارنینا» و «تاریکترین لحظات» را هم در کارنامه دارد.
۲۲- وثیقه
عنوان اصلی: Collateral
کارگردان: مایکل مان
سال ساخت: ۲۰۰۴
فیلم سینمایی «وثیقه» اثر مایکل مان کارگردان کاربلد آثار جنایی است که در کارنامه خود عناوین شاخص دیگری همچون «مخمصه» و «دزد» را هم دارد. میشود ادعا کرد مان از جمله هنرمندان شاخصی است که در دهههای اخیر در به تصویرکشیدن شخصیت جنایتکاران با همه پیچیدگیها و فرازونشیبهای احساسیشان بسیار موفق عمل کرده.
فضای شبانه فیلم را با فیلمبرداری استادانه و ظریف دیان بیبی و بلندپروازی هنری مایکل مان و زبان سینمایی چندلایهاش ترکیب کنید تا مشخص شود چرا باید به تماشای این نئونوار مهیج بنشینید.
تام کروز در نقش وینسنت آدمکشی حرفهای است که برای انجام ماموریتش در طول شب با رانندهای به نام مکس (با بازی جیمی فاکس) همراه است. اما بهزودی مکس به حرفه واقعی وینسنت پی میبرد و به همین دلیل هم باید در ادامه شب با او همراه شود.
گرچه گاهی اوقات طرح داستانی برای پیشبرد قصه به تدابیر کلیشهای متوسل شده و وقایعی نهچندان محتمل رخ میدهند اما نقشآفرینیهای فوقالعاده، فضای احساسی، صحنههای اکشن و کارگردانی خلاقانه مایکل مان ضعفهای دیگر فیلم را پوشانده است.
۲۳- در بروژ
عنوان اصلی: In Bruges
کارگردان: مارتین مکدونا
سال ساخت: ۲۰۰۸
فیلم سینمایی «در بروژ» به کارگردانی مارتین مکدونا درباره دو آدمکش ایرلندی ساکن لندن به نامهای ری (با بازی کالین فارل) و کن (با بازی برندن گلسون) است که به دستور رئیسشان هری (با بازی رالف فاینس) برای انجام یک ماموریت به بروژ شهری در بلژیک سفر کرده و پس از مدتی به دلایل اصلی سفرشان پی میبرند.
مکدونا در مقام فیلمنامهنویس ترکیبی از شوخطبعی، تراژدی و هیجان را در این اثر سینمایی ارایه کرده و لحظات سرگرمکنندهای را برای مخاطب رقم میزند.
۲۴- لوپر
عنوان اصلی: Looper
کارگردان: ریان جانسون
سال ساخت: ۲۰۱۲
فیلم سینمایی «لوپر» اولین اثر علمی-تخیلی و سومین فیلم سینمایی ریان جانسون است.
داستان لوپر با تم مسافرت در زمان که در هالیوود بسیار پرطرفدار است سر و شکل یافته. همچنین حضور بازیگران نامآشنایی چون بروس ویلیس، جوزف گوردون-لویت، امیلی بلانت، پایپر پرابو و جف دانیلز در موفقیت تجاری آن تاثیر بهسزایی داشت.
داستان فیلم در سال ۲۰۴۴ میلادی میگذرد و درباره آدمکشهایی است که برای باندی در آینده کار میکنند. در واقع ۳۰ سال بعد از زمان حال یعنی در سال ۲۰۷۴ دستگاه سفر در زمان کشف شده اما به سرعت استفاده از آن غیرقانونی اعلام میشود اما همچنان گروهی از تبهکاران از این امکان استفاده میکنند.
این تبهکاران افرادی را که میخواهند بکشند از آینده به زمان حال یعنی ۲۰۴۴ میلادی میفرستند و توسط افرادی که لوپر خوانده میشوند آنها را به قتل میرسانند.
همانطور که احتمالا از خط داستانی فیلم هم متوجه شدهاید با فیلمی مواجهیم که عناصر اکشن و جنایی را با عناصر علمی-تخیلی ترکیب کرده و بنابراین فیلمنامهای پیچیده با فضایی هیجانانگیز دارد. اثر با پیچوتابهای هوشمندانه، حقههای موقتی اما خیرهکننده و پایانی غافلگیرکننده میتواند مخاطبان را حسابی سرگرم کند.
۲۵- گراس پوینت بلنک
عنوان اصلی: Grosse Pointe Blank
کارگردان: جرج آرمیتیج
سال ساخت: ۱۹۹۷
«گراس پوینت بلنک» اثر اکشن و کمدی مفرحی است ساخته جورج آرمیتاژ کارگردان و فیلمنامهنویس آمریکایی. فیلم داستان زندگی مارتین بلانک (با بازی جان کیوسک) آدمکشی افسرده را روایت میکند که برای تجدید روحیه تصمیم میگیرد به شهر محل تولدش رفته و در دهمین جشن تجدید دیدار سالانه دبیرستان قدیمیاش شرکت کند. داستان فیلم در همین فضا شکل میگیرد و بازگشت آدمکش داستان به زادگاهش لحظات سرگرمکنندهای را برای مخاطب تولید میکند.
فضای کمیک گراس پوینت بلنک بر تضاد چهرههای خشک و بیروح و موقعیتهای طنزی که در آن قرار گرفتهاند استوار است. فیلم از نظر تجاری عملکرد متوسطی داشت و تقریبا دوبرابر بودجه تولیدش فروخت. منتقدان اما فیلم را بیش از مخاطبان پسندیدند و شاخص رضایت ۸۰ درصدی آنها که برگرفته از ۷۰ نقد مختلف است (در وبسایت راتن تومیتوز) گواهی است بر این ادعا.