۱۱ فیلم اسکاری که در فصل پاییز نباید از دست بدهید

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۹ دقیقه
فیلم های اسکاری

جشنواره فیلم ونیز، تلورید و تورنتو. با این سه فستیوال که در عرض چند هفته از اواخر آگوست تا اواسط سپتامبر برگزار می‌شود، معادلات سینمایی کل سال ممکن است تغییر کند. فیلم‌های اسکاری آینده مشخص می‌شوند و بازی‌هایی از بازیگرانی می‌بینیم که برای اولین‌بار روی پرده سینما می‌روند اما معلوم است که کارنامه درخشانی خواهند داشت. مخاطبان سینما بعد از این فستیوال‌ها یادداشت برمی‌دارند که کدام فیلم‌ها را باید در ماه آینده ببینند.

به جز یازده فیلم معرفی شده در این مطلب باید به فیلم‌های «رز وحشی» (Wild Rose)، «صدای لوکس» (Vox Lux)، «جنگ خصوصی» (Private War) و «اواسط دهه نود» (mid90s) هم اشاره کرد.

به هر حال این سنت در آستانه فصل جوایز است. گرچه به ندرت پیش می‌آید که جشنواره‌های پاییزی مثل سال ۲۰۱۸ از نظر حضور فیلم‌های مهم و پرستاره تا این حد موفق عمل کنند. امسال فیلم‌هایی مثل «ستاره‌ای متولد شده است» در فاصله چند روز از فیلم بیوگرافیک نیل آرمسترانگ یعنی «نخستین انسان» برای اولین‌بار در جشنواره فیلم ونیز به نمایش درآمدند. تکمیل فهرست نامزدهای احتمالی بهترین فیلم با نمایش فیلم‌های «بیوه‌ها» (از کارگردان فیلم اسکاری «۱۲ سال بردگی» استیو مک‌کویین) و «اگر خیابان بیل می‌توانست حرف بزند» (ساخته بری جنکینز کارگردان فیلم «مهتاب») در جشنواره تورنتو ادامه پیدا می‌کند.

مجله ورایتی توسط منتقدان ارشدش اوئن گیلبرمن و پیتر دبروج از میان ۳۰۰ فیلم جدید که در فستیوال‌ها اکران شده یازده فیلمی که بیشتر از بقیه تاثیرگذارند و برای حضور در اسکار شانس دارند انتخاب کرده است. البته به جز این یازده فیلم نگاه‌تان برای رقابت‌های اسکار و فصل جوایز به فیلم‌های «رز وحشی» (Wild Rose)، «صدای لوکس» (Vox Lux)، «جنگ خصوصی» (Private War) و «اواسط دهه نود» (mid90s) هم باشد. «اواسط دهه نود» (mid90s) اولین فیلم جونا هیل در مقام کارگردان و «جنگ خصوصی» فیلمی از ماتیو هینمن مستندساز کارکشته اسکاری است که مستندش درباره کارتل‌های مواد مخدر موردتوجه قرار گرفته بود.

بر دروازه ابدیت (At Eternity’s Gate)

اولین نمایش: جشنواره ونیز

بر دروازه ابدیت (At Eternity’s Gate)

درام دلربا و فریبنده جولین اشنابل درباره آخرین روزهای زندگی ونسان ون‌گوگ است. فیلمی که دریچه‌ای به سوی نور، آن درخشش ناپایدار حاضر در نقاشی‌های ون‌گوگ باز می‌کند. فیلم با دوربین روی دست فیلمبرداری شده و زمانی را روایت می‌کند که ون‌گوگ در دهکده آرلس در جنوب فرانسه زندگی می‌کرد. جایی که او در عرض ۸۰ روز ۷۵ نقاشی‌اش را تکمیل کرد. این درام بیوگرافیک روان و نرم روایت می‌شود و شبیه نقاشی‌های ون‌گوگ حسی از درک و شهود مستقیم به شما می‌دهد. فیلم تظاهر نمی‌کند که در زمینه روایت زندگی ون‌گوگ کاملا دقیق است. این درامی درباره لحظه‌هاست. درباره تاثیرات و برش‌هایی از زندگی. ویلم دفو بازی مجذوب‌کننده درخشانی از خودش نشان می‌دهد. قدرت بازیگری‌اش ویرانگر است. او ون‌گوگ را جوری بازی می‌کند که مرد نقاش را عاشق طبیعت نشان می‌دهد. طبیعت برای او حسی از برتری دارد که آن را به عنوان یک عنصر مقدس در نظر می‌گیرد. دفو از زمان «آخرین وسوسه مسیح» تا به حال نقشی نداشته که به او اجازه بدهد رنج و وجد را با هم ترکیب کند.

پسر پاک شد (Boy Erased)

اولین نمایش: جشنواره تلورید

پسر پاک شد (Boy Erased)

این اقتباس مجذوب‌کننده و تکان‌دهنده از خاطرات جرارد کونلی درامی از کار درآمده که هم روانشناسانه است و هم به طبقه تحصیل‌کرده می‌تازد و هم بی‌عاطفگی غیرانسانی را نمایش می‌دهد. قدرت اصلی فیلم در این است که درباره چیزی که به ما نشان می‌دهد غرغر نمی‌کند و با نگاه از بالا به پایین و از خودراضی‌ هم به مخاطبش نگاه نمی‌کند. کاراکتر مرکزی که اسمش جارد است و لوکاس هجز نقش‌اش را بازی می‌کند پسر ۱۹ساله‌ای است که خانواده‌اش او را به یک برنامه درمانی در کلیسا می‌فرستند. در آنجا قرار است بچه‌ها با مفاهیم سفت و سختی از گناه آشنا شوند. جارد که پدر خودش یک کشیش باپتیست است هم درباره گناه عقاید متعصبی دارد اما فیلم نشان می‌دهد که چطور معیارها پیش چشم او فرو می‌ریزند. فیلم بی‌نقص نیست اما از نظر احساسی تاثیرگذار است و لایه به لایه از ریاکاری پرده برمی‌دارد. راسل کرو و نیکول کیدمن در نقش والدین جارد بازی زیبایی از خودشان نشان می‌دهند.

هیچ وقت می‌تونی منو ببخشی؟ (?Can You Ever Forgive Me)

اولین نمایش: جشنواره تلورید

هیچ وقت می تونی منو ببخشی؟ (?Can You Ever Forgive Me)

در این درام کمدی شاهد یک بازی درخشان از ملیسا مک‌کارتی هستیم. مک‌کارتی نقش لی ایزراییل را بازی می‌کند که فیلم اصلا اقتباسی از خاطرات اوست. نقشی که در آن مک‌کارتی کمدین احساساتی و پرهیجان را تبدیل به آدمی رنجیده، زخمی و منفی‌نگر می‌کند. لی ایزراییل نویسنده‌ای بود که تلاش زیادی برای انتشار و مطرح شدن کارهایش می‌کرد اما بعد از مدتی متوجه شد خیلی بیشتر جواب می‌گیرد اگر وانمود کند که مرده است. او حدود چهارصد نامه از نویسنده‌های مطرح برای خودش جعل می‌کند. بازی مک‌کارتی از آنهایی است که نامزدی اسکار برایش دور از ذهن نیست. بهترین بازی او تا امروز است.

سوگلی  (The Favourite)

اولین نمایش: جشنواره ونیز

مورد علاقه (The Favourite)

حتی اگر سینمای یورگوس لانتیموس هیچ‌وقت موردعلاقه‌تان نبوده باشد او حالا محمل جدیدی برای روایت‌های خشن و سیاهش پیدا کرده است. «سوگلی» یکی از آن درام‌های لباسی دوره باروک است که به طرز باورنکردنی سرگرم‌کننده از کار درآمده. داستان فیلم اوایل سال ۱۷۰۰ در درباره ملکه آن رخ می‌دهد با تعداد زیادی از قطعات موسیقی کلاسیک که نقش مهمی را در فیلم بازی می‌کنند. انگار که جایی فیلم‌های «بری لیندون» با «تعطیلات خطرناک» و «همه چیز درباره ایو» در یک نقطه به هم رسیده باشند. فیلم در اصل دوئل میان دو نجیب‌زاده است که ریچل وایز و اما استون نقش‌شان را بازی می‌کنند و انتخاب‌شان از روی خوش‌سلیقگی کارگردان بوده است. کاراکترهای فیلم شبیه داستان‌های جین آستین هستند که اینجا جاه‌طلبی‌شان حتی غریزه قاتل بودن را هم در آنها بیدار می‌کند.

نخستین انسان (The First Man)

اولین نمایش: جشنواره ونیز

نخستین انسان (The First Man)

در درام تماشایی سرکشانه دیمین شزل درباره نیل آرمسترانگ (با بازی رایان گاسلینگ) و سفرش به ماه، هیچ چیزی در حال سکون نیست. این درام مستند به معنای واقعی کلمه هیجان‌انگیز است. دیدنش تجربه منحصر‌به‌فرد و محسورکننده‌ای است. نشان می‌دهد که چطور برنامه فضایی دهه ۶۰ درواقع انجام دادن یک کار غیرممکن بود. شزل می‌‌داند که داستان ناسا پیش‌تر تعریف شده است. درنتیجه استراتژی‌اش این است که فیلم را از نقطه نظر فضانورد روایت کند. او موفق می‌شود آن فضای اریجینال مفتون‌کننده را درست رهبری کند و در این مسیر رایان گاسلینگ هم به کمکش آمده است. فیلم معنای آن سفر را برایتان روشن می‌کند.

کتاب سبز (Green Book)

اولین نمایش: جشنواره تورنتو

کتاب سبز (Green Book)

پیتر فارلی یکی از کارگردانان کمدی درجه یک «یه چیزی درباره مری هست» نامش با شوخی‌های بزرگ پیوند خورده و حالا فیلمی با حس و حال خوب ساخته است درباره اینکه چطور سال ۱۹۶۲ می‌شد بر تبعیض نژادی فائق آمد. او و یکی دوتا از بازیگرانش می‌توانند در صف رقابت‌های اسکار امسال قرار بگیرند. در این فیلم جاده‌ای که براساس یک داستان واقعی است، در حقیقت همان داستان «رانندگی برای خانم دیزی» روایت می‌شود اما این‌بار کاراکترها برعکس هستند. یک پیانیست آفریقایی-آمریکایی محترم تصمیم به برگزاری یک تور می‌گیرد و اولین کارش این است که یک راننده سفیدپوست برای خودش استخدام کند.

اگر خیابان بیل می‌توانست حرف بزند (If Beale Street Could Talk)

اولین نمایش: جشنواره تورنتو

اگر خیابان بیل می‌توانست حرف بزند (If Beale Street Could Talk)

بری جنیکنز توانست برای اولین فیلمش «مهتاب» اسکار را از آن خودش کند. در آن فیلم از داستانی اقتباس کرده بود که در دهه ۷۰ می‌گذشت. در فیلم جدیدش او ما را به دل رابطه‌ای می‌برد که هم رومانتیک و در عین حال بیماری است. تیش دختر ۱۹ ساله که با خانواده‌اش در هارلم زندگی می‌کند وارد رابطه عاشقانه با فانی موقر می‌شود. رابطه دو نفر آکنده از درد و احساسات و امیدواری است تا زمانی که فانی به جرم تعدی به زندان می‌افتد. فیلم از آن زمان شروع به رو کردن نیروهای دراماتیکش می‌کند تا ما متوجه بشویم که جنکینز داستان زندگی آفریقایی-آمریکایی‌ها را روایت می‌کند که در دوره‌ای زندگی می‌کنند که هرگونه بی‌عدالتی در حق‌شان ممکن است. فیلم هم درباره زمانه خودش است. زمانه‌ای که داستان در آن اتفاق می‌افتد و هم درباره امروز ما.

غیرداستانی (Non Fiction)

اولین نمایش: جشنواره ونیز

غیرداستانی (Non Fiction)

اسم اصلی فیلم «زندگی‌های دوگانه» است. حرف‌های زیادی درباره کارهای اخیر الیویه آسایاس، کارگردان فرانسوی می‌شود زد. فیلم ضیافتی حقیقی است برای آنهایی که سینما را ستایش می‌کنند. در پاریس واژه «روشنفکر» برای تقلیل یک نفر استفاده می‌شود اما در این فیلم مشخصا به کاراکترهای هوشمندی اشاره دارد که هر کدام از آنها نقش مهمی در ادبیات فرانسه بازی کرده‌اند. فیلم به سنت کمدی‌های فارس ریتم تندی دارد و پیچش‌های داستانی‌اش غافلگیرتان می‌کند. این کمدی پیچیده‌ای است که با شوخ‌طبعی نشان می‌دهد چطور همه چیز از توییتر گرفته تا کتاب‌های الکترونیکی زندگی ما را تغییر داده‌اند. آسایاس می‌تواند عمیق‌ترین مفاهیم را با لحنی از سرخوشی روایت کند.

روما (Roma)

اولین نمایش: جشنواره ونیز

روما (Roma)

این پاییز نشان داد که چطور شبکه‌ای مثل نت‌فلیکس می‌تواند پشتیبان بزرگی برای فیلم‌هایی مثل اثر آلفونسو کوارون باشد که از طرف مکزیک به اسکار فرستاده شده است. فیلم داستان یک خانواده صمیمی است که فیلمبرداری درخشان سیاه و سفید آن با دوربین ۶۵ میلی‌متری جلوه فوق‌العاده‌ای به روایت بخشیده است. فیلم فقط از روی بصری مخاطبان جشنواره‌ها را مبهوت نکرد بلکه به شدت اثر درگیرکننده‌ای از کار درآمده است. این بازگشت کارگردان «جاذبه» به سینمایی هنری با ریتم آرامتر‌ است. فیلم تفاوت‌های طبقاتی مکزیک را در دوران متلاطم سیاسی این کشور به تصویر می‌کشد. جای امانوئل لوبتسکی، همکار همیشگی کوارون پشت دوربین خالی است اما این‌بار کوارون خودش کنترل دوربین‌ها را به دست گرفته و نتیجه هم خوب از کار درآمده است. معمولا برای فیلم امتیاز محسوب نمی‌شود اما این فیلم شخصی ادای دین کوارون به دایه‌اش است و احساسات‌تان را برمی‌انگیزد.

ستاره‌ای متولد شده است (A Star Is Born)

اولین نمایش: جشنواره ونیز

ستاره‌ای متولد شده است (A Star Is Born)

درباره‌اش حرف زده‌ایم اما کمتر دیده‌ایم که بازسازی یک فیلم هالیوودی نسبت به اثر اصلی برتری داشته باشد. چهارمین بازسازی از داستان «ستاره‌ای متولد شده است» چهره منحصربه‌فرد خودش را دارد و زیرکانه بر محور جریان احساسات میان دو ستاره‌اش یعنی لیدی گاگا و بردلی کوپر بنا شده. احساساتی که به تدریج گسترش پیدا می‌کند. از زمان فیلم «تقریبا مشهور» کمرون کرو فیلم کوپر را می‌توان به عنوان زیباترین درام راک اند رولی لقب داد. فیلم گرما و صمیمیتی در خودش دارد که بلافاصله مخاطب را مجذوب می‌کند. فیلم به شما نشان می‌دهد که هر داستانی را می‌شود بارها تعریف کرد. داستان زن جوانی که عاشق موسیقی است و موزیسین کهنه‌کاری که الکلی شده و خودش دوران افول را طی می‌کند دستش را می‌گیرد تا ستاره شود.

بیوه‌ها (Widows)

اولین نمایش: جشنواره تورنتو

بیوه‌ها (Widows)

در فستیوال‌های سینمایی آنقدر عادت می‌کنید که فیلم‌های سنگین یا چالش‌برانگیز ببینید که تقریبا فراموش می‌کنید که چقدر لذت‌بخش است بنشینید و فیلمی را ببینید که خوب ساخته شده و تماشاگرش را درگیر و راضی می‌کند. فیلمی درست شبیه به همین اثر اخیر کارگردان «۱۲ سال بردگی» که این‌بار نشان می‌دهد گستره استعدادش تا چه حد متفاوت و متنوع است. فیلم شبیه یک تیزر خوش آب و رنگ از کار درآمده درباره سه زنی که تصمیم به یک سرقت خطرناک می‌گیرند که ریسک بالایی دارد. البته منظورمان این نیست که فیلم از لحاظ اجتماعی حرفی برای گفتن ندارد. فقط این‌بار مک‌کویین با فیلمنامه‌نویس «دختر گمشده» گیلیان فلین درباره طبقه و نژاد و جنسیت در دل یک قصه خوب نوشته شده حرف می‌زنند. قصه‌ای که نشان می‌دهد زنان برای رسیدن به هر چه می‌خواهند چقدر سخت‌تر باید تلاش کنند.



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

۳ دیدگاه
  1. هوبر خردمند

    great

  2. عادل قربانی

    سلام عالی بود لطفا طبق روال پادکست های قبلی فیلمهایی که برنده جایزه نشدن ولی ارزش دیدن دارند رو هم معرفی کنید . من از یک مووی دانلود می کنم علی جان.

  3. علی

    منبعتون برای دانلود فیلم چیه؟ یا اصلا دانلود میکنین؟

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما