کلاسیک بینی؛ مهیج، خندهدار و پیچیده
کمدیهای اسکروبال محصول دوران رکود اقتصادی و افسردگی بزرگ آمریکا بودند کمدیهایی که قرار بود مردم را به زندگی امیدوار کنند. پر از اتفاق و دیالوگ و غالبا مبتنی بر اختلاف طبقاتی و ماجراهای اقتصادی بین قهرمان زن و مرد. اینها مهمترین ویژگیهای این فیلمها بودند. در فیلم منشی همه کاره او (his girl friday) ساختهی هاوارد هاکس در اوایل دههی چهل به این ویژگیها میشود کاراکتر ویژهی زن قهرمان را هم اضافه کرد که برخلاف نسخههای کلاسیکتر، موجودی مستقل و آزاد و رها بود که همپای مردان در اجتماع خودی نشان میداد و گستاخ و شوخطبعی هم بود. هیلدی جانسون فیلم «منشی همه کاره او» یک ویژگی مهم دیگر هم داشت: او صاحب یک شغل بود.
همان نمای اول فیلم تحریریهی شلوغ روزنامه را نشان میدهد که همه مشغول تایپ کردن و حرف زدن با تلفن و فعالیت هستند تا این که هیلدی جانسون در را باز میکند و همراه نامزدش وارد تحریریه میشود. هیلدی سرحال و پرانرژی است و جوری قدم برمیدارد که انگار وارد خانهی خودش شده. اعضای تحریریه هم طوری از او استقبال میکنند که انگار ملکهشان است. این ملکه بودن نه به واسطهی رابطهی همسری سابق او با والتر سردبیر روزنامه، که به خاطر تواناییهای هلیدی، شوخطبعیاش و تسلطش در روزنامهنگاری است.
همین جا اولین اتفاق فیلم دربارهی هیلدی رخ میدهد که باعث میشود از نامزدش بروس بالدوین فاصله بگیرد: او از یک در کوچک میگذرد و وارد تحریریه میشود. جهانی که به آن تعلق دارد. بروس پشت در میماند. او در این دنیا جایی ندارد. با این حال هیلدی به سمت بروس برمیگردد و از او میخواهد منتظرش بماند. بروس با او مثل یک زن عادی برخورد میکند. از هیلدی همانطور تعریف میکند که مردان از همهی زنانی که دوستشان دارند. ابراز دلتنگی میکند و هیلدی که مدتهاست با او مثل زن رفتار نشده از این جملهها سرخوش میشود.
بین این هیلدی که از شنیدن جملههای ساده ابراز شادمانی میکند و هیلدی که وارد تحریریه شده و با بقیهی روزنامهنگاران خوش و بش کرده بود، تفاوتهای بنیادینی هست که درک و دریافتش کار پیچیدهای است. نمیشود منکر زنانگی هیلدی شد. نیازی که در نهایت خودش هم حس میکند. با این وجود هیلدی در اعماق وجودش پیش از آن که یک زن باشد، یک روزنامهنگار است. بخشی از پیچیدگی شخصیت هیلدی از شغلش میآید.
اگر در مورد بقیهی زنان کارنامهی هاکس مساله فقط استقلال شخصیت بود این جا روزنامهنگار بودن هم به آن اضافه شده تا پیچیدگیهای قهرمان فیلم دو چندان شود.
کار روزنامهنگاری هیجانانگیز و پر از چالشهای اخلاقی است. برای به دست آوردن خبر زودتر از بقیه گاهی باید دست به کارهای نامتعارفی بزنی. از رانتهایت استفاده کنی و بدهیهای گذشتهی بقیه را به رخشان بکشی. برای فاش کردن حقیقت در روزنامهنگاری گاهی باید چیزهایی را فدا کنی. حالا حساب کنید که هیلدی جانسون، دارای چنین شغل پیچیدهای است اما میخواهد برای حفظ ویژگیهای زنانهاش و تشکیل دادن یک زندگی نرمال مثل همهی آدمهای عادی از آن کنار بکشد. این میشود چالش بزرگ زندگی هیلدی.
به خصوص که آدم سمجی مثل والتر هم هست که میداند موجودیت هیلدی با کارش گره خوده و نمیخواهد بگذارد چنین استعدادی تلف شود. (گیرم کمی احساس عاشقانه هم هنوز درگیر این احساس مسئولیت باشد). هیلدی جانسون نمونهایترین زن در کمدیهای هاوارد هاکس است که از قضا از کاترین هبپورن «بزرگ کردن بیبی» گرفته تا کارول لومبارد «قرن بیستم» همهشان آدمهایی باهوش، جذاب و تحسینبرانگیز بودهاند.
شوخیهای رگباری هاکس باعث میشود این دوگانگی میان زن بودن و روزنامهنگار بودن، بین کشش به زندگی عادی و هیجان زندگی حرفهای خیلی مفرح و دوستداشتنی به نظر برسد. نماهای برخورد هیلدی با کارمندان روزنامهی والتر و بقیهی روزنامهنگاران نشان میدهد که او در حرفهاش از احترام و اعتبار زیادی برخوردار است. هاکس میگوید براش اهمیت زیادی داشت که نشان بدهد هیلدی در شغلش یک حرفهای کامل است.
«منشی همه کاره او» در حقیقت برداشتی از نمایشنامهای است که بن هکت و چارلز مکآرتور نوشته بودند اما هاکس یک تغییر اساسی در نمایشنامه داد: هیلدی جانسون نمایشنامه در حقیقت مرد بود. با والتر رابطهی رفاقت داشت اما از حقوق و کارش ناراضی بود. نامزد کرده بود و میخواست سراغ کاری بیدردسر با درآمد بیشتر برود اما والتر جلوی پایش سنگ میانداخت.
داستان خیلی معروفی است که هاکس موقع روخوانی نقش هیلدی را داد منشیاش بخواند و به نظرش رسید گفتن آن دیالوگها از زبان یک زن منطقیتر است. بعد فیلمنامه را برهمین اساس بازنویسی کردند.
رزالیند راسل در نقش هیلدی جانسون، با این که انتخاب اول هاکس نبود، چنان بازی درخشانی در فیلم ارائه داد که حتی در صحنههای دو نفره مقابل ستارهای مثل کری گرانت کم نیاورد. به خصوص توانایی راسل در گفتن دیالوگها باعث شد برای نقش هیلدی استثنایی شود. او قادر بود سریع و بیوقفه حرف بزند و حتی وسط دیالوگهای گرانت بپرد.
«منشی همه کاره او» از آن فیلمهای کلاسیکی است که تاریخ مصرف ندارد. که هنوز هم کاراکترهایش زنده و ملموس به نظر میرسند و هنوز هم شوخیهایش خندهدارند.
بیشتر بخوانید: کلاسیک بینی؛ همه چیز در یک شب اتفاق افتاد
با توجه به مشخصاتش تهیه کرده و نگاه کردم. به نظرم بیشترین لذت را یک آمریکایی میانسال میبرد. چون درک زبان و زمان فیلم در اینجا کمککننده است.
پیشنهاد: تسلط (خیلی) بالا به زبان انگلیسی محاورهای یا دوبله (ترجمه) خوب.