سرگرمکنندهترین فیلمهای قرن بیست و یکم
با تغییر عادتهای انسانهای مدرن، تعداد فیلمهای سطحی که به نظر میرسید دائم در حال اغراق بیش از اندازه هستند و گاهی حتی احمقانه به نظر میرسیدند بیشتر و بیشتر و ساخت چنین فیلمهایی تبدیل به یک کار معمول شد. این آثار به اسم فیلمهای سرگرمکننده قرن بیست و یکم ساخته میشدند ولی حتی نمیتوانستند کاری کنند که مخاطب تا انتها فیلم را تحمل کند.
اگر چه گاهی اوقات احساس میشود که این نوع فیلمهای آشغال سادهتر مصرف میشوند و به عبارتی تماشاگران بیشتری دارند که راحتتر آنها را هضم میکنند، ولی هنوز کارگردانان درخشانی هم وجود دارند که فیلمهای واقعا لذتبخش و دلپذیر میسازند. فیلمهایی که سرشار از هوشند و حسی ناب و خالص از شوخطبعی ارائه میدهند. دیدن این فیلمها یک تجربهی لذتبخش و سرگرمکنندهی سینمایی است.
آنها ثابت کردند که علاوه بر تأثیر فوقالعادهشان، سینما میتواند سرگرمی خالص و باکیفیتی باشد.
این فهرستی از سرگرمکنندهترین فیلمهای قرن بیست و یکم است که هر کدام به گونهای متفاوت و متنوع سرگرمکنندهاند و موجب لذت و حال خوش تماشاگرشان میشوند.
۱. گرگ وال استریت
عنوان اصلی: The Wolf of Wall Street
سال ساخت: 2013
کارگردان: مارتین اسکورسیزی
بازیگران: لئوناردو دیکاپریو، ماتیو مککاناهی
مارتین اسکورسیزی یکی از موفقترین فیلمسازان سینمای آمریکاست. شاهکار پرانرژی، بامزه و همه جانبه او، «گرگ وال استریت» همه مرزها را در مورد پول و مخدر کنار زد و اثباتی برای زبان سینمایی هیجانانگیز اوست.
فیلم داستان اوج و سقوط جوردن بلفورت را روایت میکند. او موسس یک کمپانی سرمایهگذاری مشهور در وال استریت بود. خیابانی که قلب تپندهی تجاری آمریکاست. بلفورت در مدت زمانی کوتاه توانست ثروت قابل توجهی به هم بزند و در اوایل دههی ۹۰ میلادی وال استریت را به چالش کشید.
درست مثل فیلمهای «رفقای خوب» محصول ۱۹۹۰ و «کازینو» محصول ۱۹۹۵، اسکورسیزی توانسته یک فیلم جنایی بیوگرافیک را به فیلمی کمدی جنایی بیوگرافیک تبدیل کند. اسکورسیزی سوی دیگری از جامعه آمریکایی را آشکار میکند. گرگهایی که در بازار سهام نیویورک دور هم جمع شدهاند. جنگ وحشیانهای هم بین آنها برقرار است. جنگی میان جاهطلبیهایشان و افراطهایی که باعث میشود این فیلم تبدیل به سرگرمی خالص شود.
داستان یک مافیای مدرن و به روز و درخشان و تیزهوش توسط ترنس وینتر از روی رمان اتوبیوگرافیک جوردن بلفورت اقتباس شده است. درست مثل سریال «بوردواک امپایر» شبکه HBO وینتر به اسکورسیزی کمک میکند تا جهان جرم و جنایت را کاملا رئالیستی و محکم خلق کند.
علیرغم این که مدت زمان فیلم چیزی حدود سه ساعت است اصلا خستهکننده نمیشود و این به لطف ریتم تند و تدوین استادانهی فیلم اتفاق میافتد.
۲. وال-ای
عنوان اصلی: WALL-E
سال ساخت: 2008
کارگردان: اندرو استانتون
صداپیشگان: بن برت، الیسا نایت، جف گارلین
اهمیت پیکسار در توسعهی ژانر انیمیشن حقیقتی غیرقابل انکار است. یکی از بهترین انیمیشنهای آنها یعنی «وال-ای» تاثیر این استودیو را نشان میدهد.
مهمترین تفریح و عادت وال-ای روبات پیدا کردن چیزهای قدیمی و آنتیک میان آشغالهاست. کار او جمعآوری آشغالها روی زمین است در شرایطی که انگار آخرالزمان رخ داده. او بعد این آشغالها را در جاهای مناسب میگذارد. وال-ای آنتیکها را در یک بخش مخفی کانتینری که در آن زندگی میکند روی هم انبار میکند. تنها دوست وال-ای یک سوسک است. زندگی روبات ما با از راه رسیدن یک سفینه غولپیکر از آسمان و یک روبات زن به نام ایو زیر و رو میشود.
«وال-ای» استادانه و با جزییات از اجتماع آدمهای تنها (یا همان روباتهای تنها)، عشق، دوستی و فرهنگ مصرفگرا روایت میکند. همهی اینها را از طریق آشغالهایی که آدمها پشت سرشان گذاشتهاند میگوید. فیلم به طرز شاهکاری جوری ساخت و پرداخت شده که بامزه و در عین حال احساسبرانگیز باشد. به علاوه توضیحات مهمی درباره آسیبهایی میدهد که توسط انسانها به محیط زیست و کرهی زمین وارد میشود.
کوتاهش کنیم. «وال-ای» یک ماجراجویی فراموشنشدنی است که از ابتدا تا انتها میتوان از آن لذت برد. به خاطر شوخطبعی تند و تیزش و اتمسفر تفکربرانگیزش دیدن آن یک عیش تمام و کمال است.
۳. اوه برادر کجایی؟
عنوان اصلی: ?O Brother, Where Art Thou
سال ساخت: 2000
کارگردان: جوئل و اتان کوئن
بازیگران: جرج کلونی، جان تورتورو، تیم بلیک نلسون
در فیلم «اوه برادر کجایی؟» جوئل و اتان کوئن از داستان کلاسیک «اودیسه» هومر الهام گرفتهاند. آنها این داستان را تبدیل به یک فیلم تراژیک-کمدی کردهاند که درباره چند قانونشکن است که در دهه ۲۰ در آمریکا زندگی میکنند.
اولیس اورت مکگیل محکوم بدنامی است که به خاطر جرایمی که مرتکب شده در زندان است اما خیلی زود تصمیم به فرار میگیرد. او که مصمم است به هر ترتیبی شده از این سوراخ خارج شود، دو زندانی دیگر را متقاعد میکند که میخواهد گنجینهی یک میلیون دلاری را پیدا کند که قبل از محکوم شدنش آن را دفن کرده بود. به طرز اجتنابناپذیری اتفاقات عجیب و غریب زیادی در طول سفر این سه مرد رخ میدهد.
فیلم تصویری متفاوت و کاملا سرگرمکننده از دوران رکود بزرگ اقتصادی آمریکا میدهد. این کمدی اسکروبال خیلی تماشایی و لذتبخش است. به لطف شوخطبعی منحصر به فرد و عجیب و غریب کوئنها، «اوه برادر کجایی؟» تبدیل به فیلمی مسحورکننده و مبدعانه و خلاقانه شده است.
خیلی از منتقدان هنوز هم این فیلم را گرمترین و جذابترین اثر برادران کوئن میدانند.
۴. هفت روانی
عنوان اصلی: Seven Psychopaths
سال ساخت: 2007
کارگردان: مارتین مکدونا
بازیگران: کالین فارل، وودی هارلسون، سام راکول
«هفت روانی» فیلمی کاملا سرگرمکننده و بامزه و البته غیرمرسوم و کاملا خلاف جریان قراردادهاست. مارتین مکدونا (کارگردان فیلمهایی چون «در بروژ» و «سه بیلبورد خارج از ابینگ میزوری») تعداد زیادی از کاراکترهای بامزه و خندهدار در این فیلم خلق کرده و به شیوهای ابزورد با آنها بازی کرده است.
مارتی نویسندهای است که تلاش میکند کتابش با نام «هفت روانی» را بنویسد. او با دوستان دیوانهاش به عنوان غرامت یک اتفاق سگی را میدزدند. اما صاحب سگ یک فرد روانی و گنگستری بدنام است. در نتیجه این ماجرا سه رفیق ناگزیر به یک بازی خطرناک و مضحک در جهان زیرزمینی میپیوندند.
علاوه بر این همهی بازیگران این فیلم خارقالعاده از ستارهها هستند: وودی هارلسون، سام راکول، کالین فارل، ابی کورنیش، کریستوفر واکن، تام ویتس و اولگا کرلینکو.
«هفت روانی» یکی از سرگرمکنندهترین فیلمهای قرن بیست و یکم است با فضایی منفجرکننده که شبیه کارهای کوئنتین تارانتینوست، دیالوگهای مفرح و روانی داستانهای جنبی و البته در نهایت یک موسیقی خارقالعاده.
منتقدان میگفتند که فیلم مارتین مکدونا از افراط در خطوط داستانی و بازی با کلیشههای رایج فیلمهای جنایی بهره برده است.
۵. داستانهای وحشی
عنوان اصلی: Wild Tales
سال ساخت: 2014
کارگردان: دیمین شیفرون
بازیگران: مونیکا ویلا، ماریا مارول، داریو گراندینتی
«داستانهای وحشی» یکجور تریلر کمدی است که بین گونههای مختلف در رفت و آمد است و با عناصر ابزورد تزیین شده است. یک شاهکار خندهدار، افراطی و لذیذ که توسط پدرو آلمادووار کارگردان بزرگ اسپانیا تهیه شده و دیمین شیفرون هم کارگردانی آن را برعهده داشته است.
فیلم برای ما میگوید که در نتیجهی واکنشهای غیرمنتظره فردی کسانی که مخالف بیعدالتیاند و در زندگی روزمره با آنها روبهرو میشویم، چه اتفاقاتی ممکن است بیفتد. تکنیک فیلمنامهنویسی که ما به دیدن آن عادت کردیم و مرسوم است داستانی است که از تلاقی قصههای مختلف با یکدیگر شکل میگیرد. ما قاعدتا بعد از دیدن فیلمها فکر میکنیم: «وای! عجب دنیای کوچکی است.» اما «داستانهای وحشی» تلاش زیادی میکند که برخلاف این قاعده مرسوم عمل کند. فیلم شش داستان کاملا مستقل از یکدیگر دارد. انتقام حسی است که در همهی این داستانهای بیترتیب و دیوانهوار و لذتبخش حکمفرماست.
«داستانهای وحشی» شامل انحطاط، تباهی، فساد و بیعدالتی است. این قصهها خیلی ساده به ما نشان میدهند که ما از کمی دیوانگی رنج نخواهیم کشید. شخصیتها نشانمان میدهند که چطور قوانین وضع شده یا شرایط نرمال و عادی زندگی میتوانند همانطور که ما کاوش میکنیم و مرزها را فراتر میبریم، تغییر کنند.
این فیلم در میان آثار آنتولوژی (فیلمهایی که شامل اپیزودهای مختلفی هستند) در جای خیلی خاصی قرار میگیرد. فیلم اجازه نمیدهد که حتی برای یک لحظه هم خسته شوید. «داستانهای وحشی» قطعا یکی از سرگرمکنندهترین فیلمهای معاصر است. یک گردش دیوانهوار عجیب که روی خشم متمرکز میشود و نقطههای نهایت رفتار آدمها را به تصویر میکشد.
۶. اسکات پیلگریم در برابر دنیا
عنوان اصلی: Scott Pilgrim vs. The World
سال ساخت: 2010
کارگردان: ادگار رایت
بازیگران: مایکل سرا
یک اکشن-کمدی بیعیب که توسط ادگار رایت نوشته و کارگردانی و تهیه شده است. ادگار رایت را با فیلم «شان مرده» به یاد میآوریم. فیلم براساس یک سری نوول گرافیکی به همین نام ساخته شده که نویسندهشان شخصی به نام برایان لی اومالی است.
اسکات پیلگریم با بازی مایکل سرا گیتاریست کانادایی ۲۲ ساله است که عاشق دختر آمریکایی اسرارآمیزی به نام رامونا ویکتوریا فلاورز با بازی مری الیزابت وینستد میشود. اما برای رسیدن به دختر، پیلگریم اول باید هفت معشوق قدیمی دختر را شکست بدهد.
«اسکات پیلگریم در برابر دنیا» همان تجربهی کتاب کمیک را به شکل واقعی با بیان رنگارنگ و سرگرمکنندهاش تصویر میکند. رایت گفته بود که این فیلم را به نوعی میشود یک اثر موزیکال در نظر گرفت اما کاراکترهایش ترجیح میدهند که به جای رقصیدن با موسیقی، مبارزه کنند.
این شاهکار برجسته نماهایی استثنایی دارد به علاوه موسیقی متن پرانرژی و عناصر شگفتانگیز که جو فوقالعادهای برای «بازیهای مبارزه» ایجاد میکند. رایت با چرخشهای غیرقابل پیشبینی متعددی با تماشاگر بازی میکند.
با سبک بصری متفاوت و شوخطبعی ظریف این فیلم به تدریج تبدیل به یک اثر کالت شد.
۷. رانندگی
عنوان اصلی: Drive
سال ساخت: 2011
کارگردان: نیکلاس وندینگ رفن
بازیگران: رایان گاسلینگ، کری مولیگان
کارگردان فیلم «فقط خدا میبخشد» یکی از سرسختترین کارگردانان معاصر است. فیلم «رانندگی» شاهکار اوست که اقتباسی از رمان جیمز سالیس است و اوج قدرتنمایی او را در سینما نشان میدهد.
«رانندگی» داستان یک شخصیت ناشناس را روایت میکند که مکانیک است و به علاوه در صحنههای مربوط به ماشینسواری به عنوان بدل در هالیوود کار میکند. ما روی تلاش کارگردان برای خلق هویت این راننده ساکت تمرکز میکنیم که شبها کارش رانندگی برای دزدهاست. زندگی راننده دچار خطرات بیشتری میشود وقتی همسایه زیبایش، ایرن میخواهد به شوهرش که در زندان است کمک کند.
در میان فیلمهای جنایی سالهای اخیر این فیلم آشکارا با زیباییشناسی بصری متفاوت به ذهن خطور میکند. رفن یک تم خیلی معمولی را تبدیل به شاهکاری خارقالعاده میکند.
این فیلم که پر از سکانسهای خونآلود است جایزهی بهترین کارگردانی را از جشنواره کن گرفت. با دیوانهبازیهای رفن که هر سکانس را با وسواس فوقالعادهای خلق میکند. او به طور مداوم در این فیلم بین ژانرهای مختلف در رفت و آمد است و از لحاظ بصری مرزهای جدیدی در سینما ایجاد میکند.
«رانندگی» یکی از بهترین نمونههای سینمای ناب و خالص است. اگر میخواهید فیلمی لذتبخش و اریجینال ببینید یکی از بهترین انتخابهای پیش رویتان است.
۸. هتل بزرگ بوداپست
عنوان اصلی: The Grand Budapest Hotel
سال ساخت: 2014
کارگردان: وس اندرسون
بازیگران: رالف فاینس، اف.موری آبراهام
وس اندرسون پسر طلایی سینمای معاصر آمریکاست. او در این فیلم ما را به ضیافت یک داستان جالب توجه دعوت میکند که اقتباسی از یکی از کارهای اشتفان تسوایگ است.
این داستان که به طرز بینقصی متعادل است داستان نویسندهای به نام زیرو مصطفی را روایت میکند که صاحب هتل بزرگ بوداپست است. جایی که او معمولا برای تعطیلات به آن سر میزد. آنها درباره داستان هتل با هم صحبت میکنند. در این مکالمه آرام ما لحظات هیجانانگیز و بامزه مصطفی در سال ۱۹۳۲ را دنبال میکنیم. بعد از اینکه او با موسیو گوستا ملاقات کرد و به عنوان پادوی هتل مشغول به کار شد.
اندرسون یک ماجراجویی اروپایی متخیلانه و با این حال کاملا رئالیستی را خلق میکند. با دورههای تاریخی شوخی میکند و حتی با دستکاری تاریخ سعی میکند از آن انتقام بگیرد. او با کاراکترهای کاریکاتوریاش دست به نقد اجتماع میزند. استعداد او در شوخیهای طعنهآمیز در دیالوگها خودش را آشکار میکند. وسواس او در مورد تقارن و دیدگاه ویژه او یک دنیای بصری کاملا سرگرمکننده و خارقالعاده پدید میآورد.
حرکت دوربین منحصر به فرد او و طراحی صحنه زیبا در یک هارمونی جذاب با یکدیگر قرار میگیرند و این به معنای شادمانی خالص است و تماشاگرانی که جادوی سینما را تشویق میکنند.
فیلم جایزه بزرگ هیات داوران را از جشنواره برلین گرفت.
۹. حرامزادههای بیآبرو
عنوان اصلی: Inglourious Basterds
سال ساخت: 2009
کارگردان: کوئنتین تارانتینو
بازیگران: کریستف والتز، ملانی لوران، برد پیت، دایان کروگر
هیچ کارگردان دیگری به اندازه تارانتینو سینمای معاصر را تحت تاثیر خودش قرار نداده است. او یک عشق فیلم به تمام معناست. تارانتینو عادت دارد فیلمهایی بسازد که تماشاگران را به دو گروه مخالف و موافق تقسیم کند و البته برای خودش فیلمهای دیدنی باشند. «حرامزادههای بیآبرو» بازتاب دقیق چیزی است که تارانتینو دوست دارد.
فرانسه تحت اشغال آلمان دوران سختی را میگذراند. یکی از شهروندان فرانسوی به نام شوسانا شاهد قتل عام خانوادهاش است. او سعی میکند با هویتی جدید زندگی جدیدی را در پاریس شروع کند. از طرف دیگر یک سروان آمریکایی در کشور دیگری در اروپا سربازانش را علیه نازیها ساماندهی میکند. شوسانا و این سروان در سینمایی که شوسانا مدیریتش میکند به هم میرسند.
مثل خیلی از فیلمهای دیگرش تارانتینو این فیلم را هم به پنج قسمت تقسیم کرده است. ما در هر اپیزود فیلم شاهد کاراکترها و اتفاقات متفاوتی هستیم. نقطه مشترک همه ولی انتقامی است که تارانتینو در فیلم از نازیها میگیرد. انگار یک انتخاب واقعی دیگر را خلق میکند.
این یک شاهکار واقعی با فیلمنامهی بیعیب و نقص و بازیهای عالی است. فیلمی که تولید یک ذهن خارقالعاده است.
۱۰. مکس دیوانه: جاده خشم
عنوان اصلی: Mad Max: Fury Road
سال ساخت: 2015
کارگردان: جرج میلر
بازیگران: تام هاردی، چارلیز ترون
در این فیلم اکشن فوقالعاده مدرن پسا آخرالزمانی جرج میلر موفق میشود جادوی سینما را دوباره خلق کند.
بعد از یک جنگ هستهای، جهان تبدیل به کویر شده و تمدن سقوط کرده است. مکس که غریزهی زیادی برای زنده ماندن دارد توسط پسران جنگی به اسارت گرفته میشود. او بعد از کشته شدن همسر و پسرش به دنبال صلح بوده است.
مکس در قلمروی جو است که بنزین و آب تحت سلطهی اوست. مکس همیشه در جستوجوی راهی برای فرار است. فیوریوسا امپراطریس که قبلا از جو دستور میگرفته تصمیم به سرکشی میگیرد.
میتوانیم بگوییم که عنصر حاکم برای فیلم «مدمکس (مکس دیوانه)» سفر است. این سفر به معنای رسیدن به سرزمین برگزیده نیست. سفری است که مردم ناراحت و شوریده حال برای بقایشان به آن دست میزنند.
در حالی که فیلم ریتم این تعقیب و گریز بیمارگونه را دنبال میکند فیلم مضامین دیگری مثل سقوط محیط زیست، قهقرای اخلاقی، فمینیسم، انتقام، تنهایی، وطن و تاوان را هم آشکار میسازد.
جان سیل مدیر فیلمبرداری فیلم کار شگفتانگیزی انجام میدهد. او روی جغرافیای وسیع نامبیا تمرکز میکند و کنتراست زیبایی میسازد. این رنگهای درخشان در هارمونی فوقالعادهای با موسیقی فیلم هستند و در کنار هم شبیه یک کارناوال میشوند.
هر بار که این فیلم را تماشا میکنید هیجان خالص است.
چقدر از این گرگ وال استریت بدم میاد خداااا
فقط یه پیشنهاد داشتم از کانال تلگرام هم استفاده بکنید مثل ویدئو های بوم و …
مقاله ی خوبی بود
ممنون
خیلی متن خوبی بود و مثل حرف دوست
عزیزمون اگر نویسنده متون خودتون هستید واقعا خیلی خوبه به گذاشتن متن ها ادامه بدید
منبع متنتون کجاست؟
دمش گرم.
اگه خودتونین، دم خودتون گرم.
تک تک فیلمها ارزش دهها بار دیدن دارن.
همشون عالین