۶ دلیل که چرا «روزی روزگاری در هالیوود» مهم‌ترین فیلم سال است

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۱ دقیقه
روزی روزگاری در هالیوود

بالاخره نهمین فیلم کوئنتین تارانتینو امسال اکران می‌شود. بعد از شش ماه کار، از ژوئن تا نوامبر ۲۰۱۸، بالاخره مراحل فنی فیلم روزی روزگاری در هالیوود هم به پایان رسیده است و فیلم آماده شده تا تابستان در آمریکا اکران شود. این فیلم در روز بیست و ششم جولای ۲۰۱۹ اکران خواهد شد.

فیلم داستان ریک دالتون (با بازی لئوناردو دی‌کاپریو) را روایت می‌کند که زمانی بازیگر مشهوری بوده و دوباره سعی دارد به شهرت برسد و بازیگر بدلش کلیف بوث (با بازی برد پیت) که همراه اوست. آن‌ها در حال تلاش برای رسیدن به جایگاهی خوب در هالیوود جدید هستند که قوانین و شرایطش تغییر کرده است. به شکل کاملا اتفاقی آن‌ها همسایه شارون تیت می‌شوند (بازیگر مشهور و همسر رومن پولانسکی). درست هم‌زمان با کشته شدن فجیع شارون به دست پیروان چارلز منسون. نقش شارون تیت را هم مارگو رابی بازی می‌کند. اما اجازه ندهید داستان منسون شما را منحرف کند. این فیلمی درباره‌ی دهه‌ی شصت هالیوود است.

چهار سال بعد از فیلم «هشت نفرت‌انگیز» تارانتینو با این فیلمش که یک کمدی سیاه است به پرده‌ی سینماها باز می‌گردد.

ما ۶ دلیل داریم که چرا بیشتر از هر فیلم دیگری امسال منتظر دیدن «روزی روزگاری در هالیوود» هستیم.

۱. گروه بازیگران باورنکردنی

بازیگران فیلم تارانتینو

این احتمالا بزرگ‌ترین گروه از بازیگران ستاره است که همگی در یک فیلم تارانتینو دور هم جمع شده‌اند. احتمالا بهترین گروه بازیگری در میان فیلم‌های تارانتینو هم باشد.

البته که انتظار برای دیدن برد پیت و لئوناردو دی‌کاپریو برای اولین بار کنار هم خیلی هیجان‌انگیز است. دی‌کاپریو نقش ریک دالتون را بازی می‌کند. بازیگر سابق سریال وسترن «قانون بونتی». در مقابل برد پیت هم کلیف بوث است. بدلکار و همزاد ریک دالتون.

رابرت ریچاردسون، مدیر فیلمبرداری که از زمان فیلم «بیل را بکش» با تارانتینو همکاری داشته است و فقط در فیلم «ضد مرگ» (Death Proof) همراه او نبوده، گفته که این فیلم نسخه‌ی معاصر «بوچ کسیدی و ساندنس کید» است. از همان بخش اول تریلر فیلم، مصاحبه‌ی سیاه‌وسفید برد پیت و دی‌کاپریو در پشت صحنه‌ی فیلمی که مثلا در آن بازی کرده‌اند، متوجه شیمی بین این دو بازیگر می‌شویم.

بازیگر دیگری که مشتاق دیدنش در این فیلم هستیم آل پاچینوی بزرگ است. این اولین بار است که شاهد حضور او در فیلمی از تارانتینو هستیم. او نقش مارتین شوارتز را بازی می‌کند که تهیه‌کننده‌ی هالیوودی است و در عین حال مدیر برنامه‌های ریک دالتون.

رابرت ریچاردسون مدیر فیلمبرداری کسی است که دوباره به نقش آل پاچینو ارجاع می‌دهد. او با دو کلمه ما را مشتاق دیدن هنرنمایی آل پاچینو می‌کند: «مونولو‌گ‌های عالی و برجسته». به نظر می‌رسد این نقشی است که درست به قامت پاچینو دوخته شده است. این که نقش یک تهیه‌کننده را بازی کند، مردی که قدرت دارد، درست شبیه مردان قدرتمند دیگری که در گذشته نقششان را بازی کرده بود. با آن کت و شلوار آبی مبهوت‌کننده است.

بعد از نقش‌آفرینی فراموش‌نشدنی‌اش در فیلم «من، تونیا» این فیلم می‌تواند نقش اساسی در کارنامه‌ی مارگو رابی داشته باشد که شارون تیت، را تصویر می‌کند. داستان فیلم تارانتینو در زمانی اتفاق می‌افتد که شارون تیت حامله و همسر رومن پولانسکی است. تیت توسط اعضای فرقه چارلز منسون در خانه‌اش به قتل می‌رسد.

دیمون هریمن نقش چارلز منسون بدنام را بازی می‌کند. قاتل و رهبر فرقه‌ی جنون‌آمیزی که به «خانواده‌ی منسون» مشهور شده بودند. در حالی که داکوتا فانینگ نقش لینت فرام ملقب به جیغ‌جیغو را دارد. یکی از پیروان منسون که تلاش کرد جرالد فورد رییس جمهور ایالات متحده‌ی آمریکا را به قتل برساند.

بدون شک یکی از قسمت‌های مهم تریلر فیلم که نظرها را جلب می‌کند، بازی مایک مو در نقش بروس لی است. به نظر می‌رسد بازیگر دو رگه‌ی هنگ‌کنگی-آمریکایی و استاد هنرهای رزمی زنده شده تا دوباره روی پرده‌ی بزرگ سینما دیده شود. بروس لی در صحنه‌های مبارزه‌ی فیلم «Wrecking Crew» ساخته‌ی فیل کارسون که شارون تیت در آن بازی می‌کرد طراح رقص بود و بعدتر در مراسم تشییع جنازه‌ی شارون تیت هم شرکت کرد.

علاوه بر این‌ها در این فیلم تارانتینو تعدادی از همکاران همیشگی‌اش هم حضور دارند: تیم راث، مایکل مدسن، کرت راسل و زو بل نقش‌های فرعی دارند که هنوز قصه‌شان مشخص نیست.

این گروه بازیگران یک پانوشت تلخ و شیرین هم دارد: ما این فرصت را داریم که آخرین اجرای لوک پری را روی پرده‌ی سینما تجربه کنیم. او نقش بازیگر واقعی سینما وین ماندر را بازی می‌کند.

۲. داستان‌های پس‌زمینه

مارگو رابی

در آن زمان جنبش هیپی‌ها در اوج خودش بود. جنبش‌های بین فرهنگی و موعظه‌ها درباره‌ی صلح و عشق، میلیون‌ها جوان در سرتاسر جهان را تحت تاثیر قرار داده بود. «تابستان عشق» آمده بود و فستیوال ووداستاک گواهی بود بر تغییراتی که در پیش است. در همین حین، چارلز منسون مردان ماهر در خشونت را دور هم جمع کرده بود. کسانی که به منسون و خشونت از صمیم قلب ایمان داشتند و از آن طرف فرهنگ مخدرهای روان‌گردان هم باعث شده بود که پیام هیپی‌ها به بیراهه برود.

هالیوود شاهد انقلاب خودش بود: دوران طلایی سینمای آمریکا به پایان خودش نزدیک می‌شد، در حالی که کارگردانان تازه‌وارد شورشی رهبری صنعت سینما را به دست گرفته بودند. آن‌ها موج جدیدی از فیلمسازان را شکل دادند که به آن‌ها هالیوود جدید می‌گفتند. این‌ها داستان‌های پس‌زمینه‌ی «روزی روزگاری در هالیوود» هستند. کوئنتین تارانتینو روی این فرضیات و قصه‌ها پایه‌های فیلمش را بالا برده است.

از ابتدا مشخص بود که این فیلمنامه خشم و شایعات زیادی را به دنبال خواهد داشت: همه سبک فیلمسازی تارانتینو را می‌شناسند و تصور خیلی‌ها بر این بود که این سبک فیلمسازی مناسب با چنین موضوع سنگینی نیست. خوشبختانه چارلز منسون فقط بخشی از قصه است.

منسون به هر حال رهبری یک طرز تفکر را برعهده داشت. زیر نفوذ او بسیاری از پیروانش در خانواده‌ی منسون دور هم جمع شدند و شارون تیت و بچه‌ای را که در شکمش بود به همراه ۳ مهمانی که در خانه‌اش بودند، کشتند. یک شب بعد از آن بقیه‌ی پیروان منسون به همراه خود او، یک زوج به نام‌های لنو و رزمری لابیانکا را در خانه‌شان به قتل می‌رسانند. جنایت‌های منسون را بیشتر مردم به عنوان پایان دوران ایدئالیسم دهه‌ی شصت به حساب می‌آورند.

دیدن این که چطور تارانتینو تصمیم گرفته جریان هیپی‌ها را تصویر کند مجذوب‌کننده خواهد بود. جنبشی عجیب‌وغریب و متناقض که صلح‌جویی و اعتقاد به ارواح و ماورءالطبیعه، مخدرها و فرهنگ شرق را به هم پیوند داد. علاوه بر این‌ها جنبش هیپی‌ها سیاسی هم بود و احتمالا کارگردان از این فیلم استفاده خواهد کرد تا بخشی از تاریخ آمریکا را شرح دهد؛ درست شبیه کاری که با «جانگوی رها شده از بند» و «هشت نفرت‌‌انگیز» انجام داد. البته با چاشنی‌های مخصوص تارانتینو.

مهم‌تر از همه این فیلم برداشت تارانتینو را از هالیوود در لحظات حساس زندگی‌اش نشان می‌دهد. بیشتر فیلمسازانی که تارانتینو از آن‌ها در دوران کاری‌اش الهام گرفته است فیلمسازی را در همان سال‌ها شروع کردند؛ آدم‌هایی از قبیل: برایان دی‌پالما، مارتین اسکورسیزی و ویلیام فردکین.

جنبش جدید هالیوود در پرورش هنری تارانتینو نقش اساسی بازی کرد و مشخصا محوریت فیلم هم با همین موضوع خواهد بود. حرف زدن درباره‌ی هالیوود همیشه ایده‌ی خوبی برای یک فیلمساز نیست. اما بدون شک تارانتینو قادر خواهد بود از پس این کار بربیاید.

۳. وزش نسیم گذشته‌ها

بروس لی در فیلم تارانتینو

برای کوئنتین تارانتینو «روزی روزگاری در هالیوود» بازگشت به گذشته‌هاست. از سال ۱۹۹۷ که فیلم «جکی براون» اکران شد همه‌ی فیلم‌های او خارج از لس‌آنجلس اتفاق افتاده‌اند.

شهری که او در آن بزرگ شده بخش مهمی از فیلم است. ما انتظار داریم که اصلا کاراکتر اصلی فیلم تارانتینو شهر لس‌آنجلس باشد.

تابستان گذشته بسیاری از چشم‌اندازها،‌ خیابان‌ها و ساختمان‌ها در لس‌آنجلس کاملا تغییر شکل پیدا کردند تا متناسب با دورانی بشوند که داستان فیلم در آن اتفاق می‌افتد. درست مثل ماشین زمان، سبک زندگی و معماری دهه‌ی ۶۰ به شهر هجوم آورد؛ از ماشین‌ها بگیرید تا نمای جلوی ساختمان‌ها. لس‌آنجلس در زمان عقب رفت و دوباره شاهد آن گذشته‌ی روان‌گردانش در دهه‌ی ۶۰ شد.

تارانتینو تلاش کرده است نسخه‌ی شخصی خودش را از شهر ارائه بدهد. آن طوری که شهر برای او معنا دارد. او می‌خواهد شما را به سفری در مکان‌هایی ببرد که در تمام آن سال‌ها در لس‌آنجلس از آن‌ها عبور کرده یا در آن‌ها زندگی کرده است.

طراحی صحنه‌ی لس‌آنجلس تنها چیزی نیست که گذشته‌ی فیلمساز آمریکایی را به یاد می‌آورد. در سینماکان سال ۲۰۱۸ تارانتینو که به همراه دی‌کاپریو در لاس‌وگاس حضور پیدا کرده بود درباره‌ی شباهت‌های فیلم جدیدش با شاهکار سال ۱۹۹۴ یعنی «پالپ فیکشن» (داستان‌های عامه‌پسند) صحبت کرد: «این احتمالا نزدیک‌ترین فیلم به «پالپ فیکشن» است که تا به حال ساخته‌ام. یک فیلم لس‌آنجلسی که چند کاراکتر اصلی دارد.» «پالپ فیکشن» برای تارانتینو فیلمی بود که جایگاه او را در سینما تثبیت کرد و سبک او را تبدیل به یک برند کرد. سبکی که هم در ساختار و هم فیلمنامه و تم معنا پیدا می‌کند.

لئوناردو دی‌کاپریو هم اضافه می‌کند که این یکی از مجذوب‌کننده‌ترین فیلمنامه‌هایی است که تارانتینو تا امروز نوشته.

این هم دلایل دیگری برای این که منتظر رسیدن فیلم به سینماها در تابستان باشیم.

۴. آینده‌ی سینما

آینده سینما

«روزی روزگاری در هالیوود» از آن فیلم‌های منحصربه‌فرد است؛ فیلمی که با بودجه‌ی سنگینی ساخته شده اما در زمان ساختش به طرز استثنایی آزادی هنرمندانه وجود داشته و فیلمنامه‌اش هم اریجینال است. در سال ۲۰۱۹ چنین ترکیبی تقریبا به یک معجزه شبیه است. در ده سال گذشته ساخت چنین فیلم‌هایی دیگر از بین رفته است. ما شاهد رشد دائمی دنباله‌ها، اسپین‌آف‌ها و بازسازی فیلم‌ها هستیم.

قهرمانان بی‌چون‌وچرای صنعت سینما در حال حاضر فیلم‌های ابرقهرمانی هستند. البته که پول درآوردن همیشه یکی از اهداف اصلی صنعت سینما بوده، اما در گذشته تهیه‌کننده‌ها آماده بودند تا با پول‌هایشان روی فیلم‌های اریجینال شرط ببندند. این کار باعث بردهای باورنکردنی و شکست‌های فاجعه‌باری می‌شد. بهترین مثالش فیلم‌های «شکارچی گوزن» و «دروازه‌ی بهشت» مایکل چیمینوست. دو شاهکاری که لقب پرفروش‌ترین و کم‌فروش‌ترین فیلم‌های او را به دست آوردند اما حداقل هر دو فیلم بعد هنرمندانه فیلمسازی را حفظ کرد‌ه‌اند.

امروز ولی اکثرا امن بازی می‌کنند و خب برنده هم می‌شوند. هر سال فیلم‌های ابرقهرمانی میلیاردها دلار می‌فروشند. فیلم‌هایی که همگی از یک سری کلیشه‌ها پیروی می‌کنند.

این آینده سینماست. اما حالا کوئنتین تارانتینو و فیلم جدیدش را داریم. او قادر است که قانون جدیدی وضع کند. صد میلیون بودجه برای این فیلم گرفته و کاملا هم در ساختش آزاد بوده است. گروه بازیگران فوق‌العاده، فیلمنامه اریجینال. این یک ریسک بزرگ برای هر کسی است. شبیه همان جرقه‌های هالیوود جدید در سینمای عادی و معمولی این روزهاست.

از طرف دیگر سرویس‌های آنلاین همه چیز را تغییر داده‌اند. آن‌ها این فرصت را در اختیارتان می‌گذارند که با قیمت‌های مناسب در خانه‌تان بنشینید و فیلم ببینید.

تارانتینو علیه این نوع از سینمای مدرن مبارزه می‌کند و این فیلم هم مصداق مبارزه‌اش است. او درباره‌ی فیلمش گفته: «من عاشق فیلم‌ها هستم و عاشق این که فیلم‌ها را در سالن‌های سینما ببینم. سالن‌های سینما محبوب‌ترین مکان‌های من در جهان هستند.»

مهم نیست که فیلم در گیشه موفق شود یا نه. تارانتینو از همه می‌خواهد که این فیلم را در سینما ببینند. برای این که رفتن به سینما تجربه‌ی سینما را حفظ خواهد کرد.

۵. بهشت خوره‌های فیلم

کوئنتین تارانتینو در سینما زندگی می‌کند و آن را نفس می‌کشد. پیش از ساختن فیلم‌ «سگ‌های انباری»، در سال ۱۹۹۲ فیلمنامه «قاتلین بالفطره» را به الیور استون فروخت و در یک ویدیو کلوب کار می‌کرد. فیلم‌هایش چه وسترن باشند یا اکشن، همیشه با خود سینما سر و کار دارند. او همیشه آماده است تا در هر فیلم تعداد زیادی ارجاع به فیلم‌های محبوبش در تاریخ سینما داشته باشد. البته که همیشه سبک بصری ویژه خودش و دیدگاهش را حفظ می‌کند. او یک مؤلف واقعی است.

این فیلم در هالیوود اتفاق می‌افتد. دو کاراکتر اصلی‌اش یک بازیگر سینما و بدل او هستند. برخی از شخصیت‌های فیلم کاراکترهای واقعی سینما را به تصویر می‌کشند. این فیلم خود سینماست. با حروف درشت بنویسید.

اگر هنوز کمی شک دارید به تریلر فیلم نگاه کنید. ۱۰۰ ثانیه است و ۶ ارجاع به سینما در آن وجود دارد. بخشی از فیلم «جانگوی رها شده» اول آن است. در طول مصاحبه ریک دالتون و کلیف بوث و روشی که آن کابوی روی زمین می‌افتد ادای دینی به سینمای سرجیو لئونه است.

در حقیقت سه فیلم هم مستقیم در تریلر نمایش داده می‌شود: پوستری از فیلم « Krakatoa» محصول ۱۹۶۹ ساخته برنارد ال.کوالسکی، گزارشگر از اکران فیلم «شبی که آن‌ها به مینسکی حمله کردند» موزیکال ۱۹۶۸ ساخته ویلیام فردکین حرف می‌زند و دست آخر وقتی کاراکتر برد پیت زیر نور آبی خیابان می‌دود تصویر محوی از «رومئو و ژولیت» فرانکو زفیرلی می‌بینیم.

باید با وسواس سکانس به سکانس این فیلم را تحلیل کنیم تا همه ارجاعات تارانتینو به سینما را بیابیم و این لذت خالص است.

۶. «روزی روزگاری در هالیوود» فیلم کوئنتین تارانتینوست

کوئنتین تارانتینو

درباره‌ی همه‌ی دلایل حرف زدیم، ولی بیایید صادق باشیم. مهم‌ترین دلیل این است که «روزی روزگاری در هالیوود» فیلم کوئنتین تارانتینوست. نمی‌توانیم صبر کنیم تا ببینیم نوشته روی تیتراژ بیاید که:‌ «نویسنده و کارگردان: کوئنتین تارانتینو».

ما دستورالعمل فیلم‌های تارانتینو را بلدیم. دیالوگ‌های سطح بالایش، این که چقدر به فرهنگ پاپ ارجاع دارد. خشونت استیلیزه شده با خون زیاد، ساوندترک‌های ویژه که جواهراتی هستند که شاید هرگز نشنیده باشید. همین حالا یک آهنگ از گروه mamas and papas در فیلم می‌شنویم که نت‌های موسیقی‌اش روی پیانوی خانه شارون تیت پیدا شده است. و البته تکنیک بی‌نقصی که پشت همه‌ی این تم‌ها وجود دارد. ما همه چیز را درباره‌ی فیلم‌هایش می‌دانیم و با این حال هیچ‌وقت دیدن یک فیلم جدید از او برایمان خسته‌کننده نیست. تارانتینو تغییر نکرده است. او همان مردی است که فیلم «سگ‌های انباری» را ساخت.

و عمیق‌تر که بشویم کوئنتین تارانتینو یکی از ماست. کسی که فکر می‌کند سینما می‌تواند جهان را تغییر بدهد یا حداقل توان تغییر زندگیتان را دارد. قطعا سینما زندگی او را تغییر داده و سینمای او هم ما را تغییر داده است.

خانم‌ها و آقایان روی صندلی‌هایتان محکم بنشینید و همه وسایل الکترونیکی‌تان را خاموش کنید و آماده باشید تا از این نمایش لذت ببرید. نهمین فیلم کوئنتین تارانتینو قرار است از راه برسد.



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

۲ دیدگاه
  1. shahabmp

    تارنتینو کاملا لایق پرستش شدنه، من میپرستمش!!!

    1. مهدی

      خب بیزحمت طبق برنامه زیر بپرست:
      صبح ها قبل از صبحونه به مدت ۲ساعت و ۴۵ دقیقه
      ظهر بعد از نهار جهت هضم آسون تر غذا به مدت ۲۰ دقیقه
      شبا بعد میسواک زدن به مدت ۳۴ دیقه

      حالا شاید واست سوال باشه که چرا صبحا ۲ ساعت و ۴۵ دقیقه.
      .
      . 😐

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما