۱۰ فیلم شاخص سیاه و سفید که در یک دهه اخیر اکران شدهاند
فیلم سیاه و سفید همچون گونهای رو به انقراض هر ساله کمتر و کمتر تولید میشود اما هنوز هم میتوان در میان آثار اکران شده ظرف یک دهه گذشته به تعدادی از فیلمهای شاخص سیاه و سفید برخورد کرد.
در میان تعداد کثیر آثار رنگی بعضی فیلمهای خاص متعلق به جریانهای کمتر عامهپسند سینما، گاهی اوقات بعضی فیلمهای کمبودجه و بعضی مواقع فیلمهایی که مدل داستانگویی یا عناصر فرمیشان سیاه و سفیدبودن را الزامی کرده، ساخته میشوند.
به هر حال این نکته انکارناپذیر است که تعداد فیلمهای سیاه و سفید به شدت کاهش یافته اما استفاده از این ویژگی نه لزوما یک انتخاب بصری ساده بلکه شیوهای است برای بیان هنری. اگر به بحثهای ریشهای پیرامون استفاده از رنگ در سینما توجه کنیم خواهیم دید که عدم استفاده از رنگ گاهی اوقات میتواند باعث شود به جای توجه به جزییات نهچندان حایز اهمیت، مخاطب به برخی ویژگیهای اساسیتر این فیلمها توجه کند. برای مثال اشکال هندسی درون یک قاب رنگی ممکن است کمتر مورد توجه قرار گیرند اما همان شکلها در یک قاب سیاه و سفید توجه بیشتری به خود جلب کنند.
عدم استفاده از رنگ گاهی اوقات فضا را واقعیتر میکند (برای مثال نمایش زمان گذشته) و گاهی اوقات برعکس به ساخت تصویری تخیلی یاری میرساند (چرا که زندگی واقعی در نگاه مخاطب رنگی است). از سوی دیگر حذف رنگ در بعضی صحنهها میتواند تخیل مخاطب را فعالتر کند. بحث درباره رنگ در سینما گسترده است اما به اختصار باید اشاره کرد که استفاده از رنگها یا عدم استفاده از آنها تاثیراتی کلیدی در لحن، فضا و شیوههای بیانی هر اثر سینمایی دارند.
به دلیل اهمیت فیلمهای سیاه و سفید و ویژگیهای خاص فرمی این آثار در ادامه قصد داریم ۱۰ فیلم شاخص سیاه و سفید که در یک دهه اخیر اکران شدهاند را به ترتیب سال اکران معرفی کنیم:
۱- اسب تورین
عنوان اصلی: The Turin Horse
کارگردان: بلا تار
محصول: مجارستان
سال اکران: ۲۰۱۱
فیلم سینمایی «اسب تورین» آخرین اثر سینمایی بلا تار کارگردان نامآشنای مجار با روایتی از واقعهای که منجر به سکوت دهساله فیلسوف مشهور آلمانی فریدریش نیچه تا لحظه مرگش شد آغاز میشود: نیچه در نزدیک یکی از میدانهای شهر تورین قدم میزد که با صحنه شلّاق خوردن یک اسب توسط کالسکهچی روبهرو شد. او با دیدن این صحنه منقلب شده به سوی حیوان رفته و او را در آغوش میگیرد. کمی بعد نیچه از حال رفته و نقش بر زمین میشود. از آن پس فیلسوف آلمانی سالهای پایانی عمرش را در سکوت و جنون میگذراند.
البته فیلم در ادامه به جای تمرکز بر زندگی فیلسوف مشهور به زندگی یک خانواده محلی در مزرعهای در اطراف شهر میپردازد. اسب تورین متشکل از ۳۰ برداشت طولانی است. بلا تار با همکاری فرد کلمن فیلمبردار این اثر سیاه و سفید دنیایی را خلق میکند که مانند بیشتر فیلمهایش در مورد موضوعاتی پیچیده است و پاسخی روشن برایشان ارایه نمیشود. میتوان گفت تار بدون فضا و اتمسفر سیاه و سفید قادر به ساختن چنین فیلمهایی نیست و احتمالا مخاطبان این کارگردان مشهور مجارستانی نیز همین نگاه و سبک خاص او را میپسندند.
اسب تورین در مجموع برای خلق قابهای سیاه و سفید بدیع که به روشی بینقص فیلمبرداریشدهاند قابل ستایش است. متاسفانه بلا تار بعد از این فیلم خودش را بازنشسته کرده اما در شروع دهه میلادی ۲۰۱۰ فیلم سیاه و سفید برجستهای به سینما هدیه کرده است. اسب تورین فیلمی است که برای رسیدن به زوایای مختلف و پیچیدگیهای درونیاش نیازمند چندینبار دیدهشدن و تعمق بسیار است.
۲- سفید برفی
عنوان اصلی: Blancanieves
کارگردان: پابلو برگر
محصول: اسپانیا، فرانسه
سال اکران: ۲۰۱۲
فیلم سینمایی «سفید برفی» به کارگردانی و نویسندگی پابلو برگر یک اثر صامت سیاه و سفید است. پابلو برگر فیلمنامه سفید برفی را زمانی نوشت که فیلم سینمایی «هنرمند» ساخته میشل آزاناویسوس در حال اکران بود؛ فیلمی که به افول سینمای صامت اشاره میکرد و در مراسم اسکار ۲۰۱۲ توجهها را به خود جلب کرد.
پابلو برگر سفید برفی را «نامهای عاشقانه به سینمای صامت اروپایی» خطاب کرد. اثری که بر اساس داستان سفید برفی نوشته برادران گریم ساخته شد. این فیلم با به روزکردن داستان افسانهای سفیدبرفی در دهه ۱۹۲۰ میلادی روایتی از یک زن گاوباز در شهر سویا اسپانیاست. تماشاگر به دلیل اینکه با روایت آشناست میتواند بفهمد داستان چه مسیری را طی میکند بنابراین کارگردان مجبور است فیلمی بسازد که از نظر بصری چشمگیر و قابل توجه باشد؛ برگر با خلاقیت و اصالتی که در فیلم به کار بسته تا حدود زیادی به این هدف خود رسیده است.
از کلوزآپها تا محیطهای خفقانآور سیرک، مناطقی که مبارزهها در آن به تصویر کشیده شده؛ همه و همه مجموعهای دیدنی و تاثیرگذار از تصاویر ناب را ایجاد کردهاند. از طرف دیگر در این فیلم در غیاب دیالوگ و صدای بازیگران تجربه کاملا بکری را از رسیدن به احساسات و تعلیق تجربه میکنیم. برگر در این فیلم سینمایی ثابت کرده میتوان از داستانهای کلاسیک که شاید بارها شنیده شده باشند دوباره یک فیلم نو و موثر ساخت.
۳- فرانسیس ها
عنوان اصلی: Frances Ha
کارگردان: نوآ بامباک
محصول: ایالات متحده آمریکا
سال اکران: ۲۰۱۲
فیلم سینمایی «فرانسیس ها» به کارگردانی نوآ بامباک یک کمدی با شکل و شمایلی یادآور آثار موج نوی سینمای فرانسه است که در سال ۲۰۱۳ میلادی اکران شد. این فیلم سینمایی برای گرتا گرویگ در نقش فرانسیس هلادی تحسینهای زیادی به همراه داشت. در آغاز مواجهه با فرانسیس ها فضای خاص فیلم که شباهت زیادی به آثار مستقل دارد جلب توجه میکند اما به تدریج خواهید دید که فیلم چندان به این فضا تکیه نمیکند.
داستان فیلم درباره دختری نیویورکی است که به شکلی بیپروا خود را در مسیر رویاهایش میاندازد گرچه میداند محتمل است که رویاهایش تحقق نیابند.
در همان لحظات آغازین تماشای فرانسیس ها کاملا واضح است که فیلم را یک کارگردان عاشق سینما ساخته است. بسیاری از میزانسنها یا ترکیببندیها ادای دینهایی به شاهکارهای تاریخ سینما هستند و تقریبا اغلب صحنهها تحسین تماشاگر را برمیانگیزد.
همکاری بامباک و گرتا گرویگ در نوشتن فیلمنامه به گرتا این فرصت را داده تا در مسیر ایفای نقش شخصیت اصلی که کاراکتری به شدت خاص و متفاوت است کاملا موفق ظاهر شود.
باید به این نکته نیز اشاره کرد که فیلم با بودجه بسیار کم و توسط دوربین Canon EOS Mark II تولید شده اما در نهایت کیفیت ناب یک اثر هنری برجسته را دارد. از طرف دیگر فیلم در حوزه تجاری نیز به نسبت خود عملکرد موفقیتآمیزی داشت و بیش از ۳ برابر بودجه ۳ میلیون دلاریاش فروخت.
۴- نبراسکا
عنوان اصلی: Nebraska
کارگردان: الکساندر پین
محصول: ایالات متحده آمریکا
سال اکران: ۲۰۱۳
الکساندر پین به همراه فیلمبردار فیلم سینمایی «نبراسکا» تلاش کردند از نظر بصری تاثیرگذارترین فیلم این کارگردان را تولید کنند و به نظر میرسد تلاش موفقیتآمیزی هم داشتهاند؛ دست کم بسیاری از منتقدان و کارشناسان چنین باوری دارند.
فیلم نبراسکا درباره پسری است که پدر پیر، الکلی و دچار زوال عقلشدهاش را در سفری از مونتانا به نبراسکا همراهی میکند. پدر خیال میکند برنده یک بختآزمایی شده است. شرایط فرمی فیلم از جمله سیاه و سفید بودن آن در تناسبی کامل با عناصر مضمونی فیلم قرار گرفته.
مخاطب بعد از تماشای نبراسکا نمیتواند این فیلم را رنگی تصور کند و این قدرت ویژه کارگردان را نشان میدهد. پین معمولا داستانهایش را در زادگاه خود نبراسکا روایت میکند. در این اثر احساس میکنیم با فیلمی شخصی، موشکافانه و مهم رو به رو شدهایم.
در نهایت باید به بازی چشمگیر بروس درن نیز اشاره کرد؛ درن که سابقه حضور در فیلمهایی چون «توطئه خانوادگی» اثر آلفرد هیچکاک و آثار متاخری چون «هشت نفرتانگیز» و «روزی روزگاری در هالیوود» هر دو به کارگردانی تارانتینو را دارد در فیلم نبراسکا نقش پدر را ایفا میکند و بابت همین نقش از جشنواره بینالمللی فیلم کن ۲۰۱۳ جایزه بهترین بازیگر مرد را دریافت کرد.
۵- ایدا
عنوان اصلی: Ida
کارگردان: پاوو پاولیکوفسکی
محصول: لهستان، دانمارک
سال اکران: ۲۰۱۳
پاوو پاولیکوفسکی کارگردان لهستانی-انگلیسی، اثری مینیمالیستی و تاثیرگذار تولید کرده که در سالهای گذشته مورد توجه سینمادوستان قرار گرفته است. او در این فیلم سیاه و سفید به داستان دختر جوانی که قرار است برای راهبه شدن سوگند بخورد میپردازد. ایدا (با بازی آگاتا تشبوخوفسکا) از خانوادهای یهودی بوده که اعضای آن در جنگ جهانی دوم در لهستان کشته شدهاند. ایدا برای کشف هویت و گذشته خود راهی سفر میشود و فرایند سوگندخوردن را به تاخیر میاندازد. فیلم پاولیکوفسکی در سال ۱۹۶۲ میلادی روایت میشود.
دوربین فیلمبرداری ایدا کمتحرک و در بسیاری مواقع بیتحرک است و همین رویه تقریبا تا اواخر فیلم ادامه دارد. قاببندیهای حسابشده که اصولا با خالی نگهداشتن بخشهای بالایی قاب حال و هوایی معنوی را منتقل میکنند در کل فیلم به چشم میآیند.
فیلم مخاطب را در این سفر همراه میکند، به پرسش وامیدارد و در سیر و سلوک شخصیت اصلی سهیم میکند. پاولیکوفسکی با تغییری ریشهای در سبک فیلمسازی خود به سطح بالایی از تواناییهای هنری دست یافته و با ساخت ایدا مورد توجه جهانی قرار گرفت.
مخاطب این اثر سینمایی به سختی میتواند درگیر احساسات و عواطف موجود در فضای فیلم نشود و در واقع زخمهای بهبودنیافته جنگ جهانی دوم و لهستان را حس نکند. گویا ایدا نمیتوانست سبکی به غیر سبک فعلیاش داشته باشد و سیاه و سفیدبودن با دیدن فیلم به عنصری ضروری تبدیل میشود که ظرافت و زیبایی اثر را دوچندان کرده.
بد نیست به این نکته هم اشاره کنیم که فیلم سینمایی ایدا در مراسم اسکار سال ۲۰۱۴ توانست جایزه بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان را تصاحب کند.
۶- آغوش ابلیس
عنوان اصلی: Embrace of the Serpent
کارگردان: سیرو گرا
محصول: کلمبیا، ونزوئلا، آرژانتین
سال اکران: ۲۰۱۵
فیلم سینمایی «آغوش ابلیس» محصول سال ۲۰۱۵ میلادی است و با الهام گرفتن از یادداشتهای سفر دو دانشمند مردمشناس و گیاهشناس به نامهای تئودور کوچ گروونبرگ و ریچارد ایوانز شولتس برای فرهنگ در حال فراموشی آمازون ساخته شده است.
داستان فیلم در دو دوره با فاصله سیساله روایت میشود و درباره روابط بین یک بومی ساکن آمازون به عنوان آخرین بازمانده از نسل خود با دو دانشمند (یک مردمشناس آلمانی و یک گیاهشناس آمریکایی) است که برای یافتن گیاهی شفابخش و نادر به نام یاکورتا در منطقه آمازون در حال تحقیقاند.
کارگردان این اثر سیرو گرا به فرهنگ و افکار مردم بومی آمازون پرداخته و نشان داده است چگونه مهاجران سفیدپوست این منطقه را به سمت نابودی بردهاند. این اثر سینمایی مانند رودخانهای با آبهای خاکستری با سلسله تصاویر سیاه و سفید و چهرههایی که با محیط اطراف ترکیب میشوند تماشاگر را با خود به قلمرویی تاریک میبرد. روایت فیلم دقیق و آهسته پیش میرود و با تدوینی منحصربهفرد تا مدتها در ذهن مخاطبان باقی میماند.
اگرچه آمازون سرشار از رنگ است و شاید چنین فیلمی، رنگارنگی این منطقه را نادیده گرفته باشد اما سیرو گرا موفق شده جهان خود را به زیبایی خلق کند و فیلم سیاه و سفیدی بسازد که سرشار از احترام به تاریخ کلمبیا است.
۷- فرانتس
عنوان اصلی: Frantz
کارگردان: فرانسوا اوزون
محصول: فرانسه، آلمان
سال اکران: ۲۰۱۶
فرانسوا اوزون کارگردانی است که در ژانرهای مختلفی فیلم ساخته بیآنکه ذوق، سلیقه و وسواس مخصوص خود را در طی ساخت این آثار متفاوت از دست داده باشد. «فرانتس» فیلم دیگری از این کارگردان معاصر سینمای فرانسه درباره زن آلمانی جوانی است که با یک سرباز سابق فرانسوی رابطه برقرار میکند؛ مردی که احتمالا در جنگ جهانی اول با نامزد او که کشته شده در ارتباط بوده است.
در طول فیلم روابط عمق مییابند و خاطرات شخصیتها با ظرافت مرور میشوند. خواستهها و آرزوها، سردرگمیها و ترسهایی که در سالهای بین دو جنگ بر ذهن انسانها سایه افکنده بودند با قاببندیهای سیاه و سفید اوزون و بازیهای موفقی که این کارگردان از هنرپیشهها گرفته به خوبی تجسم یافته و بر مخاطب اثر میگذارد. اوزون به مثلث شخصیتهای اصلی خود اجازه میدهد از طریق برهمکنش با یکدیگر درون داستانی از فقدان و اندوه به خوبی بدرخشند و بر کیفیت اثر بیافزایند.
به شکل کلی فضای سیاه و سفید فیلم و بیرنگی آن کارکردی نمادین نیز دارد و گمگشتگی آن سالها را نشان میدهد؛ درست مانند وضعیت درونی شخصیت اصلی فیلم.
فرانتس اقتباسی است از فیلم «لالایی شکسته» که ارنست لوبیچ در سال ۱۹۳۲ کارگردانی کرده؛ این اثر نیز خود اقتباسی بوده از نمایشنامه «مردی که کشتم» اثر موریس روستان.
۸- رما
عنوان اصلی: Roma
کارگردان: آلفونسو کوارون
محصول: مکزیک، آمریکا
سال اکران: ۲۰۱۸
فیلم سینمایی «رما» محبوبترین و شخصیترین اثر سینمایی کارگردان مکزیکی آلفونسو کوارون و محصول سال ۲۰۱۸ میلادی است. رما در هفتادوپنجمین جشنواره فیلم ونیز برنده جایزه شیر طلایی شد. این اثر سینمایی داستانی نیمه اتوبیوگرافیک است که بر اساس زندگی کوارون در کودکی و داستان زنی که او را بزرگ کرده نوشته شده.
کوارون قصد ساختن یک اثر نوستالژیک را نداشته بلکه تلاش کرده نگاهی فشرده داشته باشد به زندگی یک خانواده طبقه متوسطی در دهه ۱۹۷۰ مکزیک؛ نگاهی که از سطح فردی و خانوادگی به سطح اجتماعی رفته و بازمیگردد.
کلئو (با بازی یالیتزا آپاریچیو) خدمتکاری است که روابط صمیمانهای با خانوادهای که برایشان کار میکند دارد و بچهها نگاهی مادرانه به او دارند. کلئو پس از مدتی درگیر رابطهای شده و زندگیاش دچار تغییراتی میشود همچنان که خانواده ثبات گذشته را از دست میدهد. رما در عین حال نگاهی گذرا اما موثر دارد به شرایط بحرانی جامعه مکزیک در آن دهه.
آلفونسو کوارون علاوه بر کارگردانی و فیلمنامهنویسی، فیلمبرداری رما را هم بر عهده داشته و خود از تهیهکنندگان فیلم بود. به گفته کوارون استفاده از تصاویر سیاه و سفید در کنار بهرهبرداری از دوربین دیجیتال یکی از ارکان ساخت این فیلم بوده است. این کارگردان مکزیکی اشاره کرده که روما حتما باید سیاه و سفید میبود تا ارتباط خود را با گذشته حفظ کند و در عین حال باید با دوربین دیجیتال ساخته میشد تا ارتباطش را با حال حاضر از دست ندهد.
کوارون در این باره میگوید بعد از ساعتها مکالمه تلفنی با امانوئل لوبزکی به این نتیجه رسیده که باید فیلم را سیاه و سفید و با دوربین دیجیتال ضبط کند. لوبزکی فیلمبردار مشهوری است که پیش از این هم در آثاری چون فرزندان انسان (Children of Men) و جاذبه (Gravity) با کوارون همکاری داشته است.
۹- جنگ سرد
عنوان اصلی: Cold War
کارگردان: پاوو پاولیکوفسکی
محصول: لهستان
سال اکران: ۲۰۱۸
پاوو پاولیکوفسکی تنها کارگردانی است که در این لیست دو فیلم را به خود اختصاص داده چرا که فارغ از کیفیت آثارش در یک دهه گذشته دو فیلم سیاه و سفید ساخته که در جشنوارههای مطرح جهانی به نمایش درآمده و مورد تحسین منتقدان قرار گرفتهاند. این کارگردان معاصر لهستانی پس از ساخت فیلم سینمایی ایدا که نامش را بیشتر از قبل سر زبانها انداخت با همکاری مجدد با ووکاش ژال به عنوان فیلمبردار داستان عاشقانه بین یک پیانیست و یک خواننده را در اروپای دوران جنگ سرد روایت میکند.
فیلم سینمایی «جنگ سرد» به موقعیتهایی که این دو نفر در آن قرار میگیرند و عشق پایدار و ماندگار آنها در طول زمان اشاره دارد. فیلم فاصله زمانی بعد از جنگ جهانی دوم تا اوایل دهه ۱۹۶۰ را در فرانسه و لهستان پیش چشم مخاطب میآورد تا شاهد آشفتگی، مشقت، حسادت، آسیبها، عشق و درد میان یوانا کولینگ در نقش زولا و توماش کات در نقش ویکتور بازیگران اصلی این اثر سینمایی سیاه و سفید باشند.
جنگ سرد در نشان دادن تصاویر درخشان از رقصندههای روستایی لهستان تا مهتاب پاریس چیزی کم نمیگذارد. در نهایت آخرین اثر پاولیکوفسکی رابطهای رمانتیک را در زمان و مکانی خاصی به تصویر میکشد که خود درونمایههایی انتقادی نسبت به شوروی و وضعیت لهستان تحت نفوذ شوروی دارد.
فیلم سینمایی جنگ سرد تقریبا پنج برابر هزینه تولیدش فروخت و علاوه بر موفقیت تجاری از لحاظ هنری هم مورد تحسین منتقدان قرار گرفت.
۱۰- فانوس دریایی
عنوان اصلی: The Lighthouse
کارگردان: رابرت اگرز
محصول: ایالات متحده، کانادا
سال اکران: ۲۰۱۹
فیلم سینمایی «فانوس دریایی» (The Lighthouse) اثری ترسناک به کارگردانی رابرت اگرز یک فانتزی خالص تئاتری-سینمایی است. فانوس دریایی که در میان آثار زیرگونه «وحشت روانشناختی» طبقهبندی میشود داستان دو نگهبان فانوس دریایی (با بازی رابرت پتینسون و ویلم دفو) را دنبال میکند که در دهه ۱۸۹۰ میلادی سعی میکنند در یک دوره تنهایی و انزوای طولانی عقلانیت خود را حفظ کنند درحالی که در جزیرهای دوردست و متروک گرفتارند.
این اثر سینمایی ویژگیهای بصری و تصاویر موثر و هیپنوتیزمکنندهای دارد که آن را به فیلمی فراموشنشدنی تبدیل میکند. فانوس دریایی مورد تحسین منتقدان زیادی قرار گرفته است. مانولا دارگیس منتقد نیویورک تایمز فانوس دریایی را اثری دانسته که با کنترل و دقت زیاد، نورپردازی اکسپرسیونیستی و قاببندی قدیمی مربعی تاثیر روانی فضای تنگ و محصور را افزایش میدهد. پیتر برادشاو منتقد گاردین به رابطه منحصربهفرد میان دو نگهبان نیز میپردازد. رابطهای که از نظر این منتقد میان دشمنی، رفاقت، صمیمیت پدر و پسری و نفرت پدر و پسری نوسان میکند.
فانوس دریایی بیشتر به خاطر شخصیتهایی که میآفریند و سبک فیلمبرداری خاصش فضایی کابوسگونه دارد. در عین حال صحنههای درگیری و دیالوگهای طعنهآمیز میان دفو و پتینسون بسیار خوب از آب در آمده است.
به گفته کارگردان، فیلم از از فانوس دریایی نوشته ادگار آلن پو الهام گرفته است گرچه تلاش شده این الهام به نوعی معاصربودن خود را حفظ کند و به همین دلیل بسیاری از عناصر درون اثر آلن پو در این فیلم غایباند. فیلم سینمایی فانوس دریایی اولین بار در سال ۲۰۱۹ در جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد و در طول این سال میلادی بابت دستاوردهای فنی چون فیلمبرداری و طراحی صحنه مورد توجه اهالی سینما قرار گرفت. فیلم همچنین در میان نامزدهای جایزه اسکار بهترین فیلمبرداری قرار داشت.
فانوس دریایی را میتوان به نوعی آخرین فیلم سیاه و سفید مهم دهه اخیر نامید که توجه بسیاری از مخاطبان، کارشناسان، منتقدان و رسانهها را به خود جلب کرد.
cold war و ida درخشان هستند..