جک دورسی؛ کسی که ایده‌ی توییتر را از کودکی در سر داشت

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۱ دقیقه
بیوگرافی جک دورسی

به‌واسطه‌ی شغل پدر، بخش زیادی از کودکی را در سفر گذراند؛ سفر در جاده باعث علاقه‌‌اش به انواع نقشه‌ها شده بود. لکنت زبان داشت ولی در دبیرستان با تمرین زیاد بر آن فایق آمد. عاشق رایانه بود و عمری را پای آن سپری کرد. وقتی بی‌پول شد همه کار کرد؛ حتی ماساژدرمانی یاد گرفت تا از این راه روزگارش بگذرد؛ اما وقتی ایده‌ی «توییتر» (Twitter) به ثمر نشست زندگی‌اش برای همیشه تغییر کرد. در ادامه با دیجی‌کالا مگ همراه باشید.

‌‌‌‌               ‌

«جک دورسی» (Jack Dorsey) متولد نهم نوامبر ۱۹۷۶ در شهر سنت لوییس ایالت میزوری آمریکا است. در نوجوانی عاشق رایانه بود؛ به یکی از اولین رایانه‌های آی‌بی‌ام (IBM) دسترسی داشت و ساعت‌ها روی آن وقت می‌گذاشت. دلش می‌خواست نقشه‌ای از شهر نیویورک درست کند و خودروهای آمبولانس، آتش‌نشانی و تاکسی را روی نقشه به‌صورت زنده با علامت‌های متحرک، مشخص کند. گرایش جک به شهر‌ها و جاده‌ها و نقشه‌هایشان به شغل پدرش «تیم دورسی» برمی‌گردد؛ او یک مهندس ادوات پزشکی بود و از سراسر کشور درخواست تعمیر و نصب دریافت می‌کرد. خانواده‌ی آن‌ها چندین بار نقل مکان کرد. هر بار که به منزل جدید می‌رفتند جک یک نقشه از آن‌جا می‌خرید و شب‌ها محله به محله سر می‌زد. مادرش این کار او را نوعی محافظت پیش‌گیرانه در برابر آدم‌های جدید برداشت می‌کرد.

جک دورسی

اولین چیزی که مردم از کودکی او به یاد دارند این است که «چه پسر ساکتی بود.» البته این موضوع ربطی به روحیه‌ی او نداشت؛ جک لکنت زبان داشت و همین مساله باعث عدم اعتماد‌به‌نفس‌اش شده بود و ترجیح می‌داد زیاد حرف نزند. برای حل مشکل به دوا و درمان روی آورد ولی وقتی از هیچ‌کدام نتیجه‌ای نگرفت خودش دست‌به‌کار شد. به جای فرار از حرف زدن با مردم، به سخت‌ترین شکل آن، یعنی سخن‌رانی تن داد؛ حتی در چندین مسابقه‌ی فن بیان شرکت کرد تا نهایتا بعد از چندین بار ناکامی، بر مشکلش غلبه کرد و توانست درست و بی‌لکنت صحبت کند. بعدها همین اعتماد‌به‌نفس و سختی، به او کمک کرد تا از پس مشکلات متعددی که در نیویورک و سان‌فرانسیسکو گریبانش را گرفت برآید.

بنا بر منابعی از دبیرستان بیشاپ شهر سنت لوییس (چندین نسل از خاندان دورسی‌ها در این دبیرستان درس خوانده‌اند) او یک دانش‌آموز معمولی بود: تنیس بازی می‌کرد، به نقاشی و تاریخ هنر علاقه داشت، در روزنامه‌ی دبیرستان کار می‌کرد و البته عضو فعال و همیشگی سایت کامپیوتر دبیرستان بود. این آخری را بیش از باقی دوست داشت اما نه در حد شیفتگی خاصی که در «بیل گیتس» (‌Bill Gates) و دیگر برنامه‌نویسان مشهور سراغ داریم. با این حال در زمینه‌ی نرم‌افزار بااستعداد بود.

خود جک می‌گوید اگر به علایق کودکی‌اش بها داده می‌شد الان مدیر شهر بزرگی شده بود. اوایل قصد داشت اطلس جاده‌ها را به‌صورت دیجیتال در بیاورد و بعد با استفاده از «سامانه‌ی تابلوی اعلانات» (BBS) اشیای در حرکت را روی آن نشان دهد. نتیجه‌ی این کار یک شهر تقریبا واقعی در ابعاد مینیاتوری بود. اولین بار در ۱۴ سالگی برنامه‌نویسی را تجربه کرد. او برنامه‌ای برای اتاق کنترل تاکسی‌ها و آتش‌نشانی نوشت. برخی می‌گویند ایده‌ی توییتر وقتی به ذهنش رسید که داشت به صحبت راننده‌ها گوش می‌کرد که درباره‌ی این‌که کجا بودند و چه می‌کردند حرف می‌زدند. البته سایرین معتقدند این ایده در یکی دیگر از علاقه‌های او سرچشمه دارد.

دورسی می‌گوید: «شغل نامه‌رسان‌ها برایم مثل شعبده‌بازی بود. خیلی دوست داشتم مسیر حرکت یک نامه‌رسان را از یک نقطه به نقطه‌ی دیگر حتی تا آن سوی دنیا دنبال کنم. یکی بسته را تحویل می‌گیرد، می‌گذاردش داخل کوله، می‌رود و بعد آن را به فرد دیگری می‌دهد.»

کارآموز، ماساژور، برنامه‌نویس

در تابستان ۱۹۹۱ به شرکت انتشارات «میرا دیجیتال» (Mira Digital) رفت. جک وقتی برای مصاحبه به اتاق رییس رفت او مشغول کار روی پروژه‌ی مهمی بود؛ به جک قول داد یک دقیقه‌ی دیگر با او صحبت خواهد کرد اما مثل همیشه در این طور وقت‌ها، جناب رییس درگیر کار شد و موضوع را فراموش کرد. چند ساعت بعد وقتی از کار فارغ شد جک را در حالی یافت که هنوز دقیقا همان‌جا منتظر او ایستاده. چند هفته بعد جک دورسی جوان، مدیر تیم برنامه‌نویسانی بود که همه بیشتر از سی سال داشتند. وقتی کارمندان از دلیل انتخاب او پرسیدند رییس به آن‌ها پاسخ داد او را به عنوان کارآموز تابستانی گرفته‌ایم.

3

دورسی برای لیسانس به دانشگاه علم و صنعت میزوری (Missouri University) رفت ولی دو سال بعد به دانشگاه نیویورک (New York University) انتقالی گرفت. او از کودکی رویای نیویورک را در سر داشت و حالا می‌توانست ایده‌هایش را از یک سرگرمی ساده به عینیت تبدیل کند. او می‌خواست علامت‌های متحرک روی نقشه را به صورتی تعاملی درست کند تا هر کدام بدانند دیگری کجا است و قرار است چه کند. «چه دارد روی می‌دهد؟» (What’s happening) سوال اصلی‌ای است که امروزه کاربران در توییتر به آن پاسخ می‌دهند.

شرکت «خدمات مدیریت اتاق کنترل» (Dispatch Management Services Corp) مقصد بعدی دورسی بود. ظاهرا او وبگاه شرکت را هک کرده و به مدیر ارشد آن ایمیل زده و توصیه‌هایی برای بستن آن حفره‌ی امنیتی به آن‌ها کرده بود. به جای ارجاع موضوع به نهادهای امنیتی، شرکت تصمیم می‌گیرد او را استخدام کند. در آن‌جا درباره‌ی پیامک (SMS) اطلاعات زیادی به دست آورد؛ هم‌چنین با برنامه‌ی جدیدی که با آن اتاق کنترل می‌توانست حرکت لحظه‌ای نامه‌رسان‌ها را تحت نظر بگیرد آشنا شد.

دورسی چند سال بعد را به کار روی نرم‌افزار تاکسی‌ها و آمبولانس‌ها گذراند و نقش کلیدی در توسعه‌ی پروژه‌ای در این رابطه به نام dNet.com ایفا کرد. اگرچه پس از این‌که حباب ثبت وبگاه‌های دات کام در ۲۰۰۰ میلادی شکست، پروژه‌ی آن‌ها نتوانست موفق باشد و در نهایت دورسی هم بیکار شد. او تقریبا ۵ سال بعد را به کارهای مختلف روی آورد تا خرج خود را در آورَد؛ حتی در دوره‌های ماساژدرمانی شرکت کرد و مدرک رسمی گرفت.

جک دورسی ایوان ویلیامز

کمی بعد موفق شد در شرکت «اُدیو» (Odeo) که در زمینه‌ی کمک به استارتاپ‌های اینترنتی فعالیت داشت کار بگیرد. دفتر شرکت در دره‌ی سیلیکون سان‌فرانسیسکو قرار داشت و به‌وسیله‌ی برنامه‌نویس و کارآفرین بااستعدادی به نام «ایوان ویلیامز» (Evan Williams) اداره می‌شد. ویلیامز پیش‌تر در گوگل با «سرگی برین» (Sergey Brin) کار کرده بود. در سال ۲۰۰۶ شرکت اُدیو با مشکلات مالی مواجه شد، مهم‌تر این‌که برنامه‌ی راهبردی خاصی هم نداشت. ایوان کارمندان را به چند گروه تقسیم کرد و از آن‌ها خواست تمام توان‌شان را بگذراند و چند ایده‌ی تولیدی جدید معرفی کنند. کمی بعد، یک روز که دورسی و همکاران مشغول صرف غذا بودند او ایده‌ی سرویسی که امکان هم‌رسانی (Share) فوری نظرات را می‌داد مطرح کرد.

twitter

جک دورسی در کنار «بیز استون» (Biz Stone) شریک موسس توییتر

جک پیشنهاد داد خدمات پیامک‌ها را به نحوی شکل دهند که آن‌ها را بتوان به کمک یک برنامه، بین فهرستی از مخاطبان منتشر کرد. محدودیت ۱۴۰ کاراکتری توییتر هم از همین‌جا آمده. برای دورسی و دوستش فقط دو هفته لازم بود تا برنامه‌ی اصلی را بنویسند و حتی نام توییتر را هم برای آن انتخاب کنند.

توییتر

اما ماجرای این‌که او و دوستش چگونه توانستند ظرف فقط دو هفته کار را تکمیل کنند هم جالب است:

جک دورسی در نوجوانی ایده‌های زیادی به ذهنش می‌رسید؛ او همیشه تمام ایده‌هایش را به‌دقت در دفتری یادداشت می‌کرد. در طول سال‌ها این دفتر بی‌آن‌که فرصت بروز پیدا کند در گنجه‌ای در اتاق او از یاد رفته بود. جک یک روز از به‌هم‌ریختگی اتاقش به تنگ آمد و تصمیم گرفت همه‌چیز را تمیز و مرتب کند؛ موقع رُفت و روب بود که دفتر ایده‌هایش را پیدا کرد.

دفتر جک دورسی

شاید اگر این اتفاق نمی‌افتاد دنیا امروز توییتر را نمی‌شناخت. جک در حالی‌که دفتر را ورق می‌زد از این‌که هیچ‌‌کدام از آن ایده‌ها را نتوانسته محقق کند ناراحت شد و تصمیم گرفت ایده‌های نوجوانی و جوانی‌اش را از نو به‌دقت مرور کند. بعد دفتر را به دوستش نشان داد تا با هم به آن نگاهی بیندازند. در طول همین بررسی‌ها بود که ایده‌ی توییتر، خود را در دفتر ایده‌های جک نشان داد و به همین دلیل آن‌ها توانستند دوهفته‌ای کار توییتر را به سرانجام برسانند.

اولین توییت

نخستین مطلب در سرویس توییتر در ۲۱ مارچ ۲۰۰۶ منتشر شد. جک دورسی در حساب کاربری‌اش نوشت: «دارم توییترم را تنظیم می‌کنم.» البته توییتر در ماه ژوئن همان سال به‌صورت عمومی عرضه شد. جالب است بدانید اولین توییت به زبان فارسی هم به فاصله‌ی کمی از عرضه عمومی آن در ۲۷ نوامبر همان سال با اشاره به محدودیت کاراکتری توییتر نوشته شد: «سخن کم گوی تا در کار گیرند، که در بسیار بد بسیار گیرند.»

11

توییتر در آغاز در آمریکا با نگاه‌های منفی مواجه شد. حتی خود ایوان ویلیامز هم یک بار توییتر را با بستنی مقایسه کرد و گفت هم خوش‌مزه است هم بی‌خود. متاسفانه شرکت اُدیو که با هدف کمک به برنامه‌نویسان جوان تاسیس شده بود سرمایه‌ی خود را از دست داد. کمتر از یک ماه پس از عرضه توییتر، جک ناچار شد خودش به فکر تامین سرمایه برای آن بیفتد و توییتر را به‌صورت شرکتی مستقل در آورد. او می‌گوید: «فرصت نداشتیم سرمان را بخارانیم که یک‌هو کسی ما را به صرف صبحانه دعوت کرد؛ با مشاورش در هتلی در سان‌فرانسیسکو ملاقات کردیم. دیدار کوتاه اما بسیار مفید بود. وقتی نیم ساعت بعد به دفتر برمی‌گشتیم رونوشت یک چک نیم میلیون دلاری در دست‌مان بود.»

فرد ویلسون

فِرِد ویلسون به عنوان حامی مالی و مشاور، کمک زیادی به موفقیت جک دورسی کرد.

این «فِرِد ویلسون» (Fred Wilson) بود که نه‌فقط حمایت مالی بلکه مشاوره‌ی راهبردی را به موسس توییتر پیشنهاد داد. ویلسون علی‌رغم مشغله‌ی زیاد، همیشه برای حمایت از جوان‌ها و توصیه و مشاوره به آن‌ها وقت می‌گذاشت. راهبردهای او تنها به جنبه‌های کلی و جهانی توییتر معطوف نبود؛ ویلسون به جزئی‌تر کاربردهای این سرویس هم دقت می‌کرد. در نتیجه فِرِد، توییتر را نه‌فقط از نظر مالی بلکه مدیریتی و راهبردی پشتیبانی کرد تا به موفقیت برسد.

گسترش توییتر

با توسعه‌ی تلفن‌های هوشمند، ارسال پیام از طریق اینترنت راحت‌تر و البته ارزان‌تر از پیامک شده؛ به‌طوری‌که بر اساس آمارها، کاربران توییتر ماهانه ۲٫۲ میلیارد بار به حساب کاربری‌شان سر می‌زنند.

10

رشد پیوسته توییتر از سال ۲۰۰۶ تا‌کنون ادامه داشته و به طرز شگرفی در جوامع مختلف تاثیرگذار بوده است.

بازگشت جک به خانه

جک دورسی در سال ۲۰۰۸ از مدیر عاملی توییتر کناره گرفت و این سمت را به ایوان ویلیامز واگذار کرد. اما ویلیامز هم خیلی دوام نیاورد و دو سال بعد یکی از مدیران ارشد شرکت به نام «دیک کستولو» (Dick Costolo) مدیر عامل توییتر شد. او تصمیم گرفت از کمک دورسی در شرکت استفاده شود. نظرات دورسی با دیگر موسسان توییتر خیلی منطبق نبود و همین عاملی شد برای مجادلات داخلی شرکت.

4

در نهایت کستولو هم در ۱۰ جون ۲۰۱۵ استعفا داد و دورسی دوباره سکان توییتر را به دست گرفت.

جک و شرکت اسکوئر

جک دورسی در کنار مدیریت توییتر، شرکت دیگری نیز تاسیس کرده که در امور مالی فعالیت دارد. شرکت «اسکوئر» (Square) به‌طور تخصصی پرداخت موبایلی را هدف گرفته و با هرچه بیشتر مهیا شدن بستر این شیوه‌ی پرداخت، به‌سرعت در حال رشد است. دورسی در توضیح اسکوئر گفته که این دستگاه در واقع یک کارت‌خوان است که از طریق جک هدفون به تلفن متصل می‌شود.

بیوگرافی موسس توییتر

از طریق یک ریدر مغناطیسی با کارت‌های بانکی و اعتباری ارتباط برقرار می‌کند. در آمریکا هم مانند کشور ما بسیاری از صاحبان کسب‌و‌کارها هنوز از قراردادن دستگاه‌های کارت‌خوان امتناع می‌کنند. هدف شرکت اسکوئر این است که با قانع کردن این دسته از کسبه (که تعدادشان کم هم نیست) استفاده از این دستگاه کوچک و البته بسیار قابل حمل را گسترش دهد. با این حال باید منتظر ماند و دید که این فناوری در برابر فن‌آوری پرداخت از طریق NFC چه خواهد کرد و آیا در آینده کارت بانکی و اعتباری‌ای وجود خواهد داشت تا استفاده از اسکوئر معنا داشته باشد یا خیر.

رمز موفقیت جک دورسی

یکی از مشخصه‌های بارز شخصیتی دورسی سخت‌کوشی مثال‌زدنی او است. دورسی هر روز ۸ ساعت را به شرکت توییتر اختصاص می‌دهد. بعد از فراغت از آن به سراغ اسکوئر می‌رود و ۸ ساعت دیگر را در آن شرکت می‌گذراند. هردوی این شرکت‌ها به‌سرعت رو به پیشرفت هستند و به وقت زیادی نیاز دارند. دورسی برای این‌که بتواند به هردوی آن‌ها برسد برای تمام لحظات روز خود به‌دقت برنامه دارد و به‌شدت به آن پای‌بند است.

14

دورسی برنامه‌ی روزانه‌اش را این‌طور شرح داده:

  • دوشنبه (نخستین روز هفته): انجام دادن ملاقات‌ها و کارهای شرکت
  • سه‌شنبه: کار روی محصولات کلیدی
  • چهارشنبه: بازاریابی، موقعیت‌یابی و رشد
  • پنج‌شنبه: توسعه‌دهندگان و شرکا
  • جمعه (آخرین روز هفته): خود شرکت و فرهنگ جاری آن

اما چنین برنامه‌ی فشرده‌ای مسلما جایی برای تشکیل خانواده نمی‌گذارد؛ به همین دلیل او تا این لحظه هنوز مجرد است و به قول معروف با کارش ازدواج کرده. در آخرین برآورد مجله‌ی فوربز در ۲۰ اکتبر ۲۰۱۵ جک دورسی با ۲٫۳ میلیارد دلار دارایی در فهرست ثروتمندترین‌ها قرار گرفته است.

‌‌‌        ‌

شما چقدر به ایده‌های کودکی و نوجوانی خود اهمیت می‌دهید؟ آیا تاکنون هیچ‌کدام از آن‌ها را عملی کرده‌اید؟ بعد از خواندن زندگی‌نامه‌ی جک دورسی فکر می‌کنید موثرترین فرد در موفقیت او که بود؟ آیا در کشور ما هم کسانی مثل ویلسون پیدا می‌شوند؟

‌‌           ‌



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

۸ دیدگاه
  1. م ز

    ویلسون باشه ایده و پیشرفت زیاده

  2. Morteza

    توکن بلو اسپارو صرافی بلو بیت هم ماله ایشونه ولی هنوز رو نمایی نشده و مرموز باقی مانده

  3. یاسین

    سلام
    یادم میاد ک همیشه به ایده فکر میکردم اونم زمانی که برنامه نویسیم رو اوجش بود
    کم کم بی توجه شده بودم ک کلا رد شد اصلا
    جایی که زندگی میکنیم مشکل همیشه گیش کمبود تاکسی هست
    یا اینکه اگرم هست منطقه ما کمتر میاد چون خورده دوره
    اما همیشه مسافر هست
    و زمان زیادی هم صرف ایساتادن میکنیم

    یروز تو حال خودم بودم ک میگفتم چ خوبه ک نرم افزاری باشه دوطرفه یکی برای من و یکی برای رانند های ماشین
    من اعلام حظور میکنم از اونطرف راننده ماشینم رو هم میبینم
    یچیزی مثه tap30 که الان موجوده !

    حرفم اینه ک گهگاهی ما یچیزایی به ذهنمون میره بی تفاوت رد میشیم ازشون همیشه فکر میکنیم که از ما بهترونی هست که بخواد اونارو انجم بد درصورتی که خودمون کم شخصیتی نیستیم ! باورنداریم خودمونو..

    آرزوی موفقیت روافزون برای همه ی دوستان

  4. ایوب

    ۱۹ سالمه و صاحب ای کامرس خودم هستم.یک سایت اموزشی هم دارم که در مورد اینترنت و امنیت شبکه و فضای مجازی مطالب اموزشی میذارم همچنین از اون طریق هم فایل و پکیج و کتاب به فروش میرسونم.میخوام بگم که هیچ چیزی نباید جلوی تحقق ایده هاتونو بگیره!برای موفقیت تو یک کار یا باید اولین باشی یا بهترین!پس وقتی یه ایده به ذهنتون اومد صبر نکنید که یک اروپایی یا امریکایی به اصطلاح از ما بهترون اون رو عملی کنه!درسته امکانات در کشور ما کمتره و ایده ها توسط خیلی ها تضعیف و تحقیر میشن(حتی توسط خانواده)،ولی مطمئن باشین موفقیت تو شبیه بودن به بقیه افراد جامعه نیست!بلکه تو متفاوت بودنه!من میگم خواهی نشوی همرنگ***رسوای جماعت شو!بذار مسخرت کنن!کار افرادی که خودشون نتونستن به جایی برسن همینه!حتی اونایی که رسیدن هم ممکنه همینکارو انجام بدن منتها به دلیل حسادت و ایمانی که به شما دارن!اگر خودت هم نتونستی ایدت رو عملی کنی،اگر مهارتش رو هم نداشتی،تو اولین قدم برو سراغ اونایی که مهارت دارن ولی ایده ندارن!میتونی با تشکیل یک تیم خوب و متعهد ایدت رو خیلی سریع عملی کنی!لازم هم نیست اصرار بر بهترین بودن تو شروع کار داشته باشی!اینجا سرعت مهمتره!زودتر کارتو لانچ کن چون بعدا میشه گسترشش داد!

    امیدوارم تک تک نقاط کشورم تبدیل به سیلیکون ولی بشه!و خیلی بهتر از اون! موفق باشی 😉

  5. محمدجواد

    من اولین بار ۱۲ سال پیش با اینترنت آشنا شدم و از همون سالها به خودم میگفتم ای کاش یه جایی وجود داشت که همه دوستان و آشنایان میتونستن عکسهایی که قبلا گرفتن رو بذارن روی اینترنت تا بقیه هم از اون استفاده کنن. حتی ایده ای مثل ایجاد پارتیشن بندی (کتگوری) برای عکسها داشتم تا بشه عکسها رو بر اساس اهمیتشون طبقه بندی کرد. خیلی دنبال همچین سایتی گشتم و همیشه نیاز به همچین چیزی رو توی وبلاگها و سایتهای هاستینگ رایگان خارجی جستجو میکردم که البته هیچکدوم اون چیزی نبود که من مد نظرم بود. بعد از اینکه فهمیدم چیزی بعنوان اینستاگرام بوجود اومده که همچین کاری رو انجام میده خیلی خوشحال شدم اما برای استفاده از اون تا ارائه نسخه اندرویدش مجبور شدم صبر کنم…
    فکر میکنم اگه از طریق اموزش و پرورش یا مدرسه یا خانواده راهنمایی میشدم میتونستم ایده هایی مثل اینستاگرام که دارم رو عملی کنم…

  6. brightfuture

    خیلی جالب بود مرسی

  7. محمد

    نوشتید که :‌ «… باید منتظر ماند و دید که این فناوری در برابر فن‌آوری پرداخت از طریق NFC چه خواهد کرد و آیا در آینده کارت بانکی و اعتباری‌ای وجود خواهد داشت …»

    اما اگر به سایت شرکت اسکوئر یه سر بزنید اونجا به غیر از این کارت خوان از طریق جک ۳.۵ میلیمتری، یک وسیله هم برای پردازش NFC و مثل Apple Pay داره که اون هم در کنار این دستگاه هست.

  8. یاسر

    اگه تو کشور ما هم کسانی مثل ویلسون بودن که بخاطر سیاستهای دولت اگر بخوان هم نمیتونن باشن ایران با داشتن اینهمه استعداد یک کشور جهان اولی بود.

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما