تیم برتون؛ خالق دنیایی خاص، تاریک و سرد
همه “برتون” را با فیلمهای تاریکاش، در کنار فضایی سرد و غمانگیز میشناسند. این ویژگی هم در فیلمهای سینمایی و هم در انیمیشنهای او دیده میشود و آثار او را ویژه و خاص جلوه میدهد. در ادامه با دیجیکالا مگ و بیوگرافی “تیم برتون” (Tim Burton) همراه باشید.
تولد و دوران کودکی
“تیم” در ۲۵ آگوست ۱۹۵۸ در شهر بربنک، ایالت کالیفرنیا متولد شد. پدرش “بیل برتون” در اداره تفریحات و سرگرمی کار میکرد و مادرش “جین” نیز، مالک یک فروشگاه بود. او برادری به نام “دنیل” دارد که ۳ سال از او کوچکتر بوده و هنرمند است.
“تیم” در دوران کودکی علاقهی زیادی به نقاشی و سینما داشت و فیلمهای ترسناک و علمی-تخیلی بیشتر وقت او را پر میکردند. آثار “ریهریهازن”(Ray Harryhausen)، “وینسنت پرایس” (Vincent Price) و “ادگار آلن پو” (Edgar Allan Poe) همانند “گودزیلا”، “فرانکشتاین” و “جیسون و آرگوناتها”، تیم را مجذوب خود کرده بودند؛ بطوریکه بسیاری از ساختههای وی، تحت تاثیر همان آثار هستند.
تیم در کودکی به ساخت فیلمهای کوتاه به روش “استاپ موشن” (Stop Motion) و فیلمهای ۸ میلیمتری سیاه و سفید میپرداخت. او در درس وضعیت خوبی نداشت و بجای پرداختن به درس، مشغول ساخت فیلم بود. “تیم” در دبیرستانی در محل تولدش به درس خواندن سرگرم بود اما در تمام آن دوران، بیشتر وقت خود را صرف موضوع مورد علاقهاش، یعنی فیلم و سینما میکرد.
“تیم” در نقاشی هم با استعداد بود. در دوران نوجوانی، در یک مسابقه طراحی پوستر با موضوع “ترویج زباله نریختن” شرکت کرد و برنده این مسابقه شد. حتی تا مدتها از طراحی او بر روی کامیونهای حمل زباله در شهر بربنک استفاده میکردند. او از این استعدادش به کسب درآمد هم میپرداخت و در ازای طراحیهای مناسبتی، همانند کریسمس و هالووین بر روی شیشههای مردم، از آنها پول میگرفت.
“تیم” برای یادگیری ساخت انیمیشن در سن ۱۸ سالگی به موسسه هنرهای کالیفرنیا که متعلق به استودیوی والت دیزنی بود رفت و حرفهی خود را به صورت جدی آغاز کرد.
زندگی حرفهای
“تیم برتون” در سال ۱۹۷۹ از موسسه هنرهای کالیفرنیا فارغالتحصیل شد و به استودیوی دیزنی پیوست. او در آن دوران بر روی انیمیشنهایی همانند “روباه و سگ شکاری” (The Fox and the Hound) و “دیگ سیاه” (The Black Cauldron) کار میکرد.
در سال ۱۹۸۲ و در همان دورانی که در دیزنی مشغول به کار بود، اولین فیلم کوتاه خود با نام “وینسنت” (Vincent) را ساخت. این فیلم براساس شعری از خود “تیم” و به سبک استاپ موشن ساخته شد. فیلمی که زمانش ۶ دقیقه است و به شکل سیاه و سفید ساخته شده. “وینسنت” داستان پسر جوانی بود که در خیالاتاش، خود را به جای “وینسنت پرایس” میبیند. “وینسنت” قهرمان این پسر و درواقع قهرمان خود تیم برتون نیز به حساب میآمد.
“تیم” به ساخت فیلمهای کوتاه خود ادامه داد که از میان آنها میتوان “هانسل و گرتل” با تم ژاپنی از “برادران گریم” و همچنین “فرنکن وینی” را نام برد. “هانسل و گرتل” برای کانال دیزنی ساخته شد و فقط یکبار، آن هم در شب هالووین سال ۱۹۸۳ به نمایش درآمد و بعد از آن کنار گذاشته شد. “فرنکن وینی” هم الهام گرفته از داستان فرانکشتاین، و دربارهی پسری بود که بعد از تصادف سگاش با ماشین و کشته شدنش، دوباره او را زنده میکند. این فیلم در سال ۱۹۸۴ اکران شد و بعد از آن، “تیم” استودیوی دیزنی را به دلیل تفاوت سلیقه ترک کرد. سبک شخصیتی “تیم” با استانداردهای دیزنی متفاوت بود و او هم نمیخواست در پروژههایی کار کند که متناسب با دیدگاه خاص و ویژهی خودش نیست.
بعد جدایی “تیم” از دیزنی، و در سال ۱۹۸۵، فیلمهای بلند او با ساخت “ماجراجویی بزرگ پیوی” (Pee-wee’s Big Adventure) آغاز شد.
فیلم شناسی
ماجراجویی بزرگ پیوی
بازیگری به نام “پل روبنس” (Paul Reubens)، بعد از تماشای فیلم “فرنکن وینی”، تیم برتون را برای کارگردانی فیلمی سینمایی، براساس شخصیت مورد علاقهاش یعنی “پیوی هرمان” انتخاب کرد. برتون که علاقه زیادی به گروه موسیقی “اوینگو بوینگو” داشت، از آهنگساز این گروه یعنی “دنی الفمن” خواست تا برای این فیلم آهنگ بسازد. دنی الفمن تقریبا در تمام فیلمهای برتون، با او همکاری داشت. فیلم “ماجراجویی بزرگ پیوی” (Pee-wee’s Big Adventure) در سال ۱۹۸۵ اکران شد و با بودجهی ۷ میلیون دلاری خود توانست بیش از ۴۰ میلیون دلار فروش کند.
بیتل جوس
برتون کارگردانی چند قسمت از مجموعهی “آلفرد هیچکاک تقدیم میکند” را برعهده داشت، تا اینکه پروژهی بزرگ بعدیاش یعنی “بیتل جوس” (Beetlejuice) به او پیشنهاد شد. بیتل جوس ژانری کمدی-ترسناک داشت و دربارهی زوج جوانی بود که مجبور میشوند بعد از مرگ، همچنان در این دنیا بمانند؛ اما خانوادهی جدیدی مالک خانه آنها میشوند و دختر نوجوان این خانواده، میتواند روح آن زوج را ببیند.
این فیلم با بودجهی ۱۳ میلیون دلاری ساخته شد و فروشی معادل ۸۰ میلیون دلار داشت. نتیجهی این فروش، توانست فیلم “بیتل جوس” را در لیست ده فیلم پرفروش سال ۱۹۸۸، در رتبهی دهام جای دهد. بعد از موفقیت این فیلم، یک مجموعهی انیمیشنی نیز از آن ساخته شد که “برتون” تنها نقش مدیر اجرایی آن را بر عهده داشت.
بتمن
برتون میتوانست با بودجههای کم، فیلمهای بزرگی بسازد. در نتیجه مدیران استودیوها تحت تاثیر او قرار گرفتند و فیلم “بتمن” با بودجهای کلان را در اختیار وی گذاشتند. او برای نقش بتمن، “مایکل کیتون” (Michael Keaton) را در نظر گرفت که در اوایل خشم طرفداران را نیز برانگیخت. اما بعد از اکران فیلم، نقدهای خیلی خوبی درباره بازی کیتون و همچنین “جک نیکلسون” (Jack Nicholson) در نقش جوکر منتشر شد.
این فیلم با فروش ۴۰۰ میلیون دلاری در جهان، توانست در میان فیلمهای پرفروش تاریخ قرار بگیرد و موفقیتآمیز عمل کند.
ادوارد دست قیچی
این فیلم دارای همان حس و حال خاصی است که برتون در ساختههایش به نمایش میگذارد و توانست موفقیت زیادی به دست بیاورد. “ادوارد دست قیچی” با بهرهگیری از بازیگرانی همانند “جانی دپ” (Johnny Depp) و “وینونا رایدر” (Winona Ryder) در جهان حدود ۸۶ میلیون دلار فروش داشت و موفق عمل کرد.
قرار داشتن فیلم در حومه شهر و فیلمبرداری در کالیفرنیا، باعث شد که این فیلم به عنوان زندگینامه خود تیم برتون از دوران کودکیاش در شهر بربنک شناخته شود. پرایس در اینباره گفته: “ادوارد دست قیچی، در واقع تیم برتون است”. جانی دپ هم همین نظر را درباره شخصیت اصلی داستان دارد.
بازگشت بتمن
کمپانی “برادران وارنر” (Warner Bros)، با دیدن موفقیت قسمت اول بتمن، پیشنهاد ساخت قسمت دیگری را به برتون داد. برتون در پاسخ به استودیو گفته بود:”این پیشنهاد را به شرطی قبول میکنم که این ادامه برای بتمن، دارای چیز جدید و هیجانانگیزی باشد.” برتون برای بار دیگر فیلمی از شخصیت بتمن ساخت؛ و فروش ۲۶۸ میلیون دلاری آن، موفقیت دیگری برای او به ارمغان آورد. چراکه این فیلم، سومین فیلم پرفروش آن سال در آمریکا، و ششمین فیلم پرفروش جهان شد.
برتون بعد از “بازگشت بتمن”، فیلمها و انیمیشنهایی همانند “کابوس قبل از کریسمس”، “پسر ملوان” و “اد وود” را ساخت، به شهرت و موفقیت خود افزود و توانست ویژگیهای خاص خود در انیمیشنسازی را نیز به نمایش گذاشته و تحسین مخاطبان و منتقدان را برانگیزد.
وی همچنان به کار خود ادامه داد و آثاری همانند “بتمن برای همیشه”، “جیمز و هلوی غولپیکر”، “مریخ حمله میکند!”، “اسلیپی هالو”، “سیاره میمونها”، “ماهی بزرگ”، “چارلی و کارخانه شکلات سازی”، “عروس مرده”، “استخوانها”، “سوئینی تاد: آرایشگر شیطانی خیابان فلیت”، “آلیس در سرزمین عجایب”، “سایههای سیاه”، “آبراهام لینکلن: شکارچی خونآشام” و “فرنکنوینی” که یک بازسازی از نسخه کوتاه فیلمی بود که در سال ۱۹۸۴ ساخته بود، همه جز آثاری هستند که او توانست بهواسطه آنها هنر خود را به جهانیان نشان دهد و به ترویج سبک خاص فیلمهایش بپردازد. تعدادی از این فیلمها همانند “سوئینی تاد” و “عروس مرده” توانستند جوایزی را هم برای برتون در پی داشته باشند.
“سوئینی تاد: آرایشگر شیطانی خیابان فلیت”، اوج هنر تیم برتون در نمایش دنیایی دلگیر و غمگین بود که رگههایی از آن در تمام ساختههای وی دیده میشود. ترکیب ناامیدی و سرشکستگیِ “ادوارد دست قیچی”، در کنار دنیای تاریک “عروس مرده” و روزنههایی از “چارلیِ” غم انگیز، موجب ساخت فیلمی همانند “سوئینی تاد” شد که توانست تحسین زیادی را برای تیم برتون به دنبال داشته باشد.
تیره، سرد و غمانگیز
نمایش دنیایی تاریک و سرد را میتوان یکی از خصوصیات فیلمهای “تیم برتون” دانست. همین ویژگیهاست که فیلمهای او را خاص کرده اند. تقریبا هر کارگردانی سبک ویژهای را در فیلمسازی خود در پیش گرفته که این موضوع، در بیشتر فیلمهای آنها دیده میشود. برای مثال خونریزی و خشونت یکی از پایههای اساسی فیلمهای “کوئنتین تارانتینو” (Quentin Tarantino) است. بازههای زمانی پیچیده و بازی با ذهن را هم میتوان از ویژگی فیلمهای “کریستوفر نولان” (Christopher Nolan) دانست. تیرهگی و دلسردی را هم میشود در فیلمهای “تیم برتون” شاهد بود که نتیجهی آن آثاری همانند “سوئینی تاد”، “ادوارد دست قیچی” و “سایههای سیاه” است که در نوع خود، خاص بوده و دارای فضایی موزیکال و تاریک، همانند انیمیشنهای او هستند.
جانی دپ، یار جدایی ناپذیر
جانی دپ کسی است که بیشترین همکاری را با “تیم برتون” داشته، او در ۸ فیلمِ برتون به ایفای نقش پرداخته است. این دو شخص فراتر از همکار هستند و از دوستان صمیمی یکدیگر به حساب میآیند. “جانی دپ” همچنین پدرخواندهی فرزندان “تیم” است.
او در کتاب “برتون به روایت برتون”، دربارهی “تیم” اینگونه گفته: “دیگر چه چیزی دربارهی او میتوانم بگویم؟ تیم یک برادر، یک دوست و پدر فرزندخواندههایم است. او بینظیر است و شجاع. کسی است که به خاطرش حاضرم تا آخر دنیا بروم و به خوبی میدانم که او هم حاضر است همین کار را برای من بکند.”
جوایز
“تیم برتون” نامزد دریافت جوایز زیادی از جمله اسکار، گلدن گلوب و بفتا شده، ولی تا به حال برنده این عناوین نبوده است. او برای دو انیمیشن “عروس مرده” و “فرنکن وینی”، نامزد دریافت اسکار در شاخهی بهترین انیمیشن سال شد، همچنین برای فیلم “سوئینی تاد” در گلدن گلوب نیز، نامزد بهترین کارگردان بوده است؛ ولی هنوز هم نتوانسته این جوایز را در لیست افتخارات خود قرار دهد.
جوایز دریافتی وی، به شرح زیر هستند:
جایزه جشنواره بینالمللی فیلم ونیز
جایزه افتخاری شیر طلایی، برای یک عمر دستاوردهای هنری
جایزه مربوط به بخش فیلمهای آینده برای “عروس مرده”
جشنواره فیلمهای فانتزی آمستردام
جایزه دستاوردهای حرفهای
هیئت ملی بازبینی فیلم
جایزه بهترین کارگردان، برای فیلم “سوئینی تاد”
جایزه سنت جوردی
بهترین فیلم خارجی- “سوئینی تاد”
انجمن ملی صاحبان سینما (جشنواره شووست)
بهترین کارگردان سال
جشنواره بینالمللی انیمیشن اتاوا
جایزه مخاطب – “وینسنت”
زندگی شخصی
برتون در سال ۱۹۸۹ با “لنا جیسک” که یک هنرمند آلمانی بود ازدواج کرد. زندگی مشترک این دو، در سال ۱۹۹۲ به پایان رسید و در همان سال، رابطهی “برتون” با “لیزا ماری” آغاز شد که تا ۲۰۰۱ به طول انجامید. “ماری” در این مدت در کنار برتون، و همچنین در فیلمهای او حضور داشت؛ بطوریکه در فیلمهایی از جمله “اد وود”، “مریخ حمله میکند”، “اسلیپی هالو” و “سیاره میمونها” به ایفای نقش پرداخت. رابطهی “برتون” و “ماری” در زمان فیلمبرداری “سیاره میمونها” پایان یافت و بعد از آن، “برتون” با “هلنا بونهام کارتر” آشنا شد.
“تیم” و “هلنا” مدت زیادی بایکدیگر رابطه داشته و در فیلمهای زیادی هم همکاری کردند. این دو صاحب یک پسر به نام “بیلی ریموند” در ۲۰۰۳ و یک دختر به نام “نل” در ۲۰۰۷ شدند. اما در دسامبر ۲۰۱۴، “برتون” و “هلنا” جدایی خود را اعلام کردند.
جدیدترین فعالیت برتون، برعهده داشتن تهیه کنندگی دومین قسمت از مجموعه فیلمهای آلیس، با نام “آلیس آنسوی آینه” بوده که البته این فیلم نتوانست موفقیت قسمت اول آن را تکرار کند. علاوه بر این، برتون کارگردانی فیلم “خانه دوشیزه پرگرین برای بچههای عجیب” را هم به سرانجام رسانده و ۹ مهر ماه روز اکران این اثر در ایالات متحده آمریکا خواهد بود. این فیلم از بازیگرانی همانند “اوا گرین” (Eva Green) و “ساموئل ال. جکسون” (Samuel L. Jackson) بهره برده و دارای فضایی همانند فیلمهای “پلید” (Maleficent) و “سایههای سیاه” است.
با تماشای فیلمهای تیم برتون، چه نظری دربارهی سبک فیلمسازی وی و وجود دنیای تیره در کنار داستانهایی غمانگیز دارید؟ شاید او هنوز نتوانسته باشد عناوینی همانند اسکار را در تابلوی افتخارات خود نصب کند، اما قطعا توانسته است با فیلمهایش، روحیات جدیدی را به نمایش بگذارد و تحسین مخاطبان را برانگیزد.
Big Fish & sweeney todd جز بهترین فیلم هایی هستن که میشه دید، من بعد از دیدن ماهی بزرگ که فکر کنم بیشتر از۱۰ سال پیش دیدم،تا چند هفته نمی تونستم فراموشش کنم، هنوز هم دوست دارم بازم ببینم، رنگ بندی و صحنه سازی و نور پردازی ها توی این فیلمش کاملا با بقیه کاراش فرق داره، پیشنهاد میکنم هر کی ندیده حتما ببینه. سویینی تاد هم که کلی حرف برا گفتن داره، همین اسم فیلم که کنایه از کسیه که بعد از کلی سختی دیگه اون آدم قبل نیست، یا مثل دیالوگ فیلم حالا دیگه یاد گرفته.بر خلاف نظر خیلیا یه نهیلیست که از درون کسی سرچشمه نگرفته، و کاملا علتش اجتماعیه، خلاصه یه اقتباس عالی از یه نمایش موزیکال.
کارگردان مورد علاقه منه
واقعا کارگردان خوبی ه، با فیلم چارلی و کارخونه شکلات سازی کلی خاطره دارم.
مقاله خوبی بود.
بی ارزش ترین جایزه هنری دنیا ،جایزه اسکار
اونایی ک سینما رو حرفه ای دنبال میکنن متوجه منظورم میشن
یک قسمت انکار ناپذیر اکثر کارای برتون عدم وجود خالق و قدرت بشر در خلق زندگیه، کارای برتون اکثرا نمادگرایی های زیادی داره و نوعی پوچگرایی یا نهایتا اومانیسم رو بیان میکنه، به شخصه خیلی با کاراش ارتباط میگیرم و فضاهاش رو درک میکنم. برتون بدون شک یکی از سلاطین انیمیشنه. یادمه سیاره ی میمون ها رو تو دوران دانشجویی دیدم و از ایده های ناب این فیلم تا چند هفته بهت داشتم. برای اولین بار که انیمیشن ۹ رو دیدم فکر کردم مال برتونه چون خیلی به فضای اون شبیه بود. ایده های ۹ هم بینظیر و برتونی بود.