بابک فردوسی؛ مهندس ایرانیتبار ناسا با مدل موی تاج خروسی
از بچگی عاشق فیلمهای علمی-تخیلی بهخصوص فیلمهای فضایی بود؛ وقتی یکی از مریخنوردهای ناسا به مقصد رسید درحال انتخاب رشته بود؛ تصمیمش را گرفت و هوافضا خواند. او یکی از مهندسان ارشد ناسا است و مدیریت پرواز کاوشگر کنجکاوی را بر عهده داشت. اما هیچکدام اینها نبودند که مشهورش کردند. در ادامه با زندگینامهی «بابک فردوسی» مهندس ایرانیتبار ناسا همراه دیجیکالا مگ باشید.
بابک فردوسی هفتم نوامبر ۱۹۷۹ در شهر فیلادلفیای آمریکا به دنیا آمد. پدرش یک ایرانی مهاجر بود ولی مادرش بزرگ شده خود آمریکا؛ آنها در دانشگاه با هم آشنا شدند و ازدواج کردند. کمی بعد از تولد بابک به منطقهی خلیج سنفرانسیسکو نقل مکان کردند. تا یازده سالگی بابک آنجا بودند و بعد در ۱۹۹۱ به توکیو پایتخت ژاپن رفتند. چندین سال زندگی در ژاپن باعث شده بابک هردو کشور را خانهی خود بداند. حتی در زمینهی ورزشی میگوید که تیمهای هردو کشور را تشویق میکند. فردوسی در توکیو در مدرسهی آمریکایی ژاپن درس خواند؛ معلم ریاضی دوران راهنمایی و دبیر شیمی دبیرستان آنچنان در زندگی بابک تأثیرگذار بودند که او سالها بعد از آنها به عنوان بزرگترین الگوهای خود نام برده. او که تمام سالهای مدرسه را با فیلمهای علمی-تخیلی و بهخصوص «پیشتازان فضا» سپری کرده در ۱۹۹۷ دیپلم گرفت و همان سال در دانشگاه واشنگتن ثبت نام کرد. از کودکی عاشق فضا بود؛ فرصت را برای تحصیل در زمینهی مربوط از دست نداد و در دانشگاه رشتهی مهندسی هوافضا را انتخاب کرد. همزمان با دانشگاه، زیر نظر برندهی نوبل فیزیک، هانس جرج دهلمت، به عنوان یکی از اعضای تیم تحقیقاتی فعالیت میکرد. آنطور که خودش میگوید اولین بار در همان سال ۱۹۹۷ و موقع انتخاب رشته بود که بیش از پیش به فضا علاقهمند شد: «از وقتی یادم هست مسحور مسائل علمی-تخیلی و کاوشهای فضایی بودم، اما فکر کنم زمانی عظمت کار را درک کردم که در سال ۱۹۹۷ کاوشگر Pathfinder بر سطح مریخ فرود آمد. صرف دیدن یک ساختهی بشر روی یک سیارهی دیگر برایم الهامبخش بود. علاوه بر این میتوانستی تصاویر مریخ را در اینترنت ببینی؛ یعنی به جای نگاه کردن به عکسهای فسیلشدهی ناسا از مریخ که در کتابها هست میشد تقریبا زنده سطح ماه را دید. این فوقالعاده است.»
فردوسی در سال ۲۰۰۱ و گرفتن لیسانس، برای ادامه تحصیل در رشتهی هوافضای دانشگاه امآیتی ثبت نام کرد و به جمع تیم Lean Aerospace Initiative پیوست؛ او تا ۲۰۰۳ آنجا ماند و مدرک فوق لیسانس خود را دریافت کرد. بابک در اواخر سال ۲۰۰۳ به عنوان مهندس در آزمایشگاه پیشرانش جت (JPL) سازمان فضایی آمریکا (ناسا) مشغول به کار شد؛ جایی که فیروز نادری از مدیران اصلیاش بود. در JPL یکی از سمتهای مهمش مدیر پرواز مریخ بود. فردوسی با نظر مساعد نادری وارد پروژهی مریخنورد کنجکاوی شد؛ به علاوه او در پروژههای کسینی-هویگنس و Europa Multiple-Flyby هم به عنوان مهندس سامانه حضور داشته. او دربارهی مهندسی سامانه این طور توضیح میدهد: «اگر بخواهم توضیح دهم باید بگویم یک جورهایی مثل نگاه از بالا به چیزها است و اینکه بفهمی هر کدام از اجزا چطور باهم در تعامل هستند یا باید باشند. مثال ملموستر میتواند یک تلفن هوشمند باشد ما وظیفه داریم کاری کنیم که نمایشگر، پردازنده و نرمافزار کنار هم کار کنند؛ بعد باید تعیین کنیم کدام کارها را کاربر در موردشان تصمیم بگیرد و کدام را خود تلفن به صورت هوشمند انجام دهد.»
بیشتر بخوانید: فیروز نادری؛ مدیر ایرانی ناسا، قهرمان سفرهای مریخ
بابک دربارهی یکی از منحصر به فردترین ویژگیهای ناسا میگوید: «مسئلهی مهم دربارهی ناسا این است که همه جور شغلی در آنجا هست؛ از مهندسی و علوم، ارتباطات تا مالی و حقوقی و غیره؛ همهشان هم برای پیشبرد کار لازمند و همهشان جزئی از هیجانانگیزترین پروژههای تاریخ بشرند. هرکس به اقتضای حال و استعدادش کاری را انجام میدهد و در عین حال همه میدانند که بخشی از داستان کاوش کهکشان هستند. پس اگر فکر میکنید دلتان چنین تجربهی نابی را به عنوان یک شغل میخواهد تردید نکنید اینجا برای هر استعدادی کار هست»
ماجرای مشهور شدن بابک فردوسی
همانطور که گفته شد بابک فردوسی، مدیر پرواز مأموریت مریخنورد «کنجکاوی» بود که «بلندپروازانهترین تلاش در تاریخ برای رسیدن به مریخ» نامیده شده. سرانجام هم بابک و تیمش موفق شدند یک آزمایشگاه سیار را به روشی کاملاً جدید و با موفقیت بر سطح سیاره مریخ فرود آورند. اما پیش از فرود موفقیتآمیز مریخنورد «کنجکاوی» (کیوریاسیتی) بر سیاره سرخ، افراد زیادی با نام و چهره بابک فردوسی، مهندس ایرانیتبار سازمان هوانوردی و فضایی ملی آمریکا، «ناسا»، آشنایی نداشتند و با فرود پرسروصدای فضاپیمای ساخت دست بشر بر سطح کره مریخ، جهانیان یکشبه با چهرهای جدید آشنا شدند که برای بسیاری از چندین جنبه جالب توجه بود. روزنامهی واشنگتن پست در این باره نوشت: «در اوج عملیات فرود کاوشگر کنجکاوی، این بابک فردوسی بود که به سوژهی محبوب خبرنگاران و عکاسان تبدیل شد.»
در آن گیرودار که مملو از نگرانی بود از قضا به صورت زنده در اینترنت هم پخش میشد مدل موی تاجخروسی رنگشده و چند ستاره طلایی که در کنار سر این عضو جوان «ناسا» تراشیده شده بود، مأموریت متفاوتی را انجام میداد: رسانهای شدن چهره بابک فردوسی، همزمان که قدرت علمی مهندسان و متخصصان ناسا را نشان میداد چهرهی جدیدی از این سازمان را هم در برابر چشمان جهانیان ترسیم کرد که باور سنتی و معمول از دانشمندان جدی و جاافتاده را فروریخت.
بابک در گفتوگو با خبرنگاران گفت که برای هر عملیات تغییری در موی خود ایجاد میکند. در این مأموریت آخری، تاج خروسی که رگهای به رنگ سرخ در وسط آن رنگ شده بود به همراه چند ستاره کوچک در کنار سر را انتخاب کرده که به گفته خودش «بین همکاران به رأی گذاشته شد،»؛ بابک فردوسی که در زمان دانشجویی عضو تیم فوتبال «هاسکی» دانشگاه واشنگتن نیز بوده میگوید: «البته تاج، سر جایش میماند و در قسمتهای دیگر تغییر میدهم، این ستارهها هم بیشتر نشان ادای احترام من به مأموریت کنونی سازمان است.»
بابک فردوسی در پروژه ۲٫۵ میلیارد دلاری مریخنورد «کنجکاوی»، مدیریت پرواز را بر عهده داشته، شغلی که خودش آن را به وظیفه «اِد هریس» در پروژه «آپولو ۱۳» تشبیه میکند. عکسها و فیلمهایی که بابک فردوسی را در حال هدایت عملیات نشان میداد یکشبه در اینترنت به شکل انفجاری پخش شد و حساب کاربری «توئیتر» او هم چندین هزار دنبالکننده پیدا کرد. البته بابک از قبل اهل شبکههای اجتماعی و بهخصوص توییتر بود ودر حال حاضر نزدیک به ۸۴ هزار دنبالکننده دارد. فردوسی در برابر این همه توجه میگوید: «مطمئنا انتظار این را نداشتم که از خواب بیدار شوم و خودم را در همه جای اینترنت ببینم.» او تأکید میکند که: «فعلا آنچه برای من مهم است رسیدنمان به مریخ است و اینکه به کمک مریخنورد «کنجکاوی» نشانههای احتمالی حیات را در این سیاره بیابیم. اینکه آیا پیشنیازهای ظهور زندگی در مریخ وجود دارد، یا اینکه آیا مریخ زمانی میزبان نوعی حیات بوده یا نه.» اما «اگر [مدل موهای] موهاک من باعث ایجاد هیجان در تعداد اندکی بیشتر از افراد دربارهی علم و این ماموریت بشود، این فوقالعاده است»
مدل موی تاج خروسی فردوسی در آمریکا به موهاک مشهور است و به او مرد موهاکی لقب دادهاند. موهاک نام قبیلهای از سرخپوستان آمریکای شمالی بوده که در درهی موهاک در شمال نیویورک کنونی سکونت داشتند؛ اما رواج مدل موی موهاکی در دوران معاصر درواقع در هالیوود و بهویژه در فیلمی با نام Drums Along the Mohawk با بازی «هنری فوندا» ریشه دارد، اگرچه میتوان نشانههای رواج این مدل مو در گذشتههای دور را هم یافت.
حتی باراک اوباما رئیس جمهور وقت آمریکا با اشاره به فردوسی (The Mohawk Guy) گفت: «معلوم است که ناسا راه درازی را از پیراهنهای سپید و عینکهای سیاه طی کرده؛ شما [کارکنان ناسا] از قبل باحالتر شدهاید!»
بابک همچنان در ناسا کار میکند و در حال فعالیت روی پروژههای جدید این سازمان است.
به نظر شما بالاخره مریخ منزلگاه نوع بشر خواهد شد؟ آیا بهتر نیست به جای صرف وقت و هزینهی سرسامآور روی پروژههای فضایی برای یافتن سکونتگاه جدید، با قدرت بیشتری روی مقولهی محیط زیست زمین معطوف شویم تا آن را از دست ندهیم؟
فکر میکنید جذب کودکان و جوانان به دنیای علم با ترفندهایی مثل مدل مو و پوشش کار درستی است یا برعکس این شیوهی جذب را مناسب نمیدانید؟
کاش می شد به تمام کسایی که فکر میکنن نخبه هستن بگیم که تا وقتی که تو ایران تو شرایط سخت می تونید به مردم و کشور ایران کمک کنید ایرانی هستین، وقتی از ایران با سرمایه ملی که در دانشگاه های معتبر هزینه شما شده خارج می شوید و در ضد ایران فعالیت می کنید دیگه ایرانی نیستین بلکه یک وطن فروشین.
شاید خیلی ها بگن برو بابا وطن چیه!
ولی فقط و فقط چند لحظه به این موضوع فکر کنیم که چقدر نوابغ ایرانی به ایران پشت کردن و ما فقط بی سواد داریم میریم جلو و تمام گناهان رو به گردن حکومت میندازیم
برای پیشرفت تو ایران باید شاید ۱۰ برابر خارج تلاش کنیم ولی مهم اینه که نتیجش برای خودمون میمونه
آقای محترم. اگر به فرمایشات اولیای الهی در دین اسلام تو جه کنید این طور به افراد عالم توهین نمی کنید. تقریبا ۱۴۰۰ سال پیش پیامبر فرمودند برای یادگیری علم حتی به چین سفر کنید. حضرت علی (ع) فرمودند با یهودیان و افراد غیر مسلمان به خوبی رفتار کنید و برای پیشبرد علم زبان یهودیان یاد بگیرید. شما کجای کار هستید؟؟؟؟؟؟
باید بذارن تا اونا کار کنم ما تو روستاییم وقتی طرف میخواد یه کارآفرینی و یا یه کاری رو شروع کنه تو روستا رییس شورا نمیذاره بخشدار نمیذاره وقتی نمیذارن مجبوره بره جایی دیگه کارشون شروع کنه اینام همینجوره وقتی بخوای و ندارن مجبورن برن خیلی هم خوب کاری میکنن میرن بمونن که چی بشه خودشونو اینجا هدر بدن هر کی توانشو داشت میرفت هر کی هم میگفت نمیرم دروغ میگه یا یه نونی داره اینجا براش که میخواد بمونه