اگه قراره این هفته فقط یه چیز بخرید، کتاب «دختری در قطار» را بخرید
داستانهای عامیانه که نزاع بین زن و مرد را به تصویر میکشند، همواره از مقبولیت بالایی برخوردار بودهاند و معمولا فروش تضمینشدهای هم دارند. شاید داستان کتاب دختری در قطار در حالت یک پاراگرافی تداعیگر اینگونه داستانها باشد، اما چیزهایی درون خود دارد که پس از خواندناش متقاعدتان کند حکایت کاملا متفاوتی را شنیدهاید. تیم دیجیکالا قصد دارد در ادامهی معرفی کتاب مردی به نام اوه، این هفته کتاب دختری در قطار را مورد بررسی قرار دهد. مطالعهی نظر کارشناسان کتابخوان دیجیکالا در مورد این کتاب میتواند دید درستی نسبت به آن در اختیارتان قرار دهد.
اصولا مردم در همه جای دنیا با هر زبان و ملیتی، دوست دارند داستانهایی در مورد «عشق و شکست» بخوانند. در واقع هیچ رمان پرفروشی را سراغ نداریم که داستان آن در مورد کهن الگوهایی مثل عشق و نفرت، تولد و مرگ و در آخر خیر و شر نباشد. این قضیه در مورد رمان «دختری در قطار» هم صادق است. این رمان مهیج، در همان اولین ماه پس از انتشارش، تنها در آمریکا حدود ۱.۵ میلیون نسخه فروخت! این آمار در آگوست ۲۰۱۵ به سه میلیون نسخه رسید. «دختری در قطار» تنها رمانی بود که توانست رکورد فروش افسانهای «هری پاتر» را بشکند. در واقع بسیار کم اتفاق میافتد که کتابی بتواند بیشتر در سه ماه، آن هم در تمام هفتهها در صدر جدول فروش قرار بگیرد و بعد از گذشت یک سال از انتشارش همچنان فروش بالای خود را حفظ کند. این آمار یعنی که همین لحظه که دارید این یادداشت را میخوانید احتمالا چند نفر در کشورهای مختلف، در حال خرید یک جلد از این رمان هستند! وقتی رمانی آنقدر پرفروش میشود که همه از آن حرف میزنند، بیشتر افراد با هرسلیقهی ادبی، دوست دارند آن اثر را بخوانند. احتمالا شما هم با من هم عقیدهاید که این کار، کمترین اثرش این است که کنجکاویتان را در مورد آن کتاب بر طرف میکند و بعد از خواندنش حداقل چند جواب قاطع در آستین دارید تا به این سوال ذهنی پاسخ دهید که : «مگه چی توش نوشته که اینقدر پرفروش شده؟!»
ساده ترین داستانها هم اگر زیبا روایت شده باشند، خواننده را به دنبال خود میکشانند. فضای کتاب «دختری در قطار» تاریک و سرد است؛ درست مثل هوای ابری لندن و ریل راه آهن. کتاب را که باز کنید، در چشمهای زنی متولد میشوید که عادت دارد هر روز مسیری را در قطار طی کند. او تنهاست و از طرف کسی که هنوز دوستش دارد، کنار گذاشته شده. و این «هنوز»ی که با «راشل» است، خیلی خیلی درد دارد.
با خواندن این کتاب یک اتفاق هیجان انگیز میافتد: شما تبدیل به روحی سرگردان می شوید. نویسنده دست روح شما را میگیرد و باهم، سفر در زمان را آغاز میکنید. نویسنده با هنرمندی شما را در کالبد سه زن قرار میدهد و این شانس را دارید که روند یک جریان را از دید این سه زن ببینید و کم کم معمای آن را حل کنید. وقتی در این سه زن زندگی کنید و کتاب را ببندید، میفهمید چقدر از اول ماجرا گول خوردهاید و قضاوت های اشتباه کردهاید و چیزی که خیلی در این کتاب دوست دارم، حقیقتی پایانی و ناگفته است که برای همیشه دفن میشود.
نیلوفر فلاح
در بررسی و تعریف نخست از کتاب دختری در قطار می توان به سهموضوعه بودن آن اشاره کرد؛ شما با خواندن این کتاب غرق در دنیای پلیسی و عاشقانه همراه با رگههای روانشناسی خواهید شد. این کتاب توانسته رکورد فروش کتاب «هری پاتر» را بزند و به پرفروشترین رمان سال ۲۰۱۵ تبدیل شود، پس قطعا ارزش خریدن و خواندن را دارد. تلفیق فضای معمایی و جنایی این کتاب همراه با چاشنیهای روانشناسی توانسته قلم خاص نویسنده را بیشتر به رخ خواننده بکشد و او را غرق در زندگی زنی کند که حال و هوایش اصلا خوب نیست. موضوع رمان را زنی دائم الخمر تشکیل داده که به دلیل طرد شدن از سوی همسرش دچار عدم اعتماد به نفس شده است و حس میکند دیگر هیچگاه نمیتواند مورد توجه مردی قرار بگیرد. همین ضعف و مشکل روانی سبب میشود که در خیالش آدمهایی خلق کند که تنها خودش آنها را میبیند. شخصیت اصلی داستان به قدری درگیر حوادث رخ داده بین این آدمهای خیالی شده که دیگر از وظایف و زندگی واقعی خود غافل شده است. از دیگر ویژگیهای این رمان کلاسیک بودن موضوعش یعنی همان درد و رنج زنانه است که به شکلی مدرن روایت شده و این داستان از زاویه دید سه زن تعریف میشود.
جناب داورپناه از شما انتظار نداشتم همچین استدلالی در پایان نوشتهتون! 🙂 ایجاد پرسشی مشابه این «مگه چی توش نوشته که اینقدر پرفروش شده؟!» در ذهن مخاطب، یکی از شگردهای تبلیغاتی در حوزه سینما است