در مورد «استیو تولتز»، به بهانهی فروش بالای آثارش در ایران
«هیچ وقت نمیشنوید ورزشکاری در حادثهای فجیع، حس بویاییاش را از دست بدهد.
اگر کائنات تصمیم بگیرد درسی دردناک به ما انسانها بدهد، که البته این درس هم به هیچ درد زندگی آیندهمان نخورد، مثل روز روشن است که ورزشکار باید پایش را از دست بدهد، فیلسوف عقلش، نقاش چشمش، آهنگساز گوشش و آشپز زبانش را.
درس من؟ من آزادیام را از دست دادم و اسیر زندانی عجیب شدم.»
این جملات ابتدایی رمان «جزء از کل» است. جملاتی که برخی از منتقدین، آن را یکی از بهترین آغازها، در بین رمانهای قرن اخیر میدانند! کتاب در سال ۲۰۰۸ میلادی منتشر شده و از همان ابتدا توسط بسیاری از منتقدین و مجلات ادبی، بهعنوان یک اثر ادبی ارزشمند، به دیگران معرفی شده است.
«استیو تولتز» تاکنون دو رمان «جزء از کل» و «ریگ روان» را نوشته است. اولین رمان او یعنی «جزء از کل» او را نامزد جایزهی بوکر کرد و باعث شد رمانش به زبانهای مختلفی ترجمه شود. راوی این رمان یک پدر و پسر هستند. درواقع رمان شرح روایتی از یک رابطهی پدر و پسری است. رمان تم فلسفی جذابی دارد و در عین حال سرشار از نقاط عطفی است که در داستانهای پلیسی شاهد آن هستیم. «جزء از کل» شهرت زیادی را برای نویسندهاش به ارمغان آورد. نویسندهای اهل استرالیا که در زندگی شخصیش هم بهمانند بسیاری از شخصیتهای رمانهایش بیقرار و پرمشغله است.
لهستان، لتونی، نیوزلند و فلسطین، ملیت دو پدربزرگ و مادربزرگ او را تشکیل میهند. خود او نیز بهمانند ریشههای ژنتیکیاش نویسندهای جهان وطن است. تولتز، تاکنون در بسیاری از کشورهای دنیا زندگی کرده و به گفتهی خودش این روش زندگی در شناخت بیشتر آدمهای جهان به او کمک زیادی کرده است. شخصیتهای رمانش نیز همه بهنوعی تاثیر گرفته از آدمهایی هستند که او در جاهای مختلف با آنها ملاقات داشته است. شخصیتپردازی در رمانهای او یکی از نقاط قوتش محسوب میشود.
او در قسمتی از کتاب «جزء از کل» مینویسد: «مردم میگن شخصیت هر آدمی تغییرناپذیره ولی اغلب این نقابه که بدون تغییر باقی میمونه و نه شخصیت، و در زیر این نقاب غیرقابل تغییر موجودی هست که دیوانهوار در حال تکامله و به شکل غیرقابل کنترلی ماهیتش تغییر میکنه» تولتز در مصاحبهای در مورد شخصیتهای رمانهایش میگوید: «امیدوارم آنچه را که میخواهم در مورد هستی به بشریت انتقال دهم، در خلال شخصیتهایم بیان کنم.»
ریگ روان رمانی با موفقیت جهانی
دومین رمان او «ریگ روان» بود که در ۲۰۱۵ به چاپ رسید. فصل ابتدایی این رمان با جملهای از «کافکا» شروع میشود: «امید هست، امید بسیار هست، اما نه برای ما.» تولتز نیز در این رمان سعی کرده است همان سبک نوشتنش در جزء از کل را تکرار کند. این رمان نیز در مورد مشکلات و دغدغههای هستیشناسانه در دنیای مردها است. راوی رمان دو نفر به نام «آلدو» و «لیام» هستند.
طنزی تلخ در عین حال روایتی پر از فراز و فرود، از مشخصههای رمانهای تولتز است.
داستان، درواقع شرحی بر بدبیاریهای این افراد است که با ریتیمی تند و جذاب روایت شده است. طنزی تلخ در عین حال روایتی پر از فراز و فرود، از مشخصههای رمانهای تولتز است. یکی دیگر از ویژگیهای رمانهای او، وجود بیشماری از جملات قصار گونه است که تقریبا در تمام صفحات آنها یافت میشود. این کار باعث میشود مخاطب با نثری گرمتر مواجه شود و از این رو به جذابیت بیشتر رمان کمک زیادی میکند. در پایان باهم چند تا از این جملات را مرور میکنیم:
- «معلوم است که بخشی از وجودم دوست داشت به موفقیت برسد. نمیتوانی تا آخر عمرت شکست بخوری، میتوانی؟ ولی راستش میتوانی.»
- «خجالتآور است تماشای کسی که آخر عمری خود را موشکافی میکند و به این نتیجه میرسد تنها چیزی که با خود به گور میبرد شرمِ زندگی نکردن است.»
- «مردم تفکر نمیکنن، تکرار میکنن. تحلیل نمیکنن، نشخوار میکنن. هضم نمیکنن، کپی میکنن.»
- «گاهی اوقات فکر میکنم که انسان، حیوانی است که برای زندگی خود به آب یا غذا نیاز ندارد. همین که شایعهای برای نقل کردن و شنیدن داشته باشد برایش کافی است.»
- «ما در زمینی قابل اشتعال زندگی میکنیم. همیشه آتش هست. همیشه خانهها از دست میروند و زندگیها گم میشوند. ولی هیچکس چمدانش را نمیبندد و به چراگاهی امنتر نمیرود. فقط اشکشان را پاک میکنند و مردگانشان را دفن میکنند و بچههای بیشتر میآورند و پایشان را در زمین محکمتر میکنند.»
رمان «جزء از کل» و «ریگروان» را «پیمان خاکسار» ترجمه و انتشارات «چشمه» آنها را چاپ کرده و در اختیار علاقهمندان قرار داده است.