آیا دولت میتواند از حیاتوحش حفاظت کند؟
در جهان مدرن، دولتهای حاکم بر کشورها نقش موثری در فعالیتهای حفاظتی ایفا کردهاند. دولتهای ملی میتوانند گونههای در معرض خطر را در مرزهای خویش شناسایی کرده و گامهایی بنیادی برای حفاظت از آنها بردارند. در اختیار گذاشتن زیستگاه، کنترل و نظارت بر برداشت، فروش و استفاده از گونهها، پیشبرد برنامههای پژوهشی و اجرای برنامههای احیای گونه در داخل و یا خارج از زیستگاه طبیعی از جمله مهمترین گامهای دولتها در حفاظت از حیاتوحش است.
یک مطالعه آشکار در اروپا ثابت میکند که جمعیت پرندگان در کشورهایی که در آنها اقدامات حفاظتی انجام شده است، خیلی بیشتر از کشورهایی است که در آنها چنین برنامههایی اصلا اجرا نشده (دونالد و همکاران در سال ۲۰۰۷). زیستشناسان دست اندر کار امر حفاظت با فراهم کردن و ارایه اطلاعات کلیدی درباره تهدیدات پیشروی تنوعزیستی به دولتها در این زمینه کمک میکنند و نتیجه این نوع همکاریها هم این است که در نهایت قوانین و مقرراتی مناسب برای حفاظت از تنوعزیستی تدوین و سپس اجرایی میشود.
همانند دولتهای محلی و منطقهای، دولتهای ملی نیز میتوانند از درآمدها و قدرتشان برای خرید زمینهای جدید جهت حفاظت بهره بگیرند. به عنوان مثال در ایالات متحده، مکانیسمهای مالی خاصی در سطوح ملی وجود دارد به طوری که از طریق آنها میتوان حتی زمینهایی که از ابتدا موروثی بودهاند را برای اهداف حفاظتی خریداری کرد. بدیهی است زمینهای تحت حفاظت همیشه به مدیریت و مراقبت مستمر بیشتری نیاز دارند و اغلب هم مزایای گستردهای را برای جوامع محلی و اقتصاد کشورها به ارمغان میآورند.
تاسیس پارکهای ملی به طور اخص یک استراتژی مهم حفاظتی است. پارکهای ملی بزرگترین شکل مناطق حفاظتشده هستند که در بسیاری از کشورها وجود دارند. به عنوان مثال، پارکهای ملی کاستاریکا حدود ۶۲ هزار هکتار یا تقریبا ۱۲ درصد از مساحت کل این کشور را تحت پوشش حفاظتی قرار دادهاند (www.costarica-nationalparks.com). متاسفانه در خارج از نواحی حفاظتشده کاستاریکا، جنگلزدایی و فرسایش خاک به شکل ملموسی در حال وقوع است و به زودی شاید پارکهای ملی این کشورها تنها زیستگاههای دستنخورده و منبع تولید فرآوردههای طبیعی مانند الوار، در سرتاسر این کشور باشند.
نقش پررنگ دولتها در حفاظت
سرویس پارکهای ملی ایالات متحده از حدود ۸.۴ میلیون هکتار در ۳۹۱ سایت مختلف حفاظت میکند. اما دولت این کشور مسوولیت حفاظت از ۵۵۰ پناهگاه ملی حیاتوحش با پوشش ۶۲ میلیون هکتار دارد. علاوه بر اینها دفتر حفاظت از محیط و منظر ملی با ۸۸۶ سایت از ۱۱ میلیون هکتار و در عین حال از بسیاری از جنگلهای ملی آمریکا حفاظت میکند.
قانونگذاران ملی و سازمانهای دولتی، نهادهای مهمی هستند که سیاستهای توسعه در آنها شکل میگیرد و همانها هستند که فرضا بر مسایلی مانند آلودگی محیطزیست نظارت دارند. قوانین در وهله نخست به تصویب قانونگذاران میرسد و سپس به شکل آییننامه و قانون توسط سازمانهای دولتی به اجرا درمیآید. قوانین و آییننامههای موثر بر انتشار گازهای آلاینده هوا، تصفیه پساب، دفن پسماند و گسترش و توسعه تالابها در بیشتر موارد به این دلیل تصویب میشوند که بتوانند ضامن سلامت انسانها، حفظ داراییها و منابع طبیعی از جمله آب آشامیدنی، جنگلها، ماهیگیری صنعتی و تفریحی باشند.
میزان اجرای قوانین نشاندهنده عزم و اراده کشورها برای حفاظت از سلامت شهروندانشان و در عین حال حفظ تمامیت و یکپارچگی منابع طبیعی است. قوانین در ضمن از جوامع زیستی هم حفاظت میکنند که بدیهی است اگر از این جوامع زیستی حفاظت نشود، احتمال نابودیشان به دلیل آلودگی و یا سایر فعالیتهای انسانی وجود خواهد داشت. به عنوان مثال آلودگی هوا که بیماریهای تنفسی انسانی را تشدید میکند، میتواند به جنگلهای تجاری و علفزارها هم آسیب جدی وارد کند یا فرضا آلودگیهایی که سلامت آب آشامیدنی را تحتتاثیر قرار میدهند، ممکن است که باعث مرگ گونههای خشکیزی و آبزی مانند لاکپشتها و ماهیها هم شوند.
در نهایت اینکه دولتها در سطح ملی میتوانند با کنترل مرزهایشان و حتی از طریق نظارت بر بنادر و بازرگانی تاثیرات مهم و قابلتوجهی بر وضعیت حفاظت از تنوعزیستی داشته باشند. برای حفاظت از جنگلها و نظارت بر استفاده از آنها، دولتها میتوانند قطع درختان را ممنوع کنند همانطوری که این کار بعد از سیلاب فاجعهبار تایلند صورت گرفت یا اینکه میتوانند صدور الوار و فرآوردههای چوبی را همانطور که در اندونزی انجام شد، محدود کنند. یکسری از فعالیتهای مخرب زیستمحیطی مانند معدنکاویها هم میتواند به طور کل ممنوع شود. از طرف دیگر شیوههای مختلف حمل و نقل نفت و مواد شیمیایی سمی هم میتواند تابع قانونهای خاصی قرار گیرد.
عکس ۵-
عدم توجه دولتها به حفاظت از کجا ناشی میشود؟
علیرغم این واقعیت که بسیاری از کشورها قوانینی را به تصویب رساندهاند تا از گونههای در معرض خطر، جنگلها، تالابها و دیگر مظاهر تنوعزیستی حفاظت کنند؛ اما این واقعیت هم هست که دولتها گاهی نسبت به خواستههای گروههای حفاظتی و محیطزیستی از خودشان بیتوجهی نشان میدهند. گاهی دیده شده که دولتها حتی به منظور تسهیل بهرهبرداری و استخراج منابع طبیعی، موقعیت حفاظتی مناطقی مانند پارکهای ملی، جنگلهای موقوفی و سایر نواحی حفاظت شده را مخدوش یا حتی کلا نادیده گرفتهاند و این اتفاق در همه جای دنیا رخ میدهد.
دولتها گاهی این کار را به این دلیل انجام میدهند که تصور میکنند جوامع بزرگتر منطقهای و یا ملی بیش از مردم محلی به منابع طبیعی و توسعه اقتصادی نیاز دارند. در عین حال موارد متعددی هم وجود دارد که در آنها اعمالی همچون تنزل رتبه و جایگاه، کوچک شدن و اعلام انحلال و خروج منطقه از پوشش قانونی مناطق حفاظتشده با عملکرد برخی از مقامات دولتی در ارتباط است که به اشتباه درصدد برمیآیند که از این منابع به صورت شخصی استفاده کنند. این نوع زیانهای وارده به مناطق حفاظتشده گاهی علیرغم اعتراضهای شدید و تظاهرات مردم محلی باز هم اتفاق میافتد. در برخی موارد، اما دولتهای ملی این را تصدیق میکنند که مردم محلی قادر به حفاظت بهتر از اکوسیستمهای نزدیک به سکونتگاههایشان هستند و به همین دلیل کنترل و نظارت بر این منابع را به دولتهای محلی، شوراهای روستا و سازمانهای حفاظتی واگذار میکنند(WRI 2003).
طی ۲۰ سال گذشته، سرمایهگذاری جهانی برای حفاظت از طریق کشورهای توسعهیافته، بنیادها و بخش خصوصی افزایش پیدا کرده اما نه تا آن اندازه که کشورهای در حال توسعه و زیستشناسان دست اندر کار امر حفاظت امیدوار بودند و انتظار داشتند. در دولت ایالات متحده، سرمایهگذاری و تخصیص بودجه برای برنامههای حفاظتی جهانی در میان بسیاری بخشها از جمله در آژانس جهانی توسعه، بنیاد ملی دانش، موسسه اسمیتسونین و سرویس شیلات و حیات وحش گسترش پیدا کرده است.
اما بخش اعظم افزایش سرمایهگذاریهای انجام گرفته در امر حفاظت از طریق بانک جهانی و تسهیلات جهانی محیطزیست تامین شده است. بانک جهانی یک بانک توسعه چندجانبه است که برای ترویج بازرگانی بینالمللی و فعالیتهای اقتصادی پایهگذاری شده است. بانک جهانی عمدتا بوسیلهی کشورهای توسعهیافته اداره و مدیریت میشود و تنها بخش کوچکی از فعالیتهای آن در ارتباط با حفاظت از محیطزیست است.
اما شریک بانک جهانی، تسهیلات محیطزیست جهانی است که به طور مشخص وظیفه هدایت و انتقال پول و منابع مادی از کشورهای توسعهیافته را به کشورهای در حال توسعه برای حفاظت و پروژههای محیطزیستی برعهده دارد و بخش اعظم بودجه آن هم توسط بانک جهانی تامین اعتبار میشود. بانک جهانی و تسهیلات محیطزیست جهانی به عنوان منبع عمده سرمایهگذاریهای جهانی حفاظت، شناخته شدهاند.
از سال ۱۹۸۸ م. تاکنون بانک جهانی و تسهیلات محیطزیست جهانی بالغ بر ۸ میلیارد دلار کمکهای مالی و وام برای پشتیبانی بیش از ۵۰۰ پروژه مرتبط با تنوعزیستی در ۱۸۵ کشور و همچنین ۳۹ برنامه مشترک منطقهای که بین چند کشور انجام شده، ارایه کردهاند. فعالیتهای سرمایهگذاری شامل ایجاد مناطق حفاظتشده، حفاظت از گونههای در معرض خطر، احیای زیستگاههای تخریب شده، آموزش کارکنان دست اندر کار امر حفاظت، توسعه و گسترش زیرساختها، پرداختن به مساله تغییرات جهانی آب و هوا و مدیریت جنگل، آب شیرین و منابع دریایی بوده است. بانک جهانی وتسهیلات محیطزیست جهانی، در اصل کمکهای مالی را به دولتها و سازمانهای حفاظتی که مسوولیت انجام چنین پروژههایی را برعهده دارند، ارایه میدهند. نمونه چنین طرحی در ایران نیز با عنوان پروژه بینالمللی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی اجرایی شده است که ما در دیجیکالامگ به تفصیل درباره این پروژه صحبت کردهایم.
در حال حاضر نیاز به سرمایهگذاری برای حفاظت از تنوعزیستی در سطوح محلی، ملی و بینالمللی رو به افزایش است. هرساله حدود ۶ میلیارد دلار برای حفاظت از مناطق حفاظتشده خشکی هزینه میشود در حالی که تنها برای حفاظت از تنوعزیستی نواحی حفاظتشده خشکی در مناطق حاره به ۱۳ میلیارد دلار بودجه نیاز است. درست است که ۱۳ میلیارد دلار پول بسیار زیادی است اما این رقم کمتر از ۲۰ میلیارد دلاری است که هر ساله تنها برای سوبسیدهای کشاورزی در ایالات متحده آمریکا هزینه میشود و اگر آن را با رقم ۷۳۸ میلیارد دلاری که ارتش این کشور در سال ۲۰۱۰ میلادی برای دفاع هزینه کرد، مقایسه کنید متوجه میشوید که هزینههای حفاظت از محیطزیست حتی در کشوری مانند آمریکا که داعیه حفاظت از حیاتوحش دارد چقدر ناچیز و اندک است.
مهمترین دلیل عدم تمایل دولتها برای مشارکت در طرحهای حفاظتی فقدان بازده اقتصادی در آنهاست. بدیهی است که اگر دست اندرکاران حفاظت از حیاتوحش بتوانند در طرحهای حفاظتی خود این مشکل بزرگ را حل کنند، امکان مشارکت دولتها نیز وجود دارد. در ایران یک مشکل جدی که همیشه از جانب سازمان حفاظت از محیطزیست وجود داشته، بستن دربهای مناطق حفاظتشده بر روی مردم و عدم سودآوری و بازده اقتصادی آنها بوده است در حالی که بدیهی است، حفاظت از حیاتوحش اگر برای دولت سودآور نباشد طبیعتا در آن مشارکت نیز نخواهد کرد.
یکی از بهترین راهها برای آموزش مردم درباره حفاظت این است که محققان و آموزشگران با گروههای شهروندی و مردم بومی صحبت کنند که خودشان به نوعی در پروژههای حفاظتی محلی مشغول به کار شوند. این مساله به خصوص در مورد آنهایی بیشتر مصداق پیدا میکند که در مطالعات میدانی حضور دارند. چنین تلاشهایی که شهروندان عادی را به طور مستقیم درگیر کار میکند و نیازمند خلاقیت و توجه به دغدغههای عمومی نیز هست، گاهی بسیار موفقیتآمیز است. این شهروندان داوطلب آگاه که سهم ارزشمندی را در پروژههای تحقیقاتی برعهده دارند، اغلب خودشان به طرفداران و مدافعان جدی حفاظت از حیاتوحش و محیطزیست بدل میگردند. یک روش دیگر که استفاده از آن به سرعت رو به گسترش است، استفاده از وبسایتهایی است که به شهروندان اجازه میدهد تا دادههایشان را در مورد حیاتوحش به صورت آنلاین وارد کنند و پیگیر نتایج آنها هم در خود پروژه باشند.
یک گام اساسی مهم، نزدیک کردن گروههای سیاسی به سازمانهای حفاظتی است تا از این طریق مباحث مرتبط بیشتری به آنها آموزش داده شود و آنها هرچه بیشتر و موثرتر از تغییرات حمایت کنند. با این وجود بخش اعظم پروسه کار؛ سیاسی، زمانبر و خستهکننده است. زیستشناسان دست اندر کار امر حفاظت میبایست با تسلط بر زبان، شناخت پروسههای قانونی و همکاری موثر با وکلای محیطزیستی، گروههای شهروندی و سیاستمداران بتوانند اهدافشان را پیش ببرند. برای تاثیرگذار بودن، زیستشناسان دست اندر کار امر حفاظت میبایست ارتباط تحقیقاتشان را با سیاستهای عمومی و دغدغههای جامعه ثابت کنند و نشان دهند که یافتههای تحقیقات آنها بیطرفانه و با رعایت ارزشها و دغدغههای همه ذینفعان است.
منبع: A primer of conservation biology, Penned by Richard B. Primack, printed in China 2012
وای خدا
چه قدر این کیجا پلنگ ماده خوشگله. چه قدر دوست داشتنیه. آفرین خانم عکاس واقعا عکسی که گرفتین ادمو به وجد میاره.
نه، چون فقط کار دولت نیست، مردم هم باید یاری کنن، ولی در جایی که محیط زیست نه برای دولت مهمه نه برای مردمش، نمونه کم کاری دو طرف هم انقدر زیاده که نیازی به عنوان کردن نیست، فقط بحث « کی » و « کدوم » هست، جمعیت یک محیط رو تا نابودی مصرف میکنن و بعد به جای دیگه با منابع جدید میرن و اونجا رو هم تا نابودی مصرف میکنن و هیچ مقدار فرهنگ سازی و فعالیت دولتی هم نمیتونه جلوی این شمارش معکوس اجتناب ناپذیر رو بگیره.