یاکوزا چگونه با شخصیت جدیدش بهترین آغاز دوبارهی این سری را رقم میزند؟
در جایگاه هشتمین عنوان اصلی فرنچایز قدمت دار و موفقی که به داشتن یک پروتاگونیست شناخته میشود بازی یاکوزا: مثل یک اژدها انتظارات فراوانی را باید برآورده کند. علاوه بر این پس از به سرانجام رسیدن داستان شخصیت برجسته فرنچایز کازوما در یاکوزا ۶: آهنگ زندگی (Yakuza 6: The Song of Life) تغییر و جایگزینی پروتاگونیست به یک لازمه تبدیل شد و به همراه آن مجموعهای از تغییرات دیگر در فرمول ساختاری فرنچایز صورت پذیرفت. از جمله تغییرات گسترده در مکانیکهای مبارزه و تحولاتی در نحوه و سبک داستانسرایی.
این تغییرات و تحولات بیش از هر چیزی به پروتاگونیست جدید داستان ایچیبان کاسوگا برمیگردد که شخصیت و رفتارش با کازوما به طرز قابلتوجهی متفاوت است. در طول چند دقیقه ابتدایی معرفی او، ایچیبان شخصیتی دوستداشتنی و بامزه به نمایش میگذارد که ذرهای بدی در وجودش دیده نمیشود، کسی که همیشه با از خودگذشتگی سعی دارد به مردم با اشتیاقی بیپایان و لبخندی بر صورت کمک کند. ایچیبان تجسم تمام چیزهایی است که بازی مثل یک اژدها را بدیع جلوه داده و بهعنوانی مسحورکننده برای فرنچایز تبدیل میکند.
یک زاویه دید جدید
هواداران فرنچایز به شخصیت جدی و خلق بهظاهر بیاحساس کازوما عادت کردهاند و با اینکه این شخصیت طیف احساسی تحسین برانگیزی دارد نشاندادن این طیف معمولاً برای دراماتیکترین و تراژیکترین لحظات داستانی رزرو شده است. در نتیجه ایچیبان با داشتن شخصیتی بسیار دوستداشتنیتر و احساساتی بودن تضادی قابلتوجه با کازوما را ترسیم میکند.
سیستم متحدان بازی به این معناست که دوستان ایچیبان همواره نزدیکاند؛ او فرصتهای بسیاری به دست میآورد که به دوستانش بگوید چقدر قدردان آنهاست و هرگز در نشاندادن این مسئله درنگ نمیکند. او احساساتش را نشان میدهد و همیشه سعی دارد در هر موقعیت به نیمه پر لیوان نگاه کند. او همچنین جنبه شوخ و سرحال بسیار سرگرمکنندهای دارد. باتوجهبه شرایط بزرگشدنش او بر روی علاقهاش به بازیهای دراگون کوئست تمرکز دارد و اینکه همیشه میخواسته وقتی بزرگ شد به یک قهرمان تبدیل شود. دوستانش در ابتدا این آرزو را عجیب میبینند؛ اما این رؤیا بهسرعت به بخش بزرگی از عنصر لذتبخشتر کردن داستان تبدیل میشود که بامهارت هرچهتمامتر تعدادی از موضوعات کلیدی بازی را به هم گره میزند. ایچیبان باری دیگر در تضاد با داستان کازوما هیچ مشکلی در کمکگرفتن از دیگران ندارد و تمامی تواناییهایش از خود او نشئت نگرفته است. ازاینرو او قادر به انجام کارهای بزرگ است؛ چراکه دوستانش در کنار او ایستادهاند و از او حمایت میکنند. این مسئله بههیچعنوان انتقادی از بازیهای پیشین یاکوزا نیست بلکه صرفاً رویکرد جدیدی به روایت داستان است و بی شک بدون تغییرات بزرگ دیگری که مثل یک اژدها به خود دیده میسر شدنی نبود.
یک سبک جدید
تغییر سیستم مبارزه نوبتی نقشآفرینی ژاپنی حرکتی جسورانه به شمار میآید اما حرکتی است که در نهایت نتیجه فوقالعادهای به بار میآورد زیرا بهخوبی با شخصیت ایچیبان همخوانی پیدا میکند. در تعقیب تبدیلشدن به یک قهرمان که همیشه آرزوی او بوده ایچیبان جهان را به شکلی جدید میبیند. پیشازاینکه بازیکن کاملاً به سیستم مبارزه معرفی میشود ایچیبان یک چوب بیسبال که در زمین گیرکرده پیدا میکند و طی تفکراتی عجیب غریب اما جالب تصمیم میگیرد آن را از زمین بیرون بکشد گویی دارد سکانسی از یک حماسه آرتوری را اجرا میکند تا لیاقت و شایستگی خود را بهعنوان یک قهرمان ثابت کند. از اینجا صحنه آماده میشود و سفر ایچیبان در رسیدن به جایگاه قهرمانی میتواند آغاز شود.
سیستم نوبتی مبارزه در مثل یک اژدها قطعاً بر روی عنصر غیرعادی بودن فرنچایز تکیه دارد و این مهم از طریق زاویه دید ایچیبان نیز توضیح داده میشود. به دلیل روحیه هیجانزده و تخیل بیش فعال ایچیبان وقتی او وارد یک نبرد میشود او دشمنان را سرتاپا پوشیده در لباسهایی مسخره و سلاحهایی مضحک میبیند و بازیکن نیز همین تخیل را شاهد است. اعضای تیم او بههیچعنوان این تغییرات را نمیبینند و احتمالاً کمی درباره علاقه و اشتیاق بیش از حد او به این کار نگران میشوند. این عمل شیوهای فوقالعاده زیرکانه برای پیوند زدن داستان به گیم پلی است.
یک داستان جدید
موضوعات اصلی داستان بیشتر بر روی دوستی، فائق آمدن بر مشکلات و سختیهای حفظ کردن ذهنیت مثبت تمرکز دارند. برای دوری از خطر لوث کردن داستان، بگذارید اینطور توضیح دهم که اعتماد ایچیبان به دیگران دائماً محک زده میشود و او با موانع و سختیهای قابلتوجهی روبهرو میشود ولی پاسخ در هم کوبنده او در هر موقعیت این است که راستی خود را حفظ کند و به آینده با لبخندی بر لب و شانهبهشانه دوستانش بنگرد. سبک داستانسرایی دلگرمکننده و جدیدی که فرنچایز یاکوزا پیشازاین انجام نداده است. این تغییر قابلتوجه در نهایت به تعدادی از احساساتیترین لحظات داستان منتهی میشوند. ایچیبان به دلیل مهربانی تزلزلناپذیرش و شوخطبعی همیشه حاضرش همذاتپنداری بازیکنان با خود را بسیار راحت میکند و مشاهده او که قدم در سفر قهرمانانه رؤیاهایش میگذارد و از پس سختیهایی که جهان به سویش نشانه میگیرد برمیآید ارزش والایی را به تجربه بازی میافزاید. علاوه بر این، تمرکز بازی بر روی شخصیتهای متحد او اجازه تفحص روابط ایچیبان با افراد پیرامون او را میدهد و ماهیت دلچسب و گرم داستان را افزایش میدهد.
دقیقاً بهخاطر تغییر در نبرد سنتی نقشآفرینی ژاپنی و همچنین شخصیت ایچیبان است که روایت یک سبک داستان جدید برای او برای اولینبار در فرنچایز یاکوزا میسر میشود. بازیهای پیشین تا حدی به ایده داشتن گروهی از پروتاگونیستها پرداختهاند مانند یاکوزا ۴ و یاکوزا ۵ که هر دو طیفی از شخصیتهای بازیکن را در خود دارند ولی این افراد در بخشهای داستانی مختص به خود قرار دارند و تنها در بخش پایانی بازی مسیرشان با هم تلاقی پیدا میکند. در مثل یک اژدها، تیم شما تقریباً تمام مدت در کنارتان حضور دارد و در نتیجه آن موضوعات داستان تغییر کردهاند. در عوض کازوما که قادر است تمامی مشکلاتش را بهتنهایی حل کند و آنهایی که برایش اهمیت دارند را نجات دهد ایچیبان دوست دارد به آنهایی که در کنارش حضور دارند و دوستانش کمک کند. این دینامیک بهخوبی نوشته شده و پردازش میشود.
یک آغاز جدید
بازیکنان آشنا با فرنچایز یاکوزا را نمیشود بهخاطرداشتن نگرانیهایی درباره تغییرات بزرگی که مثل یک اژدها در فرمول فرنچایز انجام داد سرزنش کرد اما با معرفی ایچیبان کاسوگا، پروتاگونیستی که قرار نیست جایگزین کازوما شود بلکه روایتگر تجربه داستانی جدید باشد میتوان قطع بهیقین گفت که فرنچایز هنوز در دستان خوبی قرار دارد. دیدگاه ایچیبان به زندگی هم نفس تازهای برای فرنچایز است و هم بهخودیخود گیراست و شخصیتهایی که در کنار او معرفی میشوند زیربنای عالی ای برای آنچه که در آینده شاهد آن خواهیم بود هستند.
بی شک دنبالهای برای مثل یک اژدها در دستور کار قرار دارد با اینکه هنوز خبری از ساخت آن اعلام نشده است. وقتی این اتفاق رخ دهد ایچیبان بهعنوان چهره جدید یاکوزا در جایگاه خود مستحکم میشود. درست مانند دیدگاه ایچیبان به زندگی، سری یاکوزا بهسوی آیندهای درخشان و امیدوارکننده قدم برداشته است.
منبع: Goombastomp
بیشتر بخوانید: نقد و بررسی Yakuza: Like a Dragon؛ اژدها به نوبت