۷ زوج سینمایی با بدترین روابط عاشقانه
فیلم عاشقانه یا حضور یک زوج عاشق و خط داستانی عاشقانه لابهلای فیلمی غیرعاشقانه همواره یکی از عوامل جذابیت سینما بوده است. بر کسی پوشیده نیست که مخاطبان هر آنچه را به عشق مربوط باشد، دوست دارند. (توضیح چرایی این، مجال دیگری را میطلبد.) اما همیشه هر آنچه بر پرده سینما بهعنوان زوج سینمایی یا داستان عاشقانه به تصویر کشیده میشود، نتیجهی خوبی ندارد؛ گاهی حتی با ستارههای چندین میلیون دلاری. شاید مردم از کنار هم قرار گرفتن این ستارهها و زیبایی و ابراز عشقشان به هم لذت ببرند اما کارشناسان امر و گاهی حتی خود مخاطب عادی، میدانند که این زوج و عشق میانشان با عقل جور در نمیآید. شاید شما این زوجها را بهعنوان سمبل عشق در خاطر داشته باشید اما اینجا قرار است بهعنوان بدترین زوجهای سینمایی به شما معرفی شوند. شما این اختیار را دارید که نظر مخالف خود را اعلام کنید.
مثلاً بعضی از این زوجها هیچ ربطی به هم ندارند. بعضیها بهاصطلاح رابطهی سمی دارند و رابطهشان عملاً یکی یا هر دو را از بین میبرد. در هر صورت، همهی اینها بد است. فیلمهای عاشقانه (بهتر است بگوییم در سینمای هالیوود، عامهپسند) معمولاً از زوجهای عاشق بر پردهی سینما استفاده میکنند تا آن تصویر ایدهآل از رابطه را (که در واقع در واقعیت اصلاً وجود ندارد) بسازند تا مخاطب از آنها الهام بگیرد و همان را در زندگیاش پیاده کند؛ که البته اغلب سراب است و چیزی جز حسرت در دل این مخاطبان عاشق سینما باقی نمیگذارد.
در این روابط معمولاً ما شاهد رفتارهای عاشقانه، ابراز محبت و وفاداری غلوشده هستیم که باعث میشود ما در دل بخواهیم زوج موردنظر تا ابد با هم بمانند و بهخوبی و خوشی، صرفنظر از هر مانعی که بر سر راهشان وجود دارد، کنار هم زندگی کنند. با این حال، هر آنکه در طول زندگیاش هر گونه رابطهی جدیای را در بزرگسالی تجربه کرده باشد، به شما میگوید که عشق در زندگی واقعی بهندرت تا این اندازه رمانتیک یا سادهانگارانه است.
حقیقت این است که در زندگی واقعی خیلیها وجه تاریکتر و واقعیتری از رابطه را تجربه میکنند و چه بسیار سناریویی که در آن پیوند میان دو نفر که علاقهای رمانتیک به هم دارند، خیلی زود میتواند خراب شود و از بین برود. خوشبختانه، سینما یا دستکم بعضی فیلمها از این حقیقت آگاهند و در نتیجه، خوب یا بد، بعضی فیلمها بهخوبی نشان میدهند که روابط وقتی جور در نمیآیند یا در نهایت برای یکی از طرفین یا هر دو سمی و ناسالم میشوند، چقدر میتوانند پیچیده و ناراحتکننده یا حتی خطرناک باشند. با یادی از فیلمهایی که این زاویهی ضد رابطه را خوب نشان میدهند، نگاهی به بعضی از بدترین زوجهای سینمایی تاریخ میاندازیم.
- ۸ زوج عاشق سینمایی که سرنوشتشان دل مخاطبان را شکست
- ۱۰ کلیشهی تکراری درامهای ویژهی نوجوانان؛ از رمانتیک کردن روابط سمی تا تبدیل قهرمان به شرور
۷. جین و جان در «آقا و خانم اسمیت» (Mr. and Mrs. Smith)
- سال اکران: ۲۰۰۵
- کارگردان: داگ لیمان
- بازیگران: برد پیت، آنجلینا جولی، وینس وان، آدام برودی، پری ریوز، کری واشینگتن، جنیفر موریسون
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۵۹ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: جان و جین اسمیت از دور به نظر میرسد که زندگی آرام و حتی یکنواختی همچون زن و شوهرهای عادی دارند. اما شغل اصلی هر دو آدمکشی در دو گروه رقیب است. آنها از شغل یکدیگر اطلاع ندارند، تا اینکه یک روز برای کشتن همدیگر اجیر میشوند. حال، زمان افشای اسرار است و این زن و شوهر رو در روی یکدیگر قرار میگیرند.
«آقا و خانم اسمیت»، فیلم معروف و پرفروش برد پیت و آنجلینا جولی در سال ۲۰۰۵ همیشه به خاطر ماجراهای پشت صحنهای این زوج، از آغاز شایعهی «برنجلینا» (اینکه این دو صرفنظر از متأهل بودن برد پیت، حین فیلمبرداری این فیلم با هم رابطهای عاشقانه آغاز کردند) در یادها خواهند ماند. این فیلم همچنین پایان غیررسمی ازدواج پیت با همسر سابقش جنیفر انیستون را هم رقم زد که دور از انتظار بود، چرا که این دو بهظاهر رابطهی خوب و عاشقانهای با هم داشتند؛ گویا عمقش کفاف مقاومت در برابر زیبایی آنجلینا جولی را نمیداد.
حالا که به عقب نگاه میکنیم، شاید فیلم، با توجه به جدایی جولی و پیت در سال ۲۰۱۹، کمی پیشگویانه به نظر بیاید. در واقع، حالا کمی کنایهآمیز به نظر میرسد که فیلمی که برای اولین بار این دو را کنار هم قرار داد، نقش زن و شوهری خسته از هم را نشان میدهد که بعد میفهمند هر دو آدمکشِ در استخدام دو سازمان رقیب هستند. این را هم میفهمند که مأموریت جدیدشان کشتن همدیگر است.
خب جذابیت فیلم از همینجا آغاز میشود؛ بله، دقیقاً از همینجا که خطر آغاز میشود. حتماً صحنهی نبرد بهیاد ماندنی این زوج را که با مشت و لگد و هر آنچه بر سر راهشان میتوانستند به سوی هم پرتاب کنند، خوب به یاد دارید. درست است که میزان خشونت این دو به خاطر ماهیت شغلشان به سطحی جنونآمیز میرسد اما در هر حال میتوانند بهنوعی عطش واقعی را این میان نسبت به هم پیدا کنند. عجیب است؛ اما عشق است دیگر، هرچند که در واقعیت و عملاً در واقعیت این سطح از جنون عاشقانه دوام پیدا نکند، که غالباً نمیکند.
۶. آنا و لری در «نزدیکتر» (Closer)
- سال اکران: ۲۰۰۴
- کارگردان: مایک نیکولز
- بازیگران: جولیا رابرتس، جود لا، ناتالی پورتمن، کلایو اوون
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶۸ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: رابطه در همتنیدهی بین دو زوج متفاوت، زمانی که مردِ زوج اول، زنِ زوج دیگر را ملاقات میکند، پیچیده و فریبکارانه میشود.
بهعنوان یک تجربهی سینمایی، «نزدیکتر»، درام محصول ۲۰۰۴ که از سوی منتقدان تحسین شد، هم فیلم خوبی بود و هم تماشایش سخت. فیلم برای آن موقع تا حد زیادی بیپرده محسوب میشد، البته در جریان اصلی سینما و در فیلمی با حضور ستارگان هالیوود، وگرنه سینما پیش از این بیپردهتر از اینها هم روابط عاشقانه را به تصویر کشیده بود. اما «نزدیکتر» در هر حال دقیقاً به خاطر همین غیرمتعارف بودن، معروف و جریانساز شد؛ ساوندترک خوبی هم از دیمین رایس، موزیسین ایرلندی، داشت که در تأثیرگذاری فیلم بیتأثیر نبود.
فیلم داستان دو زوج را که روابطی در همتنیده دارند، روایت میکند که در آن همه رفتارهایی بهشدت خودخواهانه و فاسد از خود نشان میدهند. روابط ضربدری خطرتاکی بین اینها شکل میگیرد که هیچیک در عین روشنفکری تاب مواجهه و گذر از آن را ندارد و اعمالشان در نهایت باعث میشود هر یک از آنی که با او در رابطه است، دور شود و سر آخر هیچکس دیگر حالش خوب نباشد؛ همه ضربهخورده روابط خود را ترک میکنند.
دو زوج به هم خیانت میکنند و به خیانتشان اعتراف میکنند و چند صحنهی بحث بهیاد ماندنی با بازیهای بسیار خوب را برای ما به یادگار میگذارند. با اینکه آلیس با بازی ناتالی پورتمن و دنیل با بازی جود لا رابطهی چندان سالمی ندارند اما در نهایت رأی مای مخاطب به سمیتر بودن رابطهی آنا، جولیا رابرتس و لری، کلایو اوون است؛ البته عدم تعهد تنها یکی از فهرست بلندبالای تخلفهای درونرابطهای است که این دو در فیلمی، که نگاهی تکاندچدهنده به میزان سمی و آشفته بودن بعضی روابط دارد، در حق هم مرتکب میشوند.
۵. راوی و مارلا در «باشگاه مشتزنی» (Fight Club)
- سال اکران: ۱۹۹۹
- کارگردان: دیوید فینچر
- بازیگران: برد پیت، ادوارد نورتون، هلنا بونهام کارتر، جرد لتو
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۹ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: کارمند ادارهای که به بیخوابی مبتلا و از زندگی روزمرهی تکراری خود ناراضی است، با یک صابونساز بیخیال باشگاهی زیرزمینی راهاندازی میکنند که منجر به اتفاقات خیلی بزرگتری میشود.
تا به امروز «باشگاه مشتزنی» (یا «باشگاه دعوا» که معادل بهتری است) همچنان یک کالت کلاسیک محبوب است با آن حال و هوای تاریک و زمختش و فراوان دیالوگ هوشمندانه و بهشدت قابل نقل قول. فیلم در واقع حول محور دو شخصیت اصلی که در واقع یکی هستند (با بازی استثنایی هر دو بازیگر نقشهای اصلی، برد پیت و ادوارد نورتون) میچرخد اما در طول مسیر یک رابطهی در ابتدا حالبهمزن اما در نهایت و به شکل عجیبی عاشقانه بین شخصیت ادوارد نورتون و زنی به نام مارلا سینگر (با بازی هلنا بونهام کارتر) شکل میگیرد.
یکی از این دو بیعاطفه، فریبکار و افسردهای با افکار خودکشیمحور است و دیگری احتمالاً از اسکیزوفرنی یا شکلی از اختلال گسست هویتی حاد رنج میبرد. طبعاً نتیجه زوج ناجور و نشدنیای است که البته زمانهایی را داغ و دیوانهوار کنار هم میگذرانند، اما صبحش پسر دختر را از خانه بیرون میاندازد، با این ادعا که اصلاً او را نمیشناسد و نمیداند در خانهاش چه کار دارد میکند؛ رابطه از این سمیتر نمیشود! اگر هیچکدام اینها برایتان منطقی نیست، شاید لازم باشد فیلم را یک بار دیگر تماشا کنید تا بفهمید چرا آن پیچش داستانی جذاب پایان فیلم باعث میشود همهچیز را با دقت بیشتری نگاه کنید.
۴. هرمیون و رون در «هری پاتر» (Harry Potter)
این مورد از آنجا رابطهی عاشقانهی میان هرمیون و ران در طول فرنچایز اتفاق میافتد، نیاز به شناسنامه ندارد. البته حتماً بسیاری از طرفداران هری پاتر را عصبانی میکند، اما باید گفته شود. سه شخصیت اصلی فرنچایز جهانی «هری پاتر» را میلیونها نفر در سرتاسر جهان ستایش میکنند. با این حال، با پیش رفتن کتابها و فیلمها، بسیاری از طرفداران نمیتوانند از این نکته بگذرند که خط داستانی عاشقانهای که میان هرمیون و رون شکل میگیرد، به هیچ وجه با عقل جور درنمیآید. یک طرف ماجرا، هرمیون باهوش و وفادار و مهربان و بچه درسخوان است که به جایش هر وقت بخواهد میتواند ستارهی جمع باشد و بدرخشد.
اما جی.کی رولینگ، نویسندهی رمانهای «هری پاتر» تصمیم میگیرد به جای اینکه رابطهای عاشقانه میان هرمیون و شخصیت اصلی فرنچایز یعنی خود هری شکل دهد، او را با بهترین دوست هری، رون وارد رابطه کند. در مقایسه با هرمیون، رون اغلب تندخو، بیحوصله، تنبل و گاهی عامدانه بدجنس است. تا بخش زیادی از قصه، رون و هرمیون دشمن هماند اما به یکباره به هم علاقهمند میشوند و در نهایت در پایان این قصهی حماسی ازدواج میکنند و بچهدار هم میشوند. این دو معنای حقیقی «زوج ناجور» هستند.
۳. بلا و ادوارد در «گرگ و میش» (Twilight)
- سال اکران: ۲۰۰۸
- کارگردان: کاترین هاردویک
- بازیگران: کریستن استوارت، رابرت پتینسون، بیلی بروک، پیتر فاسینلی، تیلور لاتنر، الیزابت ریسر، اشلی گرین، جکسون رادبون، نیکی رید، کلان لاتز، کریستین سراتوس
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۴۹ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: دختری نوجوان عاشق یک خونآشام میشود و بعد از آن حاضر است هر خطری را بپذیرد تا با او باشد.
شاید بلا و ادوارد فرنچایز «گرگ و میش» با آن دو بازیگر جوان و چهرهها و گریم عصیانگرشان در جهان طرفداران پر و پاقرص و دوآتیشهی خود را داشته باشند (حقیقتاً چه چیز اگزاتیکترین از عشق یک خونآشام و دختری جوان به هم میتواند در جهان وجود داشته باشد؟) اما این باعث نمیشود که این دو را یکی از سمیترین و تهوعآورترین زوجهای تاریخ سینما ندانست. این زوج، که شامل مردی خونآشام و دختری است که مرد دوستش دارد اما در عین حال میخواهد بکشدش، یک سری معیار بیرحمانه برای سینماروهای نوجوان و جوان، که غالب جمعیت طرفداران آنها را تشکیل میداد، تعیین کرد. از میان تمام ویژگیهای ناسالم رابطهی بلا و ادوارد، مهمترینش این است که این دو تصمیمات بد و نادرست را در هم تقویت میکنند.
نخست اینکه، به این ایده که اشکالی ندارد دختران جوان وسواسگونه عاشق مردی شوند که برایشان خطرناک است، مادامی که این مرد را به شکل مرگباری زیبا ببینند، رسمیت آرمانگرایانه میبخشد. وقتی ادوارد در قسمت «ماه جدید» با بالا بهم میزند، بلا بهشدت افسرده میشود، دائم به فکر خودکشی است و حتی عامدانه زندگی خودش را به خطر میاندازد تا فقط یک نگاه ادوارد را ببیند. وقتی میبیند این جواب نمیدهد، میرود سراغ مردی که میداند به او احساس دارد اما بلا به محض آنکه ادوارد به زندگیاش برمیگردد، او را کنار میگذارد. خب این تیپیکالترین شکل رفتار سمی است که بسیار هم مرسوم است و نمایش چنین روابطی بر پردهی سینما تنها آن را تشدید و تشویق میکند.
۲. ایمی و نیک در «دختری که رفت» (Gone Girl)
- سال اکران: ۲۰۱۴
- کارگردان: دیوید فینچر
- بازیگران: بن افلک، رزمند پایک، نیل پاتریک هریس، تایلر پری، کری کون
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 88 از ۱۰۰
- خلاصه داستان: با ناپدید شدن همسر و در مرکز توجه سیرک رسانهها قرار گرفتن، شوهر در این شرایط آشفته، زیر نظر گرفته میشود، چراکه همهی شواهد علیه اوست و به نظر بیگناه نمیآید.
تریلر روانشناسانه به لحاظ تجاری موفق و بهشدت تحسینشده و پرسر و صدای «دختر گمشده» (یا «دختری که رفت» که ترجمهی بهتری است) ساختهی دیوید فینچر، استاد فیلمهای معمایی هیجانی، فیلمی بود که روابط سمی را به سطح خودشیفتگی افراطی بود. زوج این فیلم، با بازی بن افلک و رزمند پایک، سویههای تاریک شخصیت نیک و ایمی را به بهترین شکل به نمایش میگذارند. با توجه به خیابت نیک به ایمی در روایتی که ما در واقع از زبان ایمی میشنویم، ایمی دلایل محکم و موجهی برای اینکه از نیک ناراضی و آسیبدیده باشد دارد.
با این حال، واکنش ایمی به این اتفاق، با توجه به اینکه در نهایت دقت قدم به قدم نقشهی انتقامش را از پیش طراحی کرده و پیش میبرد، در کمترین حالت میتوان گفت آزاردهنده است. موقعیت عجیبی است مخصوصاً اگر زن باشی؛ هم با او بهعنوان یک زن همذاتپنداری میکنی و هم از کارهایش حالت بهم میخورد. او در این نقشهی شوم آدمربایی خودش و ظاهراً قتل به دست نیک را صحنهسازی میکند تا از او انتقام بگیرد و زندگیاش را ویران کند. آنچه در ادامه و تا پایان فیلم شاهدش هستیم، یکی از بهترین و البته آزاردهندهترین نمونه فیلمهایی که ماهیت رابطه عاشقانه و ازدواج را زیر سؤال میبرد، به حساب میآید.
۱. رومئو و ژولیت در «رومئو و ژولیت» (Romeo + Juliet)
- سال اکران: ۱۹۹۶
- کارگردان: باز لورمن
- بازیگران: لئوناردو دیکاپریو، کلیر دینز، برایان دنهی، جان لگویزمائو، پیت پاستویت، پل سوروینو، دایان ونورا
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۳ از ۱۰۰
«رومئو و ژولیت» در اقتباسهای سینمایی مدرن و غیرمدرن گوناگونش، از بعضی لحاظ قصهی یکی از مشهورترین قصههای عاشقانهی تاریخ است. و از سوی دیگر، با توجه به اینکه نسخههای سینمایی این قصه غالباً بر اساس یکی از دلخراشترین نمایشنامههای شکسپیر ساخته شدهاند، احتمالاً «تراژدی شکسپیری» را تعریف میکند.
در حالی این این عشاق بدشانس چنان قصهی عاشقانهی داغی را با هم تجربه میکنند که قرنهاست دل هواداران رمانس را به تپش وا داشته است، قصه داستان زوجی را روایت میکند که آنقدر با هم بودنشان برایشان بد و مضر است که در نهایت منجر به مرگشان میشود. این را به این حقیقت هم اضافه کنید که عشق ممنوعهی این دو آتش دشمنی دیرینهی میان دو خانواده را دوباره شعلهور میکند. جدا از انتخابهای بد آنها که نتایج بدتری را به دنبال دارد، اینکه این دو به عشاق بدشانس معروفند، دلیل دارد.
اشتیاق بیش از اندازهی جوانانهی این دو به هم الگوی مشخصاً خوبی برای عشاق جوان نیست، صرفنظر از اینکه عشقشان چقدر رمانتیک و افسانهای به نظر بیاید، و این را حتی میتوان در نسخهی محصول ۱۹۹۶ فیلم با بازی لئوناردو دیکاپریو و کلر دینز از زبان خود ژولیت هم شنید که کارشان را «شتابزدگی ناشیانه» میخواند. قاعدتاً این همه اشتیاق و شتابزدگی و خودویرانگری برای عشقی که طول عمرش به پنج روز هم قد نمیدهد، (ضمن عذرخواهی از بزرگان عرصهی نمایش) ناشیانه و اقتضای جوانی است. البته گاهی عشق منطق نمیشناسد. به هر حال، با توجه به پایان مرگبار این عشق، رومئو و ژولیت را میتوان سمیترین و بدترین زوج سینمایی تاریخ دانست.
منبع: movieweb