آیا ایجاد تعادل بین زندگی کاری و شخصی امکانپذیر است؟
- هیچوقت زمان کافی ندارم
- خسته شدم، همه کارهای زندگی رو سرم ریخته
- همیشه از کارهام عقب هستم. چطور میتونم به اونها برسم؟
این جملات را همیشه و همهجا میشنویم. هم خودمان گاهی اوقات آنها را گفته، گاهی اوقات هم اطرافیان ما آنها را میگویند. دوستان، خانواده، مشتریان، همکاران و…، همهی ما به خوبی درک میکنیم که از تعادل خارج شدن زندگی شخصی و کاری چه احساس بدی ایجاد میکند.
تعادل بین زندگی کاری و شخصی تبدیل به موضوع داغی شده است. افراد دوست دارند زمان کافی برای خانواده و زندگی شخصی خودشان هم صرف کنند. ولی از سوی دیگر، فشارهای کاری هم بیشتر و بیشتر میشود و فشردگی برنامهها در زمانبندی کاری در حال افزایش است. این موضوع میتواند تبدیل به مشکلی بزرگ شود و باید آن را حل کنیم. نحوهای که زمان خود را صرف میکنید، همان نحوه زندگی کردن شما است. با این حال، تعادل و بالانس یعنی چه؟
منظور از تعادل بین زندگی کاری و شخصی چیست؟
بهکارگیری کلمه تعادل باعث میشود تصور کنیم که همهچیز در زندگی ما باید به صورت مساوی تقسیم شود. گاهی اوقات تصور میکنیم که زمان را به نحوی میتوانیم مدیریت کرده و روز خود را به بخشهای مساوی تقسیم کنیم و هر بخشی را به همسر، فرزندان، تمرین و ورزش، کار، کارهای داوطلبانه، سرگرمی و هر موضوع دیگری اختصاص دهیم. ولی این دیدگاه نه تنها واقع گرایانه نیست، بلکه حتی مطلوب هم نیست. تعادل در زندگی به معنای انجام تمام کارهای به صورت مساوی و برابر نیست. منظور از تعادل، انجام کار درست، در زمان درست است. زمانی که به نحوه دلخواهتان زندگی کنید و از همه چیز راضی باشید، میتوانید این احساس را داشته باشید که بین همه چیز تعادل را برقرار کردهاید.
فرقی نمیکند که مرد باشید یا زن، در یک محیط حرفهای کار کنید و یا اینکه به خانهداری مشغول باشید، سرتان خلوت و یا اینکه خیلی شلوغ باشد، در هرحال تمام ما دوست داریم که تعادل را در بین کارهای خود در زندگی ایجاد و احساس کنیم. ولی امروزه شاید به وضوح بتوان مشاهده کرد که مشکل وجود تعادل بین زندگی کاری و شخصی کاملاً در زندگی افراد احساس میشود.
چرا خیلی کار میکنیم؟
همانطور که گفته شد، بسیاری از افراد از مشکل عدم وجود تعادل بین زندگی کاری و شخصی رنج میبرند. و البته تقریباً این مشکل در میان تمام آنها به این شکل است که آنها وزن و اهمیت بیشتری به زندگی کاری خود میدهند. به عبارت دیگر، وقت بیشتری را برای امور کاری صرف میکنند و این موضوع باعث میشود زمان کمتری برای رسیدگی به زندگی شخصی پیدا کنند. دلایل مختلفی برای این موضوع ممکن است وجود داشته باشد، برخی از آنها را مرور میکنیم.
-
ساعات کاری بالا
کار کردن کاملاً لازم و ضروری است. کار کردن به افراد اجازه میدهد زندگی شخصی مناسبی ایجاد کنند، چیزهای جدیدی یاد بگیرند، پیشرفت کنند و… ولی استانداردهای بالای کاری و ساعات کاری طولانی باعث میشود که تعادل بین زندگی شخصی و کاری از بین برود. به عنوان مثال، یک فرد آمریکایی معمولی در هفته حدود ۴۴ ساعت کار میکند. ولی این عدد ممکن است برای بسیاری از افراد بالاتر هم برود. در کشور ما ایران هم ساعات کاری به همین منوال است و طبق قانون کار، ۴۴ ساعت کاری در هفته تعیین شده است. اگر زمان رفت و آمد، ترافیک و اضافه کاری را نیز به آن اضافه کنیم، این ساعت بسیار طولانیتر میشود. علاوه بر این، خیلی از افراد ناچار میشوند برخی از کار را در منزل انجام دهند. برخی هم مشاغل آزاد و فروش حضوری (مانند مغازه و فروشگاهها) دارند که ساعت کاری آنها بسیار طولانیتر است.
با وجود این حجم از کار و قوانین سختگیرانه، واقعاً جای تعجبی وجود ندارد که خیلی از افراد نمیتوانند تعادل کافی بین زندگی کاری و شخصی خود ایجاد کنند.
-
ممکن است در فصل و یا ماه پرکار باشید
فشار کاری خستهکننده شما ممکن است به خاطر فصل و یا ماهی باشد که در آن به سر میبرید. برخی از شغلها تقاضای فصلی دارند و در آن مدت زمان باید وقت بیشتری برای آنها صرف کرد. یک شرکت خدمات گردشگری را به عنوان مثال در نظر بگیرید. طبعاً در طول تعطیلات نوروزی و یا تابستان، حجم سفرها بالاتر رفته و این شرکتها نیز ناچار هستند زمان بیشتری را برای پاسخگویی به مشتریان خود صرف کنند. بعد از اتمام این مدت زمان، ساعات و فشار کاری آنها مجدداً طبیعی خواهد شد. خیلی از مشاغل دیگر به همین شکل هستند. فروشگاههای لباس هم در مناسبتهای خاصی مخاطب بسیار بیشتری پیدا میکنند.
در موقعیتهای اینچنینی، شاید بهتر باشد موقعیت شغلی خود را بهتر درک کرده و این مدت زمان را طی کنید.
-
کاری را انجام دهید که عاشقش هستید
اگر کاری غیرضروری را برای ساعتها و بدون خستگی انجام میدهید، احتمالاً این همان کاری است که عاشقش هستید و از انجام آن لذت میبرید. گاهی اوقات شاید حتی لازم باشد تا خودتان مجبور کنید تا کار را زودتر به اتمام برسانید.
اگر عاشق کارتان هستید، خیلی سخت نگیرید و احساس گناه و عذاب وجدان نداشته باشید. سعی کنید برنامهریزی کرده و از زمان به شکل مفیدتری استفاده کنید. با این حال، حد و مرزهای خاصی قائل شده و به آنها پایبند باشید. در انتهای روز به این موضوع توجه کنید که احساس خستگی دارید و یا اینکه فکر میکنید دستآورد خاصی داشتهاید؟ توصیه ما این است که از بروز احساس خستگی و ناامیدی اجتناب کنید. چرا که بعد از مدتی از انجام همین کار هم لذت نخواهید برد و آن را به شکل موثری انجام نمیدهید.
ولی اگر این کار را با لذت انجام میدهید (شاید کار منزل باشد و یا کار اداری)، میتوان گفت که به نوعی تعادل بین کار و زندگی شخصی رسیدهاید. در هر حال، همین احساس تعادل و رضایت است که اهمیت دارد.
-
کارها را به دلایل اشتباهی انجام میدهید
خیلی از اوقات ما کار درستی را بنا به دلایل اشتباهی انجام میدهیم. خیلی از اوقات تلاش میکنیم تا چیزی بیش از نیازمان به دست بیاوریم. گاهی اوقات هم به خاطر تشویق و جلب توجه دیگران کار کرده و تصمیمگیری میکنیم. شاید هم از ناامید کردن و نه گفتن به دیگران میترسیم، به همین خاطر، با انجام کارهایی موافقت میکنیم که واقعاً دلمان نمیخواهد انجام دهیم. در مجموع، انجام دادن کارها به خاطر تحت تاثیر قرار دادن سایر افراد یکی از متداولترین حالتهایی است که کاری غیرضروری را انجام میدهیم.
این انگیزهها و کارها میتواند زمان ما را صرف انجام کارهای بیهوده و غیرضروری کند. بنابراین، قبل از اینکه خودتان را ملزم به انجام کار کنید، از خودتان بپرسید که چرا دارید این کار را انجام میدهید؟ آیا این کار واقعاً برای شما اهمیت دارد و یکی از اولویتهای اصلی زندگی شما است؟ یا اینکه میخواهید برای تحتتاثیر قرار دادن اطرافیان، اثبات کردن خود و خوشنود کردن دیگران این کار را انجام دهید؟ ایجاد تعادل بین کار و زندگی شخصی به معنای انجام کار درست، در زمان درست است. زمانی که از خودتان بپرسید چه انجام چه کاری الان صحیح است، میتوانید تصمیمات بهتری و موثرتری بگیرید که منجر به ایجاد تعادل بهتری در زندگی شما میشوند.
۵ راهکار واقعگرایانه برای ایجاد تعادل بین زندگی کاری و شخصی
اگر جزو افرادی هستید که زندگی شغلی بسیار شلوغ و وقتگیری دارید، آخرین کاری که دلتان میخواهد انجام دهید احتمالاً این است که کار جدیدی را به وظایف خود اضافه کنید. بنابراین، ۵ راهکاری که ارائه میکنیم بسیار ساده هستند و انجام آنها هیچ دشواری ندارد و زمانی هم از شما نمیگیرد. برای ایجاد تعادل بهتری بین زندگی شخصی و کاری خودتان، از این ۵ روش میتوانید استفاده کنید.
فصل و زمان کاری را درک کنید
همانطور که گفته شده بود، ماهیت تقاضا در برخی مشاغل به صورت فصلی است. بنابراین باید این اصل را درک کرده و با آن کنار بیایید. فصلی که در آن به سر میبریم را درک کنید. زندگی مراحل مختلفی دارد و هرکدام هم با چالشها و یا لذتهای خاصی همراه هستند. ولی زمانی که تلاش کنید همه کارها را به صورت همزمان، و بدون توجه به فصل و زمان انجام دهید، ممکن است در انتها چیزی جز خستگی و فرسودگی نصیب شما نشود.
البته منظور از زمان، لزوماً تغییرات فصلی نیست. دورههای مختلف زندگی مستلزم کارها و تصمیمات مختلفی هستند. به عنوان مثال، زمانی که فرزندی ندارید، خیلی راحتتر میتوانید از شهری به شهر دیگر رفته و زمان بیشتری را برای کار خودتان صرف کنید. شاید برای انجام یک سخنرانی چند روز و یا ساعت بیشتر را دور از خانه سپری کنید. ولی زمانی که ازدواج کرده و صاحب فرزند میشوید، اولویتهای شما نیز در زندگی تغییر کرده و بنابراین نمیتوانید زمان زیادی را در بیرون از خانه به شغل خود اختصاص دهید.
زمانی که خودتان را با شرایط و موقعیتهای زمانی وفق میدهید، به خودتان اجازه میدهید تا در آن زمان روی موضوعی تمرکز کنید که فکر میکنید اهمیت بیشتری دارد. به عبارت دیگر، خودتان را از این فشار خارج میکنید که باید همهی کارها را، آن هم به بهترین نحو ممکن انجام دهید.
با خودتان صادق و روراست باشید
گاهی اوقات دل و جرأت میخواهد که حقیقت را بازگو کنید. ولی برای ایجاد تعادل، شما ابتدا باید تصمیم بگیرید که با خودتان صادق باشید و محدودیتهای خودتان را بشناسید. سپس، باید با همسر، مدیر، همکاران و دوستان خودتان نیز صادق و روراست باشید. یعنی زمانی که فکر میکنید ظرفیت شما تکمیل است و واقعاً دیگر نمیتوانید مسئولیت بیشتری قبول کنید، به آنها بگویید و راهکارهایی عملی برای جایگزینی پیدا میکنید.
چیزهای مهم را اولویتبندی کنید
اولویتبندی کار سختی است. ولی برای شروع، خوب است از خودتان بپرسید که چه چیزی بیشترین اهمیت را دارد؟ لیستی از افراد، فعالیتها، کارها و وظایفی تهیه کنید که بیشترین اهمیت را برای شما دارند. سپس آنها را اولویتبندی کرده و بچینید. با این کار، موارد مهمتر در بالای لیست قرار گرفته و موارد کماهمیتتر در پایین قرار میگیرند.
یادتان باشد در این روش هیچ ترتیب «صحیح» وجود ندارد، چرا که مختص به شما است. ولی خودتان باید تصمیمگیری کنید که کدام موارد بیشترین اهمیت را دارند. یک جملهی معروف است که میگوید «اگر فکر میکنید همه چیز مهم هستند. پس هیچکدام آنها اهمیتی ندارند». اگر قصد اولویتبندی دارید، باید به خوبی درک کنید که چه چیزهایی واقعاً مهم هستند. داشتن اولویتهای واضح و مشخص به شما کمک میکند که استرس خود را کاهش داده و خیلی راحتتر تصمیمگیری کنید.
۱۰۰٪ تمرکزتان را معطوف به زمان حال کنید
ایجاد تعادل بین زندگی کاری و شخصی به این معنا نیست که زمان خود را به صورت مساوی بین این دو مورد تقسیم کنید. ایجاد این تعادل یعنی اینکه ۱۰۰ درصد در هر کدام از این موارد حاضر باشید. البته انجام این کار واقعاً دشوار است. چرا که ذهن شما در لحظه ممکن است به چیزهای خیلی مختلفی فکر کند: خرید وسایل خانه، آخرین صحبت با دوستتان، پروژههای شخصی ناتمام، ضربالاجل ارائه شده توسط شرکت و… همگی ممکن است بخشی از تمرکز و حواس شما را مشغول خود کنند. ولی اگر تصمیم بگیرید که ۱۰۰ درصد در زمان حال حضور داشته باشید، این کار نه تنها به شما کمک میکند تعادل بهتری بین کار و زندگی شخصی ایجاد کنید، بلکه میتوانید به صورت کلی خوشحال و شادتر نیز باشید.
بنابراین، توصیه ما این است که تلاش کنید ذهنتان را هم همانجایی نگاه دارید که جسمتان است. اگر مشغول بازی با فرزندان خود هستید، تمام حواس خود را به همین موضوع معطوف کنید. اگر در شرکت و محلکار هستید، با تمام تمرکز به کارتان و تعامل با همکاران بپردازید. اجازه ندهید فکر و ذهن شما سمت کارهایی برود که احساس میکنید آنها را هم باید انجام دهید.
نه گفتن را یاد بگیرید
وارن بافت میگوید «فرق بین افراد موفق و افراد خیلی موفق این است که افراد خیلی موفق تقریباً با همه چیز مخالفت میکنند». واقعیت این است که زمان شما محدود است و بنابراین باید با خیلی چیزها مخالفت کرده و به آنها نه بگویید. سوال اینجاست که، آیا به موضوعات مهم و صحیحی نه میگویید؟ یادتان باشد، مخالفت کردن با برخی پیشنهادها نه تنها به صلاح شما بوده و بهتر است، بلکه حتی شما مسئولیت و وظیفه دارید که با آنها مخالفت کنید. اگر خودتان قدر زمان و فرصتهای خود را ندانید، هیچکس این کار را برای شما انجام نخواهد داد.
منبع: ramseysolutions