نقد فیلم «وانکا»؛ شیرین، رویایی و سرگرمکننده
اقتباس سال ۲۰۲۳ از رمان کلاسیک «چارلی و کارخانه شکلاتسازی» (Charlie and the Chocolate Factory) نوشتهی رولد دال یک تجربه سینمایی شیرین و کاملاً سرگرمکننده است. این فیلم که در واقع پیشدرآمد قصه رولد دال به حساب میآید، اورجینال است. یعنی از نو قصهای برای شخصیت ویلی وانکا پیش از آشناییاش با اومپا لومپاها و افتتاح کارخانه جادویی شکلاتسازی نوشته شده است، با بازی تیموتی شالامی جوان و زیبا که نهایت تلاشش را برای خلق یکی ویلای وانکای جوان عجیبوغریب پر از آرزو کرده و تا حد زیادی موفق شده است. اما فقط گلدن گلوب بازی او را شایسته نامزدی جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد فیلم کمدی یا موزیکال دانست. اسکار با اینکه پیش از این شالامی را لایق نامزدی دانسته است، هنوز بردن جایزه را برای او زود میداند. نقد فیلم «وانکا» را در این مطلب بخوانید.
هشدار: در نقد فیلم «وانکا» خطر لو رفتن داستان وجود دارد
«وانکا» مثل تمام نسخههای پیشین سینمایی رمان رولد دال، موزیکال است؛ و این نکته مثبت آن است. فیلم همانطور که انتظار میرود، پر است از رنگ، شکلاتهای منحصربهفرد و جویی از شکلات و البته قطعات موسیقی و رقصهای جمعی که به بیش از اندازه سرگرمکننده بودن آن کمک کرده است. ترانهها یا بازخوانی قطعات اولین اقتباس سینمایی از رمان دال، فیلم محصول ۱۹۷۱ «ویلی وانکا و کارخانه شکلاتسازی» (Willy Wonka & the Chocolate Factory) است که در آن جین ویلدر نقش ویلی وانکا را بازی کرده بود؛ یا ساخته نیل هنون، خواننده گروه پاپ ایرلندی The Divine Comedy. گروه بازیگران که (بعضیهاشان) از صحنه تئاتر فاخر بریتانیا میآیند و به نظر میآید در طول ساخت فیلم بهشان خیلی خوش گذشته است، به جای خودشان خواندهاند. تیموتی شالامی که پیش از این در فیلم تحسینشده «مرا به نامت صدا بزن» (Call Me By Your Name) – این فیلم نامزدی اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را برایش به ارمغان آورد- تجربه نواختن گیتار را از سر گذراند، در «وانکا» برای اولین بار خوانندگی و رقص حرفهای را تجربه کرد. اما به طرز عجیبی در ابتدا به نظر میآید که خودش جای خودش نخوانده است. این یا اشکال صداگذاری است یا بازی شالامی یا هر دو. خوبی شالامی این است که هرچه فیلم جلوتر میرود بهتر میشود، هم لب زدنش و هم رقصیدنش.
بعد از جانی دپ و با توجه به گزینههای موجود میان بازیگران هنوز جوان هالیوود، تیموتی شالامی برای جوانیهای ویلی وانکا بهترین انتخاب بوده است. ویژگیهای ظاهری شالامی و چهره سمپاتیبرانگیزش، او را به گزینه خوبی برای بازی در نقش جوانیهای ویلی وانکا تبدیل میکند، بهخصوص با توجه به فضایی که پل کینگ در فیلمهایش میسازد و انتظاراتی که از شالامی داشته است. ویلی وانکای شالامی تا حد زیادی شبیه چارلی معصوم قصه دال و تمام کودکان معصوم است؛ و این نشان از هوشمندی سازندگان «وانکا» دارد که او را برای جوانیهای وانکا انتخاب کردهاند. او کل فیلم را با لبخند و صبوری بازی کرده است، حتی وقتی در برابر شرورترین شخصیتها و بدترین موقعیتها قرار میگیرد، باز هم مهربان است. این خوانش شالامی و کینگ از ویکی وانکا وجه انسانگریز شخصیتی را که دال نوشته، از بین برده است. البته دال بزرگسالیِ ویلی وانکا را نوشته است و چه کسی میداند در سالهای میان جوانی و بزرگسالی، زمانی که دیگر وقت انتخاب وارث رسیده، چه اتفاقاتی برای او افتاده است.
در همین قصه پیشدرآمد ما شاهد شخصیتهای شروری هستیم که به خاطر حسادت و رقابت با او و شکلاتهای جادوییِ انگار از بهشتآمدهاش به هر دری میزنند تا او را سربهنیست کنند. مثلاً در دریای شکلات غرقش کنند. چه چیز بیرحمانهتر از این برای کسی که عاشق شکلات است؟ در قصه دال هم کارخانه چارلی به خاطر حملاتی که به او میشود و تلاشهایی که برای سرقت دستورالعمل شکلات و شیرینیهای او در طول سالیان شده، کاملاً تعطیل شده است. بنابراین، سخت بتوان از چنین شخصیتی انتظار داشت به آدمها اعتماد یا دوستشان داشته باشد. حالا ویلی وانکای جوان قصه پیشدرآمد مثل هر جوان پر از رؤیای دیگری به انسان اعتماد دارد.
خوانش کینگ از ویلی وانکا با تمام خوانشهای پیشین و شخصیتی که رولد دال نوشته، فرق دارد اما نتیجه، خلق شخصیتی شیرین شده است؛ کاری که کینگ ظاهراً در آن تخصص دارد. او برای اینکه خیلی از فضای دال دور نماند، شوخی با چاقی را به فیلمش اضافه کرده است؛ با خلق شخصیت پلیس فاسد معتاد به شکلات که زد و بندهایش با صاحبان کارتل شکلات و تمام شکلاتهایی که در ازای کارهای غیرقانونیاش برای آنها دریافت میکند، روزبهروز چاقتر میشود. شوخی با چاقی البته امروز دیگر زیاد مورد پسند عموم نیست اما در این موقعیت نشان از حرص و ضعف اخلاقی شخصیت دارد که در این فضا ملموس است. او همچون دال چاقها را مسخره نمیکند، قصدش نکوهش طمع است.
ویلی وانکای شالامی آنقدر دلگنده و پر از مهر است که به جز برآورده کردن آرزوی خودش و مادرش، به فکر دیگر معصومان قصه هم هست. و همچون هر جوان دیگری، آن هم جوانی با استعداد و ویژگیهای جادویی او، بعد از گذر از مصائب بیشمار زندگی، جای تعجب ندارد که در بزرگسالی تبدیل به موجودی انسانگریز شود. به هر حال، نبوغ حسادتبرانگیز است. این باعث میشود بفهمیم که چرا در بزرگسالی و در مسابقه معروف قصه، چارلی را به عنوان جانشین خودش انتخاب میکند. چارلی او را یاد جوانیهای خودش میاندازد و او ما را یاد کودکی خودمان. ویلی وانکای شالامی نسخه دیگری از شخصیت پدینگتون پل کینگ است که مهربان و شیرین بودنش باعث میشود خیلی سریع گروهی را با خودش همراه کند تا برای مقابله با شرورها کنارش باشند.
اینکه میدانی ویلی وانکای شالامی بزرگ میشود و بعد به جانی دپ یا جین ویلدر تبدیل میشود هم جالب است. گرچه بازی او با نمایش جانی دپ و جین ویلدر از ویلی وانکا، که اولی پیچیده و عجیب و غریب و دومی بیرحم است، تفاوت دارد. البته از اساس باید نسخههای پیشین سینمایی اقتباسی از رمان دال را از «وانکا» پل کینگ جدا دانست. خود سازندگان «وانکا» هم از همان ابتدا اعلام کرده بودند که فیلم آنها را باید مستقل از قصه اصلی در نظر گرفت. در کتاب، قصه پسزمینه ویلی وانکا با قصه پیشدرآمد «وانکا» تفاوت دارد. آنجا سختگیری پدر دندانپزشک ویلی که نمیگذاشت او شیرینی و شکلات بخورد، باعث شده بود او از خانواده بگریزد و به دنبال رؤیاهایش برود. در «وانکا» مادر ویلی آشپز و شکلاتپز است و عشق او به مادرش است که باعث میشود او بخواهد به شکلاتساز تبدیل شود، تا طبق قولی که مادرش پیش از مرگ زودرسش به او داده است، در روز موفقیتش بتواند یکبار دیگر او را ببیند. ویلی آنقدر همچون یک کودک، صاف و صادق و رؤیایی هست که باور کند در روز موفقیتش، مادرش را واقعاً کنار خودش میبیند.
در قصه اورجینالی که پل کینگ به همراه سایمون فرنبای نوشته است -این دو پیش از این در نگارش فیلمنامه «پدینگتون ۲» با هم همکاری کردند- ویکی وانکای جوان، مخترع، شعبدهباز و شکلاتساز بعد از گشتن دور جهان با یک کلاه پر از آرزو به اروپا میآید. در واقع، او به دنبال مکانی است که مادر شکلاتپزش پیش از آنکه از دنیا برود، در کودکی برایش تعریف کرده بود؛ گالری گورمه (گورمه یعنی لذیذ)، مکانی شیک و رؤیایی که در آن بهترین و لذیذترین شکلاتهای دنیا عرضه میشود. ویلی پرامید و مثبتاندیش با قلبی پاک اما بدون سواد خواندن و نوشتن در همان بدو ورود به شهر به گالری گورمه میرود تا بالاخره بتواند شکلاتهای جادوییاش را، با دستورهای بهجامانده از مادرش و کشفیاتی که خودش در سفرهایش داشته است، بفروشد. بدیهی است که رؤیای او به همین آسانی به حقیقت تبدیل نمیشود. مانعی بزرگ بر سر راهش قرار دارد که صاحبان صنعت شکلاتسازی فاسد شهرند که با همکاری کلیسای فاسد و کشیشهای معتاد به شکلاتش، کل صنعت را به انحصار خود درآورده است و هر کسی را که بخواهد وارد این صنعت شود، از میان برمیدارد.
از سویی دیگر، به خاطر هزینههای زیاد شهر، تمام پول ویلی در همان بدو ورود تمام میشود. بنابراین، جایی برای خواب ندارد. ویلی بیپول به پیشنهاد مردی که او را در خیابان میبیند، به یک مسافرخانه میرود. در مسافرخانه به این شرط که تا فردای اقامتش کرایه شب اول را پرداخت کند، قراردادی بلندبالا را بی آنکه بخواند (سواد خواندن ندارد) و بیتوجه به هشدار دخترک رنگینپوستی که آنجا کار میکند، امضا میکند. صاحب مسافرخانه (با بازی باز هم درخشان الیویا کلمن که گویا از پس هر نقشی برمیآید) آشکارا شرور است و این دامی است که به همراه مریدش برای مسافران بیپناه و بیپول مسافرخانهاش پهن میکند. مسافران با وعده پرداخت پول، هر زمان که داشتند، قرارداد را امضا میکنند و بعد توماری هزینه اضافه بابت نفس کشیدن هوای اتاق تا استفاده از ملحفه با فاکتوری سنگین بهشان داده میشود که اگر نتوانند بپردازند، باید مجانی تا سالها برای صاحب شرور مسافرخانه، خانم اسکروبیت، کار کنند تا بدهیشان را بپردازند؛ زوجی شبیه زوج خبیث «بینوایان». فیلم در بخشهای زیادی یادآور «بینوایان» است؛ البته یک «بینوایان» شاد و رنگارنگ.
ویلی با این شرایط با بدهی هنگفتی به رختشورخانه فرستاده میشود تا کنار چند نفر دیگر با سرنوشتی مشابه در محیطی باز هم شبیه به کارخانه «بینوایان» با ترانهای مشابه کار کند تا بدهیاش را به خانم اسکروبیت بپردازد. به نظر میآید هیچ راه فراری از این زندان وجود ندارد. اما ویلی امیدوار به کمک دوست تازهیافتهاش، یتیمی به نام نودل، همان که به او هشدار داده بود قرارداد را پیش از امضا کردن بخواند، به دنبال راهی برای خروج از آنجا و در عین حال، راهی برای فروش شکلاتهایش برای پرداخت بدهی خانم اسکروبیت و راه انداختن فروشگاه شکلاتش است. او کمکم با داستان مسافرخانه خانم اسکروبیت و ماجرای فساد اخلاقی صاحبان صنعت شکلات که هم پلیس را با شکلاتهایشان میخرند و هم کلیسا را، آشنا میشود. از سوی دیگر، دشمنانش در حال تلاش برای خنثی کردن تمام اقدامات او برای خروج از مسافرخانه خانم اسکروبیت و ورود به صنعت شکلاتسازی هستند، و هر ترفندی را که ویلی به کمک دوستانش به کار میبرد، نقش بر آب میکنند.
اما ویلی که پیش از ورود به این شهر انگیزه دیدار دوباره مادرش را در روزی که بالاخره شکلاتهایش را به جهان عرضه کند، داشته حالا با آشنایی با نودل و دیگر زندانیان مسافرخانه خانم اسکروبیت، انگیزه نجات آنها را هم دارد. همه اینها او را برای گذر از نیروی شرّ قویتر میکند. در ادامه قصه ما با شخصیت اومپا لومپا آشنا میشویم؛ همان کوتولههای صورتنارنجی و موسبزی که در اولین اقتباس سینمایی از رمان دال دیدهایم. (در کتاب در ابتدا این شخصیتها بردگان سیاهپوست بودند اما در چاپهای بعدی کتاب از دال خواسته شد، این شخصیتها را عوض کند؛ بنابراین، در نسخههایی که از اوایل دهه ۱۹۷۰ از کتاب منتشر شد، اومپا لومپاها به کوتولههایی با موهای قهوهای طلایی و پوست سفید گلگون تبدیل شدند.)
اومپا لومپای فیلم «وانکا» که هیو گرانت نقشش را بازی میکند، تا حد زیادی شبیه به همان تصویری است که در «ویکی وانکا و کارخانه شکلاتسازی» دیدهایم. (تصویر تیم برتون از اومپا لومپاها کاملاً متفاوت است؛ آنجا دیپ روی در قالب تمام کوتولهها ظاهر شده و نه پوست صورتش نارنجی است و نه موهایش سبز) با این تفاوت که اینجا بر خلاف فیلمهای قبلی از کوتوله واقعی استفاده نشده است؛ هیو گرانت را با جلوههای کامپیوتری به کوتوله تبدیل کردهاند. جدای آشکار بودن جلوههای کامپیوتر، خود گرانت در نقشش فوقالعاده است. ما او را به عنوان کوتولهای که ویلی وانکا سالها پیش در جریان سفرهایش از جزیره اومپا لومپاها دانه شکلات دزدیده است، میپذیریم. لهجه بریتانیایی گرانت بر خلاف صداپیشه بز انیمیشن «آرزو» به طناز بودن شخصیت کمک کرده است.
رابطه میان اومپا لومپای این قصه و وانکا و دلیل آشناییشان را بهتر است خودتان در فیلم تماشا کنید. اینجا قصد نداریم تمام قصه را تعریف کنیم. تا همینجا کافی است. تقریباً تمام فیلم به تلاشهای ویلی با کمک نودل و دیگر زندانیان رختشورخانه (که در انتخاب رنگ پوست و جنسیتشان عدالت رعایت شده است) برای فرار از زندان خانم اسکروبیت و راه انداختن یک فروشگاه شکلات تا دیگر مافیای شکلات نتوانند به خاطر مجوز فروش نداشتن او را به دام پلیس بیندازند، میگذرد و طبعاً تمام موانعی که بر سر راهشان وجود دارد.
نقد فیلم «وانکا» را با این نکته به پایان میبریم که بیش از هر چیز یک موزیکال است، با طراحی شلوغ و بلندپروزانه. فیلم در بعضی لحظات از منطق روایی خارج میشود؛ مثلاً زمانی که ویلی و یارانش موفق میشوند در حالی که زندانی مسافرخانه خانم اسکروبیت هستند، هم موفق میشوند شیرینی و شکلات بپزند، هم فروشگاه راه بیندازند. البته فیلم فانتزی است و چند حربه هم برای منطقی جلوه دادن این روند به کار برده شده است. مثل اختراع دستگاهی که به جای انسان کار شستوشو و اتو کشیدن ملافههای مسافرخانه را انجام دهد. یا استفاده از نقطهضعف خانم اسکروبیت در علاقه به اشرافزادگان و به دروغ جا زدن مریدش به جای اشرافزاده که سرش را با او گرم کنند و به کارهایشان برسند. با تمام این تمهیدات و با توجه به فانتزی بودن فیلم میتوان از این نکات گذشت، و به موزیکال حالخوبکنِ هرچند اغراقآمیز پل کینگ و شالامی شیرین دل داد و از آن لذت برد. و در عین حال، به یاد داشت که نباید از رؤیاها بهسادگی دست کشید. اگر این اثر سینمایی را تماشا نکردهاید، هر آنچه باید پیش از تماشای فیلم «وانکا» بدانید را هم مطالعه کنید.
شناسنامه فیلم «وانکا» (Wonka)
کارگردان: پل کینگ
بازیگران: تیموتی شالامی، کالاه لین، کیگان-مایکل کی، پترسون جوزف، مت لوکاس، متیو بینتون، سالی هاوکینز، روآن اتکینسون، الیویا کلمن، هیو گرانت
محصول: ۲۰۲۳، آمریکا، انگلستان، کانادا
امتیاز سایت IMDb به فیلم: 7.۲ از ۱۰
امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 82%
امتیاز نویسنده: چهار از پنج
خلاصه داستان: ویلی وانکا شعبدهباز، مخترع و شکلاتساز بعد از گشتن جهان به اروپا میآید تا شکلاتهای بینظیرش را به جهان معرفی کند و آرزوی دیدار دوباره مادرش را محقق کند. غافل از اینکه صاحبان صنعت شکلات و چند شخصیت شرور دیگر نقشههای دیگری برای او در سر دارند.
منبع: دیجیکالا مگ