۱۵ فیلم برتر وینونا رایدر؛ ستارهی دوستداشتنی سینما
در این مقاله تعدادی از بهترین فیلمها و نقشآفرینیهای وینونا رایدر را کنار هم آوردهایم تا یادمان نرود این ستارهی بینظیر و دوستداشتنی سینما در چه آثار دلپذیری بازی کرده است.
وینونا رایدر ستارهی بی چون و چرای دههی ۹۰ میلادی بود. این دختر پر انرژی که انگار پشت چشمهای گرد و درخشانش دنیایی خیالی پنهان کرده بود، با فیلمهایی مثل «بیتلجوس» (Beetlejuice) و «ادوارد دستقیچی» (Edward Scissorhands) خیلی زود تبدیل به یکی از مشهورترین و محبوبترین ستارههای سینما شد و خیلیها را شیفتهی خودش کرد. چند سالی کمفروغ شد و هواداران بیشمارش را دلتنگ نگه داشت، ولی دوباره سر زبانها آمد و حالا با سریال «چیزهای عجیب» (Stranger Things) دوباره به اوج برگشته.
وینونا رایدر جوایز زیادی کسب کرده و نامزدیهای زیادی هم به دست آورده. دو بار نامزد اسکار شده و یک گلدن گلوب هم برده و به این طریق جایگاهش را بهعنوان یکی از بهترین و موفقترین ستارههای سینما تثبیت کرده است.
رایدر در مینهسوتا به دنیا آمد و اولین فیلمش را سال ۱۹۸۶ بازی کرد. او در کنار آرزو و رویایش برای بازیگر شدن، در فعالیتهای انساندوستانه هم دخیل بود و از ۲۰ سالگی در سازمانی خیریه کار میکرد که هدفش فرستادن سرخپوستان بیبضاعت به دانشگاه بود. او در هر دو شاخه موفق بود و وقتی در سینما استعدادش را کشف کردند، توانست با تعدادی از بزرگترین نامهای این صنعت همکاری کند.
رایدر در مصاحبهای گفته: «من یاد گرفتهام که نقص داشتن ایرادی ندارد. میدانم زندگی گاهی اوقات شلوغ و به هم ریخته میشود، بعضی روزها اوج میگیریم و خیلی روزها سقوط میکنیم. ولی از همه مهمتر این است که، هیچ راهحل نهایی مرموز و رازآلودی برای این معماهای عجیب و غریب زندگی وجود ندارد که دنبالش برویم. وقتی سرانجام بپذیریم که ایرادی ندارد پاسخ تمام سؤالات را نداشته باشیم و معمای زندگی قرار است حلنشده باقی بماند، بپذیریم نقص داشتن ایرادی ندارد و لازم نیست کامل و بیعیب باشیم، متوجه میشوید که احساس سردرگمی یکی از طبیعیترین بخشهای انسان بودند است.»
او در ادامه گفت: «تماشای خودم در فیلمها برایم کار راحتی است، احتمالا چون خیلی وقت است مشغول به این کار هستم، از زمان بچگی تا الان. برای همین یک جورهایی بزرگ شدن خودم را در فیلمها دیدهام و دوران بلوغم عملا جلو دوربین شکل گرفت. عمیقا عاشق سینما و فیلم هستم. حتی بعضی از فیلمهایی که بازی کردهام را به قدری دوست دارم که برایم مهم نیست خودم در آنها بازی کردهام. فیلمهایی مثل عصر معصومیت (۱۹۹۳)، بوته آزمایش (۱۹۹۶) و هذرها (۱۹۸۹).»
۱۵. در جستوجوی ریچارد (Looking for Richard)
- محصول: ۱۹۹۶
- کارگردان: آل پاچینو
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۳ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۱%
فیلم مستند/داستانی آل پاچینو یک تجربهی غیرمتعارف بود که در آن ایدههای شکسپیر را با شکلوشمایل مدرن به نمایش میگذاشتند. آل پاچینو همزمان که نمایشنامهی ریچارد سوم را به تصویر میکشید، به اهمیت و جایگاه این غول ادبیات هم میپرداخت.
رایدر در مقابل خود آل پاچینو نقش لیدی ان را بازی میکرد و چهرههای دیگری هم مثل الک بالدوین و کوین اسپیسی هم در فیلم حضور داشتند. در جستوجوی ریچارد مورد تحسین منتقدان زیادی قرار گرفت و در تعدادی از مطرحترین جشنوارههای سینمایی سراسر جهان به نمایش در آمد و خیلیها رویکرد پاچینو نسبت به شکسپیر را ستودند.
۱۴. دراکولای برام استوکر (Bram Stoker’s Dracula)
- محصول: ۱۹۹۲
- کارگردان: فرانسیس فورد کاپولا
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۴ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۵%
این اقتباس سینمایی از رمان مشهور دراکولا، بیشتر از اینکه متعلق به خالق اثر یعنی برام استوکر باشد، فیلم کاپولا به حساب میآید. فیلم دراکولا با تکنیکهای سینمایی درجهیک و جلوههای ویژهی درخاشن ساخته شد و با گذر سالیان دراز، هنوز هم جادویش را از دست نداده و تأثیرگذار است.
در این فیلم پربازیگر چهرههایی مثل کیانو ریوز، گری اولدمن و آنتونی هاپکینز در کنار وینونا رایدر بازی میکردند. اگرچه اکثرا از کیانو ریوز به خاطر نقشآفرینی کممایهاش انتقاد کردند. رایدر در نقش مینا هارکر درخشان ظاهر شده، زنی که دراکولا فکر میکند تجسم دوبارهی همسر مُردهاش است.
۱۳. پریهای دریایی (Mermaids)
- محصول: ۱۹۹۰
- کارگردان: ریچارد دی بنجامین
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶٫۷ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۴%
این کمدی درام ریچارد بنجامین که سال ۱۹۹۰ اکران شد، اقتباسی است از رمانی به قلم پتی دن و داستان مادری مجرد و عجیب و غیرمتعارف را روایت میکند که دخترهایش را به شهری کوچک در ماساچوست میبرد. داستان پریهای دریایی در دههی ۶۰ میلادی میگذرد و زندگی غیرعادی و پرماجرای این مادر و دخترهایش را روایت میکند.
تیم بازیگران این فیلم در زمان خودش فوقالعاده بود. شِر، خوانندهی مشهور پاپ نقش مادر عجیب فیلم را بازی میکند و وینونا رایدر دختر پانزده سالهی اوست که تمام فکر و ذکرش شده آموزههای کاتولیک. نقشآفرینی رایدر به حدی خوب و درخشان بود که به خاطرش نامزد گلدن گلوب شد و جایزهی بهترین بازیگر مکمل را در جوایز هیأت ملی بازبینی فیلم از آن خود کرد.
۱۲. گلولههای بزرگ آتش (Great Balls of Fire)
- محصول: ۱۹۸۹
- کارگردان: جیم مکبراید
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶٫۲ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: –
گلولههای بزرگ آتش یکی از آن فیلمهای قدرنادیدهی تماشایی است که در ابتدا قرار بوده جور دیگری باشد، ولی در گذر زمان تبدیل به اثری کاملا متفاوت و جاودانه شده. با اینکه فیلم در ظاهر قرار بوده یک اثر زندگینامهای دربارهی جری لی لوییس (با بازی دنیس کوید) باشد، ولی معمولا آن را بهعنوان یک فیلم سوررئال میشناسند که سرخوشانه روایت میشود و خودش را جدی نمیگیرد.
خیلی از منتقدها به خاطر همین قضیه فیلم را کوبیدند و گفتند فیلمساز عمدا فقط وجه مثبت و خوب زندگی لوییس را به تصویر کشیده و کاری به روزگار تاریک و تلخش نداشته و به خاطر همین اثر وفادار و قابل تأملی نیست. ولی الان بیشتر بهعنوان فیلمی شناخته میشود که در آن یکی از اولین نقشآفرینیهای وینونا رایدر را میتوانیم ببینیم. نقشی که حسابی با آن دیده شد. رایدر نقش میرا گیل براون را بازی میکند، دختری که در سیزده سالگی با لوییس ازدواج کرد و جنجال آفرید.
۱۱. واقعیت گزنده است (Reality Bites)
- محصول: ۱۹۹۴
- کارگردان: بن استیلر
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶٫۶ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۶۴%
این کمدی رمانتیک دلچسب ساختهی بن استیلر، تصویری واقعی و همدلیبرانگیز از نسل جوانهای عاصی دههی ۹۰ میلادی نشان میدهد، تصویری که هنوز هم تأثیرگذار و تماشایی است.
در کنار وینونا رایدر، ایتان هاوک و خود بن استیلر هم در فیلم بازی کردهاند. داستان دربارهی دختری جوان باانگیزه است که رؤیای فیلمسازی دارد و میخواهد با ضبط و ادیت تصاویر ویدیویی به جایی برسد. در همین حین با معضلات و مشکلات او و رفقایش آشنا میشویم و به دل امیدها و ناامیدیهای نسلی میرویم که هنوز جایگاهش را کشف نکرده. حالا و بعد از چندین سال، اگر دوباره به فیلم نگاه کنیم متوجه میشویم بیشتر از اینکه یک کمدی رمانتیک ساده باشد، شبیه مستندی است که تصویری ملموس و باورپذیر از نسل جوان آن زمان نشان داده.
۱۰. بوتهی آزمایش (The Crucible)
- محصول: ۱۹۹۶
- کارگردان: نیکلاس هیتنر
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶٫۸ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۶۸%
این فیلم بر پایهی نمایشنامهای درخشان به همین نام و نوشتهی آرتور میلر ساخته شده و داستانش استعارهای است از محاکمههای جنجالی شهر سیلم ( که در آن افرادی را به جرم ساحره بودن محکوم میکردند). بوته آزمایش، محاکمههای ضد کمونیستی دوران مککارتی را با همان محاکمههای عجیبوغریب شهر سیلم مقایسه میکند.
داستان سال ۱۶۹۲ میگذرد و وینونا رایدر نقش زنی به نام ابیگیل را بازی میکند که گفته شده ساحره است و خروسی را کشته و خونش را نوشیده، و آرزو کرده تا الیزابت (جوآن آلن) همسر جان پروکتور (دنیل دی لوییس) بمیرد.
آرتور میلر دربارهی این فیلم گفته: «از جهاتی، اینکه فیلم را استودیویی هالیوودی ساخته خودش یک ماجرای طعنهآمیز است. اتفاقی که اگر دههی ۵۰ بود، غیرممکن به نظر میرسید.»
۹. دختر، از همگسیخته (Girl, Interrupted)
- محصول: ۱۹۹۹
- کارگردان: جیمز منگولد
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۳ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۵۳%
این فیلم با اقتباس از کتابی نوشتهی سوزانا کیسن ساخته شده. کیسن دههی ۶۰ میلادی مدتی در بیمارستانی روانی بستری بوده و ماجراهایی را که در آنجا از سر گذرانده به شکل کتابی زندگینامهای در آورده.
در این فیلم وینونا رایدر نقش دختری مستأصل را بازی میکند که مسیر و هدفی در زندگیش ندارد و سردرگم و گیج روزهایش را میگذراند. بعد از یک خودکشی ناموفق، او را به بیمارستانی روانی میبرند تا درمان شود ولی ماجراهای غیرمنتظرهای برایش پیش میآید.
وینونا رایدر مثل همیشه بینظیر و تماشایی بازی کرده و با اینکه نقشآفرینیش زیر سایهی بازی آنجلینا جولی (که نقش جامعهستیزی عصیانگر را بازی کرده) قرار گرفته، ولی همیشه بهعنوان یکی از بهترین بازیهای عمرش محسوب میشود.
رایدر دربارهی این فیلم گفته: «وقتی بیستویک سالم بود کتاب را خواندم، و دیوانهوار عاشقش شدم. هیچ کتابی مثلش نخوانده بودم. به شکل بیرحمانهای صادقانه نوشته شده بود و در عین اینکه ماجرایی تلخ و تکاندهنده روایت میکرد، سرخوشانه و پرانرژی هم بود. شخصیتهایش درگیرکننده و ملموس بودند و قلب آدم را به درد میآوردند، ولی همزمان بامزه هم بودند. برای همین عاشق تمام شخصیتهایش شدم.»
۸. یک پویندهی تاریک (A Scanner Darkly)
- محصول: ۲۰۰۶
- کارگردان: ریچارد لینکلیتر
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۱ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۶۸%
ریچارد لینکلیتر این فیلم را با اقتباس از رمانی نوشتهی فیلیپ کی. دیک، نویسندهی مشهور رمانهای علمی-تخیلی ساخت و از تکنیک روتوسکوپی استفاده کرد تا شکلوشمایلی کاملا ویژه به فیلمش ببخشد و جهانی بسازد عجیب و تکرارنشدنی. تکنیکهای بصری این فیلم به بهترین شکل ممکن استفاده شدهاند و مرز بین خیال و واقعیت را محو و نادیدنی میکنند. با تماشای این فیلم نمیدانیم دقیقا چه حسی داریم. حرکات شبیه آدمهای واقعی است ولی رنگ و تصاویر به نقاشی میماند. انگار وسط خوابی دیوانهوار قرار گرفتهایم که عجیب و عجیبتر میشود.
وینونا رایدر در این فیلم نقش دانا را بازی میکند، زنی که به خاطر سوء مصرف مادهای مخدر به نام D دچار مشکلات روحی روانی شده و از ارتباط فیزیکی و جسمی بیزار است.
لینکلیتر در مصاحبهای سال ۲۰۰۶ گفت: «درست است که این یک فیلم علمی-تخیلی است، ولی عملا تنها یک مؤلفه در کل دنیایش است که به ژانر میخورد: آن لباس مبدلی که مدام در حال تغییر شکل است و راستش استعارهای است از هویتهای چندگانه.»
او در ادامه افزود: «داستان فیلم در دنیای بعد از یازده سپتامبر میگذرد، مقطعی که همه جا امنیتی شده بود و ترس از اتفاقهای مشابه را داشتیم. خیلی عجیب بود که چقدر سریع دولت از این ماجرا استفاده کرد تا کنترل و نظارتش را بیشتر کند.»
۷. ادوارد دستقیچی (Edward Scissorhands)
- محصول: ۱۹۹۰
- کارگردان: تیم برتون
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۹ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۰%
داستان موجود معصومی که به جای دست، قیچی دارد (جانی دپ) و یک دل نه صدل دل عاشق دختری زیبارو (وینونا رایدر) میشود، شبیه آن حکایتهای دلنشینی است که مادربزرگهایمان تعریف میکردند تا شبها خوابمان برود. تیم برتون با مهارتی فوقالعاده قصهای برایمان تعریف کرد که هرگز تکراری نمیشود و با هر سن و سالی به تماشایش بنشینید، لذت میبرید، تحت تأثیر قرار میگیرید و عاشق میشوید.
این اولین همکاری بین تیم برتون و جانی دپ بود و نقطهی شروع رفاقتی چندین ساله به حساب میآمد. تیم برتون با روایت این قصه سراغ مضامین عمیق و پیچیدهای مثل بیگانگی و درگیریهای ذهنی و روانی رفت و به عمد همه چیز را ساده برگزار کرد. وینونا رایدر هم که مثل همیشه با تمام حرکات و رفتارهایش دلبری میکرد و مخاطبان به ادوارد سادهدل حق میدادند که اینطور شیفتهی چنین موجود زیبایی شود.
کارولین تامپسون (فیلمنامهنویس فیلم) میگوید: «یک شب وقتی داشتیم نوشیدنی میخوردیم، تیم دربارهی نقاشیهایی گفت که زمان دبیرستان کشید. نقاشیهایی از شخصیتی که به جای دست، قیچی داشت. تا این را گفت فوری فهمیدم با این تصویر چه باید بکنم. پس رفتم و طی حدود سه هفته نسخهی اولیهی فیلمنامه را در هفتاد صفحه نوشتم و تحویلش دادم. فیلمی که در نهایت ساخته شد عملا همان بود.»
۶. قوی سیاه (Black Swan)
- محصول: ۲۰۱۰
- کارگردان: دارن آرونوفسکی
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۵%
این تریلر روانشناختی دارن آرونوفسکی دربارهی یکی از مهلکترین میلهای بشر است؛ اینکه با تمام وجود به دنبال چیزی انتزاعی و تعریفنشدنی و دستنیافتنی مثل کمال هنری بیفتیم و از همه چیز زندگیامان مایه بگذاریم. در قوی سیاه، وینونا رایدر نقش بث مکانتیر را بازی میکند. بالرینی که زمانی در اوج موفقیت و شهرت بوده و حالا دختری جوان به نام نینا سایرز (ناتالی پورتمن) جایش را گرفته و مجبورش کردهاند بازنشسته شود. در همان مدت زمان کوتاهی که حضور دارد، میتوانید فروپاشی روانی را در چهره و رفتارش ببینید. زنی را میبینیم که همهی زندگیش را فدا کرده و حالا مثل یک دستمال کهنه دورش میاندازند، و رایدر با هنرمندی مثالزدنی توانسته این حس ویرانگر را در کمترین زمان ممکن به بیننده منتقل کند.
فیلم نامزد پنج جایزهی اسکار شد و ناتالی پورتمن هم جایزهی اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن را به دست آورد. آرونوفسکی دربارهی قوی سیاه میگوید: «ساخت این فیلم به شکل مستقل و خارج از سازوکارهای استودیویی مزایا و معایبی داشت. یکی از مزایا این بود که بودجهی نامحدودی نداشتیم و مدام تلاش میکردیم با منابعی محدود، بهترین نتیجهی ممکن را بگیریم.»
۵. شب روی زمین (Night on Earth)
- محصول: ۱۹۹۱
- کارگردان: جیم جارموش
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۷ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۵%
در این فیلم کمدی نوآورانه اثر جیم جارموش، پنج داستان گوناگون را میبینیم که در شهرهایی متفاوت میگذرد. در هر کدام از این داستانها، شخصیتهایی درون یک تاکسی هستند و از جایی به جای دیگر میروند. وینونا رایدر نقش یک راننده تاکسی بیخیال و سرخوش را بازی میکند که بیوقفه سیگار میکشد و در خیابانهای لس آنجلس میراند. وقتی یکی از تهیهکنندههای هالیوودی (جینا رولندز) سوار تاکسیش میشود، جر و بحث جالبی بین این دو در میگیرد و وینونا رایدر دربارهی جاهطلبیهایش با او حرف میزند.
جیم جارموش در مصاحبهای دربارهی جینا رولندز گفت و اینکه چطور حضور او به رایدر هم کمک کرد: «وقتی اولین بار با او ملاقات کردم حسابی دستپاچه بودم چون یکی از محبوبترین بازیگران من روی این سیاره است. بسیار شخصیت گرم و بخشندهای دارد و در کنارش احساس راحتی میکنید. وینونا هم خیلی دستپاچه و مضطرب بود. ولی در عرض پنج دقیقه تمام این اضطرابهایش از بین رفت. جینا چنین تأثیری داشت و فوری گرما و صمیمیتی مثالزدنی به همه منتقل میکرد.»
۴. بیتلجوس (Beetlejuice)
- محصول: ۱۹۸۸
- کارگردان: تیم برتون
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۵ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۵%
در این فیلم شوخوشنگ و بسیار سرگرمکنندهی تیم برتون، مایکل کیتون نقش شبح فریبکار داستان یعنی همان بیتلجوس را بازی میکند و انصافا عالی و درخشان و حیرتانگیز ظاهر شده. فیلم هم بامزه و خندهدار است و هم لحظات نسبتا ترسناکی دارد، و در کنار وینونا رایدر و مایکل کیتون ستارههای جذاب دیگری هم در آن میبینیم. از الک بالدوین و جینا دیویس گرفته تا کاترین اوهارا. بیتلجوس دنیایی عجیب و حیرتانگیز را به ما نشان میدهد، دنیایی که خلقش تنها از ذهن خلاق و دوستداشتنی و دیوانهوار تیم برتون برمیآید.
برتون میگوید: «چیزهایی که بیشتر از همه توجه مرا جلب میکنند، همان چیزهایی هستند که معمولا فکر میکنید جواب نمیدهند و به نتیجه نمیرسند. در بیتلجوس، هر روز میدانستم چه چیزهایی جواب میدهد و چه چیزهایی به نتیجه نمیرسد. و این خیلی انگیزهبخش بود، بهویژه وقتی بدانید مشغول ساخت ایدهای تا این حد افراطی و غیرمتعارف هستید. خیلیها علیه داستان بیتلجوس موضع داشتند و درکش نمیکردند، ولی وقتی من خواندمش با خودم فکر کردم «وای! چقدر جالب است». روند طرح و داستانش خیلی اتفاقی است و از فرمول و روش داستانهایی که مثلا اسپیلبرگ میسازد پیروی نمیکند. همین چیزهای غیرمتعارف و دور از ذهن است که مرا به خودش جلب میکند. از اینکه هیچ قصهای به شکل کلاسیک و تعریفشدهاش نداشت، به هیجان میآمدم.»
۳. هذرها (Heathers)
- محصول: ۱۹۸۹
- کارگردان: مایکل لمن
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۲ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۳%
در این فیلم یکی از محبوبترین و دوستداشتنیترین نقشآفرینیهای وینونا رایدر را میبینیم. درامی دربارهی دوران دبیرستان که در آن رایدر نقش دختری به نام ورونیکا سایر را بازی میکند. ورونیکا عضوی از یک محفل و گروه خصوصی از دخترهایی شده که همگی اسمشان هذر است. او در این حین عاشق دانشآموزی سرکش به نام دین (با بازی کریستین اسلیتر) میشود ولی وقتی دین یکی از هذرها را به قتل میرساند، همه چیز به هم میریزد.
تهیهکنندهی فیلم دنیس ناوی میگوید: «وینونا رایدر بهشدت باهوش و جسور و غیرمتعارف است. باورمان نمیشد دختری ۱۵ ساله بتواند اینقدر مهارت و هنرمندی از خودش نشان دهد. خوششانس بودیم که وینونا عاشق فیلمنامه شد.»
۲. زنان کوچک (Little Women)
- محصول: ۱۹۹۴
- کارگردان: گیلیان آرمسترانگ
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۳ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۲%
در پنجمین اقتباس سینمایی از رمان کلاسیک لوییزا می الکات، وینونا رایدر نقش جو مارچ، دختر باهوش و زبر و زرنگ و جاهطلب خانوادهی مارچ را بازی میکند. جو رویای نویسنده شدن در سرش دارد و نمایشنامههایی مینویسد تا سه خواهرش در آنها نقشآفرینی کنند.
وینونا رایدر نقشی اساسی در ساخته شدن این فیلم داشت و حتی خودش شخصا کارگردان استرالیایی را قانع کرد تا به پروژه بپیوندد. در کنار رایدر بازیگرهای مطرح دیگری چون کریستین بیل، کیرستن دانست، کلیر دینز و سوزان ساراندون هم در فیلم بازی میکنند.
رایدر دربارهی زنان کوچک میگوید: «یکی از معدود فیلمهای من است که هر بار از تماشای خودم در آن لذت میبرم. واقعا دوستش دارم و تجربهای خاص و ویژهای برایم بود. از بچگی با نوشتههای لوییزا می الکات بزرگ شده بودم و برای همین حسابی برای بازی در زنان کوچک هیجان داشتم.»
۱. عصر معصومیت (The Age of Innocence)
- محصول: ۱۹۹۳
- کارگردان: مارتین اسکورسیزی
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۲ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۴%
اقتباسی از رمانی به همین نام نوشتهی ادیث وارتون که سال ۱۹۲۰ منتشر شد. داستان این درام تاریخی به کارگردانی مارتین اسکورسیزی طی سالهای دههی ۱۸۷۰ و در نیویورک میگذرد و ماجرای ازدواج نیولند آرچر (دنیل دی لوییس)، با می ولند (رایدر) را روایت میکند. آرچر درگیر رابطهی عاشقانه با زنی دیگر هم میشود و اوضاع زندگیش گره میخورد.
فیلم برندهی اسکار بهترین طراحی لباس شد و وینونا رایدر هم نامزد بهترین بازیگر نقش مکمل زن. اسکورسیزی دربارهی فیلم میگوید: «چیزی که همیشه دربارهی آن دوره به نظرم میرسید، خشونتی بود که زیر ظاهری از اخلاقیات و رسم و رسومات پنهان میشد. مردم منظور واقعیاشان را نمیگفتند و با جملات و کلمات بازی میکردند. ولی من در خردهفرهنگی صریح و بیپرده بزرگ شده بودم. وقتی در محلهی ایتالیاییها کسی کشته میشد، منظور و تعبیر دیگری وجود نداشت و همه میدانستیم قضیه چیست.»
او در ادامه میگوید: «معمولا به دست یکی از دوستان و آشنایانش کشته میشد. و به شکل بامزهای، قتل را شبیه مناسک و مراسمی خاص و مذهبی اجرا میکردند. ولی آن زمان و سالهای دههی ۱۸۷۰، جامعهی نیویورک کلا طور دیگری بود. همه چیز خیلی سرد و خشک به نظر میرسید. نمیدانم کدامش را ترجیح میدهم. وقتی بزرگ میشدم تنها با یک روش آشنا بودم، ولی طی ده سال گذشته و در زندگی شخصی خودم، به این نتیجه رسیدهام که خیلی خوب است بتوانیم کمترین کلمههای ممکن را به کار ببریم و همزمان منظورمان را برسانیم.»
منبع: faroutmagazine
تو دوره ای که هیچ کس نمیشناختش و هنوز هم خیلی معروف نیست ، عشق من بوده و است