آیا پیکسار باز هم انیمیشن اریجینال خواهد ساخت؟
از آنجا سینمای هالیوود هم در دوران پساکرونا با بحران مخاطب مواجه است، دنبالهسازی، بازراهاندازی، اسپینآف و … فیلمها و مجموعههای شناختهشده و محبوب دیگر تبدیل به یک قاعده شده است. گاهی حتی شاهد آن هستیم که بعضی فیلمها از گنجه هالیوود از میان قفسههای خاکخورده بیرون کشیده میشوند و دوباره بر پرده سینما زنده میشوند. و این تقریباً شامل حال همه استودیوهای فیلمسازی میشود که دلیل روشن و مشخصی هم دارد. طبعاً اینکه در چنین شرایطی روی یک مجموعه از پیش در گیشه نتیجهداده سرمایهگذاری کنی، به مراتب عاقلانهتر از سرمایهگذاری روی یک ایده اورجینال است. مخصوصاً با توجه به اینکه ایدههای از پیش شناختهشده و محبوب بیشتر در گیشه نتیجه مثبت دارند تا ایدههای اورجینال. یک مثال ساده و بارز این ادعا درباره کمپانی پیکسار صدق میکند.
«درون و بیرون ۲» کمپانی پیکسار در حال حاضر پرفروشترین فیلم انیمیشن تمام دوران و دهمین فیلم پرفروش تاریخ سینما به حساب میآید. قسمت اول این مجموعه که نقطهعطفی در کارنامه پیکسار و تاریخ انیمیشن به شمار میرود، دستاوری موفق برای این کمپانی بود، اما این سطح از موفقیت برای دنباله آن کاملاً غافلگیرکننده است. کمپانی پیکسار هم بعد از یک سلسله شکست در باکس آفیس یا غیبت آشکار سینمایی در قالب انیمیشنهایی مثل «قرمز شدن» (Turning Red)، «لایتیر» (Lightyear) و «بنیادین» (Elemental) همچون بسیاری از کمپانیهای سینمایی دیگر به حوزه امن دنبالهها، پیشدرآمدها و بازراهاندازیها پناه برد.
البته «لایتیر» که در واقع اسپینآف شخصیت لایتیر مجموعه «داستان اسباببازی» (Toy Story) است، در ابتدای اکرانش ناامیدکننده بود اما در نهایت سودآور شد. اما به طور کلی کمپانی پیکسار خوب میداند که مخاطبانش حتماً برای چنین فیلمهایی به سالنهای سینما هجوم خواهند آورد، صرفنظر از سابقه فروش و استقبال از آنها در گذشته. اینطور که به نظر میآید با این فرمول فیلمی درباره احساسات، در واقع مجموعهای از احساساتی که تمام ما در خودمان داریم، دستور دستور العمل جهانی برای موفقیت است. اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم موفقیتی به ارزش بیش از یک میلیارد دلار و حالا سؤال و نگرانیای که مطرح میشود این است، این اتفاقِ امروز مبارک چگونه بر آینده کمپانی پیکسار تأثیر میگذارد.
پیش از آنکه «درون و بیرون ۲» اکران شود، با توجه به تیزر فیلم، نگرانیها معطوف به این بود که مخاطبان با قضاوت نسبت به محتوای مرتبط با جامعه رنگینکمانی آن به تماشای آن بنشینند. اما فیلم اکران شد و مشخص شد که احساسات رایلی چیزی بیشتر از علاقه به یکی از بچههای باحال مدرسه است، و البته فیلم در اندازه تئوریهای جالبی که مردم پیش از اکران آن دربارهاش داشتند، هم ظاهر نشد. در واقع یک دنباله کاملاً قابل پیشبینی و بیخطر است که مشخصاً نشان میدهد همان فیلمی است که پیکسار میخواسته بسازد تا در گیشه موفق شود. خب خبر خوب برای پیکسار این است که به هدفش رسیده، فیلم موفق شده است و حالا یک دنباله دیگر هم به احتمال زیاد در راه خواهد بود؛ با همان احتیاط و محافظهکاری در کنار بیشمار فیلم دیگری که قصهای تأثیرگذار و در عین حال غالباً ضعیف و بیش از حد معمولی را که پیش از این بارها دیدهایم، روایت خواهند کرد.
البته باید به این نکته هم اشاره کرد که پیکسار در حال حاضر یک فیلم اورجینال به نام «الیو» (Elio) در دست تولید دارد. «داستان اسباببازی ۵» تنها فیلم غیر اورجینال دیگری است که در حال حاضر تولید آن تأیید شده است. بعد از آن احتمالاً دنبالهسازی بر همهچیز ارجح خواهد بود. پیکسار اوایل سال ۲۰۲۴ چهارده درصد از نیروی کاری خود را اخراج کرد تا تولیدات آتی خود را آسانتر کند و خود را در موقعیت بقا قرار دهد. همچنین صحبتهایی دال بر اولویت ساخت داستانهایی را در آینده مطرح کرد که بیشتر جهانشمول باشند و همه بتوانند با آنها ارتباط برقرار کنند. نه فیلمهایی مثل «لوکا» یا «قرمز شدن» که مشخصاً برگرفته از تجربیات خاصی هستند که کاگردانان، نویسندگان و انیماتورهای این فیلمها در زندگیشان از سر گذراندهاند.
البته با توجه به سابقه و خط مشی پیکسار آدمی انتظار دارد دقیقاً شاهد روایت همین قصهها از این کمپانی باشد، نه لزوماً ماجراجوییها احساسیای که همه صرفنظر از آنکه چه کسی هستند، بدون شکل به آن واکنش نشان خواهند داد. ظاهراً پیکسار حاضر است روایت هنری را فدای اینجور قصهها کند و حقیقتاً پذیرش این موضوع سخت است که ببینی موفقترین استودیوی انیمیشنسازی جهان قصد دارد طی ده سال آینده درباره احساسات سخنگو، ماشین و اسباببازی فیلم بسازد، و نه تجربیات شخصی منحصربهفرد که میتوانند در سطحی عمیقتر با مخاطبان خود ارتباط برقرار کنند.
پیکسار هم امروز همچون بسیاری از کمپانیهای فیلمسازی جریان اصلی فیلمهای میلیارد دلاری میخواهد که بتواند به راحتی آنها را بدون هیچ گونه مانع فرهنگی در سرتاسر جهان تبلیغ کرده و توزیع کند و در عین حال تا حد امکان درآمد کسب کند. در زمان نگارش این مقاله که اوایل آگوست ۲۰۲۴ بود، انیمیشن «درون و بیرون ۲» در باکس آفیس بین المللی ۱.۵۲۳ میلیارد دلار فروش داشته است. این بیشتر از ترکیب «بهپیش» (Onward)، «لایتیر» و «بنیادین» است و حتی رکورد فروش «انتقامجویان» (Avengers) را هم زده است. شاید پیش خودتان بگویید که پیکسار میخواهد با این استراتژی مخاطبان بیشتری را از همه ردههای سنی به خود جذب کند اما این در واقع همان سیاست سانسور شدن فیلمهای عاشقانه مرتبط با موضوع جامعه رنگینکمانی یا شخصیتهای رنگینپوست در بعضی مناطق برای جلب رضایت دولتهای متعصب است.
برای درک این بازی پیکسار و بسیاری از کمپانیهای سینمایی دیگر نیاز است و همینطور اینکه مخاطبان هم هوشی دارند و میتوانند این بازی را درک کنند و شایسته بیش از اینها هستند، تنها کمی خودآگاهی انتقادی نیاز است. اما با توجه به اینکه درآمد بیش از یک میلیارد دلاری «درون و بیرون ۲»، پیکسار حالا میتواند موفقیت خود را فریاد بزند و با افتخار به خود ببالد و بگوید که این دقیقاً همان چیزی است که مردم میخواهند. و این خبر بدی برای دوستداران انیمیشنهای این کمپانی و حتی شاید آینده انیمیشن به طور کلی است. چون دیزنی هم روزهای خوبی را پشت سر نمیگذارد.
پیکسار مشخصاً میخواهد پول دربیاورد و بر گفتوگوهای فرهنگی تسلط پیدا کند، و اگر بتواند به چنین هدفی دست یابد، بی آنکه پول زیادی خرج کند یا فرصتی به افراد خلاق بااستعداد و جدید بدهد، این کار را انجام میدهد و مخاطبان با حضور دستهجمعی خود برای تماشای فیلمهایی که چندان جالب هم نیستند، این اجازه را به این کمپانی میدهند. البته این فیلمها فوقالعاده خوشساختاند و با افتضاح فرسنگها فاصله دارند، اما نباید غولهای مثل پیکسار فقط به همین هدف راضی باشند. انتظار از کمپانیهایی مثل پیکسار این است که اهداف والاتری داشته باشند، بلندپروازتر باشند و به کسانی فرصت بروز استعداد را بدهند که جز این در بزرگترین صحنه انیمیشنسازی روی کره زمین هرگز نمیتوانند به فرصتی دست یابند.
منبع: thegamer