۱۵ دلیل که چرا برخی افراد عاشق تنهایی هستند
افراد زیادی تنها بودن را دوست دارند؛ این در حالی است عدهای از تنهایی متنفر هستند و حاضرند برای وقت گذراندن با دیگران هر کاری که میتوانند بکنند. اگر جزء دستهی اول هستید، شاید برایتان این سؤال پیش آید که آیا لذت بردن از تنهایی یک موضوع طبیعی است؟ اگر جزء افرادی باشید که عاشق تنهایی هستند، فرقی ندارد چند دوست دارید یا رابطهاتان با خانوادهتاان چقدر خوب است؛ در هر صورت شما ترجیح میدهید تنها باشید و از این موضوع کاملا راضی هستید. اما آیا همیشه اینگونه بودهاید؟ اگر نه، چه عواملی باعث شدند شما به تنهایی تمایل پیدا کنید؟ در مقالهای که امروز در دیجیکالا مگ برایتان آماده کردهایم، قصد داریم ۱۵ دلیل که باعث میشوند عاشق تنهایی باشید و از تنهایی لذت ببرید را در اختیارتان قرار دادهایم. تا پایان مقاله در کنار ما بمانید.
آیا تمایل به تنها بودن طبیعی است؟
شما کسی که از تنهایی لذت میبرد را چه مینامید؟ اولین کلمهای که به ذهنتان میرسد، «درونگرا» است، با این حال حتی افراد دورنگرا هم دوست دارند یک همدم داشته باشند، اما آنها بین وقت گذراندن با دیگران و تنهایی تعادل ایجاد میکنند و اولویتشان تنها بودن است. افراد درونگرا تمایل دارند بیشتر (یا همهی) وقت خود را تنها بگذرانند.
اگر شما هم جزء همین دسته از افراد هستید، احتمالا برایتان جالب باشد که دلایل تمایل افراد به تنهایی را بشناسید. احتمالا تعداد زیادی از این دلایل برایتان آشنا هستند. اگر عاشق تنهایی هستید، حتما عادتها و ویژگیهای زیر را دارید.
- زمانی که از سرکار برمیگردید دوست دارید تنها وقت بگذرانید.
- از دورهمیها اجتناب میکنید و مدام دعوت دیگران به مهمانیها را رد میکنید.
- بیشتر اوقات خرید خود را بهصورت آنلاین انجام میدهید تا با دیگران بهطور مستقیم ارتباط نداشته باشید.
چرا تنهایی را به با هم بودن ترجیح میدهید؟
اگر با این موضوع که یک آدم غیراجتماعی هستید مشکلی ندارید و از این وضعیت راضی هستید، به احتمال زیاد میتوانید با دستکم چند نمونه از دلایل زیر ارتباط برقرار کنید.
۱. خودتان را یک فرد فوقالعاده درونگرا تلقی میکنید
شما میدانید که یک فرد درونگرا هستید و این موضوع را قبول کردهاید. علاوه بر این به نظرتان هیچ ایرادی ندارد که افراد درونگرا باشند. شما هیچ تمایلی به تغییر دادن خودتان ندارید و از اینکه درونگرا هستید، کاملا رضایت دارید. شاید این سؤال در ذهنتان به وجود بیاید که: «چرا من تنها بودن را دوست دارم؟»، با این حال تمایلی به رفع این موضوع ندارید.
افرادی که تنها بودن را دوست دارند، حتی اگر با دیگران وقت بگذارنند، ته دلشان میخواهد تنها باشند. آنها تنهایی خود را با هیچ چیز عوض نمیکنند. این افراد میدانند که نمیتوانند علاقه به تنها بودن را در خودشان از بین ببرند، بنابراین خودشان را اذیت نمیکنند و برخلاف توصیههای دیگران، تلاش خاصی برای اجتماعی شدن نمیکنند.
۲. سطح انرژی بدنتان پایین است
زمانی که افراد پرانرژی را میبینید تعجب میکنید که چطور این افراد همیشه انرژی دارند و کل روز سرحال و قبراق هستند؟! شاید دلیل تمایل شما به تنها بودن این است که تعاملات اجتماعی انرژی زیادی از شما میگیرند. (البته فراموش نکنید که شاید علت پایین بودن میزان انرژیتان این است که دچار یک بیماری مزمن هستید.) همیشه برایتان سؤال است که افراد برونگرا انرژیشان را از کجا میآورند؟ این موضوع برای شما غیرقابلدرک است.
نمیدانید که انرژی بیش از حد این افراد شما را تحت تأثیر قرار میدهد یا آزارتان میدهد! شما انرژی جسمی و روحی کافی برای وقت گذراندن با دیگران را ندارید و دلتان نمیخواهد درگیر مسائل آنها شوید، چون خودتان به اندازهی کافی گرفتار هستید!
۳. دوست دارید کارها را باب میل خودتان انجام دهید
از کارهای گروهی متنفر هستید، چون هیچوقت کارها آنطور که شما میخواهید پیش نمیروند و در پایان مجبور میشوید طبق خواستهی دیگران عمل کنید.
وقتی تنها هستید، میتوانید کارها را آنطور که خودتان صلاح میدانید انجام دهید و هیچکس مزاحمتان نمیشود، اما اگر با دیگران کار کنید، باید برای پیش بردن کارها طبق خواستهی خودتان کلی بحث و جدل کنید که شما نه انرژی این کار را دارید و نه حوصله آن را؛ بنابراین ترجیح میدهید تنها کار کنید. خودتان خوب میدانید زمانی که در خلوت خود کار میکنید و کسی مزاحمتان نمیشود، بهترین کار خود را ارائه میدهید.
۴. موقعیتهای اجتماعی برایتان استرسآور هستند
بعضی از افراد از بودن در کنار دیگران لذت میبرند و عاشق معاشرت با افراد مختلف هستند. شما خیلی خوب میدانید که به هیچ وجه جزء این گروه از افراد قرار نمیگیرید. تنها بودن برایتان لذتبخش است، اما زمانی که با دیگران وقت میگذرانید، عذاب میکشید و لحظهشماری میکنید تا هر چه زودتر به خلوت خود بازگردید.
حتی اگر کسانی که با آنها وقت میگذرانید را دوست داشته باشید، در هر صورت مدتی که از وقت گذراندن با آنها بگذرد، دلتنگ خلوت خود میشوید. شما دوست دارید به جای گوش دادن به حرفهای دیگران و تحویل دادن لبخندهای زورکی و فیک به آنها هنگام صحبت کردن، در تنهایی خود به انجام کارهایی بپردازید که برایتان مهم است.
۵. سکوت و آرامش را دوست دارید
سکوت و آرامش همان چیزهایی هستند که بدون آنها زندگی برایتان حسابی دشوار میشود. زمانی که در جمعهای شلوغ و پر سروصدا قرار میگیرید، گیج و کلافه میشوید و دوست دارید هر چه سریعتر به آرامش خود برگردید. شما نمیتوانید سروصدای زیاد را تحمل کنید، چون همیشه در آرامش بودهاید. علت اینکه از مهمانیها و مجالس دوری میکنید همین است. اگر شغلتان به نحوی است که مجبور هستید با دیگران وقت بگذرانید، ترجیح میدهید بعد از پایان ساعت کاری به جای دور هم جمع شدن، تنها باشید و از خلوت خود لذت ببرید.
۶. هنگام تنهایی بهترین هستید
شما قانونهای خاص خودتان را دارید و ترجیح میدهید به روش خودتان کار کرده و برنامهی خودتان را دنبال کنید. کار کردن با دیگران باعث میشود نتوانید کارها را به سبک دلخواه خود پیش ببرید و این همان چیزی است که از آن متنفر هستید. شما باور دارید که تفاوتهای دیگران با شما باعث میشود سرعت عملکردتان پایین بیاید. زمانی که تنها هستید، کارها را به نحو مؤثرتری انجام میدهید. شما از کارهای گروهی فراری هستید و هیچ تمایلی به کار کردن با دیگران ندارید.
۷. نمیتوانید با دیگران سر و کله بزنید
از نظر شما سر و کله زدن با دیگران یکی از سختترین کارها است. وقتی با دیگران ارتباط برقرار میکنید، تمام تلاشتان را میکنید تا درست حرف بزنید و کارهای درست را انجام دهید، اما در نهایت باز هم یک جای کار میلنگد. به نظر میرسد تلاشهای شما در این زمینه همه چیز را بدتر میکند. شما خودتان را مسؤول این میدانید که به عزیزانتان کمک کنید و در سختیها حال آنها را بهتر کنید، اما به نظر میرسد هیچ کار خاصی در این زمینه از دست شما برنمیآید.
احساس میکنید که نمیتواند مرهم دردهای عزیزانتان باشید و هیچ کمکی از دستتان برنمیآید. این موضوع باعث میشود احساس غیرمفید بودن کنید که از این احساس متنفر هستید. پیش خودتان فکر میکنید اگر اطرافیانتان را به حال خودشان بگذارید هم برای شما بهتر است هم برای آنها.
۸. حوصلهی خالهزنک بازی ندارید
وقتهایی که بیرون هستید، به اندازهی کافی درگیر شایعه و خالهزنک بازیهای دیگران هستید، دیگر دلتان نمیخواهد که در وقت آزادتان هم با این چیزها سر و کله بزنید. دوست ندارید وقتهایی که در حال استراحت هستید، غرغر کردن دیگران را بشنوید یا همراه با آنها مشغول شایعهپراکنی شوید. این چیزها برای شما هیچ جذابیتی ندارد. شما میتوانید وقت و توجهاتان را صرف موضوعات مفیدتری کنید. هرچه وقت کمتری با دیگران بگذرانید، کمتر در معرض شایعهها و انرژی منفی آنها قرار میگیرید.
۹. از گپ زدن با دیگران متنفرید
فکر اینکه در یک اتاق پر از آدمهای مختلف هستید که همگی میخواهند با شما گپ بزنند، باعث ترسیدن و مضطرب شدن شما میشود. شما گپ زدن با دیگران را دوست ندارید و این کار را بیهوده میدانید. نمیدانید چطور و از کجا باید حرف زدن را شروع کنید و دربارهی چه چیزهایی صحبت کنید. تا جایی که بتوانید سعی میکنید از گپ زدن با دیگران خودداری کنید. دوست ندارید سر صحبت را با افراد غریبه باز کنید و ترجیح میدهید یا با کسی حرف نزنید، یا اگر قرار است مکالمهای داشته باشید، با اطرافیانتان باشد تا با افرادی که هیچ شناختی از آنها ندارید.
۱۰. از لحاظ عاطفی مستقل هستید
شما هیچ نیازی به محبت، تأیید و توجه دیگران ندارید تا احساس خوبی دربارهی خودتان پیدا کنید. شما همین الان هم از خود و زندگیتان راضی هستید و احتیاج ندارید کسی در این زمینه به شما کمک کند. شما خودتان را همانطور که هستید، با تمام نقاط قوت و ضعفی که دارید دوست دارید. از تنها بودن لذت میبرید و دلتان نمیخواهد کسی خلوتتان را به هم بزند.
شما جزء آن دسته از افرادی نیستید که هر کاری که بتوانند میکنند تا تنها نباشند و وقتشان را با دیگران بگذرانند. شما برای خوشحال بودن به دیگران نیاز ندارید. میدانید که وقتتی تنها هستید، حالتان بهتر است، بنابراین سعی نمیکنید با مجبور کردن خود برای وقت گذراندن با دیگران خودتان را عذاب دهید.
۱۱. نمیخواهید بار عاطفی دیگران روی دوش شما باشد
قبلا تلاش میکردید به دیگران کمک کنید دربارهی خودشان و زندگیشان احساس بهتری پیدا کنند، اما متوجه شدهاید که این کار هیچ فایدهای ندارد. شما مسائل خودتان را دارید و باید مشکلات خود را برطرف کنید، دیگر جایی برای حل مسائل دیگران باقی نمیماند. شما با دیگران همدردی میکنید، اما خودتان را بیش از حد درگیر مسائل آنها نمیکنید.
۱۲. اجتماعی شدن را دوست ندارید
دوستان و اعضای خانوادهاتان همیشه شما را نصیحت میکنند که اجتماعی شوید و بیشتر با دیگران ارتباط برقرار کنید، اما شما هیچ تمایلی به این کار ندارید و از وضعیت فعلی خود راضی هستید. دوست ندارید زیاد با دیگران در ارتباط باشید و خلوت و تنهایی خود را به با هم بودن ترجیح میدهید.
تا جایی که میتوانید ارتباطات اجتماعی خود را به حداقل میرسانید و حداکثر زمان خود را تنها میگذرانید. تنها بودن به شما آرامش میدهد و وقت گذراندن با دیگران شما را مضطرب میکند. این موضوع را بهخوبی میدانید و برای همین تا جایی که برایتان امکان داشته باشید، از دیگران دوری میکنید.
۱۳. به نظرتان بیشتر افراد ارزش شناخته شدن ندارند
از نظر شما همهی افراد ارزش این را ندارند که برای شناخت آنها تلاش کرده و با آنها ارتباط برقرار کنید. شما با افراد بسیار محدودی در ارتباط هستید؛ افرادی که ویژگیهای اخلاقی مشابهی به شما دارند و از شما سوءاستفاده نمیکنند. بعضی از افراد با شما ارتباط برقرار میکنند تا از شما استفاده کنند و به آنچه میخواهند برسند. شما از این موضوع متنفر هستید و برای همین با همه معاشرت نمیکنید.
۱۴. وقتی با دیگران هستید مضطرب میشوید
احساس اضطرابی که در دورهمیها و مهمانیها تجربه میکنید، یکی از دلایلی است که شما را عاشق تنهایی میکند. وقتی که تنها هستید آرامش دارید، اما به محض ارتباط برقرار کردن با دیگران تمام علائم اضطراب اجتماعی را از خود بروز میدهید. نشانههای اضطراب اجتماعی در ادامه آورده شدهاند.
- تعریق کف دست
- ضربان قلب نامنظم
- خشکی گلو
- لرزش دست
- حملهی پانیک
به نظرتان ارتباط برقرار کردن با دیگران ارزش این همه سختی کشیدن را ندارد. گاهی اوقات مجبور هستید با دیگران ارتباط برقرار کنید، اما هیچ وقت دوست ندارید مدام با دیگران در ارتباط باشید.
۱۵. از نزدیک شدن به دیگران متنفر هستید
برای حریم شخصی خود احترام زیادی قائل هستید و اجازه نمیدهید هر کسی وارد حریم شخصیتان شود. علاوه بر این دلتان نمیخواهد از لحاظ عاطفی به کسی نزدیک شوید، چون اگر این اتفاق بیفتد، دیگر همه چیز آنطور که شما میخواهید پیش نمیرود. به دوری و دوستی معتقد هستید و تلاشی برای برقراری ارتباط و نزدیک شدن به دیگران نمیکنید.
آیا ایرادی ندارد تا آخر عمر تنها بمانیم؟
برای عدهای تنها بودن به معنای افسردگی و غم و اندوه است؛ در حالی که برای بعضی دیگر تنهایی یعنی آرامش. علاقه به تنها بودن شدتهای مختلفی دارد. بعضی از افراد آنقدر عاشق تنهایی هستند که دوست دارند تا آخر عمرشان تنها بمانند. اگر فکر میکنید از پس تنها بودن برمیآیید و به هیچ کس نیاز ندارید، اشکالی ندارد تنها باشید.
البته این بدین معنی نیست که اجازه دهید تنفر از دیگران در شما ریشه کند. همهی ما گاهی اوقات مجبور میشویم با دیگران معاشرت کنیم. حتی اگر عاشق تنهایی هستید، باز هم باید اصول معاشرت با دیگران را یاد بگیرید تا بتوانید در صورت نیاز، ارتباط مؤثری با دیگران برقرار کنید.
کلام آخر
تنهایی برای بعضی از افراد به معنای آرامش است. افرادی که به تنها بودن علاقمند هستند، تا جایی که بتوانند اجازه نمیدهند کسی در آرامششان خلل ایجاد کند. مقالهی امروز دیجیکالا مگ را به افرادی اختصاص دادیم که به تنهایی و انزوا علاقه دارند و از ارتباطات اجتماعی دوری میکنند. در این مقاله دربارهی دلایل تمایل و علاقهی افراد به تنهایی صحبت کردیم.
از جمله علل تمایل افراد به تنهایی و تنفر از وقت گذراندن با دیگران میتوانیم به مضطرب شدن هنگام تعاملات اجتماعی، مستقل بودن از لحاظ عاطفی، نفرت از نزدیک شدن به دیگران، عملکرد بهتر هنگام انجام کارها بهصورت انفرادی و… اشاره کنیم. آیا شما هم جزء افرادی هستید که عاشق تنهایی هستند؟ چند مورد از دلایل ذکر شده در این مقاله دربارهی شما صدق میکند؟ علت اینکه تنهایی را دوست دارید چیست؟ نظرات خود را در بخش کامنتها با ما و مخاطبان دیگر در میان بگذارید.
منبع: live bold and bloom
فوق العاده عالی بود. تنهایی نعمته و عاشقشم
تنهایی دوره گرانیست به هر کس ندهندش پره طاووس قشنگ است به کرکس ندهندش. من رسما تو قار زندگی میکنم ولی خیلی شادم.با حیوونام وقت میگذرونم انسانا ارزش شناخته شدن ندارن. با یه سگ هم پیاله شدن خیلی بهتر از انسانه
من از تنهایی خیلی خوشم میاد ونزدیک ۲۷سال بود که تنها بودم ودرعالم خودم خوش بودم کاری به کسی نداشتم الان نزدیک به ۵ماه هست که ازدواج کردم والان خیلی خیلی برام زندگی کردن سخت شده که رسیدم به درجه خودکشی چون الان که وارد جامعه شدم وباید باهمه در ارتباط باشم خیلی بهم سخت میگذره و توصیه من به افرادی که از تنهایی خوششون میاداین هست که هیچ وقت ازدواج نکنن که اخرش میخوری به مشکل بزرگی که خودتو نابود میکنی ومن الان خیلی ازکارم پشیمان هستم عالم تنهایی یه چیز دیگه هست الان دیگه اسایش ندارم وکل زندگیم نابود شده کاش الان میشد
داشتم به این فکر میکردم چرا اینهمه تنهایی رو دوست دارم و آیا این یه بیماری روانی محسوب میشه؟ که سرچ کردم و این مقاله رو پیدا کردم. البته توی جمع هم زیاد اذیت نمیشم اگه آدمای مناسبی اطرافم باشن. ولی در کل میرم تو تنهایی خودم. تقریبا همه ۱۵ دلیل هم صادقه برام. بجز ۱۲ و ۱۴ و ۱۵
ولی اخرش متوجه نشدم این مشکل شخصیتی هست و یا طبیعیه..
با این که به واسطه شغلم مجبورم تعاملات زیاد داشته باشم ولی عاشق تنهاییم چون احساس میکنم از همه ادم هایی که تا الان میشناختم یه اسیبی بهم رسیده برای همین ترجیح میدم ارامش خودمو بهم نریزم و از تنهایی خودم لذت ببرم.
من تنهایی خودم با هیچی عوض نمیکنم حتی تو خونه پیش مادر پدرم وقت تلف نمیکنم میرم تو اتاقم تو ارامش من همه روزهامو تو اتاقم میگذره تنهایی برام ارامش میاره ۱۸ ساله هم رفیقی ندارم از این موضوع راضیم
تنهایی جالبه اما متاسفانه ما آدم ها در اجتماع هست که به کمال میرسیم وگرنه هیچ کس از زندان انفرادی بدش نمیومد، من خودم سالهای ساله که عاشق تنهایی هستم، هرچند به اینکه حالا بزرگتر شدم و کمتر هم نیاز به دیگران دارم به خودم افتخار میکنم ،که حالا به آدمای سطحی نگر علاقه ایی ندارم و خداروشکر به خدا هم نزدیکتر شدم، اما یک مساله ایی هست، آدم ها همیشه به آرزوهاشون با تلاش میرسند و من حالا که مدت هاست که با همه قطع ارتباط کردم کم کم دارم فکر میکنم که خودم این تنهایی شدید رو انتخاب کردم و روشم شاید خیلی درست نبوده چون الان دیگه یه جوری شده که خواب ها و کابوس هام هم پر شده از تنهایی، به هر حال خداروشکر میکنم که بزرگ شدم ولی از خدا میخوام که کمکم کنه یکم تعدیل بشم، از بچگی هم همیشه از کارهای گروهی متاسفانه متنفر بودم و خیلی جاها این رفتار به نفعم شده اما خوب ضرر هایی هم داشته به هر حال راضی هستم اما تنهایی همیشگی هم خوب نیست و انشاالله جمع حتی کوچک مورد علاقه ام رو که باعث خیر من باشه و من هم باعث خیر اونها باشم پیدا کنم و انشاالله همه آدما خوشبخت باشن
وای به نظرم خوشبخت ترین انسانها افراد تنها هستند چرا که تنها بار مسئولییت خود را به دوش میکشند و مجبور به این نیستند که دیگران را راضی نگه دارند
با سلام
من متاهل و یک دختر بچه ۵ ساله دارم و همسرم نیز روانشناسی خوانده اند همسرم یکماههی هست که خانه جدید گرفته و آنجا تنها زندگی می کنند . متاسفانه تمامی ۱۵ موردی که در بالا نوشته شده در همسر من وجود دارند ایشان خانمی هستند که بیشتر این موارد را با یک اتفاق خاص از دو سال پیش تجربه کردند مادری که میگه من حوصله دیدن بچه و خانواده خودم را ندارم . ایشان قبلا بسیار پر انرژی و خندان بودند اما بیکباره تصمیم به جدایی و تنها زندگی کردن گرفتند و زمانی که مسافرت بودم ترک منزل کرده و در یک آپارتمان نزدیک ما زندگی میکنه عاشق تنهایی و سکوت هست تنهایی که در حد دیوانه کننده هست اما کلا اعصاب اش در عرض ۲۰ دقیقه بهم میریزه , شدیدا خشم از جامعه و مردان دارد اما تنها زندگی می کند به این صورت که نصف روز را در فضای مجازی سپری می کنند و گریزان از مسئولیت بعنوان مادر و همسر هستند. واقعا شرایط را برای خودش و ما سخت کرده . ما نهایت محبت و احترام را بهش داریم اما میگه من به عشق و عاطفه پدر و مادر و خواهر و برادر و شوهر هیچ کس نیاز ندارم با خواندن این مقاله عمیق درکش کردم. سپاس از مطالب مفیدتان . یک سوال چطور میشه این نوع اشخاص را به زندگی عادی برگرداند؟
تنهایی با بی کسی متفاوته و همینطور با درونگرا بودن و همینطور با ناتوانی و ترس از اجتماع داشتن. من خودم شخصا آدم بی کسی نیستم ینی خانواده و آشناها همیشه هستند اما تمایل دارم که تنها باشم و از طرفی درونگرا هم نیستم چراکه دلم میخاد با آدمای جدید و ادمای باحال و قوی و خاص و دوستان واقعی آشنا بشم اما مشکل اینکه واقعا هشتاد درصد دختر پسرای هم سن و سال من که الان ۲۲ سالمه، واقعا وضعیت جوونا خرابه نتنها کارایی که میکنن بلکه افکاری که دارن احساساتی که دارن ارزش هاشون داغون و افتضاحه بنابراین من خودمو درونگرا نمیدونم یا نمیگم خیلی خاص و منحصربه فرد هستم اما واقعا ادمای درست خیلی کم پیدا میشن همینکه ترجیح میدم تنها باشم تا از گزند چرت و پرت های بقیه در امان بمونم.. ترجیح میدم واسه بار دوم کالکشن هری پاترو ببینم تا اینکه مضخرفات یه دختر یا پسرو بشنوم😂 ببخشیدا.
اززمانی که در چندساله اخیر پدرومادر عزیزم رو ازدست دادم وداغون شدم وکلابعد از مصیبت همه گیری بیماری کرونا ارتباطمان با همه فامیلهای نسبی اندک ویخچالی داخل شهرمون قطع شدچون حتی در مراسم خاکسپاری عزیزانمان (مرحوم پدرومادر)هم شرکت نکردندوبافامیل سببی هم حال نمی کنم (یعنی سعی می کنم حونه شون نروم اماکاری به رفتن همسرم ندارم )چرا که هی سوالات احمقانه دارندوفضولی می کنندمثل -چرا چاق شدی؟چرا لاغرشدی؟چرا خونه ات اینطوره؟وچرا وچرا و…تنهایی خیلی بهتره همانطورکه پابرهنه بودن ازکفش حیلی تنگ پوشیدن بهتره.
به نظرم تنهایی یا داریم تا تنهایی . من اینکه تنها باشم و با خودم وقت بگدرونم رو دوست دارم اما اینکه دور برم هیچ دوستی نداشته باشم و احساس کنم ترد شدم رو اصلا دوست ندارم . تنهایی بلند مدت هم اصلا چیز خوبی نیست مثلا فکر کنید یه نفر نه دوست داره نه خانواده خب این خیلی دردناک و بده دیگه این تنهایی خوب نیست اما اینکه با خودت تنها باشی خوبه