۱۵ دلیل که چرا برخی افراد عاشق تنهایی هستند
افراد زیادی تنها بودن را دوست دارند؛ این در حالی است عدهای از تنهایی متنفر هستند و حاضرند برای وقت گذراندن با دیگران هر کاری که میتوانند بکنند. اگر جزء دستهی اول هستید، شاید برایتان این سؤال پیش آید که آیا لذت بردن از تنهایی یک موضوع طبیعی است؟ اگر جزء افرادی باشید که عاشق تنهایی هستند، فرقی ندارد چند دوست دارید یا رابطهاتان با خانوادهتاان چقدر خوب است؛ در هر صورت شما ترجیح میدهید تنها باشید و از این موضوع کاملا راضی هستید. اما آیا همیشه اینگونه بودهاید؟ اگر نه، چه عواملی باعث شدند شما به تنهایی تمایل پیدا کنید؟ در مقالهای که امروز در دیجیکالا مگ برایتان آماده کردهایم، قصد داریم ۱۵ دلیل که باعث میشوند عاشق تنهایی باشید و از تنهایی لذت ببرید را در اختیارتان قرار دادهایم. تا پایان مقاله در کنار ما بمانید.
آیا تمایل به تنها بودن طبیعی است؟
شما کسی که از تنهایی لذت میبرد را چه مینامید؟ اولین کلمهای که به ذهنتان میرسد، «درونگرا» است، با این حال حتی افراد دورنگرا هم دوست دارند یک همدم داشته باشند، اما آنها بین وقت گذراندن با دیگران و تنهایی تعادل ایجاد میکنند و اولویتشان تنها بودن است. افراد درونگرا تمایل دارند بیشتر (یا همهی) وقت خود را تنها بگذرانند.
اگر شما هم جزء همین دسته از افراد هستید، احتمالا برایتان جالب باشد که دلایل تمایل افراد به تنهایی را بشناسید. احتمالا تعداد زیادی از این دلایل برایتان آشنا هستند. اگر عاشق تنهایی هستید، حتما عادتها و ویژگیهای زیر را دارید.
- زمانی که از سرکار برمیگردید دوست دارید تنها وقت بگذرانید.
- از دورهمیها اجتناب میکنید و مدام دعوت دیگران به مهمانیها را رد میکنید.
- بیشتر اوقات خرید خود را بهصورت آنلاین انجام میدهید تا با دیگران بهطور مستقیم ارتباط نداشته باشید.
چرا تنهایی را به با هم بودن ترجیح میدهید؟
اگر با این موضوع که یک آدم غیراجتماعی هستید مشکلی ندارید و از این وضعیت راضی هستید، به احتمال زیاد میتوانید با دستکم چند نمونه از دلایل زیر ارتباط برقرار کنید.
۱. خودتان را یک فرد فوقالعاده درونگرا تلقی میکنید
شما میدانید که یک فرد درونگرا هستید و این موضوع را قبول کردهاید. علاوه بر این به نظرتان هیچ ایرادی ندارد که افراد درونگرا باشند. شما هیچ تمایلی به تغییر دادن خودتان ندارید و از اینکه درونگرا هستید، کاملا رضایت دارید. شاید این سؤال در ذهنتان به وجود بیاید که: «چرا من تنها بودن را دوست دارم؟»، با این حال تمایلی به رفع این موضوع ندارید.
افرادی که تنها بودن را دوست دارند، حتی اگر با دیگران وقت بگذارنند، ته دلشان میخواهد تنها باشند. آنها تنهایی خود را با هیچ چیز عوض نمیکنند. این افراد میدانند که نمیتوانند علاقه به تنها بودن را در خودشان از بین ببرند، بنابراین خودشان را اذیت نمیکنند و برخلاف توصیههای دیگران، تلاش خاصی برای اجتماعی شدن نمیکنند.
۲. سطح انرژی بدنتان پایین است
زمانی که افراد پرانرژی را میبینید تعجب میکنید که چطور این افراد همیشه انرژی دارند و کل روز سرحال و قبراق هستند؟! شاید دلیل تمایل شما به تنها بودن این است که تعاملات اجتماعی انرژی زیادی از شما میگیرند. (البته فراموش نکنید که شاید علت پایین بودن میزان انرژیتان این است که دچار یک بیماری مزمن هستید.) همیشه برایتان سؤال است که افراد برونگرا انرژیشان را از کجا میآورند؟ این موضوع برای شما غیرقابلدرک است.
نمیدانید که انرژی بیش از حد این افراد شما را تحت تأثیر قرار میدهد یا آزارتان میدهد! شما انرژی جسمی و روحی کافی برای وقت گذراندن با دیگران را ندارید و دلتان نمیخواهد درگیر مسائل آنها شوید، چون خودتان به اندازهی کافی گرفتار هستید!
۳. دوست دارید کارها را باب میل خودتان انجام دهید
از کارهای گروهی متنفر هستید، چون هیچوقت کارها آنطور که شما میخواهید پیش نمیروند و در پایان مجبور میشوید طبق خواستهی دیگران عمل کنید.
وقتی تنها هستید، میتوانید کارها را آنطور که خودتان صلاح میدانید انجام دهید و هیچکس مزاحمتان نمیشود، اما اگر با دیگران کار کنید، باید برای پیش بردن کارها طبق خواستهی خودتان کلی بحث و جدل کنید که شما نه انرژی این کار را دارید و نه حوصله آن را؛ بنابراین ترجیح میدهید تنها کار کنید. خودتان خوب میدانید زمانی که در خلوت خود کار میکنید و کسی مزاحمتان نمیشود، بهترین کار خود را ارائه میدهید.
۴. موقعیتهای اجتماعی برایتان استرسآور هستند
بعضی از افراد از بودن در کنار دیگران لذت میبرند و عاشق معاشرت با افراد مختلف هستند. شما خیلی خوب میدانید که به هیچ وجه جزء این گروه از افراد قرار نمیگیرید. تنها بودن برایتان لذتبخش است، اما زمانی که با دیگران وقت میگذرانید، عذاب میکشید و لحظهشماری میکنید تا هر چه زودتر به خلوت خود بازگردید.
حتی اگر کسانی که با آنها وقت میگذرانید را دوست داشته باشید، در هر صورت مدتی که از وقت گذراندن با آنها بگذرد، دلتنگ خلوت خود میشوید. شما دوست دارید به جای گوش دادن به حرفهای دیگران و تحویل دادن لبخندهای زورکی و فیک به آنها هنگام صحبت کردن، در تنهایی خود به انجام کارهایی بپردازید که برایتان مهم است.
۵. سکوت و آرامش را دوست دارید
سکوت و آرامش همان چیزهایی هستند که بدون آنها زندگی برایتان حسابی دشوار میشود. زمانی که در جمعهای شلوغ و پر سروصدا قرار میگیرید، گیج و کلافه میشوید و دوست دارید هر چه سریعتر به آرامش خود برگردید. شما نمیتوانید سروصدای زیاد را تحمل کنید، چون همیشه در آرامش بودهاید. علت اینکه از مهمانیها و مجالس دوری میکنید همین است. اگر شغلتان به نحوی است که مجبور هستید با دیگران وقت بگذرانید، ترجیح میدهید بعد از پایان ساعت کاری به جای دور هم جمع شدن، تنها باشید و از خلوت خود لذت ببرید.
۶. هنگام تنهایی بهترین هستید
شما قانونهای خاص خودتان را دارید و ترجیح میدهید به روش خودتان کار کرده و برنامهی خودتان را دنبال کنید. کار کردن با دیگران باعث میشود نتوانید کارها را به سبک دلخواه خود پیش ببرید و این همان چیزی است که از آن متنفر هستید. شما باور دارید که تفاوتهای دیگران با شما باعث میشود سرعت عملکردتان پایین بیاید. زمانی که تنها هستید، کارها را به نحو مؤثرتری انجام میدهید. شما از کارهای گروهی فراری هستید و هیچ تمایلی به کار کردن با دیگران ندارید.
۷. نمیتوانید با دیگران سر و کله بزنید
از نظر شما سر و کله زدن با دیگران یکی از سختترین کارها است. وقتی با دیگران ارتباط برقرار میکنید، تمام تلاشتان را میکنید تا درست حرف بزنید و کارهای درست را انجام دهید، اما در نهایت باز هم یک جای کار میلنگد. به نظر میرسد تلاشهای شما در این زمینه همه چیز را بدتر میکند. شما خودتان را مسؤول این میدانید که به عزیزانتان کمک کنید و در سختیها حال آنها را بهتر کنید، اما به نظر میرسد هیچ کار خاصی در این زمینه از دست شما برنمیآید.
احساس میکنید که نمیتواند مرهم دردهای عزیزانتان باشید و هیچ کمکی از دستتان برنمیآید. این موضوع باعث میشود احساس غیرمفید بودن کنید که از این احساس متنفر هستید. پیش خودتان فکر میکنید اگر اطرافیانتان را به حال خودشان بگذارید هم برای شما بهتر است هم برای آنها.
۸. حوصلهی خالهزنک بازی ندارید
وقتهایی که بیرون هستید، به اندازهی کافی درگیر شایعه و خالهزنک بازیهای دیگران هستید، دیگر دلتان نمیخواهد که در وقت آزادتان هم با این چیزها سر و کله بزنید. دوست ندارید وقتهایی که در حال استراحت هستید، غرغر کردن دیگران را بشنوید یا همراه با آنها مشغول شایعهپراکنی شوید. این چیزها برای شما هیچ جذابیتی ندارد. شما میتوانید وقت و توجهاتان را صرف موضوعات مفیدتری کنید. هرچه وقت کمتری با دیگران بگذرانید، کمتر در معرض شایعهها و انرژی منفی آنها قرار میگیرید.
۹. از گپ زدن با دیگران متنفرید
فکر اینکه در یک اتاق پر از آدمهای مختلف هستید که همگی میخواهند با شما گپ بزنند، باعث ترسیدن و مضطرب شدن شما میشود. شما گپ زدن با دیگران را دوست ندارید و این کار را بیهوده میدانید. نمیدانید چطور و از کجا باید حرف زدن را شروع کنید و دربارهی چه چیزهایی صحبت کنید. تا جایی که بتوانید سعی میکنید از گپ زدن با دیگران خودداری کنید. دوست ندارید سر صحبت را با افراد غریبه باز کنید و ترجیح میدهید یا با کسی حرف نزنید، یا اگر قرار است مکالمهای داشته باشید، با اطرافیانتان باشد تا با افرادی که هیچ شناختی از آنها ندارید.
۱۰. از لحاظ عاطفی مستقل هستید
شما هیچ نیازی به محبت، تأیید و توجه دیگران ندارید تا احساس خوبی دربارهی خودتان پیدا کنید. شما همین الان هم از خود و زندگیتان راضی هستید و احتیاج ندارید کسی در این زمینه به شما کمک کند. شما خودتان را همانطور که هستید، با تمام نقاط قوت و ضعفی که دارید دوست دارید. از تنها بودن لذت میبرید و دلتان نمیخواهد کسی خلوتتان را به هم بزند.
شما جزء آن دسته از افرادی نیستید که هر کاری که بتوانند میکنند تا تنها نباشند و وقتشان را با دیگران بگذرانند. شما برای خوشحال بودن به دیگران نیاز ندارید. میدانید که وقتتی تنها هستید، حالتان بهتر است، بنابراین سعی نمیکنید با مجبور کردن خود برای وقت گذراندن با دیگران خودتان را عذاب دهید.
۱۱. نمیخواهید بار عاطفی دیگران روی دوش شما باشد
قبلا تلاش میکردید به دیگران کمک کنید دربارهی خودشان و زندگیشان احساس بهتری پیدا کنند، اما متوجه شدهاید که این کار هیچ فایدهای ندارد. شما مسائل خودتان را دارید و باید مشکلات خود را برطرف کنید، دیگر جایی برای حل مسائل دیگران باقی نمیماند. شما با دیگران همدردی میکنید، اما خودتان را بیش از حد درگیر مسائل آنها نمیکنید.
۱۲. اجتماعی شدن را دوست ندارید
دوستان و اعضای خانوادهاتان همیشه شما را نصیحت میکنند که اجتماعی شوید و بیشتر با دیگران ارتباط برقرار کنید، اما شما هیچ تمایلی به این کار ندارید و از وضعیت فعلی خود راضی هستید. دوست ندارید زیاد با دیگران در ارتباط باشید و خلوت و تنهایی خود را به با هم بودن ترجیح میدهید.
تا جایی که میتوانید ارتباطات اجتماعی خود را به حداقل میرسانید و حداکثر زمان خود را تنها میگذرانید. تنها بودن به شما آرامش میدهد و وقت گذراندن با دیگران شما را مضطرب میکند. این موضوع را بهخوبی میدانید و برای همین تا جایی که برایتان امکان داشته باشید، از دیگران دوری میکنید.
۱۳. به نظرتان بیشتر افراد ارزش شناخته شدن ندارند
از نظر شما همهی افراد ارزش این را ندارند که برای شناخت آنها تلاش کرده و با آنها ارتباط برقرار کنید. شما با افراد بسیار محدودی در ارتباط هستید؛ افرادی که ویژگیهای اخلاقی مشابهی به شما دارند و از شما سوءاستفاده نمیکنند. بعضی از افراد با شما ارتباط برقرار میکنند تا از شما استفاده کنند و به آنچه میخواهند برسند. شما از این موضوع متنفر هستید و برای همین با همه معاشرت نمیکنید.
۱۴. وقتی با دیگران هستید مضطرب میشوید
احساس اضطرابی که در دورهمیها و مهمانیها تجربه میکنید، یکی از دلایلی است که شما را عاشق تنهایی میکند. وقتی که تنها هستید آرامش دارید، اما به محض ارتباط برقرار کردن با دیگران تمام علائم اضطراب اجتماعی را از خود بروز میدهید. نشانههای اضطراب اجتماعی در ادامه آورده شدهاند.
- تعریق کف دست
- ضربان قلب نامنظم
- خشکی گلو
- لرزش دست
- حملهی پانیک
به نظرتان ارتباط برقرار کردن با دیگران ارزش این همه سختی کشیدن را ندارد. گاهی اوقات مجبور هستید با دیگران ارتباط برقرار کنید، اما هیچ وقت دوست ندارید مدام با دیگران در ارتباط باشید.
۱۵. از نزدیک شدن به دیگران متنفر هستید
برای حریم شخصی خود احترام زیادی قائل هستید و اجازه نمیدهید هر کسی وارد حریم شخصیتان شود. علاوه بر این دلتان نمیخواهد از لحاظ عاطفی به کسی نزدیک شوید، چون اگر این اتفاق بیفتد، دیگر همه چیز آنطور که شما میخواهید پیش نمیرود. به دوری و دوستی معتقد هستید و تلاشی برای برقراری ارتباط و نزدیک شدن به دیگران نمیکنید.
آیا ایرادی ندارد تا آخر عمر تنها بمانیم؟
برای عدهای تنها بودن به معنای افسردگی و غم و اندوه است؛ در حالی که برای بعضی دیگر تنهایی یعنی آرامش. علاقه به تنها بودن شدتهای مختلفی دارد. بعضی از افراد آنقدر عاشق تنهایی هستند که دوست دارند تا آخر عمرشان تنها بمانند. اگر فکر میکنید از پس تنها بودن برمیآیید و به هیچ کس نیاز ندارید، اشکالی ندارد تنها باشید.
البته این بدین معنی نیست که اجازه دهید تنفر از دیگران در شما ریشه کند. همهی ما گاهی اوقات مجبور میشویم با دیگران معاشرت کنیم. حتی اگر عاشق تنهایی هستید، باز هم باید اصول معاشرت با دیگران را یاد بگیرید تا بتوانید در صورت نیاز، ارتباط مؤثری با دیگران برقرار کنید.
کلام آخر
تنهایی برای بعضی از افراد به معنای آرامش است. افرادی که به تنها بودن علاقمند هستند، تا جایی که بتوانند اجازه نمیدهند کسی در آرامششان خلل ایجاد کند. مقالهی امروز دیجیکالا مگ را به افرادی اختصاص دادیم که به تنهایی و انزوا علاقه دارند و از ارتباطات اجتماعی دوری میکنند. در این مقاله دربارهی دلایل تمایل و علاقهی افراد به تنهایی صحبت کردیم.
از جمله علل تمایل افراد به تنهایی و تنفر از وقت گذراندن با دیگران میتوانیم به مضطرب شدن هنگام تعاملات اجتماعی، مستقل بودن از لحاظ عاطفی، نفرت از نزدیک شدن به دیگران، عملکرد بهتر هنگام انجام کارها بهصورت انفرادی و… اشاره کنیم. آیا شما هم جزء افرادی هستید که عاشق تنهایی هستند؟ چند مورد از دلایل ذکر شده در این مقاله دربارهی شما صدق میکند؟ علت اینکه تنهایی را دوست دارید چیست؟ نظرات خود را در بخش کامنتها با ما و مخاطبان دیگر در میان بگذارید.
منبع: live bold and bloom
فوق العاده عالی و جامع ، مفهومی و گویا و حرف دلم بود.
بسیار ممنونم.