چرا شرکتهای تجاری به دانشمندان نیاز دارند؟
برخی شرکتها بهصورت کاملا رسمی به همکاری نزدیک با دانشمندان و پژوهشگران، طی پروژههای دورهای روی آوردهاند اما چرا یک شرکت به حضور دانشمند مقیم نیاز دارد و برنامههای علمی چه سودی برای آنها دارد؟
شاید با اصطلاح «اقامت هنری» (Artist-in-Residence) آشنا باشید اما آیا تا کنون عبارت «اقامت علمی» (Scientist-in-Residence) را شنیدهاید؟ این عنوان شغلی که از چند جهات غیرمعمول است و شاید نسبتا جدید بهنظر برسد، همان شغلی است که اکنون «کلر برچ» (Clare Birch) در یک شرکت برعهده گرفته است.
با مدرک ممتاز شیمی از دانشگاه سیدنی، او در زمینهی طراحی روشهای شبیهسازی شیمی برای رایانههای کوانتومی فعالیت دارد. برچ تقریبا یک مسیر سنتی را برای ورود به دانشگاه دنبال کرد اما در عوض اکنون او نخستین دانشمند مقیم برای صندوق سرمایهگذاری خطرپذیر استرالیایی «بلکبرد ونچرز» (Blackbird Ventures) است.
این صندوق در انواع کسبوکارهای نوپای جالب در زمینهی فناوری سرمایهگذاری کرده است که ازجمله میتوان به استارتاپهای «سایکوانتوم» (PsiQuantum) در زمینهی محاسبات کوانتومی، «گیلمور اسپیس» (Gilmour Space) در زمینهی سیستمهای پیشرانش کمهزینه برای موشکها، «باردی» (Bardee) در حوزهی ضایعات مواد غذایی، «فلیت» (Bardee) که یک شبکهی ماهوارهای کممصرف است و «وکسیو» (Vexev) که در زمینهی تصویربرداری پزشکی غیرتهاجمی فعالیت دارد، اشاره کرد.
وظیفهی برچ این است که پل ارتباطی میان بلکبرد و محققانی که پیشنهادات خود را ارائه میدهند، ایجاد کند. او توضیح میدهد: «استارتاپهایی که در مراحل اولیهاند، سبیار شبیه به گروههای تحقیقاتی هستند. ایدهی داشتن یک فرضیه و ارائهی روشی سریع برای بررسی امکانپذیر بودن یا نبودن آن و همچنین تصمیمگیری دربارهی اینکه چه مسیری برای پیشبرد مؤثر است و به آسانی شکستهارا پشت سر میگذارد، همهی چیزهایی هستند که در گروههای تحقیقاتی و استارتاپها مشترک است.»
اما به عقیدهی او، آنها به زبانهای کاملا متفاوتی صحبت میکنند، در مقیاسهای زمانی کاملا متفاوتی عمل میکنند و مقیاسهای مالی کاملا متفاوتی هم دارند. بنابراین بخش بزرگی از کار برچ این است که اصطلاحات هر دو طرف را شامل روش تحقیق برای همکارانش در بلکبرد و فرآیند استارتاپی برای دانشمندان، بهمنظور اجرای پروژههای علمی و فناوری مؤثر در جهان، ترجمه کند.
این فقط داشتن یک بینش علمی نیست که یک دانشمند مقیم را ارزشمند میکند، بلکه مهارتهای تفکر انتقادی ذاتی در یک ذهنیت علمی است که از رویکرد مبتنی بر شواهد تا درک مشکلات و تا توانایی زیر سوال بردن باورها و مفروضات را درنظر میگیرد.
ضرورت وجود یک دانشمند در شرکت
یک ذهنیت علمی میتواند به فرآیند تصمیمگیری در خارج از آزمایشگاهها کمک کند و به نفع شرکتها باشد زیرا دانشمندان راهکارهایی برای همگام شدن با دنیای در حال تغییر را درنظر میگیرند. اطلاعات فراگیر، پیچیدگی و فناوری های جدید، رویکردهای سنتی برای حل مشکلات را به چالش کشیده است.
اگرچه فناوریهای ارتباطی مانند اینترنت منابع تازهای از اطلاعات را در اختیار قرار دادهاند اما همچنین شرکتها را مجبور کردهاند تا در مورد اینکه چه اطلاعاتی را میتوان مبنای تصمیمگیری قرار داد، عمیقتر فکر کنند. از سویی این تلاشها برای دستیابی به موفقیت، دائما توسط تهدیدات جدید و مخرب تأثیر میپذیرند. اینجاست که همکاری با دانشمندان در شرکت، میتواند رویکردها را تغییر دهد.
برای نمونه در بلکبرد این «مایکل تولو» (Michael Tolo) مدیر شرکت بود که وجود همکار علمی را یک نیاز دید و مسئولیتی برای برچ درنظر گرفت. او پیش از سمت فعلی خود، یک سال را در آمریکا با شرکت فناوری جدید «گلوبال پلیگراند» (Playground Global) گذراند که برای مشاوره به تیم سرمایهگذاری از یک دانشمند مقیم کمک میگرفت.
او میگوید: «ما دریافتیم که چنین کاری، غنا و عمق تحلیلهای ما را افزایش داده است. این به ما امکان میدهد تا فناوریها را عمیقتر درک کنیم، به این معنی که میتوانیم ویژگیهای مؤثری را که سایر سرمایهگذاران یا دیگر فعالان بازار به آنها توجه نکردهاند، شناسایی کنیم. این کار به ما امکان داد تا گرایش بیشتری به ریسک فنی داشته باشیم زیرا احساس میکردیم که اکنون درک بهتری از آن داریم.»
در بلکبرد هم، برچ به چالش فراهم کردن یک ذهنیت علمی برای تیم سرمایهگذاری شکل داد و پرسشهای دشواری برای تعیین اینکه ایدهها چقدر نو هستند، طرح کرد. او میگوید: «اگر یک فناوری عمیق، مفهومی در لبهی فناوری یا یک ایدهی کاملا علمی روی میز ما بیاید، بهعنوان یک دانشمندان مقیم، از یک سو میتوانم از دانشمند درگیر در آن ایده دفاع کنم و واقعا سعی کنم چیزی را که در آن خارقالعاده و منحصربهفرد ایت، بیرون بکشم و از سوی دیگر میتوانم خطر سرمایهگذاری را برای تیم خود اندکی کاهش دهم.برای نمونه اگر ایدهی مطرح شده کاملا مسخره باشد، متوجه آن خواهیم شد.»
برچ بهویژه مشتاق کمک مستقیم مالی به پروژههای علمی طولانیمدت و تأثیرگذار است که ممکن است حتی برای یک دهه یا بیشتر بازدهی نداشته باشند. او میگوید: «یک مثال واقعا عالی فضای کوانتومی است. این فناوری واقعا عمیق است و برای توسعه به زمان نیاز دارد. به همین دلیل انجام سریعتر کار، فقط کیفیت کار و اعتماد گستردهتر به فناوری را تضعیف میکند.»
به گفتهی او «سرمایهگذاری عاقلانه، از نظر فنی سالم و دارای ریسک در فناوری کوانتوم نه تنها به سود پژوهشگران است، بلکه بهطور گستردهتری برای فضای کاری ما هم سودمند است، زیرا واقعا تلاشهای عالی بلندمدت را تأیید میکند.»
اما فقط این نیست که بتوانید پرسشهای درستی بپرسید، مقالات مناسب را بخوانید و شبکهی مناسبی از متخصصان بسازید. دانشمند مقیم بودن همچنین به معنای ارائهی دیدگاهی کاملا متفاوت به یک شرکت است. برای نمونه برچ با شناخت حوزههایی که در آینده گسترش خواهند یافت، در جهتدهی به برخی از موضوعات سرمایهگذاری شرکت اثرگذار است.
تولو میگوید: «تقریبا طبق تعریف، بهعنوان یک سرمایهگذار خطرپذیر، شما در جستوجوی موارد پِرت هستید. اما ممکن است بیش از حد در چارچوب مدلهای تاریخی موفق قرار بگیرید و به مسیر خود نگاه نکنید. اما بررسی چشمانداز، برای جستوجوی فرصتهایی برای سرمایهگذاری در جاهایی که قبلا سرمایهگذاری نکردهاید یا در مقولههایی که هنوز به وجود نیامدهاند، ضروری است.»
یک دانشمند مقیم یا دانشمند فعال در حوزهی تجاری، از روشهای علمی برای تجزیهوتحلیل و تفسیر دادهها استفاده میکند تا به کسبوکارها برای پیشبینیها معنادار و تصمیمگیری آگاهانه کمک و همچنین زمینههای کاری در حال ظهور را شناسایی میکند. برچ در این زمینه میگوید: «من میتوانم مطالعهای عمیق و گسترده داشته باشم و وضعیت را تا ۱۰ سال آینده ترسیم کنم، خطرات فنی که مایل به انجام آنها هستیم را شناسایی کنم، پرسشهای بزرگ دربارهی جنبهی فناورانه و تجاری ایدهها مطرح کنم و ضرورت سرمایهگذاری در آنها را بررسی کنم.»
دانشمندان مهارتها و روشهایی برای انجام کارها دارند که مرتبط و قابل انتقال به مسائل خارج از علم هستند. این موضوع را حتی میتوان فراتر از حوزهی شرکتها درنظر گرفت. به عنوان مثال، «سر جان بدینگتون» (Sir John Beddington) مشاور ارشد علمی دولت بریتانیا در سال ۲۰۱۳ گفته بود که با توجه به طیف گستردهای از مهارتها و فرهنگ مبتنی بر شواهد، «ما باید دانشمندان و مهندسان را در قلب دولت قرار دهیم.»
اثر بهکارگیری دانشمندان
برای یک شرکت سرمایهگذاری خطرپذیر، داشتن یک دانشمند در محل، مزیت دیگری هم دارد. برچ همچنین وقت خود را صرف پرداختن به یک مشکل شناخته شده میکند: ناهماهنگی میان تحقیقات و تجاریسازی.
به گفتهی او برخی کشورها بهطور پیوسته از نظر کیفیت خروجی تحقیقاتی در رتبهی بالا قرار دارند اما فرهنگ قوی برای تبدیل این تحقیقات به استارتاپهای تأثیرگذار یا دیگر حوزههای تجاریسازی را ندارند. این مشکل را تولو از نزدیک درک کرده است. زمانی که او در آمریکا تحصیل میکرد، در سانفرانسیسکو و بهطور کلی در اکوسیستم آمریکا، شاهد یک گذار بیوقفه از دانشگاه به حوزهی کارآفرینی بود. مسیری که در کشورهای دیگر به شکلی قابل توجه مورد غفلت قرار گرفته است.
افزایش تعداد شرکتهای دانشبنیان و استارتاپها و کسبوکارهای تازهتأسیس مبتنی بر علم، منجر به افزایش رشد کسبوکار، سودآوری و اشتغال، تجاریسازی بیشتر تحقیقات و ایدهها و فرهنگ درنظر گرفته شده برای نوآوری، کارآفرینی و ریسکپذیری میشود.
وضعیت کنونی اما اثرات بدی برای دانشجویان دارد. برچ گفت: «ما بر مسیرهای شغلی سنتی برای دانشمندان تمرکز میکنیم، حتی اگر تعداد بسیار کمی از دانشجویان دکتری در مسیر تحقیقات آکادمیک قرار بگیرند. راههای جایگزینی برای آنها وجود ندارد که بتوانند تأثیر فردی و علم خلاقانه را در سطوح عالی دنبال کنند. یا به شرکتهای مشاوره میروند و یا وکیل ثبت اختراع میشوند، یا مسیر دیگری را میروند که وارد صنعت میشوند و به آسانی از اثرگذاری واقعی خود دور میشوند.»
او معتقد است که استارتاپها یک مسیر جایگزین را نشان میدهند اما نبود فرهنگ کارآفرینی به این معنی است که اغلب دانشجویان حتی گزینههای پیش روی خود را نمیدانند. به گفتهی او سرمایهگذاران اعتماد به واحدهای علمی و محققان را در گذشته از بین بردهاند اما کنون فرصتی برای ترمیم این اعتماد است و سرمایهگذاران خطرپذیر میتوانند از بنیانگذاران بالقوهی استارتاپهای آینده حمایت کنند تا محققان و دانشگاهیان بتوانند تأثیری را که شایستهی آن هستند داشته باشند.
پرچ بهویژه مشتاق حمایت از دانشجویان دکتری است و اعتقاد دارد که آنها متخصصان واقعی هستند و در کاری که انجام میدهند، عمق و شدت دانش و بینش زیادی دارند. شرکتهای سرمایهگذاری خطرپذیر اما تنها مکانهایی نیستند که میتوانند از گفتوگو با فردی با ذهنیت علمی سود ببرند. دانشمندان مقیم در سازمانهای دیگر، از سازمانهای غیرانتفاعی حفاظت از محیط زیست گرفته تا رسانهها و سازمانهای فرهنگی میتوانند مؤثر باشند.
عکس کاور: نوع نگاه دانشمندان برای ارائهی تحلیلهای آیندهنگرانه در شرکتها سودمند است.
Credit: Sirinarth Mekvorawuth/EyeEm/Getty Images
منابع: Cosmos Magazine, World Economic Forum