دلایل شگفتانگیز علاقهی ما به فیلمهای غمگین
آیا کمی عجیب نیست که مردم پول میپردازند تا تراژدی زندگی دیگران را روی پرده سینما تماشا کنند؟ در تمام این سالها، هنوز هم برایمان جای تعجب دارد که چرا زمانی که «تایتانیک» (Titanic) برای اولین بار اکران شد، تماشای آن برای هجده بار طی شش ماه، «عادی» تلقی میشد. اما معلوم شد که مأنوس بودن با تراژدی در نهایت چندان عجیب نیست. نوروبیولوژی ثابت کرده که مردم دلیل متقاعدکنندهای برای صف کشیدن برای «گریهپارتی» دارند.
هنگام تماشای فیلمهای غمگین، احساسی و یا تراژدی، فعل و انفعالات زیادی در مغز ما رخ میدهند، و آنچه حیرتآور است این است که بسیاری از این فعالیتهای مغزی در واقع احساس شادی و صمیمیت را در روابط ما و حتی در اجتماع افزایش میدهند. اما چطور ممکن است؟
وقتی فیلم تماشا میکنیم، بخشهایی از مغزمان را فعال میکنیم که ورودیهای بصری و احساسی را در هر دو نیمکره پردازش میکنند. تحقیقات نوروسینماتیکی (اصطلاح نسبتا جدیدی است) نشان میدهند که مغز ما میتواند خط داستانی یک فیلم را به روشهای مشابه پردازش کند. اما پس از آن، مغز هر فرد اطلاعات مربوط به جنبههای احساسی فیلم را به صورت منحصر به فرد پردازش میکند.
آن بخشهایی از مغز ما که مسئول پردازشهای عاطفی ما هستند هنگام تماشای فیلم اثر میپذیرند، اما اینکه چه اثری میپذیرند بستگی به عوامل مختلفی دارد، عواملی از قبیل روایت فیلم (که آیا کمدی است یا غمانگیز)، شخصیت فرد تماشاگر و یا شاید حتی به جنسیت شخص. یک مطالعه نشان داد که زنان بیشتر از مردان به محرکهای عاطفی منفی در فیلمها (مانند دلشکستگی، مرگ، ناامیدی و اشکها) واکنش نشان میدهند، در حالی که مردان به محرکهای عاطفی مثبت واکنش بیشتری نشان میدهند (مانند زمانی که آدم بد فیلم در نهایت به سزای اعمالش میرسد).
اما حتی اگر واکنشهای احساسی ما به فیلمها کاملاً یکسان نباشد، تحقیقات نشان میدهد که تماشای فیلمهای غمانگیز ممکن است باعث شود همهی ما احساس بهتری کنیم. جالب است نه؟ چند توضیح محتمل برای این پدیده وجود دارد. یکی این است که تماشای فیلمهای غمگین ما را وادار میکند تا یک بازنگری به زندگی و روابطمان کنیم و از اینکه که زندگیمان بهتر از شخصیتهای روی پرده است، احساس قدردانی کنیم («خب دست کم من روی یک تخته در اقیانوس دراز نکشیدم و محبوبم را در حال یخ زدن در اقیانوس تماشا نمیکنم!»). جسیکا مگیدسون که یک روانشناس بالینی است میگوید: «این بازنگری مقایسهای در واقع بازتاب یک تراپی است که در آن از بیماران خواسته میشود فردی را در موقعیت بدتری نسبت به خود تصور کنند تا دیدگاهی در مورد چالشهای زندگی خود به دست آورند.»
تحقیقات دیگر نشان میدهند که فقط بازنگری درونی نیست که حال ما را خوش میکند. احساسات شادی که پس از تماشای تراژدی به ما دست میدهند ممکن است بر اثر دخالت مواد عصبی شیمیایی باشند. پل زاک، پروفسور و مدیر مرکز مطالعات علوم اعصاب، میگوید «فیلمهای غمگین از طریق ترشح اکسیتوسین باعث میشوند با دیگران احساس همدردی کنیم. هنگامی که ما با افراد دیگر (حتی افراد خیالی روی صفحه نمایش) همدلی میکنیم، مغز ما اکسیتوسین ترشح میکند که مدارهای مغزی را درگیر و ما را به مراقبت از دیگران ترغیب میکند.»
زاک معتقد است که همدلی باعث میشود بهتر بتوانیم با افراد حقیقی اطراف خود ارتباط برقرار کنیم، چه بلافاصله پس از تماشای یک فیلم غمگین (به شکل در آغوش گرفتن و باهم اشک ریختن) و چه بعداً با آموزش سیستم اکسیتوسین بدنمان. این احساسات همدلی ممکن است توضیح دهند که چرا ما نه تنها نمیتوانیم از تماشای فیلمهای تراژدی یا غمانگیز دست برداریم، بلکه آنها را نامزد دریافت جوایز هم میکنیم.
اما آیا واقعا همینطور است؟
بله، اینطور به نظر میرسد. ظاهراً مغز ما عادت دارد در مواقع غمگین ما را خوشحال کند. دادههای نظرسنجی نشان میدهد که درصد بالایی از مردان و زنان گزارش میدهند که پس از گریه کردن که مسلما شاخص اصلی ناراحتی است، احساس بهتری دارند. اما این فقط در مورد احساس سبکی بعد از گریه نیست. تحقیقات نشان داده است که وقتی مردم صحنههای احساسی را با هم تماشا میکنند، گاهی اوقات مغزشان به طور جمعی «همگام» میشود. این همگامی مغزی ممکن است احساس صمیمیت را برانگیزد و به کنایهی احساس خوب پس از یک فیلم غمگین بیافزاید.
در نهایت باید گفت که ممکن است ما به سمت فیلم های غمگین کشیده شویم زیرا بعد از تماشای آنها احساس شادی بیشتری میکنیم. این احساسات خوب ممکن است ناشی از احساس قدردانی از شرایط زندگی خودمان و یا احساس ارتباط و نزدکی با افراد دیگر و یا هر دو باشد. شاید زمان آن رسیده است که بالاخره آن فیلم غمگین که در لیست تماشایتان بود را ببنید!
آیا از دیدن فیلم های غمگین لذت می برید؟ چرا و چرا نه؟ نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.
منبع: greatist