چرا منتظر فیلم زندگینامه باب دیلن هستیم؟
به جز الویس پریسلی، باب دیلن همیشه یکی از چهرههای شاخص موسیقی مورد علاقه فیلمسازان بوده است. البته طبعاً فیلم زندگینامهای الویس در مقایسه با فیلم زندگینامه دیلن بیشتر به جریان اصلی نزدیک میشود؛ چرا که نه موسیقی باب دیلن، نه شخصیتش و نه چهره او ویژگیهای عامهپسند بودن را ندارند. در عوض، الویس چهره پر سر و صدا و جنجالیای بود که دخترها برای چهره و صدا و حرکات بدنش حاضر بودند جان بدهند و زندگی پرزرق و برق البته کنترلشده و برنامهریزیشدهاش روی دایره بود. آنقدر در این سالها درباره الویس فیلم و سریال ساختهاند که کمتر کسی است از زوایای پنهان زندگی او خبر نداشته باشد. باب دیلن از سوی دیگر متعلق به جریان روشنفکرانهتری است. او در طول سالهای کاریاش آشکارا مشخص کرده است که نمیخواهد روند کاریاش و شخصیتش برای همه قابل پیشبینی باشد. به همین خاطر است که با وجود مستندهای فراوان درباره او از سوی فیلمسازان بزرگی مثل مارتین اسکورسیزی کسی تا به حال جرئت نزدیک شدن به روایت قصه زندگی او را نداشته است. اگرچه نام او آنقدر بزرگ هست که به گوش خیلیها آشنا باشد. حتی آنها که لزوماً دنبالکننده کارش نیستند.
دیلن یک جایزه نوبل ادبی هم در کارنامهاش دارد که اگرچه مورد اعتراض بسیاری قرار گرفت، به نامش ثبت شده است تا او را نه فقط به عنوان موزیسین که به عنوان شاعر/ترانهسرا با بیشمار شعر/ترانه شاخص در تاریخ ماندگار خواهد کرد. همه اینها در کنار زندگی متنوع و خاص دیلن او را به سوژهای مناسب برای فیلم زندگینامهای تبدیل میکند. به همین خاطر است که تاد هینز فیلم زندگینامهای باب دیلن را سال ۲۰۰۷ به آن شکل عجیب با «من آنجا نیستم» (I’m not There) میسازد؛ با مجموعهای از ستارگان سینما که هر کدام یک دوره خاص از زندگی دیلن را بازی میکنند. از جمله کیت بلانشت که به طرز عجیبی گریمش او را به آشناترین چهرهای که از دیلن سراغ داریم، تبدیل کرده است.
اساساً ساختن هر فیلم زندگینامهای درباره یک ستاره راک دشوار است. همیشه بخشهایی از زندگی آنها هست که باید در فیلم بیاید تا قصهشان درست روایت شود و همیشه بخشهایی هست که شاید این ستارگان با به اشتراک گذشتنشان با جهان راحت نباشند. بنابراین، روایت کامل و دقیق زندگی این افراد همیشه شدنی و آسان نیست. درباره باب دیلن مشخصاً «من آنجا نیستم» نمیتوانست تنها فیلم زندگینامه او باشد. در واقع اصلاً فیلم زندگینامه او نیست؛ یک درام موزیکال است که بیشتر سعی دارد وجوه مختلف شخصیت کاری دیلن را مورد بررسی قرار دهد. در دسته فیلمهای خاص قرار میگیرد و به هیچ وجه عامهپسند نیست. برای جریان اصلی، جیمز منگولد به تازگی فیلمی به نام «کاملاً ناشناخته» (A Complete Unknown) با بازی تیموتی شالامی جوان در نقش باب دیلن ساخته است که به زودی اکران میشود.
حالا مسئلهای که پیش میآید این است؛ با اینکه منگولد به نظر میرسد فیلم زندگینامه خوبی برای باب دیلن ساخته است، با وجود «من آنجا نیستم» اوضاع کمی پیچیده میشود. البته این تنها در صورتی است که علاقهمندان به باب دیلن «من آنجا نیستم» زا به عنوان یک فیلم زندگینامهای بپذیرند. چرا که در فیلم خاص تاد هینز که تمام ستارگانش شباهت زیادی به این نماد راک فولک دارند، اسم هیچیک باب دیلن نیست. در واقع، همانطور که گفته شد، جلوههای مختلف شخصیت دیلن هستند که از روی شکل حرف زدن و رفتارشان میتوان تشخیص داد که در واقع ارجاعی به او هستند. اما کل فیلم در واقع میخواهد بگوید زندگی در مغز باب دیلن چگونه است.
سالیان سال دیلن یکی از معدود موزیسینهایی بود که پرداختن به کار و زندگیاش کار دشواری بود. این از همان میل او به مرموز بودن و قابل پیشبینی نبودن نشئت میگیرد. بر خلاف بسیاری از موزیسینهای همنسلش زندگی خصوصی او در بوق و کرنا نبود. او بیشتر ترجیح میدهد زندگیاش حتی خصوصیترین وجوه آن را در ترانههایش بگوید. در حوزه کاری اساساً چند سبک اصلی داشت که دائم در رفت و آمد به آنها بود. البته معنای مرموز بودن را دیوید بویی با شهرتش تا ابد به نام خود زد. ولی هر دو در طول زندگی حرفهایشان طوری رفتار کردند که انگار دارند مطبوعات را تحریک میکنند یا شهامتشان را میسنجند که بیایند آن انسان واقعی پشت چهره عمومی را کشف کنند و بشناسند. باب دیلن چنین آدمی است. حتی وقتی هنوز هم مصاحبه میکند از همیت نقاب گذاشتن موقع اجرا میگوید. او در گفتوگو با رولینگ تاندر ریویو گفته است: «وقتی کسی نقاب به صورت دارد، میخواهد از حقیقت برای شما بگوید. اگر نقابی به چهره نداشته باشد خیلی بعید است که حقیقت را بگوید.»
به همین خاطر است که تاد هینز «من آنجا نیستم» را با مجموعهای از شخصیتها میسازد. تا دیلن یا کسی مثل دیلن را با تمام نقابهایی که بسته به ذائقه و حال و روزش در زمانهای مختلف به چهره زده است، به نمایش بگذارد. شاید پیش از اکران «کاملاً ناشناخته» تماشای «من آنجا نیستم» هم برای غرق شدن در باب دیلن بد نباشد. از میان تمام بازیگران ستارهای که در «من آنجا نیستم» نقش دیلن یا کسی مثل دیلن را بازی میکنند، مارکوس کارل فرانکلین با بازی در نقش وودی گاتری شاید جذابترین باشد. اگرچه او لزوماً نقش دیلن را بازی نمیکند، اما آهنگ گفتار و نگرش کنایهآمیزش یادآور دیلنی است که مردم قبل از رسیدن به شهرت میشناختند؛ ترانهساز فروتنی که میخواست موسیقی فولکلور را به گوش مردم برساند.
با تغییر زاویه دید فیلم، ما میتوانیم دورانهای مختلف زندگی دیلن را از طریق بازیگرانی مثل کریستین بیل و کیت بلانشت ببینیم. تصویری که بیل از دیلن به نمایش میگذارد طوری است که فکر میکنی یک بازیگر ارزانقیمت فقط دارد ادای دیلن را درمیآورد اما بلانشت به هدف زده است. اینکه تصویر بیل همان چیزی است که میبینید از یک بازیگر ارزان قیمت دیلن، تصویر بلانشت کاملاً به تصویر کشیده شده است. دیلن سالها قبل از اینکه سبکی به نام پانک راک وجود داشته باشد، معنای این ژان بود. تماشای بلانشت در نقش دیلن در دورهای از کارش بر خلاف جهت جریان حرکت کرد و همه را شگفتزده کرد، و آنطور که سر به سر روزنامهنگارها میگذارد، شباهت بسیار زیادی به خود دیلن دارد. احتمالاً خیلی بیشتر از آنچه تیموتی شالامی قرار است در فیلم زندگینامه باب دیلن نشانمان دهد.
با این حال، آن نسخه دیلن را فقط به نسخه کارتونی که ما در دهه ۱۹۶۰ از او میشناسیم محدود میکند. دیلن همیشه حرف برای گفتن داشت و هرگز محدود نشد، حتی به خودش و کارهای خودش. در «من آنجا نیستم» بازیگرانی مثل هیث لجر که او را در دهه ۱۹۷۰ به تصویر میکشند، به آن دیلن رنجدیدهای که در تلاش برای تبدیل شدن به یک سوپراستار و همزمان یک مرد خانواده بود، نزدیکتر هستند. در واقع بهتر بود برای «من آنجا نیستم» دنبالهای ساخته میشد. «کاملاً ناشناخته» صرفاً برای رفع کنجکاوی کسانی است که دوست دارند قصههای عاشقانه دیلن را بدانند که البته بالاخره یک روز باید رک و راست کسی روایتشان میکرد. به هر حال، هم جون بائز لایق به رسمیت شناخته شدن در جریان اصلی است هم این چیزها میفروشد. فقط تصور کنید دیدن بازیگران دیگری که نقش او را در دهه ۱۹۸۰ بازی کنند، زمانی که به عنوان یک مسیحی تازه متولد شده داشت کارش را ادامه میداد، یا لحظهای که با جورج هریسون، جف لین و تام پتی همکاری کرد، چه کیفی میداشت.
بیش از هر چیز، آنجا که ممکن است «کاملاً ناشناخته» در برابر «من آنجا نیستم» ببازد، همان است که دومی درک بسیار درستی از باب دیلن دارد. یعنی دیلن در همان چند چهره بودن معنا میشود و آنچه تاد هینز درباره او فهمیده و به درستی در فیلمش به نمایش گذاشته، همین است. بله، همه باب دیلن را در عکسها و فیلمهایش میبینند و تصویر واضحی از او در ذهن دارند. اما دیلن هر بار که آهنگی میسازد یا کنسرت میگذارد، داستانش دوباره از اول نوشته میشود. و ساخت زندگینامه چنین کسی واقعاً دشوار است. «کاملاً ناشناخته» به احتمال زیاد در گیشه عملکرد خوبی خواهد داشت و حتی ممکن است در ثبت یک لحظه از زندگی دیلن هم موفق عمل کند، اما باید منتظر بمانیم و ببینیم که آیا داستان کامل را روایت میکند یا خیر. اگر سازندگان فیلم فهمیده باشند آدمی مثل باب دیلن بودن چه معنایی دارد، میدانند که بهتر است بازتابی از او را به نمایش بگذارند.
منبع: faroutmagazine