چرا انیمیشن «ملاقات با رابینسون‌ها» دیزنی را نباید فراموش کرد؟

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۶ دقیقه
انیمیشن ملاقات با رابینسون‌ها

«ملاقات با رابینسون‌ها» از معدود آثار دیزنی در دو دهه‌ی اخیر است که به موفقیتی در گیشه نرسید و به‌سرعت از یادها رفت. با وجود این، نکات مثبت فراوانی در این انیمیشن به چشم می‌خورد و از آن آثاری است که کودکان باید حداقل یک‌بار تماشا کنند.

«ملاقات با رابینسون‌ها» سال ۲۰۰۷ به اکران درآمد و یک فیلم علمی-تخیلی است که قصه‌ی کودک نابغه‌ای به نام «لوییس» را روایت می‌کند. این انیمیشن شاید در نگاه اول حرف تازه‌ای برای گفتن نداشته باشد اما با سکانس‌های جذاب اکشن-کمدی و پیام‌های مثبت، از آنچه که در یاد دارید بهتر است و می‌تواند شما را تحت‌تأثیر قرار دهد. از آنجایی که با یک فیلم خانوادگی روبه‌رو هستیم، تماشای اثر برای بزرگ‌سازان هم می‌تواند راضی‌کننده باشد.

همان‌طور که در مقدمه اشاره شد، فیلم در گیشه شکست خورد و با بودجه‌ی ۱۵۰ میلیون دلاری، تنها ۱۶۹ میلیون دلار فروخت. فیلم همچنین میانگین امتیاز ۶۷ درصد را از منتقدان در سایت راتن‌تومیتوز به ثبت رساند که ایدئال نیست اما در هر صورت، ملاقات با رابینسون‌ها اثری امیدبخش و پرانرژی به حساب می‌آید که با فلسفه‌ی والت دیزنی تطابق دارد، یعنی ضرورت پیشروی و عبور از چالش‌ها.

پیام‌های مهم و قابل‌تأمل

انیمیشن ملاقات با رابینسون‌ها

قهرمان قصه یک پسربچه‌ی ۱۲ ساله است که برخلاف برخی از شخصیت‌های دیزنی، در نازونعمت بزرگ نشده است. مادرش او را در نوزادی به یتیم‌خانه سپرد و لوییس به دلیل انرژی بالایی که داشت، اغلب از سوی کسانی که می‌خواستند یتیمی را به فرزندی قبول کنند، نادیده گرفته می‌شد. در نتیجه، کودک قصه از همان سنین پایین، طردشدن را بارها و بارها تجربه می‌کند و می‌داند که کسی او را نمی‌خواهد. اما لوییس تسلیم نمی‌شود، او درک کرده که طردشدن تا چه اندازه دردناک است اما نگاهش به آینده است و با اختراعات علمی خود، در نهایت به خانواده‌ای که می‌خواهد و سزاوارش است می‌رسد. با چنین قهرمانی، فیلم در تلاش است تا به اصطلاح بگوید «پایان شب سیه سپید است» و نباید ناامید شد. چنین پیام‌هایی شاید برای بزرگ‌سالان کلیشه‌ای جلوه کند اما کودک به چنین چیزهای نیاز دارد تا نوع نگاه درست‌تری به زندگی داشته باشد و به انسان سالم‌تری تبدیل شود.

علاوه‌بر این، فیلم به ما می‌گوید که طردشدن بدترین اتفاق ممکن نیست و گاهی به سود شما خواهد بود. اگر لوییس به یتیم‌خانه نمی‌رفت یا پیش از ۱۲ سالگی، توسط یک خانواده‌ی دیگر به فرزندی گرفته می‌شد، مسیر زندگی‌اش تغییر پیدا می‌کرد و شاید هرگز به شکوفایی نمی‌رسید. او زندگی سختی را تجربه کرد اما آشنایی با خانواده‌ی رابینسون، بهترین اتفاق زندگی‌اش بود، کسانی که او را می‌فهمند و با اختراعات خیال‌پردازانه‌ی وی ارتباط برقرار می‌کنند.

فیلم اهمیتِ تسلیم نشدن را هم در کانون توجه قرار می‌دهد. جمله‌ی پایان فیلم، «باز هم ادامه بده» یک یادآوری خوب است که نباید شکست‌ها باعث شوند تا دیگر تلاش نکنید، باید از آن‌ها درس بگیرید و ادامه دهید. فیلم این پیام را در بطن قصه نیز لحاظ کرده است، جایی که لوییس به نمایشگاه علوم بازمی‌گردد و از آن‌ها درخواست می‌کند تا یک شانس دوباره به او بدهند. او این بار فرصت را غنیمت می‌شمارد و با پشتکار، زندگی‌اش را تغییر می‌دهد. اگر لوییس پس از شکست‌خوردنِ اختراع اولش تسلیم می‌شد (همانند بسیاری از ما)، شاید هرگز به آن‌ جایگاهی که برای خود در جهان متصور بود، نمی‌رسید. در سوی دیگر، شخصیت «گوب» را داریم که پس از تجربه‌ی شکست، به جای تلاشِ دوباره، افسردگی و تلخی را در دستور کار قرار می‌دهد تا مدت زمان زیادی را در یتیم‌خانه سپری کند و در بزرگ‌سالی هم به انسان بدی تبدیل می‌شود. خوشبختانه سرنوشت گوب در نهایت عوض می‌شود زیرا لوییس با بازگشت به گذشته، او را در زمان مناسبی بیدار می‌کند تا یک پیام دیگر فیلم نمایان شود: اینکه هر تصمیمی که اتخاذ و هر رویداد کوچکی که تجربه می‌کنید، ممکن است تا ابد بر زندگی و شخصیت شما تأثیر بگذارد.

بازتابی از معضلات اجتماعی

انیمیشن ملاقات با رابینسون‌ها

آثار انیمیشنی اغلب به معضلات اجتماعی هم می‌پردازند تا برای مخاطب بزرگ‌سالی که همراه با کودک به تماشای یک فیلم نشسته است نکاتی داشته باشند؛ به همین منوال، ملاقات با رابینسون‌ها نیز برخی از مشکلات جوامع مدرن را متذکر می‌شود. برای مثال، مکانیزیم‌های حیاتی در آموزش و پرورش کودک. فیلم رویدادها را از زاویه دید کودک نشان می‌دهد و نه والدین. اغلب فیلم‌هایی که در رابطه با فرزندپذیری هستند، معمولا با والدینی آغاز می‌شوند که می‌خواهند کودکی را به فرزندی قبول کنند. ملاقات با رابینسون‌ها اما رنج‌هایی که یک کودک یتیم تجربه می‌کند را در اولویت قرار می‌دهد، در نتیجه قصه‌ی کودکانه‌ی آن تأثیرگذارتر است و به بزرگ‌سالان می‌گوید که باید کودکان را بهتر درک کنند و به آن‌ها دقیق‌تر گوش دهند. پذیرفته‌نشدن لوییس و گوب از سوی والدین مختلف، غم‌انگیز است و شما را ناراحت می‌کند، حالا تصور کنید کودکی که در چنین موقعیت قرار گرفته است، از نظر روحی-روانی چه آسیب‌هایی می‌بیند.

لوییس به‌وفور درباره‌ی مادر واقعی‌اش (که او را رها کرد) صحبت می‌کند اما فیلم قصد ندارد بگوید والدینی که فرزند خود را رها کرده‌اند، همیشه مقصر هستند و باید مجازات شوند. هنگامی که لوییس به گذشته سفر می‌کند، می‌بیند که مادرش واقعا نمی‌خواست او را تنها بگذارد اما چون گزینه‌ی دیگری نداشت این کار را انجام داد. لحظه‌ای که مادر، لوییسِ نوزاد را در آغوش می‌گیرد و برای آخرین بار به او نگاه می‌کند، به‌وضوح نشان می‌‎دهد که مادر عاشق فرزندش بوده و تنها به‌خاطر استیصال و از روی ناچاری کودکش را به یتیم‌خانه سپرده است.

فیلم همچنین تمرکز ویژه‌ای روی اختراعات مدرن و تکنولوژی دارد اما در واقع می‌خواهد درباره‌ی افراطگری در این حوزه هشدار دهد؛ اینکه آن‌ها زندگی ما را به تسخیر خود درآورده‌اند. این مضمون در شخصیت «دوریس، ربات کلاه پرنده» وضوح بیشتری پیدا می‌کند. دوریس، یکی از اختراعات شکست‌خورده‌ی لوییس است که با گوب متحد می‌شود تا از لوییس انتقام بگیرد و زندگی او را خراب کند. با این حال، در ادامه مشخص می‌شود که دوریس در حقیقت شخصیت‌منفی اصلی فیلم است که با فریب گوب، می‌خواهد بشریت را به اسارت خود دربیاورد. با اینکه ایده‌ی تسخیر جهان توسط ربات‌ها تا حد زیادی سینمایی است و به نظر نمی‌رسد در دنیای واقعی رخ دهد اما هدف سازندگان این است که اتکای ما به تکنولوژی را خاطرنشان سازند. البته انیمیشن ملاقات با رابینسون‌ها مخالف تکنولوژی نیست و آن را چیزی شیطانی نمی‌پندارد بلکه می‌گوید در استفاده از آن باید تعادل را رعایت کرد.

اهمیت و قدرتِ دوستی و خانواده

انیمیشن ملاقات با رابینسون‌ها

خانم و آقای رابینسون که لوییس را به فرزندی می‌پذیرند، شاید با والدین جوانی که در اکثر فیلم‌ها مشاهده می‌کنیم تفاوت‌ زیادی نداشته باشند اما از آنجایی که سن بالایی دارند، با لوییس مهربان‌تر رفتار می‌کنند و به او عشق بیشتری می‌ورزند (چیزی که او در چنین سن‌وسالی بی‌گمان نیاز دارد). اما این فرزندپذیری پیامدهای دامنه‌دارتری هم دارد. لوییس در بزرگ‌سالی به یک مرد موفق تبدیل و صاحب یک خانواده‌ی دوست‌داشتنی و صمیمی می‌شود که همه‌ی این‌ها نشئت گرفته از تربیت درست است.

همچینین شخصیت «میلدرد»، مسئولِ یتیم‌خانه، یک بزرگ‌سال مهربان ترسیم شده است که با لوییس و گوب رفتار مناسبی دارد و به آن‌ها دل‌خوشی می‌دهد. این شخصیت از این جهت اهمیت دارد که یادآور می‌شود چه نوع افرادی باید ریاست مکان‌های مهمی همچون یک یتیم‌خانه یا مدرسه را برعهده بگیرند، کسانی که واقعا به کودکان اهمیت می‌دهند و به رشد آن‌ها کمک می‌کنند. شاید نیازی به گفتن نباشد که کودکان از آدم‌های اطراف خود درس می‌گیرند و بدرفتاری‌های بزرگ‌سالان، به آن‌ها آسیب‌های جبران‌ناپذیری وارد می‌کند.

انیمیشن ملاقات با رابینسون‌ها به کودکان آموزش می‌دهد که باید با هم‌سن‌وسال‌های خود درست رفتار کنند، کسی را به خاطر گذشته‌اش قضاوت نکنند و هرگز تسلیم نشوند. هم‌زمان، فیلم برای بزرگ‌سالان به‌ویژه والدین، جنبه‌ی آموزشی دارد، زیرا به آن‌ها یادآوری می‌کند که باید حواسشان به نیازهای کودکان باشد و ضروری است که در توسعه‌ی شخصیت اجتماعی آن‌ها نقش فعالی داشته باشند.

منبع: Movieweb



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X