چرا «شبهای مافیا» مردان از زنان محبوبتر است؟
رئالیتی شو «شبهای مافیا» یکی از محبوبترین برنامههای شبکهی جوان، پرطرفدار و پرتبلیغ نمایش خانگی در دو سال اخیر بوده است. این برنامه که همزمان با همهگیری ویروس کووید قدم به خانهها، در واقع گوشیهای هوشمند و رایانههای ما گذاشت، توانست در مدتی کوتاه مخاطبان زیادی را به خود جذب کند؛ تا اندازهای که منجر به ادامهی تولید برنامه و حتی یکی چند اقدام نوآورانه در طراحی و اجرای بازی شد. جذابیت پنهان بازی مافیا، سبک و سیاق یک رئالیتی شو با حضور افراد مشهور از میان بازیگران، مجریان، خوانندگان و ورزشکاران، کارگردانی و اجرای خوب، در کنار خانهنشینی مخاطبان از دلایل محبوبیت این برنامه بوده است. از جمله نکتههای مثبت این رئالیتی شو حضور خانمها به صورت مستقل و در فینالهای هر فصل (با حضور بهترینهای هر گروه) بود که البته بحثبرانگیز هم بوده است.
مخاطبان این برنامه که اغلب با بازی مافیا از پیش آشنایی دارند، «شبهای مافیا» بانوان را به هزار و یک دلیل زیر سؤال بردند و میبرند. فصل تازهای که سال جدید با حضور خانمها منتشر شده است، به لحاظ کیفیت بازی و اجرا و به طور کلی حال و هوای برنامه فرقی با سریهای قبلی شبهای مافیای بانوان ندارد، چه بسا چندین سوژهی تازه برای توپیدن هم به مخاطبان تقدیم کرده است. این در حالی است که شبهای مافیای آقایان که نوروز ۱۴۰۱ پخش شد، هم توانست نظر مخاطبان را به خود جلب و هم چند ستارهی تازه از شبکهی نمایش خانگی به ما معرفی کند.
چهرههایی که البته پیش از این اسم و رسمی هرچند کمرنگ داشتند اما اینجا فرصتی برای بروز وجههی متفاوت، حقیقی و دردسترستری از خود پیدا کردند، که از اساس خاصیت و از دلایل جذابیت و محبوبیت برنامههای اینچنینی است؛ و آنها هم هوش لازم را یا به طور غریزی یا از پیشفکرشده برای بهرهبرداری از این فرصت داشتند. به هر روی، هوش و استعداد رکن اصلی این بازی و شاید بتوان گفت اساساً تمام بازیهاست؛ همچون خود بازی زندگی که از قضا انتخابی هم نیست. مرد یا زن، باهوش یا بیهوش، بااستعداد یا بیاستعداد، ناگزیر محکوم به اجرای آن است.
اگر چند ساعت بازی مافیا را جزئی از کل زندگی بدانیم که گردانندهای (خدا) دارد و شهروندانی، با قوانین و نقشهایی که هر یک از این شهروندان دارند، بهخوبی میتوان متوجه شد که چگونه سعادت اجتماعی از شهروندان، مرد یا زن، که همانا پیروزی نیکی بر بدی، خیر بر شر، شهروند بر مافیاست، در گرو یکپارچگی اجتماع است؛ که خود شامل فاکتورهای دیگری از جمله جلب اعتماد، حمایت، شناخت و درک متقابل، ارتباط مؤثر، دقت، تیزبینی، مهارتهای سخنوری و شنیداری، رعایت نظم و قانون و … میشود. اجتماعی که فاقد این فاکتورها باشد، ولو با چند شهروند هوشیار دلسوز، با هر جنسیتی، طبعاً سرنوشتی محکوم به شکست دارد. این را میتوان به وضوح در بازی مافیا مشاهده کرد.
مرد یا زن فرقی نمیکند؛ شکست شهروند در برابر مافیا همیشه و در هر حالتی (اگر عنصر شانس یا تقلب را در نظر نگیریم) نتیجهی مستقیم ازهمگسیختگی اجتماع است؛ اجتماعی که فاکتورهای لازم برای پیروزمندی را ندارد و تلاشی هم برایش نمیکند. بدیهی است که اجتماع متشکل از هر دو جنس زن و مرد قدرتمندتر و در عمل موفقتر خواهد بود. و بازی مافیا هم محدودیت جنسیتی ندارد؛ منافاتی هم با اجتماع تکجنسیتی ندارد. تریبون آزادی است که برعکس زندگی انتخابی است. بنابراین کسی که قدم به آن میگذارد جسارت به خرج داده و ریسک بزرگی را پذیرفته است، به خصوص در برنامهی «شبهای مافیا» و نه هر رئالیتی شو دیگری. این بازی همچون سنگ محک است؛ یکجور رویارویی با خود؛ فردی مشهور یا در طلب و آستانهی شهرت که در این برنامه شرکت میکند، آبروی خود را برداشته و برای مردم به نمایش میگذارد.
به دلایل آشکار و نهان سازندگان «شبهای مافیا» تصمیم گرفتند برنامه را به صورت جنسیتی در مراحل ابتدایی و بعد در هم ادغامشده در مراحل پایانی بسازند. یعنی یکی در میان برنامه را مردانه زنانه ساختند و بعد برای بازیهای فینال تعدادی از خانمها را، با نسبت تقریباً یک به سه، در کنار آقایان قرار دادند. اینها برگزیدگان بازیهای پیشین هستند که هر کدام به دلیلی برای بازی نهایی انتخاب میشوند. از آنجا که ما با یک برنامهی نمایشی طرفیم لزوماً عملکرد درست و هوشمندانه در بازیهای قبلی دلیل انتخاب نیست. البته که سازندگان «شبهای مافیا» تلاش کردهاند با توجه به نظرسنجیهای مردمی بهترینها را برای شرکت در بازیهای فینال انتخاب کنند اما فاکتورهایی دیگری هم برای افزایش جذابیت برنامه و بالا بردن مخاطبانش دخیل بوده است. مثل طنازی یا صرفاً شهرت یک شخصیت، صرفنظر از کیفیت بازی او.
میتوان به سیاست جنسیتی کردن برنامه و عدم توازن شرکتکنندگان مرد و زن در بازیهای فینال ایراد گرفت؛ میتوان هم آن را مجالی برای خودبازتابی و خودارزیابی زنان و مردان دانست. و دلیل این عدم توازن را ریشهایتر یافت. جدا از عملکرد انفرادی و جمعی بازیگران زن و مرد این نمایش، و کاستیهایی که به هر حال به خاطر محدودیتها در چنین برنامهای برای خانمها به وجود میآید، بزرگترین پرسش و نقدی که در ذهن مخاطب این برنامه به وجود میآید این است که چرا مافیای مردان از مافیای زنان جذابتر و محبوبتر است؟ چه چیزی باعث میشود که مردان، بیشتر از زنان، در کنار هم، صرفنظر از نتیجهی بازی، توانایی ارائهی بازی مافیایی پرکششتر و حتی اجتماعی جذابتر و قابلتحملتر برای مخاطب را داشته باشند؟
به هر حال ما اینجا با یک نمایش طرفیم که قصدش سرگرمی است؛ اگرچه مخاطب به طور غریزی به پیروزی شهروند تمایل دارد، اما مافیایی را هم که به زیبایی و البته درستی، نه به کمک فلک و نابخردی شهروندان، برندهی بازی شود تحسین میکند. اگر این بازیکنان از قضا قابلیتهای نمایشی خوبی هم داشته باشند، هم وظیفهی حرفهای خود را ادا کردهاند و هم معنای سرگرمی را بر مخاطب تمام کردهاند.
آمار نشان میدهد، و کاملاً آشکار است که تا به حال در «شبهای مافیا» بازی مردان از زنان جذابتر و بالطبع پرطرفدارتر بوده است. از میان تمام خانمهایی که تا به حال در این برنامه شرکت کردهاند، تنها چند اسم، بعضی پررنگتر و بعضی کمرنگتر، مورد توجه قرار گرفتهاند. بهاره افشاری، آشا محرابی، مریم مؤمن از جمله این اسامی پررنگ بودهاند که البته همینها هم در بازیهای تماماً زنانه نتوانستند از تمام ظرفیتهای خود استفادهی بهینه کنند. این در حالی است که شبهای مافیای آقایان تا به حال چندین نام که تا پیش از این شاید چندان شناختهشده نبودند، و در یک مورد خاص یک فوتبالیست را به عنوان پدیدهی مافیا برجسته کرد. حامد آهنگی، مجید واشقانی، حسین مهری، امیرعلی نبویان، حسین سلیمانی، خداداد عزیزی و … تنها تعدادی از این اسامی بودهاند.
این بدین معنا نیست که در میان شرکتکنندگان مرد «شبهای مافیا» هیچ بازیکن غیرحرفهای و برنامهخرابکنی نبوده است. که بالعکس، از میان مردان زیادی که تا به حال در این برنامه شرکت کردهاند عدهای نه تنها از جذابیت برنامه کاستند و بازی را به بیراهه بردند بلکه توانایی و شایستگی بازیگری خود را هم زیر سؤال بردند؛ هوش و استعداد که بماند. به هر حال، قرار هم نیست در یک بازی یا شو همهی حاضران نابغه باشند. اما به طور کلی، فضای راحت و صمیمی و دینامیکی که مردان به واسطهی تجربهی زیستی بیشتر در جامعهی تقریباً تماماً از جنس خودشان میتوانند در هر اجتماعی به وجود بیاورند، و موقعیتشناسیها، آشنایی با کار گروهی و داشتن روحیهی کار گروهی، ریسکپذیری بیشتر، روابط اجتماعی قویتر، اعتمادبهنفس و آزادی عمل بیشتر برای ابراز وجود و نزدیکتر شدن به خود واقعی میتواند تمام اجتماعات مردانه را خلاق، هدفمند، عملگرا کند و آنها را در کالبد خودشان راحت و طبیعتاً از بیرون جذاب جلوه دهد.
از آنجا که بخش اعظم (اگر نگوییم تمام) زندگی اجتماعی، سیاستگذاریها و تصمیمگیریها، گاه به طور اجباری و گاه اختیاری بر دوش و در دستان مردان است، مردان عمدتاً این توانایی را دارند که زندگی و تمام جوانب بیرونی و جمعیاش را جدی بگیرند، برایش برنامهریزی کنند، تقسیم وظایف کنند، تلاش کنند و به هدف مورد نظرشان برسانند. زنان از سوی دیگر به دلیل زیست در جوامع مردسالار و محدود شدن به خانه و اجتماعات بسته، به جز عدم کسب مهارتهای جمعی و گروهی هر گونه اجتماعی از زنان را نمیتوانند آنقدر جدی بگیرند که بخواهند هدفی برایش تعیین کنند و برای آن هدف بجنگند. چون در چنین جامعهای مردان و هر آنچه به آنها مربوط است در اولویت قرار میگیرد، زنان عموماً یا منفعل باقی میمانند یا همجنس خود را نه به عنوان یار، همتیمی و همقبیلهای که فقط رقیب میبینند.
هر جا جز این باشد زنان با قدرت، روحیهی انسانی تکاملیافتهی خود را که در اجتماع در ارتباط درست و مؤثر نمود پیدا میکند، بروز میدهند و خلاق، هدفمند، عملگرا و از بیرون جذاب ظاهر میشوند. اگر شرکتکنندگان مرد این برنامه را در برابر خانمها قرار بدهیم، میبینیم آقایانی که موفق شدهاند بازی مافیا را با هوشمندی درست پیش ببرند و به جذابیت برنامه هم اضافه کنند، در وهلهی نخست بازی را جدی گرفتهاند، به حرفها و عملکرد بازیکنان دیگر دقت کردهاند، روند بازی را با توجه به قوانین و بازیخوانی تجزیه تحلیل و استدلال کردهاند، چه در مقام شهروند چه مافیا خوب سخن گفتهاند، دیدهاند، شنیدهاند، به خودشان و یکدیگر اعتماد کردهاند، ریسک کردهاند، عملکرد جمعی را به عملکرد فردی ارجح دانستهاند، تکروی نکردهاند، برای سایدشان، صرفنظر از نتیجه، جنگیدهاند، از اشتباهات خود درس گرفتهاند، و این میان برای افزودن به جذابیت برنامه و البته محبوبیت خودشان طنازی هم کردهاند.
زنان از سوی دیگر، که همانطور که گفته شد چون از اساس به دلایل باستانی در اجتماع و حتی بعضاً در کالبد خود، اینجا به ویژه در مقابل دوربین، راحت نیستند، هر بار با تبدیل شدن به دو قطب گروه را هم از پاشیدهاند. یعنی کار را به جایی رساندهاند که گروه مافیا با خیال راحت یک گوشه به تماشای جدال شهروندانی که به جان هم افتادهاند بنشیند و حتی به راحتی خودش را در میان شهروندان گمراه یا به اصطلاح بازی مافیا «تبر» جا بزند و جلب اعتماد کند. این میان با تکروی، رقابت همراه با حسادت، بیاعتمادی، شخصیسازی، خودرأیی، نابخردی، بیدقتی، ناآگاهی، و در بعضی موارد ناتوانی در شنیدن، سخنوری و اصلاً برقراری ارتباط سادهی انسانی با کمترین میزان استعداد و هوشمندی در هر آنچه برای حضور در برنامهای اینچنینی و اصلاً مقابل دوربین هر مدیومی لازم است، هم دودمان طرف خود را به باد دادهاند و هم تماشای برنامه را دشوار و گاهی تحملناپذیر کردهاند.
در سری جدید «شبهای مافیا» بانوان به جز مریم مؤمن که پیش از این هم در این بازی و برنامه هوش و استعداد خودش را ثابت کرده بود، دیگران چیزی خاصی برای ارائه و اضافه کردن به این جریان نداشتهاند. چند بازیگر دیگر هم که از سایرین هوش غریزی و نمایشی بیشتری داشتند مثل شهره سلطانی، کمند امیرسلیمانی و فلامک جنیدی (که صراحت و واقعی بودن و البته طنازیاش قابل توجه است)، مجالی برای تأثیرگذاری نیافتند، چه در جریان و چه در جذابیت کلی بازی. (شاید بتوان گفت در قسمت دوم کمی تأثیرگذاری داشتند؛ نباید از توانایی شهره سلطانی در نقش مافیا و جدالی که با مریم مؤمن به پا کرده و شهروندان را علیه او شورانده بود به سادگی گذشت.)
سایرین مجموعهای از هر آنچه میتواند از جذابیت یک شوی سرگرمکننده، یک بازی و بازی مافیا بکاهد، از خود به نمایش گذاشتند و نتیجه نمایش کسلکنندهای است که حتی داد خود بازیگرانش را، همچون بقیهی قسمتهای زنانهی «شبهای مافیا»، درآورده و طبعاً بر میزان تنش میان جمع افزوده است. اما چرا چنین است؟ چرا زنان در غالب موارد، در کنار هم و به دور از مردان نمیتوانند یک اجتماع یکپارچهی سالم و مفید متمرکز بر هدف به وجود بیاورند؟ و به طور دقیقتر، چرا بخشی از زنان بازیگر ما نمیتوانند در «شبهای مافیا» حتی یکبار برنامهای باب طبع مخاطب بسازند؟ به جز محدودیتهای تحمیلی که هم دست آنها و هم دست تمام عوامل تولید چنین برنامهای (یا هر برنامهی زنانه) را میبندد و در حال حاضر چارهای هم جز پذیرش آن نیست، چرا عنصر خلاقیت در زنان تبلور نمیکند که کاستیها جبران شود؟ برای اینکه چنین شود، راهکار چیست؟
بل هوکس، نویسنده و نظریهپرداز فمینیست فقید امریکایی میگوید زنان برای گذر از محدودیتها و موانع ناشی از یک جامعهی پدرسالار نخست باید موانعی را که اجتماع زنانه، به واسطهی همان قوانین مردسالارانه، بر سر راهشان میگذارد از میان بردارند؛ که کار دشواری است و نیازمند کوششی در اندازهی یک جهاد. نخست آگاهی میخواهد و بعد تمرین و تغییر. او معتقد است زنان محکوماند به اینکه اول از رفتارهای جنسیتزدهی میان اجتماعات زنان گذر کنند تا بعد بتوانند در جامعهی مردان این قبیل رفتارها را خطاب قرار دهند و به سمت اصلاح و عدالت پیش بروند. از جمله این رفتارهای جنسیتزده که در اجتماعات زنانه بروز پیدا میکند، همان جدی نگرفتن زن و اجتماع زنانه و ارجح دانستن مرد و اجتماع مردانه است که نتیجهاش قرضورزی، رقابت همراه با حسادت، نتیجهگرا، عملگرا و هدفمند نبودن است.
بدون آگاهی و پذیرش این حقیقت هیچ اجتماع زنانهای در هیچ بستر و مدیومی هدفمند و یکپارچه نخواهد بود. تمام زنان منتخبی که در بازیهای فینال «شبهای مافیا» در کنار مردان قرار گرفتهاند توانستند از تواناییهای خود بیشترین بهره را ببرند. اینکه آیا در نتیجهی بازی تأثیر داشته است یا نه، مهم نیست. اینکه تا چه اندازه این بالفعل شدن پتانسیلهای بالقوه میتواند متأثر از ادغام جنسیت باشد هم موضوع بحث نیست. هر اجتماعی با حفظ و تعادل وجه نرینه و مادینه در جای درست و حقیقی خود قرار میگیرد. اما در جوامعی که کفهی ترازو به یک سمت سنگینی میکند، که در اینجا جامعهی مردان است، زنان برای رسیدن به توازن، سعادت جمعی، و نزدیکتر شدن به خود حقیقی باورپذیر نخست نیاز دارند یاد بگیرند چه باید بکنند که در اجتماع خودشان به یکپارچگی برسند. بدیهی است که تغییر بخشی از جامعه بدون بخش سنگینوزن دیگرش امکانپذیر نیست و همراهی و همکاری ضروری است. شاید برنامهای همچون «شبهای مافیا» فرصت خوبی برای تمرین و حتی الگوسازی باشد.
به نظرم بازی زنا دیدنی تره کلی بحث و چالش و هیجان داره بازی مردا خیلی خشک و کسل کنندس
من به عنوان ی بیننده میگم واقعا مافیا زن ها چرت و مسخرس، اصلا بازی کردن بلد نیستن و روی اعصاب تماشاگر راه میرن ب جز گروه مریم مومن و فینالش … برعکس آقایون که بنظر من خیلی قشنگ حدس میزدن و درجه یک بود