چرا نال ترسناکترین ابرشرور مارول تابهامروز است؟
با انتشار قسمت سوم و پایانی سهگانهی ونوم تام هاردی، یعنی «ونوم: آخرین رقص» -یا همان «ونوم ۳»- (Venom: The Last Dance)، بسیاری از نحوهی بازنمایی ابرشرور اصلی داستان نال انتقاد کردند. نال با اینکه در میان برخی شرورهای شناختهشدهتر مارول، چهرهی جدیدی به حساب میآید، اما با پسزمینهای که در کمیکها به او داده شده، اساسا یکی از قدرتمندترین و قدیمیترین موجودات جهان کمیکهای مارول است که هر کسی نمیتواند به این راحتیها شکستش بدهد. اگر فقط به خاطر «ونوم ۳» با نال آشنا شده باشید، ممکن است این سوال برایتان پیش بیاید که چرا همه اینقدر قضیهی نال را بزرگ جلوه میدهند. بالاخره، نال به اندازهی ابرشرورهای دیگر مارول مثل دکتر دووم یا تانوس قدیمی نیست، اما یکی از شرورهای کلاسیک دنیای ونوم به حساب میآید. دانی کیتس و رایان استگمن این کاراکتر را در سال ۲۰۱۸ میلادی معرفی کردند و در کمیک سیقسمتی «ونوم» دوران کیتس و استگمن هم او را آدمبد اصلی داستان قرار دادند. البته از ابتدا مشخص بود که نال انگار برای اقتباس سینمایی نوشته شده است و تازه هیچ ارتباطی هم با خود مرد عنکبوتی پیدا نمیکند؛ چیزی که کاملا به سود دنیای مرد عنکبوتی سونی است. با این حال، ضرورت ساخت نال منجر نشده که این ابرشرور به یک شخصیت کلیشهای تبدیل شود که به سرعت از یاد میرود.
حتی شکل و شمایل نال هم از میان سایر ابرشرورهای دیگر مارول برجسته میشود. کیتس و استگمن هر دو با کمیکهای دهه نودی مارول بزرگ شدهاند و همین در تولد شخصیت نال مؤثر بوده است. این کاراکتر شرور، طبق سنت کمیکهای دهه نود میلادی، همیشه سیاه میپوشد، بهشدت قدرتمند است، ربطی به ونوم پیدا میکند اما از او باحالتر است و حتی شمشیر هم دارد! موهای بلند و سفید نال هم کاملا دهه نودی است. در واقع، ظاهر نال حاصل تأثیر صنعت کمیک از انیمه و مانگای ژاپنی است. در این دوران بود که نقاشان کمیک امریکایی شروع کردند به الهام گرفتن از انیمههای ژاپنی. حتی شما هم میتوانید چندتایی آدمبد از داستانهای ژاپنی نام ببرید که موهای بلند سفید دارند (سفیروث احتمالا در صدر این لیست قرار میگیرد). خلاصهاش اینکه کیتس و استگمن تمام تلاششان را کردند تا ترسناکترین و قدرتمندترین ابرشروری که مارول تاکنون به خود دیده را بسازند. در ادامه با کاوش در داستان این ابرشرور در کمیکها توضیح میدهیم چرا نال ترسناکترین ابرشرور مارول تابهامروز است که کرهی زمین که بماند، توانایی نابود کردن تمام جهان موجود را دارد. توجه داشته باشید که در پایان اسپویلرهای مهمی برای فیلم سوم ونوم، یعنی «ونوم: آخرین رقص» وجود دارد؛ پس اگر نگران اسپویلرها هستید، بخش پایانی مطلب برای شما نیست.
هشدار؛ در ادامه خطر لو رفتن داستان فیلم «ونوم: آخرین رقص» وجود دارد
ابرشروری به قدمت تاریکی
نام این ابرشرور، یعنی «نال» (Knull) که حرف K آن خوانده نمیشود، بازی با کلمهی Null به معنی خلأ است. فقط هم محض باحال بودن این نام را بر او نگذاشتهاند. نال تجسم خلأ است، اصلا خود نیستی است. عمر نال از قدمت وجود هم فراتر میرود؛ برای همین، محاسبهی سن او غیرممکن میشود؛ چون نال به زمانی تعلق دارد که اصلا مفهوم زمان هنوز شکل نگرفته بوده. نال در تاریکی مطلقی متولد شده است که پس از نابودی جهان پیشین و قبل از خلقت جهان آنطور که میشناسیم، همهی دنیا را فراگرفت. به زمان خودمان میشود پیش از بیگبنگ. در شمارهی چهارم کمیک ونوم کیتس و استگمن آمده است: «در آغاز هیچ چیز نبود، جز تاریکی، جز نیستی، جز نال و سپس جنگ.» آن موقع بود که سلستیالها (Celestials) نور را به جهان آوردند و نال این قضیه را به خودش گرفت و از همان موقع قسم به دشمنی با سلستیالها خورد. سلستیالها یا آسمانیها، موجوداتی خداگونه هستند که اساسا تمام سیارهها و گونههای مختلف روی آنها را در کمیکهای مارول خلق کردند؛ بهخصوص زمین۶۱۶. سلستیالها فکر میکردند تاریکی مساوی است با خلأ، یعنی یک فضای خالی که میتوانند هرطور که دوست دارند آن را دستکاری کنند. اما همانطور که توضیح دادیم، خلأ و نال اساسا یکی هستند. پس نال سلستیالها را دشمن خود انگاشت که انگار آمدهاند تا خودش را و خانهاش را از بین ببرند. انگار که سلستیالها مهاجمانی به قلمروی سلطنت نال هستند. نال در کمیک از هجوم سلستیالها میگوید:
«…آنهایی که خانهی مرا ناقص دیدند، گِلی برای طراحیهای ناخواستهاشان که خلأ مرا به عمیقترین گوشههای خلقت آنها پس میراند…آنها قلمروی مرا فضا خواندند انگار که این قلمرو چیزی است خالی که باید با چیزی دیگر پر شود. اما قلمروی من خالی نبود. خلأ من مرده یا تهی نبود. بیپایانی سرزمین من ازآن ایشان نبود که بخواهند هرطور که میخواهند تغییرش دهند. نه! خلأ نفس میکشد، دندان دارد و سایهها با آمدن نور طولانیتر میشوند…»
نال تصمیم گرفت با مقابله با موجودات آسمانی که میخواستند قلمروی تاریک او را تغییر دهند، جهان را به وضعیت پیشاسلستیالها (پیش از آمدن نور) بازگرداند. البته چون همیشه نور بر تاریکی پیروز میشود، نال هم شکست میخورد، به درون خورشید انداخته میشود و میمیرد. اما چرا نال استحقاق آن را دارد که به عنوان قدرتمندترین ابرشرور مارول شناخته شود؟
چرا نال قدرتمندترین ابرشرور مارول است؟
نال خالق سیمبیوتهاست. البته در آغاز، ونوم و بقیهی موجودات شبیه او به عنوان انگلهای مایع توصیف میشدند که به مرور و تحت یک فرایند طبیعی تکامل پیدا کردهاند. کیتس و استگمن داستان سرمنشأ آنها را کمی تغییر دادند. در داستانی که کیتس و استگمن خلق کردند، ونوم و بقیهی سیمبیوتها فرزندان یا مخلوقات نال هستند. اینکه سیمبیوتها میتوانند موجودات دیگری را به تسخیر خود درآورند، راهی است که به نال کمک میکند تا بر عالم چیره شود. در واقع، نفوذ خود را در سراسر کیهان گسترش دهد. ارادهی نال بر تمام فرزندان خود غالب است و برای همین، آنها دستورات نال را موبهمو اجرا کرده و تسلط بر تمام دنیا را برای ارباب خود به ارمغان میآورند. برای همین، حتی نال را شاه سیمبیوتها میخوانند که البته با نام کمیکهای او، یعنی «پادشاه سیاهپوش» (King in Black) هم ارتباط دارد.
اما چرا کسی مثل ونوم میتواند به ارادهی خودش عمل کند و تنها یک مهره در دست نال نباشد؟ در ادوار قدیم، ثور در آزاد کردن سیمبیوتها از چنگ نال نقش داشته. با کمک ثور بود که سیمبیوتها توانستند بالاخره ارادهی آزاد پیدا کرده و خودشان را از تسلط نال دربیاورند. پس آنها نال را شکست دادند و در یک سیاره محصورش کردند که تحت نام «کلینتار» (Klyntar) شناخته میشود. این کلینتار برای سالیان سال قفس یا زندان نال به حساب میآمد و اصلا در زبان سیمبیوتی به همین معنی «قفس» است. اما هر کسی که قدرتی خداگونه مثل نال داشته باشد، یکسری پیرو هم دارد. پیروان نال را به نام «فرقهی نال» (Cult of Knull) میشناسند که بازماندههای سیمبیوتهایی هستند که همچنان به نال وفادارند. آنها در دوران قرون وسطی به کرهی زمین حمله کردند و از آن زمان، قرنها به انتظار روزی ماندهاند که رهبر تاریکی بالاخره از چنگ زندان شخصی خودش آزاد میشود.
بنابراین، میبینید که نال تنها یک ابرشرور معمولی نیست. او یکی از کهنترین موجودات در جهان کمیکهای مارول است، تقریبا نامیراست (به جز در برابر خورشید) و میتواند خودش را بازیابی کند. میتواند از طریق تاریکی به همه جای کیهان برود و حتی آگاهی خود را از طریق همین سایهها و تاریکیها در زمان به عقب بازگرداند. او همچنین توانایی پرواز کردن و قدرت خداگونه دارد؛ به طوری که با چیزی که تحت عنوان «خلأ زنده» شناخته میشود، سیمبیوتها را خلق میکند؛ یعنی از تاریکی و خلأ دست به آفرینش میزند. علاوه بر این، سیمبیوتهایی دارد که هنوز به او وفادارند. نال میتواند این سیمبیوتها را به هر مأموریتی که دوست دارد بفرستد و معمولا هم دوست دارد کارهای ویرانکنندهای انجام دهد. به خاطر ارتباط ذهنی قوی که بین نال و فرمانبرهایش وجود دارد، سیمبیوتها اساسا دست اجرایی نال هستند و ارادهی او را اعمال میکنند و میدانیم سیمبیوتها چه قدرتی دارند. اما نال تنها به این دلیل به ترسناکترین ابرشرور مارول تبدیل نمیشود.
نال صاحب نکروسورد (Necrosword) یا بهتر بگوییم، خالق نکروسورد است، یعنی شمشیر سیاه مرگ. این نکروسورد خودش سیمبیوت به حساب میآید، در واقع، اولین سیمبیوتی که نال خلق کرد. نکروسورد بعدا دست گور (Gorr)، ابرشرور دیگری در کمیکهای مارول، میافتد که او را به یکی از قویترین شخصیتهای کمیکهای ثور تبدیل میکند. گور ۵-۶ سال پیش از نال به کمیکهای مارول آمد. در شماره شش کمیک «ثور: عشق و تندر» گور با یک موجود خداگونه مبارزه میکند که شبیه شوالیهای سیاهپوش است. کیتس و استگمن همین کاراکتر بینام و نشان را برمیدارند و تبدیلش میکنند به نال که امروز میشناسیم. مقدماتی که سازندگان نال برای او میسازند، قدرت گور و نکروسورد را هم توضیح میدهد.
به خاطر تصاحب نکروسورد است که گور به فکر کشتن تمام خدایان میافتد. در دنیای سینمایی مارول، شمشیر گور مثل یک شمشیر از جنس سایهها نشان داده میشود که هیولاها را به وجود میآورد. در کمیکها اما نکروسورد شبیه یک مایع سیاه بیشکل و قیرمانند است (مثل سیمبیوتها) که در سراسر بدن گور جریان دارد. این شرور با استفاده از این مایع میتواند تیغه، زره یا هر چیزی را که به دردش میخورد بسازد؛ تنها با کمک همین نکروسورد.
گور پیش از آنکه با نکروسورد ترکیب شود یک موجود میرا است که هیچ توانایی خارقالعادهای ندارد؛ اما پس از تصاحب نکروسورد است که به آن گور وحشتناک کمیکها مبدل میشود و میتواند به جنگ خدایان جهان خود برود. در کمیکها میخوانیم که گور پس از کشتن اولین خدا با کمک نکروسورد یک زره برای خودش میسازد که به او توانایی پرواز کردن و بقا در فضا را میدهد که به خاطر خلأ هیچ موجود معمولی نمیتواند در آن دوام بیاورد. به خاطر ترکیب شدن گور با نکروسورد او حتی از ضربات مهلک میولنیر (Mjölnir) جان سالم به در میبرد. علاوه بر این، نکروسورد آنقدر قدرتمند است که گور با استفاده از آن ثور را زخمی میکند. حتی اگر ذرهای از وجود نکروسورد به بدن قربانی او وارد شود، این توانایی را دارد که از درون آنها را خورده و از بین ببرد. همین کافی است تا ببینید نال چه قدرت فوقالعادهای دارد که حتی شمشیرش میتواند قدرتی خداگونه به یک موجود معمولی بدهد. نال از سایهی خودش دست به خلق نکروسورد زد تا با کمک آن به جنگ سلستیالها برود. اما قدرت این نکروسورد از اینها هم فراتر است.
آیا «نوور» (Knowhere) از فیلمهای «نگهبانان کهکشان» (Guardians of the Galaxy) جیمز گان را به یاد دارید؟ این ایستگاه یا شهر فضایی در سر بریدهی یک سلستیال ساخته شده که مدتها پیش مرده بوده. نگهبانان در فیلم اول سری به این شهر میزنند و در فیلم سوم دیگر کاملا در آن مستقر شدهاند. ممکن است همان موقع به این فکر نیفتاده باشید که اصلا چه کسی میتواند یکی از سلستیالها را که اساسا خالق جهانهای مارول هستند بکشد؛ شاید هم فکر کردهاید این موجود باستانی به خاطر کهولت سن مرده است. اما حقیقت ترسناکتر از اینهاست: سالها پیش نال بوده که این سلستیال را شکست داده و سرش را هم بریده است! نال اول با شمشیر خود بر این موجود آسمانی پیروز شده، بعد در تنها یک حرکت سرش را بریده و تازه قدرت این موجود را در شمشیرش گذاشته است. اگر یکی از معدود کسانی باشید که فیلم «جاودانگان» (Eternals) را دیدهاند، پس حتما میدانید آریشم (یکی از سلستیالها) چقدر بزرگ بود. این موجود آسمانی حتی چندین برابر کرهی زمین است! نال به عنوان کسی که نهتنها میتواند سلستیالهای غولپیکری مثل آریشم را شکست دهد، بلکه میتواند قدرت آنها را به سود خودش و در راستای اهداف شیطانیاش به کار بگیرد واقعا شایستهی لقب ترسناکترین ابرشرور مارول است.
به جز شمشیر قدرتمند نکروسورد، نال سیمبیوتهایی دارد که مثل حیوان دستآموز او میمانند و مشخصا فقط با هدف نابودی ساخته شدهاند. سالها پیش نال دو سیمبیوت به شکل اژدها، یکی سیاه و دیگری قرمز ساخته و آنها را برای نابودی زمین فرستاد. وقتی این اژدهایان به زمین رسیدند مردم نام گرندل (Grendel) را بر اژدهای سیاه گذاشتند. گردندل نام هیولای اساطیری اشعار حماسی «بیوولف» (Beowulf) است که همه از او میترسیدند؛ به طوری که گاهی گرندل با شیطان یکی شمرده میشود. اژدهای قرمز را هم مادر گرندل نامیدند که در این حماسه از آنتاگونیستهای اصلی داستان است. ثور البته گرندل را شکست داد و کرهی زمین تبدیل شد به گور گرندل. اما بقایای حضور فیزیکی و معنوی او روی زمین باقی ماند؛ به ویژه در فرقهی نال. در کمیکها، گرندل برمیخیزد و کمک میکند نال از زندان خود رها شود. اما نقش گرندل برای فرقهی نال حتی مهمتر است. این فرقه از وجود گرندل استفاده میکنند تا کلتوس کسیدی و اساسا کارنیج را برگردانند. با این حساب، دیگر مهم نیست که کارنیج (که مهمترین آنتاگونیست در برابر ونوم است) مرده؛ چون با وجود گرندل میتوان او را بازگرداند. پس میبینید که نال نهتنها خودش قدرتی ماورایی دارد، بلکه صرف وجودش باعث تولد یا رستاخیر برخی از مهمترین ابرشرورهای دنیای مارول میشود. در ادامه به کیفیت حضور نال در فیلم «ونوم: آخرین رقص» میپردازیم؛ پس اگر نگران اسپویلرها هستید، از خواندن ادامهی مطلب صرف نظر کنید.
نال در «ونوم: آخرین رقص» چه میکند؟
حقیقتش را بخواهید، کار خاصی نمیکند. با اینکه بهشدت دربارهی حضور نال در فیلم «ونوم ۳» تبلیغ کرده بودند و البته این ابرشرور نقش مهمی در داستان فیلم دارد، اما بیشتر حضور نال به سایهها منحصر میشود. او در سیارهی دیگری، که پیشتر دربارهاش توضیح دادیم، به دست سیمبیوتهای خودش زندانی شده است. اما همچنان از سایهها همه چیز را کنترل میکند تا بتواند از این سیاره گریخته و تمام عالم وجود را به شکل سابق خود، یعنی تاریکی و خلأ بازگرداند. او از ارتش جدیدش که شامل زینوفیژها میشوند استفاده میکند تا کلیدی را بیابند که ضامن آزادی نال از این زندان خواهد بود. این کلید، که «کدکس» (Codex) نامیده میشود، بخشی از دیانای ونوم است که پس از زنده کردن ادی در «ونوم: بگذارید کارنیج بیاید» (Venom: Let There Be Carnage) بازیابی شد. برای اینکه کدکس دست نال نیفتد، یکی از این دو یعنی ادی یا ونوم باید بمیرند. در اواخر فیلم، چندین زنوفیژ با ونوم درهممیآمیزند تا سعی کنند او را بگیرند و یک بار برای همیشه کدکس را به دست آورند. اما انسانها و سیمبیوتها با یاری هم این موجودات بیگانه را از بین میبرند و کدکس هم نابود میشود؛ احتمالا خودتان میتوانید حدس بزنید چگونه. با نابود شدن کدکس کار نال برای آزاد کردن خودش از کلینتار به همین راحتیها نخواهد بود و باید منتظر حضور تمام و کمال او در پروژههای بعدی مارول یا دنیای مرد عنکبوتی سونی باشیم.
کلی مارسل، نویسندهی سه فیلم ونوم و کارگردان آخری دربارهی حضور نال گفته: «ما همیشه میدانستیم که نال یک ابرشرور عظیم، باورنکردنی و ترسناک است و همیشه میخواستیم راهی برای پرداختن به داستانش پیدا کنیم. ما میدانستیم که میخواهیم زینوفیژها را به فیلمهای ونوم بیاوریم. مشخصا این موجودات فرزندان نال به حساب میآیند، مثل همهی سیمبیوتها که فرزند نال هستند. بنابراین، منطقی است که اگر میخواستیم زینوفیژها را به داستان بیاوریم، باید نشان میدادیم که چه کسی آنها را به زمین فرستاده. اما نال آنقدر مهم است و داستانهای زیادی برای گفتن دارد که یک فیلم برای تعریف تمام آنها کافی نیست.»
ما هم با این جملهی مارسل موافقیم. برای همین، اینکه نال تا آخر فیلم هم از زندان رها نمیشود نکتهی چندان بدی نیست. مشخصا نال آنقدر قدرتمند و باحال است که یک فیلم برای نشان دادن تمام قدرتش کفایت نمیکند. ازآنجا که «ونوم: آخرین رقص» خطوط داستانی فیلمهای پیشین را هم توضیح میدهد، فرصت کافی برای پرداختن به یک ابرشرور کاملا تازه را ندارد و میدانیم که «ونوم ۳» آخرین فیلم تام هاردی در این نقش خواهد بود. پس اساسا اگر نال را به شرور اصلی «ونوم: آخرین رقص» تبدیل میکردند، تمام آن جنبههای پلید و قدرتمند نال به هدر میرفت. کاری که سازندگان فیلم کردهاند این است که تنها شمهای از نال را نشان میدهند و برای فیلمهای دیگر دنیای مرد عنکبوتی زمینهچینی میکنند. این کار فرصت کافی برای نال فراهم میآورد تا واقعا تواناییهای خودش را نشان دهد. فرض کنید اگر تانوس تنها برای بیست دقیقه در یکی از فیلمهای مارول ظاهر میشد و به سرعت از قهرمانان شکست میخورد. آن وقت دیگر هیچکس نام تانوس را هم به یاد نمیآورد. ترسناکی تانوس در این بود که مارول چندین فیلم برای شرارتهایش زمینهسازی کرد. حالا این امکان برای نال ایجاد شده تا بتواند قدرت خود را به عنوان شاه سیمبیوتها نشان دهد.
همین گور را در نظر بگیرید که پیشتر به او اشاره کردیم. گور در فیلم «ثور: عشق و تندر» (Thor: Love and Thunder) شرور اصلی داستان بود. گور یکی از قدرتمندترین شرورهایی است که کمیکهای مارول تاکنون به خودشان دیدهاند. او یکی از بهترین شخصیتپردازیها برای یک ابرشرور را دارد و اگر در کمیکهای یک دههی گذشتهی مارول گشتی بزنید، به سختی کاراکتر دیگری به قدرتمندی او پیدا میکنید. گور هم مثل نال از شرورهایی است که عمر زیادی در کمیکها ندارد. سروکلهی او برای اولین بار در سال ۲۰۱۳ میلادی در شماره ۲ کمیک «ثور: عشق و تندر» پیدا شد. اما طرفداران ثور همه متفقالقول میگویند که داستان تقابل ثور و گور از بهترینهایی است که تاکنون در کمیکهای ثور خواندهاند.
گور از نژاد بیگانههاست که در یک سیارهی بیابانی زندگی میکرده و رنج زیادی در طول عمرش متحمل شده. مادر گور موقع نجات دادن او از دست حیوانات وحشی مرده، همسر و فرزندش را هم از دست داده. گور و همقبیلهایهایش با اینکه مدام به خدایان دعا کرده و حتی اعضای خانوادهاشان را قربانی این خدایان میکنند، باز مصیبتها یکی پس از دیگری بر سرشان نازل میشود. گور علیه سنتهای قبیلهاش قیام میکند و به جنگ خدایان میرود. برای همین لقب «قصاب خدایان» میگیرد.
حالا تمام این زمینهسازیهای عالی و داستانپردازی را مقایسه کنید با گور در فیلم «ثور: عشق و تندر». با اینکه بازی کریستین بیل در نقش گور یکی از جنبههای بهتر فیلم است، اما فیلم تایکا وایتیتی فرصت کافی برای پرداختن به این ابرشرور را ندارد. گور به سرعت معرفی میشود، چندتایی فلشبک از زندگی پیشین او میبینیم و بعد شکست میخورد. به همین راحتی. اگر یک اقتباس درست و حسابی از داستان گور انجام میدادند، این شرور حتی میتوانست جا پای تانوس بگذارد و ترسناکترین شرور فیلمهای مارول شود. اما «ثور: عشق و تندر» اساسا این کاراکتر را هدر میدهد. با شکست خوردنش، بازگرداندن گور به فیلمهای دیگر هم آنقدر معنی نمیدهد. این دقیقا همان بلایی است که میتوانست سر نال بیاید. اگر نال در «ونوم: آخرین رقص» معرفی میشد، با ونوم میجنگید و به سرعت از او شکست میخورد، یک ابرشرور فوقالعادهی دیگر کمیکهای مارول به هدر میرفت.
کارگردان «ونوم: آخرین رقص» دربارهی حضور کوتاه نال در این فیلم توضیح داده است: «این تازه مقدمهای برای حضور نال به حساب میآید. او کاراکتری است که هرگز نمیتوانید یک بار نشانش بدهید و خلاص. [فیلم «ونوم: آخرین رقص»] تنها شمهای کوچک از نال است. اینکه دوباره کی به این کاراکتر بازمیگردیم، چه آیندهای در انتظارش خواهد بود، اینها هنوز معلوم نیست. اما اینجا دیگر آخر قصهی ادی و ونوم خواهد بود. البته همانطور که میدانید، داستانهای سیبمبیوتها به همینجا ختم نمیشوند. مقصدهای زیادی وجود دارد که داستان میتواند به مسیر آنها برود و تازه شاید چندتایی نکتهی پنهان در همین فیلم هم باشد که از سفر آیندهی این کاراکترها خبر میدهند. اما ما [مارسل و تام هاردی] همیشه میخواستیم یک سهگانه برای ونوم بسازیم و از همان فیلم اول میدانستیم داستان ونوم و ادی به چه مسیری خواهد رفت. همکاری با سونی هم برایمان فوقالعاده بوده که شجاعانه و از همه نظر ما را حمایت کردند.»
مارول و سونی هماکنون دارند روی پروژهی چهارمین فیلم مرد عنکبوتی تام هالند کار میکنند. تاریخ اکران «مرد عنکبوتی ۴» اخیرا مشخص شده و شاید این فرصت را فراهم کند که طرفداران بار دیگر ادی و ونوم را ببینند. در صحنههای پایانی فیلم «ونوم: آخرین رقص» ادی به نیویورک میرود تا آرزوی ونوم را محقق کند. حضور ادی در نیویورک حتما شما را یاد قهرمان خیابانهای این شهر، یعنی پیتر پارکر یا همان مرد عنکبوتی خودمان هم میاندازد. اما مهمتر از آنها نال است که با اشارات حضورش در دنیای سینمایی مرد عنکبوتی در «ونوم ۳»، مارول از همین حالا برایش نقشه میکشد. حالا که ادی به نیویورک آمده، احتمال دیدار آنها و نال در این شهر هم بیشتر میشود.
منبع: Slash/Film