چرا هالیوود تام کروز و بقیهی ستارگان کهنهکارش را به پردهی سینما بازگردانده است؟
از تام کروز تا مایکل کیتون، ستارگان کهنهکار سینما نمیتوانند در برابر وسوسهی بازآفرینی نقشهای مهمی که سرنوشت حرفهی آنها را تعیین کرد، مقاومت کنند. در حال حاضر این، یعنی بازگرداندن ستارگان کهنهکار سینما در نقش های مهم حرفه شان، ترفندی است که هالیوود برای بازگرداندن مخاطبی که دیگر دوست ندارد، زمانه اش به خصوص بعد از همه گیری ایجاب می کند که فیلم را نه در سالن سینما که با گوشی هوشمند خود از طریق پلتفرمهای پخش آنلاین ببیند، به کار می برد. اما آیا استفاده از حربه ی نوستالژی برای کشاندن دوبارهی مردم به سالنهای سینما کافی است؟
تصور کنید جایی در ابتدای قرن میلادی به کما رفتید و تازه امروز بیدار شدهاید. چه سالی است؟ یک نگاه به فیلمهایی که اکران شده است میاندازید و میبینید کیانو ریوز با یک «ماتریکس» تازه بر پردهی سینماها دارد، تام کروز قرار است به زودی با دنبالهی «تاپ گان» (با نام «اسلحهی برتر» هم این فیلم را میشناسیم) «تاپ گان: ماوریک» (Top Gun: Maverick) برگردد، جیمی لی کورتیس همچنان دارد روی دنبالهی دیگری از سری فیلمهای «هالووین» کار میکند و مایکل کیتون دوباره در نقش بتمن به پردهی نقرهای باز میگردد. پیش خودتان فکر میکنید که احتمالاً فقط چند ماه بیهوش بودهاید. در حالی که اگر به چهرهی این ستارگان کهنهکار نگاه کنید میبینید چند دههای به سنشان اضافه شده شده است، به جز تام کروز که این خود بیشتر گیجکننده است.
بنابراین به واقعیت جدید فیلمهای فرنچایزی که به طرز مشکوکی شبیه واقعیت قدیمی است، خوش آمدید. حالا هر طرف که نگاه میکنی، ستارگان کهنهکاری را میبینی که از بازنشستگی بیرون کشیده شده و دوباره باید در نقشهایی ظاهر شوند که فکر میکردند سالها، حتی دههها پیش آنها را پشت سر گذاشته بودند. این دقیقاً عکس فرهنگ تبعید است؛ فرهنگی که فرد مشهوری را به خاطر حرف یا رفتاری از دایرههای اجتماعی آنلاین یا غیر آنلاین حذف میکند، که نوعی خوارسازی عمومی محسوب میشود.
سابقاً این چنین بود که ستارگان کهنهکار تراز اول هر چند وقت یکبار در فیلمهای بلاکباستر بازی میکردند تا بتوانند از پس هزینهی خانهی تازه یا طلاقشان بربیایند، اما اخیراً وضعیت برای این ستارهها در هالیوود به گونهای پیش میرود که آدم را یاد بخشی از ترانهی معروف «هتل کالیفرنیا» گروه ایگلز میاندازد که میگوید میتوانی هر زمان که بخواهی [با هتل] تسویهحساب کنی اما هرگز نمیتوانی ترکش کنی.
فیلمهای فرنچایز در یک دههی گذشته باکسآفیس را قبضه کردند، در واقع تمام فیلمهای دیگر را از دور کنار زدهاند. اما حالا بعد از همهگیری کووید دیگر به هیچ وجه مشخص نیست که این وضعیت ادامه خواهد یافت یا نه. جریان اصلی صنعت سرگرمی اینطور که پیداست به جای جلو رفتن در حال عقبگرد است؛ عقبگرد به حال و هوای قدیمی، شخصیتهای قدیمی و احتمالاً زمانی که بلاکباسترها به لحاظ فروش تضمینیتر از امروز بودند.
سالی که پیشروست اینطور که پیداست یک دژاووی بزرگ خواهد بود. همین حالا هم کمی از آن را در اسپینآف ابرقهرمانی «موربیوس» (Morbius) تجربه کردیم. مخاطبان عادی شاید در صحنههای بعد از تیتراژ پایانی این فیلم که به یکباره مایکل کیتون را به مخاطب معرفی میکند که هیچ ربطی به این شخصیتهای ظاهراً خونآشامی فیلم ندارد، غافلگیر یا حتی گیج شده باشند. در واقع سازندگان «موربیوس» با این کار قصد داشتند بستر را برای بازگرداندن شخصیت والچر، شروری که کیتون آخرین بار پنج سال پیش در فیلم «مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه» (Spider-Man: Homecoming)، اولین قسمت سری فیلمهای مرد عنکبوتی با تام هالند در نقش اسپایدرمن، نقشاش را بازی کرد، فراهم کنند. در فیلم «فلش» (Flash) دیسی کامیکس که به زودی پخش میشود، گویا کیتون قرار است بعد از سی سال دوباره در نقش بتمن به پردهی سینما بازگردد؛ حتی با وجود اینکه رابرت پیتینسون به تازگی در نقش بتمن جدید ظاهر شده است.
عشاق سینما شاید در این مورد یک حس دژاووی دوگانه را تجربه کنند. همین سال گذشته بود که استودیو مارول دقیقاً همین ترفند را به کار برد. در «مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست» تام هالند، مرد عنکبوتی تازه را در کنار توبی مگوایر (که آخرین بار سال ۲۰۰۷ لباس مرد عنکبوتی را به تن کرد) و اندرو گارفیلد (که آخرین بار سال ۲۰۱۴ در نقش مرد عنکبوتی ظاهر شد) و شرورهای کلاسیکی که نقششان را ویلم دافو، آلفرد مولینا و جیمی فاکس بازی کردند قرار داد. هم مارول و هم دیسی در محصولات سینماییشان در حال بازی با خطوط داستانی «چندجهانی» هستند که بستر مناسب و بهانهی خوبی را برای بازگرداندان بازیگران مشهوری که مخاطبان قدیمیتر شاید با آنها آشناتر باشند به وجود میآورد.
البته این بازگشت به گذشته فقط به فیلمهای ابرقهرمانی محدود نمیشود. در ماه مه، تام کروز بعد از سی و شش سال با «تاپ گان: ماوریک» (Top Gun: Maverick) به سالنهای سینما بازمیگردد. در ژوئن قرار است «دنیای ژوراسیک: قلمرو» (Jurassic World: Dominion) اکران شود که مجموعهای است از چند دایناسور نمایشی و چندین دایناسور کامپیوتری همراه با ستارگان کهنهکار سام نیل، لارا درن و جف گلدبلوم که برای اولین بار بعد از قسمت اول، همان «پارک ژوراسیک» معروف محصول سال ۱۹۹۳، دوباره بر پردهی نقرهای یا صفحهی نمایش گوشیهای هوشمندتان، در کنار هم قرار میگیرند. جیمی لی کورتیس که سال ۲۰۱۸ بعد از غیبتی شانزده ساله دوباره به سری فیلمهای هالووین بازگشت، در حال حاضر دارد در دنبالهی دیگری از این فرنچایز کار میکند. و پاتریک استوارت (او هم بعد از بیست سال وقفه) به جز بازگشت کوتاهش بر پرده در نقش ژان لوک پیکارد «پیشتازان فضا» (Star Trek)، در پروژهی آیندهی «دکتر استرنج» (Doctor Strange) یک بار دیگر در نقش شخصیت چارلز خاویر از سری فیلمهای «مردان ایکس» (X-men)، بعد از بیست و دو سال که اولین بار نقش او را بازی کرده بود، ظاهر میشود.
اینکه ستارگان کهنهکار نقشهای قدیمیشان را بر پردهی نقرهای بازآفرینی کنند پدیدهی جدیدی نیست، آن هم در زمانهای که هر محصولی که با هزینههای هنگفت تولید شده باشد باید به بهترین شکل ممکن از طریق بازسازیها، دنبالهسازی و اسپینآفها دوباره پولسازی کند. اما گویا این میان چیزی تغییر کرده است. برای مثال هریسون فورد را در نظر بگیرید. سال ۲۰۰۸ او بعد از بیست سال دوباره در نقش ایندیانا جونزِ استیون اسپیلبرگ ظاهر شد، تا در واقع شلاق دکتر جونز را به نمایندهی نسل بعدی که شیا لابوف باشد، که نقش پسرش را در فیلم بازی میکرد، بسپرد. بعد از آن فورد سال ۲۰۱۵ در کنار مارک همیل و کری فیشر در نقش هان سولو «جنگ ستارگان» (Star Wars) ظاهر شد و اینجا هم در واقع نقش پل میان سهگانهی اصلی و سهگانهی آخر ایفا کرد. کمی جلوتر در سال ۲۰۱۷ بعد از سی و پنج سال در «بلید رانر ۲۰۴۹» (Blade Runner 2049) شخصیت ریک دکارد سری فیلمهای بلید رانر را یک بار دیگر زنده کرد و اینجا هم یکجور حس تداوم را به این دنبالهی مدتها به تعویقافتاده بخشید.
هیچیک از نقشها به فورد هیچ ضربهای نزد اما قرار سپردن مشعل به دیگری و نسل بعدی بسپرد، بود اینجا چندان موفق عمل نکرد. فرنچایز ایندیانا جونز گویا سرمایهگذاری اشتباهی روی لابوف کرد که مسیر حرفهایاش از آن زمان تا به حال از نقشهای تراز اول فاصله گرفت و در ادامه به خاطر اتهامات مبنی بر تعرض جنسی (که البته لابوف رد میکند) رو به افول گذاشت. به همین خاطر، فورد که در تابستان پیشرو هشتاد ساله میشود، در حال حاضر در حال تصویربرداری پنجمین قسمت ایندیانا جونز است که سال آینده اکران خواهد شد. حتی دربارهی «جنگ ستارگان» هم به نظر نمیرسد که با نسل جدیدش پتانسیل کافی برای ماجراجوییهای بیشتر را داشته باشد. این فرنچایز در عوض دارد به عقب برمیگردد و ماه آینده قرار است یک مینیسریال مبتنی بر شخصیت اوبی وان کنوبی با بازی ایوان مکگرگور و هیدن کریستنسن که بعد از وقفهای تقریباً بیست ساله دوباره لباس جدای را به تن خواهند کرد، منتشر کند.
در ظاهر اینطور به نظر میرسد که فیلمهای فرنچایز هالیوود مایلند داستانهایشان را پیش ببرند و همهگیری را پشت سر بگذارند، فقط گویا مخاطبان سینما با آنها همراه نیستند. تنها بلاکباستر واقعی پساهمهگیری «مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست» (Spider-Man: No Way Home) بوده که در واقع «یکی بخر سه تا ببر» بود. این فیلم با فروش جهانی ۱/۹ میلیارد دلاری تبدیل به ششمین فیلم پرفروش تاریخ سینما شد. دیگر محصولات پساهمهگیری مارول «شانگچی و افسانهی ده حلقه» (Shang-Chi and the Legend of the Ten Rings) و «جاودانگان» (Eternals) که هر دو یک سری شخصیت کاملاً جدید به مخاطبانش معرفی کرد، هر کدام کمتر از پانصد میلیون دلار فروش جهانی داشتند، که یعنی بسیار پایینتر از استانداردهای بالای مارول.
آیا مشکل مخاطبان جوان سینماست؟ از قدیم جمعیت هجده تا بیست و پنج ساله نبض سینماروی را زنده نگه داشتهاند، اما حتی پیش از همهگیری کووید هم شواهدی وجود داشت که نشان میداد مخاطبان جوان سینما در حال ریزش هستند. به گفته استفان فالوز، پژوهشگر صنعت سینما، میزان حضور مخاطبان پانزده تا بیست و چهار ساله در سالنهای سینما بین سالهای ۲۰۱۱ و ۲۰۱۷ تا بیست درصد کاهش داشته، این در حالی است که میزان حضور سینماروهای سنبالاتر در همان دوران افزایش یافته است. در ایالات متحده و کشورهای دیگر هم وضعیت به همین منوال بوده است. در این پژوهش، فالوز گاهی با نوجوانانی که قبلاً هرگز پا به سالن سینما نگذاشته بودند ملاقات کرد. او میگوید: «رفتن به سینما نسبت به گذشته بسیار هزینهبردارتر شده است، که این تأثیر منفیاش روی مخاطبان جوان بسیار بیشتر است. چرا که میزان درآمد مازاد (دور ریختنی) آنها کمتر است.»
علاوه بر این، همهگیری روند گسترش پلتفرمهای پخش آنلاین را سرعت بخشید. برای اولین بار، استودیوهای مهم فیلمسازی فیلمهایشان را یا فقط به طور آنلاین یا همزمان همراه با اکران عمومی در سالنهای سینما پخش کردند. بازار سالنهای سینما دچار ورشکستگی شده و بعید است دوباره بتواند از جایش بلند شود. در عصر دیجیتال هیچکس دیگر، دستکم جوانان، دیگر مجبور نیست برای تماشای فیلم به سالن سینما برود.
از این منظر، بازگرداندن بازیگران قدیمی برای جذب دوبارهی مخاطبان پابهسن گذاشته به سینما، آنها که هنوز جادوی سینماروی را به یاد دارند، منطقی جلوه میکند. هنوز برای پیشبینی شکل سینماروی در دورهی پساکرونا زود است، اما شاید هرگز به روزهای اوج سال ۲۰۱۹ برنگردد. این را پل درگرعابدیان، تحلیلگر رسانه، میگوید: «اگر سال ۲۰۲۲ به هفتاد یا هشتاد درصد میزان مخاطبان پیشاکرونا در امریکای شمالی برسیم، گمانم جای خوبی باشد، اما واقعاً برای آنکه صنعت را به قدرت سابقش برگردانیم به چیز بیشتری نیاز داریم.»
درگرعابدیان اضافه میکند که آیندهی سینماروی فقط منوط به آمار مربوط به جمعیتشناسی نیست. او میگوید: «متوسل شدن به نوستالژی و گروه بازیگران تنها زمانی خوب است که فیلم خوب باشد.» فیلم «مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست» نه فقط به خاطر بازیگرانش، به این دلیل که جمعیت را حقیقتاً ارضا میکرد موفق شد. درگرعابدیان در این باره میگوید: «اگر قرار است بازیگران کاتالیزور بازگشت مردم به سالنهای سینما برای تماشای فیلمی واقعاً خوب باشد، بگذاریم باشد. این عالی است.»
از این لحاظ که به ماجرا بنگریم به این نتیجه میرسیم که بیرون آوردن ستارگان کهنهکار سینما از بازنشستگی با هدف پولسازی و سودآوری بیشتر در بهترین حالت راهحلی کوتاهمدت است. اگر مخاطبان آن را تلاشی مذبوحانه برای تکان دادن هالیوود تشنهی پول که دیگر ایدههایش هم ته کشیده است ببینند، آنوقت افول فقط سریعتر پیش میرود. اما آیا ما داریم دربارهی افول سینما حرف میزنیم یا فقط افول سینمای بلاکباستر؟ سینمای فرنچایز در حال حاضر بازار سینما را به دست گرفته و بقیه را ایزوله کرده است. سال ۲۰۱۹، فیلمهای فرنچایز هشتاد و سه درصد از باکس آفیس جهانی فیلمهای هالیوود سهم داشند. اگر این دسته فیلمها کمی عقبنشینی کنند و فضا را برای فیلمهای دیگری که در تنگنا قرار گرفتهاند، باز کنند، شاید مساوی با یک چک دستمزد کمتر برای چند بازیگر حرفهای باشد اما برای آیندهی سینما بسیار مهم خواهد بود.
منبع: theguardian