چرا فیلم «دانکرک» نقطه‌ی اوج سینمای نولان است؟

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۵ دقیقه
فیلم دانکرک

در دنیای فیلمسازی که مملو از هنرمندان روشنفکر است، کریستوفر نولان از معدود کارگردان‌هایی است که هنوز خیلی‌ها به اعتبار نامش، صندلی‌های سینما را پر می‌کنند. هر فیلم‌بین معمولی خیلی خوب با پدیده‌ی نولان و ظهور آن در دنیای سینما آشنایی دارد. اگر فیلم‌های اولیه‌ی او مثل «یادگاری» یا «حیثیت» را زمان اکران‌شان ندیدید، قطعا بعد از سه‌گانه‌ی «شوالیه‌ی تاریکی» و انقلاب نولان در دنیای فیلم‌های ابرقهرمانی، به سراغ‌شان رفته‌اید. بعد از آن سه‌گانه هم نولان که به محبوبیت زیادی رسیده بود، دو حماسه‌ی علمی-تخیلی موفق ساخت. کارنامه‌ی نولان، صرف نظر از دیدگاه ما درباره فیلم‌هایش، جوهر سینما است، یک صدای واحد که نمی‌توان نادیده‌اش گرفت.

همچون خیلی از کارگردان‌های مطرح، در فیلم‌های نولان هم می‌توان نشانه‌های مشخص و ثابتی پیدا کرد. فیلم‌بین‌ها وقتی به تماشای فیلم کریستوفر نولان می‌نشینند، چند انتظار مشخص دارند، از داستان‌هایی در مورد بازی با زمان گرفته تا صحنه‌های اکشن تماشایی. و در بین تمام فیلم‌های او، هیچ‌یک به اندازه «دانکرک»، حماسه‌ی سال ۲۰۱۷ او درباره‌ی جنگ جهانی دوم، نهایت قدرت او را در توانایی‌ها و قابلیت‌های فیلمسازی، نشان نمی‌دهد. با ترکیب ایده‌ی گسست زمان، جلوه‌های ویژه‌ی میدانی کاملا واقعی و یک اکشن درونی بی‌رقیب، «دانکرک» به شکلی بی‌نقص، اوج توانایی نولان را در یک خلق شاهکار کوبنده نشان می‌دهد.

داستان فیلم که در جنگ جهانی دوم می‌گذرد، روایت‌گر یک نقطه‌ی عطف کلیدی در طول جنگ است. نیروهای بریتانیایی در ساحل دانکرک در فرانسه گیر افتاده‌اند و راه فراری ندارند، از آن طرف هم نیروهای آلمانی هرلحظه به این ساحل نزدیک‌تر می‌شوند. سال ۱۹۴۰ است و آمریکا هنوز وارد جنگ نشده است. اگر آلمانی‌ها به ساحل بروند و نیروهای بریتانیا را قلع و قمع کنند، این جنگ احتمالا همان موقع و همان‌جا به پایان می‌رسد. ولی آدولف هیتلر یک اشتباه محاسباتی سنگین می‌کند. هیتلر به جای اعزام نیروهایش به ساحل دانکرک، دستور توقف به آن‌ها داد، گویا او نگران تامین مایحتاج مورد نیاز ارتش خود بود و ترجیح می‌داد آن را برای نبردهای بعدی نگه دارد. بعد از دستور توقف هیتلر، کلی کشتی و قایق غیرنظامی از بریتانیا عازم دانکرک شدند و ۳۰۰ هزار سرباز را از آن‌جا نجات دادند.

دانکرک نولان

در حالی که فیلم‌های پیشین نولان برای بازی با زمان روی ایده‌های علمی-تخیلی تمرکز کرده بودند، او در «دانکرک» داستان خود را حول سه خط داستانی درهم تنیده می‌چیند. هرکدام از این سه خط داستانی، ضرباهنگ متفاوت خود را دارند و در یک پایان انفجاری، به هم می‌رسند. او در این فیلم، سه مجموعه شخصیت را معرفی می‌کند. یک مجموعه، گروه سربازانی هستند که می‌خواهند از بندرگاه بگریزند و به وطن خود بروند، گروه دوم خانواده‌ی غیرنظامی هستند که بعد از درخواست نیروی دریایی، کشتی خود را به آب می‌اندازند تا از کانال بگذرند و سربازان هم‌وطنشان را نجات دهند. در نهایت، گروه آخر، سه خلبان نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا هستند که از سربازان خود در ساحل دانکرک در برابر هواپیماهای آلمانی محافظت می‌کنند. همچنان که نولان این سه خط داستانی را بهم می‌بافد، زمان در هم می‌پیچد. در جاهایی از خط زمانی فیلم، شخصیت‌ها مرتب وارد خطوط داستانی یک‌دیگر می‌شوند. نتیجه‌ی کار، یک جور سرگشتگی برای مخاطب است که البته به صورت آگاهانه انجام شده است. ولی نولان این فرشینه‌ی جنگی در هم تنیده‌ی خود را با نهایت ظرافت و آشوب به نمایش می‌گذارد.

«دانکرک»، به همان اندازه که به محلی برای بازیگوشی‌های نولان با زمان تبدیل شده، به فرصتی بی‌نظیر برای این کارگردان تبدیل شده تا این علاقه‌ی همیشگی خود به استفاده از جلوه‌های ویژه‌ی میدانی واقعی را به نهایت برساند. او پیشتر، در افتتاحیه‌ی «شوالیه‌ی تاریکی برمی‌خیزد» صحنه‌ی سقوط واقعی یک هواپیما را در آسمان ثبت کرده بود، در «تلقین» و در نبرد راهروی هتل هم یک راهروی چرخان واقعی طراحی کرده بود. نولان و تیم جلوه‌های ویژه‌اش در این فیلم جنگی، سه هواپیمای اسپیت‌فایر واقعی را همراه با مدل‌های کوچک‌تر (یک چهارم ابعاد واقعی) به کار بردند تا نبردهای واقعی تاثیرگذاری طراحی کنند. برای صحنه‌ غرق شدن کشتی‌ها (یکی از این کشتی‌ها هم یک ناوشکن است)، تیم او از مدل‌هایی با یک دوم ابعاد استفاده کردند (بخش‌های داخلی آن‌ها کامل و دقیق هستند). تمام انفجارهای کشتی‌ها واقعی بودند. این میزان تلاش نولان و تیمش برای خلق یک تجربه‌ی تاثیرگذار برای مخاطب، باورنکردنی است. عشق همیشگی نولان به جلوه‌های ویژه‌ی واقعی، در «دانکرک» به اوج رسیده و باعث شده این فیلم به یک تجربه‌ی حقیقتا مرعوب کننده تبدیل شود.

و نکته‌ی آخر، زاویه‌ی دید مضمونی «دانکرک» کاملا همسو با مکاشفه‌های درونی پیشین نولان در باب نحوه‌ی تعامل انسان‌ها با غرایز خود است. در خیلی از فیلم‌های پیشین نولان، شخصیت‌های اصلی به شدت دنبال کنترل چیزی هستند که خارج از دسترس‌شان است. در «یادگاری»، لئونارد (گای پیرس) از فراموشی به عنوان ابزاری برای رسیدن به یک حس پایان همیشگی استفاده می‌کند. در «پرستیژ»، انجییر (هیو جکمن) در حرکتی که خیره‌کننده‌ترین شعبده‌بازی او را هم در خود دارد، مرگ دروغین خودش را شبیه‌سازی می‌کند. و در نهایت در فیلم «تلقین»، توانایی کاب (لئوناردو دی‌کاپریو) در ورود به رویاها هم او را کاملا شیفته‌ی خود کرده، و هم به زندانی برایش تبدیل شده است.

فیلم دانکرک

در مورد «دانکرک»، تک‌تک شخصیت‌ها زیر پرچم یک هدف واحد هستند: بقا. نولان در عملی که کاملا همسو با نیازهای اساسی این فیلم است، هرگونه شخصیت پرورش‌یافته یا دیالوگ‌های بیش از حد نمایشی را از فیلم حذف می‌کند. یکی از ایراداتی که معمولا به این فیلم گرفته می‌شود این است که شخصیت‌های پرورش نیافته‌ای دارد. ولی در اصل، این یک تصمیم عالی برای آزمون و خطای درونی بوده است که نولان در این فیلم مد نظر داشته است. آقای کارگردان در مصاحبه‌ای گفته که ایده‌ی فیلم را به این صورت برای شرکت برادران وارنر توضیح داده است: «واقعیت مجازی بدون هدست.» در خیلی از بازی‌های واقعیت مجازی، شخصیت اصلی خود بازیکن است. نولان هم وقتی مخاطب خود را به پایین در ساحل، یا بالا در نوک هواپیمای اسپیت‌فایر می‌برد، چنین ذهنیتی در سر دارد. تک‌تک شخصیت‌های فیلم لوح‌های سفیدی هستند که به مخاطب اجازه می‌دهند خودش اضطرابی که درباره‌ی آن شرایط دارد را روی آن‌ها بریزد.

و در مورد این‌که چطور چنین رویکردی همسو با نحوه‌ی عملکرد شخصیت‌های نولان است، باید گفت که رویکرد بی‌حاشیه و جزئیات نولان در «دانکرک» باعث برجسته شدن نوعی حس ضرورت خام برای بقا می‌شود که شخصیت‌ها در دامش گیر افتاده‌اند. با این‌حال، برای خیلی از مردان گیر افتاده در ساحل، بقا هدفی خارج از دسترس است. آن‌ها همچنان که روی اسکله می‌نشینند و منتظر ورود یک کشتی برای نجات‌شان هستند، می‌دانند که اگر هواپیماهای آلمانی بالای سرشان به آن‌ها حمله کنند، هیچ کاری از دست‌شان برنمی‌آید. این آن عنصری است که شخصیت‌های اصلی فیلم تلاش می‌کنند بر آن غلبه کنند. آن‌ها تلاش می‌کنند زندگی کنند و روی موقعیتی تاثیر بگذارند که در آن، احتمال بقا صفر است.

نولان با ترکیب این سه عنصر کلیدی، فیلمی خلق می‌کند که دارای یک حس نفس‌گیری باطنی است. ویژگی‌های دیگری هم هستند که باعث شده‌اند «دانکرک» یک فیلم کاملا نولانی باشد، مثلا حضورکوتاه مایکل کین یا موسیقی برانگیزاننده‌ی هانس زیمر. ولی آن‌ها بیشتر شبیه تزئینات روی یک کیک خوشمزه هستند. «دانکرک» در قلب خود، فیلمی خام و عریان است که در عین حال، عالی‌ترین قالب‌های سبک فیلمسازی نولان را به رخ می‌کشد.

منبع: Collider



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

یک دیدگاه
  1. آرمان

    و منی که نولان رو بی هیچ قیدی قبول دارم

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما