چرا فیلم ترسناک دوست داریم؛ اثرات خوب و بد ژانر وحشت
ترس، وحشت، هراس، اضطراب. هیچکدام از این کلمهها حس خوبی به آدم منتقل نمیکنند. در واقع همهی ما کل زندگیمان تلاش میکنیم که از مواجههی با این حسهای منفی بگریزیم. پس چرا از تماشای آن در فیلمهای ترسناک لذت میبریم؟ چرا دوست داریم وحشت کنیم و اضطرابی خودخواسته را از سر بگذرانیم؟ از فیلمهای اسلشر پر از خون و خونریزی گرفته تا زامبیها و ارواح و خانهها و دختران جنزده، انگار ما از دیدن بدترین اتفاقها و هولناکترین رویدادها استقبال میکنیم.
دکتر جفری گلدستین استاد روانشناسی اجتماعی دانشگاه اوترخت هلند طی مصاحبهای که در سال ۲۰۱۳ با IGN داشت گفته بود:
«مردم به دیدن فیلمهای ترسناک میروند چون دلشان میخواهد بترسند، وحشت را تجربه کنند. ما دوست داریم سراغ سرگرمیهایی برویم که تأثیر عمیقی رویمان میگذارند. به خاطر همین مردم دوست دارند فیلمهای ترسناک ببینند. چون وحشت و هراس احساسات عمیقی هستند و با تماشای این دست فیلمها حس میکنید به هدفتان از سرگرمی دست یافتهاید. مردم خواهان چنین تأثیرهایی هستند. از سوی دیگر، فیلمهای ترسناک غالبا (و نه همیشه) به نتیجهگیریهای مثبتی میرسند و آدم بدهای قصه سزای کارهایشان را میبینند. این خودش حسی از رضایتمندی میدهد. با اینکه مردم خودشان با ارادهی خودشان به تماشای این فیلمها مینشینند، ولی تصاویر دلخراش و خشن آنها برایشان آزاردهنده است. ولی انسانها این قابلیت را دارند که توجهشان را معطوف چیزی بکنند که در آن لحظه میخواهند، تا تأثیری که فیلم رویشان میگذارد را تحت کنترل خودشان بگیرند. حالا یا تأثیرات حسی یا انواع دیگر».
دکتر گلن والترز در مقالهای که در سال ۲۰۰۴ منتشر کرد، سه عنصری را که باعث میشود مردم مجذوب فیلمهای ترسناک شوند به این طریق نام برد: تنش (ایجاد شده از تعلیق، معما، وحشت، شوک و خشونت)، همذاتپنداری (احساس ارتباط شخصی با کاراکترها یا موقعیت، ارجاعهای فرهنگی، ترسهای مشترک نظیر ترس از مرگ، و غیره) و واقعی نبودن اتفاقهای ناجور فیلم. عنصر سوم در تضاد با دومی است که نکتهی عجیبی به حساب میآید. والترز برای اثبات ادعای خود به آزمایشهای روانی متعددی ارجاع میدهد.
«طی آزمایشی که در سال ۱۹۹۴ حول مقولهی انزجار انجام شد (Haidt, McCauley, and Rozin (1994))، چند تصویر آزاردهنده و مستند از وحشتهای زندگی واقعی را به تعدادی دانشجو نشان دادند تا واکنشهای آنها را ببینند. یکی از کلیپها تصاویر یک سلاخخانه را نشان میداد که در آن به گاوها شوک میدادند و سرشان را میبریدند و در نهایت سلاخیشان میکردند؛ کلیپ دوم میمون زندهای را نشان میداد که با چکش به سرش ضربه میزدند و جمجمهاش میشکافت و مغزش را به عنوان دسر سرو میکردند؛ و کلیپ سوم جراحی کودکی را نشان میداد که طی آن پوست صورتش را پشت و رو میکردند.
۹۰ درصد دانشجویان پیش از اینکه ویدیوها به آخر برسند، فیلم را متوقف کردند. حتی غالب کسانی که موفق شدند فیلمها را تا انتها ببینند، میگفتند که برایشان به شدت آزاردهنده بود. ولی با این حال بسیاری از همین افراد حاضرند پول بدهند و بلیت بخرند و به تماشای فیلمهایی بنشینند که خشونتها و فجایعی به شدت بدتر را به نمایش میگذارند.»
مککالی در سال ۱۹۹۸ این سؤال را مطرح کرد که چرا این دانشجویان تصاویر کلیپهای مستند را آزاردهنده یافتند، در حالی که اکثرشان بدونی هیچ مشکلی به تماشای فیلمهای ترسناکی مینشینند که خشونت و سبعیت به مراتب بیشتری دارند. پاسخی که مککالی به آن دست یافت این بود که ذات تخیلی فیلمهای ترسناک باعث میشود که تماشاگر حسی از کنترل را تجربه کند و بین خودش و اعمال خشن و تکاندهندهای که شاهدش بوده، فاصلهای روانی بگذارد. تقریبا هرکسی که فیلمهای ترسناک را میبیند میداند که تصاویر ضبطشده در فیلمهای داستانی، واقعی نیستند و همین باعث میشود فاصلهگذاری روانی بین تماشاگر و وحشت تصویرشده در فیلم به وجود بیاید. در واقع شواهدی هم مبنی بر رابطهی بین رویکرد به فیلمهای ترسناک و اثرگذاریشان وجود دارد. کسانی که فیلمهای ترسناک را تا حدودی به عنوان اتفاقات واقعی میبینند و باورپذیریشان بیشتر است، حسهای منفی آزاردهندهی بیشتری را تجربه میکنند. برعکس کسانی که به تخیلی و داستانی بودن وقایع فیلمهای ترسناک باور دارند و آنها را به عنوان سرگرمی میبینند، حسهای منفی خیلی کمتری دریافت میکنند.
طبق تحقیقاتی که دکتر دیردره جانستون به منظور بررسی انگیزههای ما برای تماشای وحشت عریان در سال ۱۹۹۵ منتشر کرد، چهار دلیل مختلف برای تمایل ما به تماشای فیلمهای ترسناک وجود دارد؛ تماشای خشونت، تماشای هیجان، تماشای بحران و تماشای مستقل. این چهار دلیل را در ویژگیهای شخصیتی مختلف بررسی کردند، نظیر ترسو بودن، همذاتپنداری و ترحم، و تمایل به برانگیخته شدن احساسات.
طبق گزارش دکتر جانستون «این چهار دلیل یا چهار انگیزه ربط مستقیمی به واکنش خودآگاه و ناخودآگاه تماشاگر به فیلمهای ترسناک دارد، و همینطور این مسئله که او بیشتر با کدام کاراکترهای فیلم احساس نزدیکی میکند؛ قاتلین یا قربانیها».
او در ادامه میگوید که دستهی اول و کسانی که تمایل به تماشای خشونت و خونریزی دارند، همذاتپنداری و ترحمشان کمتر است و بیشتر از همه با قاتل احساس نزدیکی میکنند. کسانی که به دنبال تماشای هیجان هستند، همذاتپنداری شدیدی دارند و بیشتر با قربانیان داستان احساس نزدیکی میکنند و از تعلیق فیلم لذت میبرند. تماشاگران مستقل همذاتپنداری زیادی به قربانی داشتند و قدرت مقابله با ترسشان بالا بود. کسانی که به دنبال تماشای بحران بودند هم با قربانیان داستان همذاتپنداری میکردند ولی نسبت به ماجراها و ترسهای داستان واکنشهای منفی نشان میدادند و استرس و اضطراب روی آنها اثر بدی میگذاشت.
جان هس در مقالهی بسیار خوبی تئوریهای جالبی را مطرح میکند و میگوید فیلمهای ترسناک روی عمیقترین و بدویترین احساسات ناخودآگاه جمعی ما انسانها اثر میگذارند و با مؤلفههایی به قدمت بشر، سعی در هراسافکنی دارند. برای مثال عناصری مثل سایه یا مادر در اکثر فیلمهای ترسناک نقشی کلیدی ایفا میکنند.
تئوری دیگری که سابقهاش به زمان ارسطو برمیگردد، کاتارسیس است. یعنی ما فیلمهای خشن و وحشتناک را تماشا میکنیم و به این طریق احساسات منفی درونمان پاکسازی میشود و افکار سرکوبشدهمان فرصت رهاسازی پیدا میکنند. این تئوری برای توجیه علاقهی مردم به بازیهای کامپیوتری خشن هم کاربرد دارد. جان هس در همین مبحث میگوید:
«حسهای منفی و استرسزایی که فیلمهای ترسناک به ما تزریق میکنند باعث میشود در انتهای فیلم و وقتی قهرمان قصه پیروز شد، حس مثبتی که به ما منتقل میشود شدیدتر و دلپذیرتر باشد. در واقع هرچه تهدید بزرگتر و جدیتر به نظر برسد، موفقیت انتهای فیلم دلپذیرتر خواهد بود. ولی فیلمهایی که در انتهایش قهرمان شکست میخورد چطور؟ حتی آزمایشهایی داریم که نشان میدهد مردم در لحظات ترسناک فیلم بیشتر لذت بردهاند تا انتهای آن».
هس در ادامه آرای نوئل کارول (نظریهپرداز سینما) را بررسی میکند که گفته بود فیلمهای ترسناک خارج از هنجارهای جامعه عمل میکنند و با ایجاد کنجکاوی، مردم را سمت خودشان میکشند.
«تحقیقات نشان داده است که معمولا کسانی که به رفتارهای خلاف عرف و هنجار جامعه علاقه دارند، بیشتر سمت فیلمهای ترسناک کشیده میشوند. ولی این مشخص نمیکند که چرا وقتی در داستان، شخصیتهای خلاف عرف مجازات میشوند و هیولا یا قاتل فیلم آنها را سلاخی میکند، برخی تماشاگران واکنش مثبتی دارند.
این لذت مجازات شدن کسانی که لیاقت مجازات را دارند، تئوری دیگری را مطرح میکند. ما فیلمهای ترسناک را دوست داریم چون کسانی که در آن کشته میشوند حقشان است که کشته شوند. ولی این نظریه در نهایت به ما میگوید که اکثریت مخاطبان دوست دارند چه کاراکترهایی در قصه از بین بروند و تصویر واضحی از علت محبوبیت فیلمهای ترسناک به ما نمیدهد. در سال ۱۹۷۹ ماروین زاکرمن تئوری دیگری را مطرح کرد و گفت کسانی که در فیلمهای ترسناک به دنبال تجربهی احساسات قوی و شدید هستند معمولا به فعالیتهای هیجانی نظیر بانجی جامپینگ یا ترن هوایی علاقه دارند. ولی باز هم تمام دلایل را پوشش نمیدهد و افراد زیادی هستند که بدون علاقه به فعالیتهای پرخطر و هیجانی، هوادار فیلمهای ترسناک هستند».
در سال ۱۹۹۶ دولف زیلمن به همراه جیمز ویور، روبرت موندورف و چارلز اوست تفاوتهای جنسیتی را مطرح کرد. زیلمن و همکارانش ۳۶ مرد و ۳۶ زن جوان را انتخاب کردند تا رفتارهایشان را هنگام تماشای فیلم ترسناک بررسی کنند. همراه هرکدام از این زنها و مردهای جوان، فردی هم سن و سال آنها ولی با جنسیت مخالف به تماشای فیلم مینشست. این فرد همراه یا از فیلمهای ترسناک خیلی میترسید، یا بیتفاوت بود، یا حس قدرت و نترس بودن داشت.
مشخص شد که مردها در حضور زنهایی که میترسند و استرس میگیرند، از تماشای فیلم ترسناک بیشتر لذت میبرند و اگر کنارشان زنی باشد که نمیترسد و احساس میکند فیلم ترسناک نیست، از لذت تماشایشان کاسته میشود. از آنسو زنها در کنار مردی که از فیلم نمیترسید بیشتر لذت میبردند تا کنار مردی که استرس و ترس را بیشتر حس میکرد. هس میگوید این آزمایش نمیگوید چرا برخی از تنهایی دیدن فیلمهای ترسناک هم لذت میبرند.
دیوید اسکال، تاریخنگار فرهنگی میگوید فیلمهای ترسناک تنها بازتابی از ترسهای اجتماعی ما هستند:
«اگر به تاریخ فیلمهای ترسناک نگاه کنید میبینید در دههی ۵۰ و وقتی ترس از بمبهای هستهای وجود داشت، هیولاهای جهشیافته در سینما ظهور پیدا کردند. زامبیها در دههی ۶۰ و تحت تأثیر جنگ ویتنام اوج گرفتند، «کابوس خیابان الم» زمانی معروف شد که بعد از رسوایی واترگیت مردم دیگر به مقامات سیاسی اعتماد نداشتند و بار دیگر در سالهای بعد از ۲۰۰۰ و در اثر ترس از ویروسهای همهگیر و کشنده، زامبیها به سینما بازگشتند. ولی با اینکه خیلی از مدلها و ژانرهای ترسناک با این تئوری توجیه میشوند، خیلیها هم هستند که آن را نقض میکنند. و مسئلهی مهمتر اینکه فیلمهای ترسناک در سطح جهانی طرفدار دارند و تماشاگرانی از هر جامعهای را تحت تأثیر قرار میدهند.»
اساسا هیچکدام از این تئوریها توضیح نمیدهد که چرا ما دوست داریم فیلم ترسناک ببینیم. هرکسی به دلایل مختلفی دوست دارد به تماشای قصهها و تصاویر دلهرهآور این فیلمها بنشیند. حتی به گفتهی دکتر کاترین برانلو، استادیار دانشگاه اوهایو، تماشای فیلمهای ترسناک میتواند نقش مثبتی در روان ما ایفا کند که در ادامه میبینیم.
۱. مردم وقتی میترسند از حسی که تجربه میکنند لذت میبرند
بعضی از مردم نسبت به چیزهایی که ترسناک هستند واکنش متفاوتی دارند. برای مثال تحقیقی در سال ۲۰۱۰ منتشر شد که میگفت کسانی که فیلمهای ترسناک دوست دارند، از تجربهی احساسات شدید مثل وحشت و هراس لذت میبرند. وقتی شما میترسید، مغز فوری وارد فازی میشود که به شما میگوید برای حفظ جانتان یا باید مبارزه کنید یا فرار. وقتی چنین اتفاقی میافتد، کل بدنتان ممکن است واکنش نشان دهد. برای مثال تپش قلبتان ممکن است تند شود یا عضلههایتان منقبض. حتی شاید کاری کند جیغ بزنید و از جایتان بپرید. برانلو میگوید: «وقتی ما فیلمی ترسناک میبینیم، مغزمان تحریک میشود و واکنشش را با رفتارهای فیزیکی و حسی که ما اسمش را وحشت گذاشتهایم نشان میدهد. باورتان بشود یا نه، برای خیلیها همین فرآیند به شدت لذتبخش و سرگرمکننده است.»
۲. تحمل یک فیلم ترسناک تا انتها حس لذتبخشی میدهد
فیلمهای ترسناک به قصد ترساندن ساخته میشوند. ولی کسانی که مشکل اضطراب دارند، ممکن است با تماشای فیلمهای ترسناک حسی از آرامش را تجربه کنند. به گفتهی برانلو این قضیه دلیل خوبی دارد. «وقتی مغزتان بعد از تماشای یک فیلم ترسناک خودش را به آرامش میرساند، از لحاظ عصبی-شیمیایی تجربهی خیلی لذتبخشی است. چون در این زمان دوپامین ترشح و حس سلامت و رضایتمندی خوبی به انسان منتقل میشود».
در کنار این، وقتی وارد تجربهای میشوید که ترسناک یا پر از ریسک و خطر است و در انتها سالم و سلامت و ایمن بیرون میآیید، حس خوبی به شما دست میدهد. به گفتهی برانلو «تماشای فیلم ترسناک باعث میشود باورهایمان نسبت به ریسک و خطر دچار چالش شود. از برخی جهات میتواند واکنشهای مغز را بازتعریف کند تا در آینده وقتی با موقعیتی استرسزا مواجه شدیم، واکنش بهتری داشته باشیم و آمادگیمان بالاتر برود.»
برای مثال ممکن است بعد از اینکه چندین ساعت فیلمهای ترسناک تماشا کردید و با وحشتها و هراسهای عجیبوغریبی مواجه شدید، دیگر درخواست اضافه حقوق از رئیستان چندان ترسناک به نظر نرسد یا برای یک سخنرانی جلو جمع شجاعت بیشتری داشته باشید.
۳. فیلمهای ترسناک باعث میشوند با آدمهای اطرافتان احساس نزدیکی بیشتری کنید
کسانی که راهکارهای قرارهای عاشقانه و روابط رمانتیک را آموزش میدهند، معمولا توصیه میکنند که زوجها با همدیگر فیلم ترسناک ببینند. دکتر آرتور آرون تحقیقی منتشر کرده است که طی آن میگوید تجربهی ترس و وحشت منجر به تحریک و افزایش حسهای دیگر میشود. مثلا تماشای یک فیلم ترسناک ممکن است کشش بین دو نفر را بیشتر کند و حتی تجربهی مشترکی که از سر میگذرانند ممکن است باعث شود رابطهشان جدیتر شود و به هم احساس نزدیکی بیشتری کنند. برانلو میگوید: «بعضیها میگویند فیلمهای ترسناک به بخشهای عمیقی از ناخودآگاه جمعی ما انسانها دسترسی دارند. وقتی همگی تجربهی مشترکی از ترس از تاریکی، هیولاها یا قاتلهای زنجیرهای را از سر میگذرانیم، بیشتر به هم نزدیک میشویم.» وقتی در کنار فرد دیگری احساس آسیبپذیری میکنید و او هم همین حس را دارد، صمیمیت ایجاد میشود.
هرکسی هرچیزی را متفاوت از دیگری تجربه میکند. اگر شما آدم به شدت حساسی هستید و همه چیز عمیقتر و شدیدتر از بقیه روی شما تأثیر میگذارد، تماشای فیلمهای ترسناک ممکن است برایتان ناراحتکننده باشد. ولی اگر اینطوری نیستید، تماشای فیلمهای ترسناک واقعا سرگرمکننده خواهد بود و حتی شاید حسی از آرامش و آسایش را تجربه کنید.
منبع: bustle ، psychologytoday