چرا نمیتوانم هیچ دوستی پیدا کنم؟!
اگر احساس میکنید هیچ دوست ندارید یا با احساس تنهایی دست و پنجه نرم میکنید، باید بدانید که در این موقعیت تنها نیستید. بهعنوان یک بزرگسال، ممکن است ایجاد ارتباطات جدید دشوار یا غیرممکن به نظر برسد اما اگر بخواهید، میتوانید ارتباطات جدیدی شکل دهید.
در ادامهی این مطلب از دیجیکالا مگ همراه ما باشید؛ به دلایل احتمالی عدم موفقیت افراد در تلاش برای دوست پیدا کردن و اینکه چگونه نداشتن دوست بر سلامت روان افراد تأثیر منفی میگذارد، میپردازیم و همچنین به نکات کاربردی دربارهی چگونگی پیدا کردن دوستان جدید اشاره خواهیم کرد.
دلایلی که چرا نمیتوانیم دوست پیدا کنیم
جسیکا ارمیلیو (Jessica Ermilio) روانشناس بالینی، میگوید بسیاری از مردم احساس میکنند هیچ دوستی ندارند یا دیگران آنها را درک نمیکنند. دلایل زیادی وجود دارد که چرا ممکن است کسی برای دوستیابی با مشکل مواجه شود. این دلایل در زیر بیان شده است.
۱. اضطراب
یک دلیل بسیار رایج برای این مشکل این است که بسیاری از افراد در هنگام ملاقات با افراد جدید، درجاتی از اضطراب را تجربه میکنند. این اضطراب ناشی از ترس از طرد شدن یا قضاوت شدن توسط دیگران است.
برای برخی از افراد، این نگرانیها میتواند در توانایی آنها برای برقراری ارتباط با طرف مقابل اختلال ایجاد کند، زیرا تمرکز و حضور در یک مکالمه، زمانی که احساس میکنیم عصبی یا نامطمئن هستیم، بسیار چالشبرانگیز خواهد بود. این احساسات ناخوشایند ممکن است ما را ترغیب کنند که از تلاش برای دوستیابی اجتناب کنیم.
دفعهی بعدی که سعی کردید دوستی پیدا کنید، افکار و احساسات خود را بررسی کنید تا ببینید آیا احساس عصبی بودن، ترس یا عدم اطمینان دارید یا خیر. سپس از خود بپرسید که آیا این افکار یا احساسات به توانایی شما برای دوستیابی کمک میکند یا مانع آن میشود. انجام این کار ممکن است به شما کمک کند تا بهتر درک کنید که چرا ممکن است دوستیابی برای شما سخت باشد.
۲. اجتناب
آیا فرصتهایی وجود دارند که ممکن است آنها را رد کنید یا از آنها دوری کنید زیرا میخواهید از مشکلات ناشی از دوستیابی فرار کنید؟ اغلب اوقات اجتناب ما از انجام کارهای سخت ممکن است غیر ارادی باشد.
دفعهی بعدی که فرصت معاشرتهای اجتماعی را رد میکنید، از خود بپرسید که چرا این کار را انجام میدهید. حواستان به این تصمیم و اینکه دلیل آن چیست، باشد. وقتی خودتان را برای انجام این کار قانع نکنید، قطعا پیدا کردن دوستان جدید دشوار خواهد بود.
۳. توقعات بالا
افراد ممکن است برای اینکه محبوب باشند و دوستان زیادی داشته باشند، به خود فشار زیادی وارد کنند. داشتن تعداد بالایی دوست ضروری نیست. گاهی اوقات، تنها یک یا دو دوست لازم است تا از تمام مزایای روانی حاصل از دوستیهای عمیق بهرهمند شوید.
روی ایجاد یک یا دو ارتباط معنادار تمرکز کنید و فشاری را که ممکن است برای ایجاد یک لیست بیپایان از دوستان احساس کنید، از خود دور کنید.
تأثیر نداشتن دوست بر سلامت روان
دوستیها و وابستگیها مهم هستند و از آنجایی که برای رفاه کلی ما بسیار اهمیت دارند، کمبود دوستان یا دوستیهای ضعیف و سطحی میتواند به سلامت روان شما آسیب برساند.
نیاز به دلبستگی آرامشبخش و مطمئن، از بدو تولد آغاز میشود. در دوران کودکی، وجود والدین در زندگی ما معمولا با تأمین امنیت جسمی و عاطفی، این نیاز را برآورده میکند. با این حال وقتی بزرگ میشویم، برای ارضای این نیازهای دلبستگی بیشتر به دوستی یا روابط نزدیک و صمیمی محتاج خواهیم بود.
جسیکا ارمیلیو، برخی از مشکلات روانی را که ممکن است در صورت برآورده نشدن نیازهای دلبستگی، با آن روبهرو شویم، شامل موارد زیر میداند.
فقدان تعلق
داشتن دوست و حفظ روابط دوستانهی نزدیک، به ما احساس تعلق میدهد و این حس یک عامل محافظتی است که به ما در مدیریت استرس کمک میکند.
تنهایی
احساس در جمع بودن و حمایت که اغلب در دوستیهای نزدیک وجود دارد، میتواند به ما کمک کند تا با هر چالشی که بر سر راهمان قرار میگیرد، بهتر کنار بیاییم. برعکس، فقدان حمایت اجتماعی کافی که ممکن است توسط کسی که دوستی معناداری ندارد احساس شود، تنهایی و انزوا را تقویت میکند.
مشکلات سلامت روان
تنهایی و انزوا عوامل خطر مهمی برای مشکلات سلامت روانی بیشماری هستند، زیرا ما موجوداتی اجتماعی هستیم که به پیوندهای نزدیک و معنادار با دیگران نیاز داریم.
نکاتی برای ایجاد دوستیهای جدید
جسیکا ارمیلیو نکاتی را پیشنهاد میکند که میتوانید برای دوستیابی و تجربهی احساس تعلق انجام دهید.
بهدنبال محیطهایی باشید که در آن احساس راحتی کنید
مهم است که سعی کنید و راههایی را بیابید که به خودتان کمک کنید که هنگام پیدا کردن یک دوست جدید، احساس راحتی و آرامش کنید. انجام این کار نیاز به تفکر انتقادی دربارهی خود و نوع محیطی دارد که شما در آن احساس راحتی میکنید.
آیا شما فردی هستید که با تعاملات یک به یک احساس راحتی بیشتری میکنید یا با حضور در جمع ؟ پاسخ به این سوال میتواند به شما کمک کند تا در موقعیت بهتری برای یافتن محیط مناسب برای ایجاد دوستیهای جدید قرار بگیرید.
بهطور مشابه، به این فکر کنید که چه نوع فعالیتها یا موقعیتهایی به شما کمک میکند تا نسبت به خودتان اطمینان داشته باشید. بهعنوان مثال، آیا ورزش، کاردستی یا فعالیت خاصی وجود دارد که از انجام آن لذت ببرید و حس اعتمادبهنفس را در شما بهوجود آورد؟ آیا جایی وجود دارد که دوست دارید در آن حضور داشته باشید؟
در هنگام دوستیابی، احساس عصبی بودن بسیار رایج است، بنابراین راههایی را برای کنترل اعصاب خود با تسکین توسط روشهای آرامشبخش امتحان کنید.
از روشهای درمانی کمک بگیرید
اگر برای یافتن حس تعلق در دوستیها تلاش میکنید، به درمانگری مراجعه کنید که میتواند به شما در مشکلاتتان کمک کند و برای غلبه بر آنها با شما همکاری کند. بهعنوان مثال، ممکن است جنبههایی از گذشتهی شما وجود داشته باشد که بر توانایی شما برای برقراری ارتباط و از طرفی، آسیبپذیری در برابر افراد جدید در زندگی شما تأثیر بگذارد. در واقع درمان میتواند پشتیبانی و راهنمایی لازم را برای کمک به کاهش مشکلات ارائه دهد.
اگر نمیتوانید در روابط فعلی خود به احساس تعلق دست یابید، به خود اجازه دهید که آن را در جای دیگری جستجو کنید. برای مثال، کتابها، فیلمها، موسیقی، انجمنهای آنلاین و هنر نیز میتوانند راههایی برای یافتن شناخت و پذیرش شخصیت شما و آنچه ممکن است با آن روبهرو شوید، باشند.
جمعبندی
نداشتن دوست میتواند باعث شود که احساس تنهایی و انزوا کنید و سلامت روانی شما را تحت تأثیر قرار دهد. اما مهم است که بدانید تنها نیستید؛ بسیاری از مردم احساس میکنند هیچ دوستی ندارند.
پیدا کردن دوست مناسب، مستلزم آن است که از نقطهی امن خودتان خارج شوید و با مردم ارتباط برقرار کنید. اگرچه این کار میتواند کمی ترسناک به نظر برسد اما به انتخاب محیطهایی که در آن احساس راحتی میکنید و همچنین یک شروع آهسته کمک میکند. وقتی همه چیز برای شما خیلی ترسناک یا طاقتفرسا به نظر میرسد، ممکن است به اجتناب بیشتر و بهطور بالقوهای، افزایش اضطراب منجر شود. با برداشتن گامهای کوچکتر به سمت هدف خود، ممکن است احساس موفقیت و انگیزهی بیشتری داشته باشید تا با ایجاد ارتباطات نزدیک، به جلو حرکت کنید. انجام این کار حتی با یک یا دو نفر میتواند به شما کمک کند تا احساس تعلق داشته باشید.
اگر نمیتوانید دوستانی پیدا کنید یا در روابط خود احساس تعلق پیدا کنید، به یک درمانگر مراجعه کنید تا شما را با مسائلی که با آنها روبهرو هستید راهنمایی و یاری کند.
منبع: verywellmind
سلام دوستان من دیدگاه خیلیاتون رو خوندم و قلبم از حرفاتون خیلی شکست منم دقیقا شبیه شما هیچ دوستی ندارم و تنهام. من میتونم دوس و رفیق جون جونیه خوبی باشم اگر دوست داشتید میتونیم باهمدیگه دوست باشیم پایه بیرون رفتن و ست کردن همچی با رفیقم یا تو غماش کنارش باشم هستم این آیدی روبیکامه اگه خواستین باهم دوست باشیم یا درد و دل کنیم بهم پیام بدین خیلی دوستون دارم و اینکه غصه نخورین آدمی که همیشه پشت خودمون بوده خودمون بودیم پس گاهی بهتره با خودمون صمیمی تر و خوب باشیم هیشکی تو دنیا مهمتر از خودمون نیست :)❤️🫶
سلام وقتتون بخیر
من ۲۰سالمه و دوستی ندارم همیشه تا جایی که یادم میاداز هر محیطی طرد شدم مثل جمع های دخترونه فامیل و اکیپای دخترونه و توی دوران ابتدایی فقط یه دوست صمیمی داشتم و بعد از اون دیگه نتونستم دوستی پیدا کنم و از جمع
دوستانه و اکیپ ها طرد شدم و کلا از هر
محیطی طرد میشم الآنم که دانشجوعم همینه اوضاع توی مهمونی ها وقتی حرف
میزنم کسی به حرفم اهمیتی نمیده و انگار ک
نشنیدن حرفامو
من دوست ندارم کسی باهام شوخی کنه خودمم با کسی شوخی نمیکنم و کسی باهام شوخی میکنه اعصابم ناخودآگاه بهم میریزه
خانوادم میگن من خیلی آدم حساسیم
ممنون میشم راهنماییم کنید
من ۱۳ سالمه.
از اول ساکت و اروم بودم اما وقتی با کسی صمیمی میشدم به شدت پر حرف میشدم اما الان…..
ادوست زیاد دارما ولی همیشون مزخرفن.به جز فیلم و سریال و کتاب هم هیچی باهام نمیسازه
اصلا نمیتونم با کسی صمیمی بشمو این عذابم میده.نمیدونم چیکار کنم حس میکنم برا هیچکی مهم نیستم و همه فک میکنن تنها کاری که باید بکنم درس خوندنه که سال دیگه(سال نهم)تیزهوشان قبول شم اما درکم نمیکنن.
نمیدونم چرا فک میکنن هنوز بچه م.باهام مثل کسی رفتار میکنن که از تو کوچه پیدا کردن بابام اگه از اجیم عصبی بشه سر من خالیش میکنه هیچکدومشون منو ادم حساب نمیکنن گوشیمم ازم گرفتن که مثلا فقط درس بخونم. فقط…دیگه نگین دهه نودیا دل ندارن و ادم نیستن……من کلاس هشتمم.تو کل این هشت سال فقط عذاب کشیدم…فامیل مضخرف خونواده ی مضخرف درس و مدرسه ی مضخرف و دوستای فیک و اورثینک که باعث شدن قرص فلوکستین ۲۴ ساعته کنار باشه. فک نکنین دارم قضیه رو بزرگ میکنما… فقط شما درد این خانواده رو نکشیدین که ببینین.
من از اول ادم برونگرایی بودم ولی به خاطر افسردگی و اصطرابم ادم ساکت تر و درونگرایی شدم فک میکردم این دلیلشه ک هیچ دوستی ندارم ولی بع عقب ک نگا کردم دیدم من از دبستان طرد میشدم از سمت بقیع تا الان ک دانشگام برای همین تن میدادم به دوستی هایی ک میدونستم داره ازم سواستفاده میشه ولی حداقل تنها نبودم ولی حتی اونا هم دووم نداشتن نتیجه همه اینا شد تظاهر ب بی احساسی، نداشتن اعتماد به هیچکس ،نداشتن هیچ نقطه امنی در زندگی دست و پنجه نرم کردن با اورثینک افسردگی اضطراب البتع عامل اصلی همه اینا خانوادم بود و بچه اول بودن و انتظاراتی ک باید برآورده میکردم و هیچوقت کامل نشدم از نظرشون ینی این وضعیتی ک دارم غرق میشم روز ب روز توش قراره تا کی ادامه داشته باشه؟باید امروز بمیرم یا صب کنم ببینم چی میشه؟
جواب یک جمله است
ما به خودمون احترام نمیگذاریم
سلام من کیانام ۱۴سالمه راستشو بخواین من هیچ دوستى ندارم وقتى میخوام برم جلو و باکسى حرف بزنم دستام عرق مىکنه میترسم که اون ادم به من نه بگه من اگه بخوام باکسى حرف بزنم اون منو نادیده میگیره اما دیگه خسته شدم احساس افسردگى دارم اصلا نمیدونم چرا دارم این حرف هارو میزنم
حس منو داری 😔
واقعیت منم بیشتر از بیست سالمه و هیچ دوستی ندارم حتی نتونستم با یه جنس مخالفدهم دوست بشم و چون قاطی میکنم موقع حرف زدن و از بدنم هم ناراضی ام میخوام اعتماد به نفس داشته باشم ولی نمیتونم برام دعا کنید
درسته خدا بهرین دوسته ولی ما به هم نوع خودمون هم نیاز داریم
تا دبستان خوب بودم، توی همه چی هنر درس ورزش و… ولی هیچ کس طرفمو نمیگرفت پاچه خوار یا ازین چندشا نبودم ولی بااین حال این بودم من تا ۷یا۸ سالگی بچه شیطونی بودم و دوستای زیادی داشتم ولی یهو به خودم اومدم دیدم هیچکس دورم نیست
بعضیا فقط غر میزنن که دوستی ندارن
توی کلاس زنگ تفریحا کجایی؟ من توی کلاس تنها فقط سرمو گذاشتم روی میزم شادی بقیه رو نگاه میکنم
توی گروه بندیا کجای کاری؟ من اون کسیم حتی به اونی که بهش چسبیدم که از حبس تنهایی رها بشم ولی بازم منو معلم به زور توی یه گروه جا داد
وقتی یه فیلم میبینی جوگیر میشی باید برای کسی توضیحش بدی با هیجان اون موقعا چی؟ من واسه داداش سه سالم توضیحش میدم( جوک سال)
این عقیده منه
بعضیا خلق شدم که بقیه موفق شن، اصلا موفقیتشون توی زندگی به این معناهست
ادمای این طوری سه دستن
فرزندان شب(که بحثش جداس)
کسایی که مطابق سرنوشت به ادما میچسبن
کسایی که تن به خواری نمیدن و تنهان و این تنهایی کم کم یه عادت میشه….