جاسوس یا پرنده‌شناس؛ جیمز باند واقعی که بود؟

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۹ دقیقه
جیمز باند

صدای زنگ تلفن در نیمه‌های شب بلند شد و جیمز باند می‌دانست چه کسی ممکن است پشت خط باشد. صدایی زنانه به گوش رسید که پرسید «آیا جیمز آنجاست؟»، سپس دخترک خندید و تماس را قطع کرد. برای یک پرنده‌شناس، این رویدادها عادی به نظر نمی‌رسید. سال ۱۹۶۱ بود و باند و همسرش درک نمی‌کردند که علت این تماس‌های مرموز چیست تا اینکه یکی از دوستان، واقعیت را برای آن‌ها فاش کرد: «ایان فلمینگ»، نویسنده‌ی مشهور رمان‌های جاسوسی، در مصاحبه‌ی اخیرش با مجله‌ی «روگ» اعتراف کرده که نام مأمور ۰۰۷ را از نویسنده‌ی کتابی پیرامون پرندگان به سرقت رفته است.

فلمینگ در این مصاحبه می‌گوید: «یک جیمز باند واقعی وجود دارد اما او نه یک مأمور مخفی بلکه یک پرنده‌شناس آمریکایی است. من یکی از کتاب‌هایش را خواندم و هنگامی که در جستجوی یک نام مناسب برای قهرمان قصه‌ام بودم، به یاد آن کتاب افتادم و نام نویسنده‌اش را برداشتم». جیمز باند واقعی پس از یک دهه تحقیق و گشت‌وگذار در جزایر کارائیب، کتاب مذکور را سال ۱۹۳۶ با نام «پرندگان هند غربی» به چاپ رسانده بود. این کتاب راهنمای ۴۶۰ صفحه‌ای، شامل ۱۵۹ نقاشی سیاه‌وسفید از پرندگان می‌شد و برای ایان فلمینگ که بخشی از سال را در کشور جامائیکا زندگی می‌کرد، به اثر تأمل‌برانگیزی تبدیل شد.

برای اکثر کسانی که نام جیمز باند را شنیده‌اند، رمان‌هایش را خوانده‌ یا فیلم‌هایش را تماشا کرده‌اند، او یک جاسوس استثنایی است که از مهارت‌های حیرت‌انگیزی بهره می‌برد اما در این مقاله به باند واقعی خواهیم پرداخت، یک پرنده‌شناس با سرگذشتی جذاب که همواره در سایه‌ی جیمز باندِ ایان فلمینگ قرار داشت و آدم‌های کمی در جهان با او آشنایی دارند.

فلمینگ نام و نام خانوادگی این پرنده‌شناس را در سال ۱۹۵۲ ربود؛ در همان دورانی که اولین کتاب مجموعه را در «گلدن‌آی»، خانه‌ی زمستانی‌اش در جامائیکا نوشت. با وجود این، یک دهه زمان برد تا شخصیت جیمز باند در ایالات متحده به شهرت برسد، اتفاقی که با تشکر از مجله‌ی «لایف» رخ داد. آن‌ها در مقاله‌ای، «از روسیه با عشق» (۱۹۵۷) را یکی از رمان‌های محبوب رئیس‌جمهور وقت، «جان اف. کندی» اعلام کردند که باعث شد مردم به خواندن رمان‌های مجموعه علاقه‌مند شوند. در همین روزها بود که باند و همسرش «مِری» تماس‌های مرموز و وقت‌وبی‌وقت را دریافت کردند.

کتاب از روسیه با عشق اثر ایان فلمینگ انتشارات تمدن علمی

با اینکه رمان‌های ۰۰۷ برای باند (که او را «جیم» صدا می‌زدند) اهمیتی نداشت اما همسرش مری، واکنش‌های شدیدتری به آن نشان داد. مری به فلمینگ نامه‌ای نوشت و او را محجوبانه به سرقتِ نام همسرش متهم کرد: «هنگامی که در مصاحبه‌ی مجله‌ی روگ از حقیقت آگاه شدیم، برای جیم غافل‌گیرکننده بود، اینکه کسی بی‌شرمانه نام یک انسان واقعی را بردارد و آن را روی یک شخصیت حقه‌باز بگذارد!». فلمینگ نامه‌ی مری باند را با سه پیشنهاد سخاوتمندانه پاسخ داد. او به جیمز باند اجازه داد تا «بدون محدودیت، از نام فلمینگ برای هدفی که می‌خواهد استفاده کند». برای مثال اگر باند یک گونه‌ی جدید پرنده کشف کرد که ظاهر زشت و ترسناکی دارد، می‌تواند نام آن را فلمینگ بگذارد! او همچنین از خانواده‌ی باند دعوت کرد تا به گلدن‌آی آمده و «خانه‌ای که جیمز باند دوم در آن متولد شد» را از نزدیک مشاهده کنند.

جیمز باند

ایان فلمینگ (سمت راست) و جیمز باند (سمت چپ)

«۵ فوریه ۱۹۶۴»، جیم و مری باند بدون اینکه به فلمینگ خبر بدهند، به گلدن‌آی رفتند. فلمینگ در ابتدا واهمه داشت که جیم باند آنجا است تا او را تهدید به شکایت کند اما وقتی متوجه شد که این یک ملاقات دوستانه است، دو نویسنده‌ باهم کنار آمدند و یک گفتگوی صمیمی داشتند. با این حال، جیم باند باید حقیقتی را برای فلمینگ فاش می‌کرد. او در مصاحبه‌ای که چند ماه بعد انجام داد، می‌گوید: «همان ابتدای ملاقات، به فلمینگ اعتراف کردم که “هرگز کتاب‌هایت را نخوانده‌ام. همسرم همه‌ی آن‌ها را خوانده است اما من این کار را انجام نمی‌دهم”. نمی‌خواستم جلوی او ظاهرسازی کنم. فلمینگ هم با جدیت پاسخ داد که “تو را سرزنش نمی‌کنم”.» فلمینگ در پایانِ این دیدار، نسخه‌ی چاپی رمان جدیدش، «شما دو بار زندگی می‌کنید» (۱۹۶۴) را به آن‌ها هدیه داد و روی آن نوشت: «تقدیم به جیمز باند واقعی، از طرف سارق هویت وی، ایان فلمینگ!».

مری باند در یادداشت دیگری (۱۹۷۵) بار دیگر درباره‌ی این ملاقات نوشت: «حقیقتی که هرگز درباره‌ی آن صحبت نکرده‌ام این است. من واقعاً عصبانی بودم که فلمینگ اقرار کرد نام جیمز باندِ آمریکایی را به سرقت برده است. افسانه‌ی این شخصیت با هر کتاب و هر فیلمی که ساخته شد، گسترش یافت و جیمز باند به نامی وقیحانه تبدیل شد. تصمیم گرفتم برای خوشنودی خود، فلمینگ و جیمز باند را با یکدیگر روبه‌رو کنم تا فلمینگ ببیند به چه مردی بدی کرده است. می‌دانستم که جیم شخصاً واکنشی نشان نمی‌دهد، جز اینکه [در خلوت] ابراز ناراحتی و انزجار کند. روزی که با فلمینگ در جامائیکا ناهار خوردیم، سرانجام به آرامش رسیدیم».

کتاب کازینو رویال اثر ایان فلمینگ انتشارات چترنگ

فلمینگ شش ماه بعد از جهان رفت؛ تنها مدتی کوتاه پس از اکران فیلم «گلدفینگر» (۱۹۶۴)، سومین قسمت مجموعه که اغلب یکی از بهترین فیلم‌های جیمز باندی تاریخ شناخته می‌شود. در فیلم، «شان کانری» نقش اصلی را برعهده دارد، او سوار یک اتوموبیل آستون مارتین با تجهیزات پیشرفته می‌شود، با «آدجاب» ملاقات می‌کند، برای اولین‌بار جمله‌ی مشهورش را هنگام سفارش مارتینی به زبان می‌آورد (تکان‌خورده اما حل‌نشده) و با ترانه‌ی زیبایی از «شرلی بَسی»، بدیهی بود که گلدفینگر محبوبیت جیمز باند را دوچندان کند.

باند، جیمز باند

و در اواسط دهه‌ی ۶۰ میلادی، جیمز باند به یکی از بزرگ‌ترین پدیده‌های فرهنگ عامه تبدیل شد که همه‌ می‌خواستند با تقلید از آن، موفقیت‌های مشابهی را تجربه کنند؛ از «دین مارتین» که نقش مأمور مخفی، «مت هِلم» را بازی می‌کرد تا «استفانی پاورز» که در مجموعه‌ی تلویزیونی «دختری از یو.ان.سی.ال.ای.» نقش اصلی را برعهده داشت. جیمز باند حالا یک برند پرطرفدار هم بود که همه‌ی شرکت‌ها می‌خواستند محصولات مرتبط با آن تولید کنند، از آدامس‌های بادکنکی عکس‌دار و نوشیدنی‌های الکلی تا لوسیون‌های بعد از اصلاح صورت و حتی لباس‌های «طلایی» زنانه.

در همین حین، جیمز باند واقعی تنها با دردسر روبه‌رو می‌شد و به شوخی یا جدی، از سوی آدم‌های مختلف مورد هدف قرار می‌گرفت. متصدیان هتل پس از دیدن نامش، نگاهشان به او تغییر پیدا می‌کرد و گاهی مأموران پلیس از او می‌پرسیدند که اسلحه‌اش را کجا پنهان کرده است! مِری باند که خودش نویسندگی می‌کرد و تعدادی کتاب قصه و شعر به چاپ رسانده بود، به این رویدادها دامن زد و رابطه‌ی این خانواده با ایان فلمینگ را پررنگ‌تر جلوه داد. اولین تلاش وی، نگارش کتابی به نام «مأمور ۰۰۷ چگونه نام خود را به‌دست آورد: از خانم جیمز باند» بود که موفق ظاهر شد.

او سال ۱۹۸۰، کتاب دیگری به نام «تقدیم به جیمز باند با عشق» نوشت که در واقع سرگذشت این خانواده‌ – پس از اینکه ایان فلمینگ نام باند را برای قهرمان قصه‌اش برگزید – روایت می‌کند. او در این کتاب می‌نویسد: «مشکل این بود که فلمینگ از جهان رفت و جیم را در این شرایط تنها گذاشت. و جیم هم هیچ علاقه‌ای نداشت که جایگاه سابقش را پس بگیرد، یعنی روزهایی که در کانون توجه قرار نداشت». هنگامی که جیم باند در روز ولنتاینِ ۱۹۸۹ از دنیا رفت، بار دیگر به دلیل ارتباط با قصه‌های ایان فلمینگ، به سوژه‌ی رسانه‌ها تبدیل شد. روزنامه‌ی «نیویورک تایمز» خبر درگذشت او را با این مضمون منتشر کرد که «مردی از جهان رفته است که نامش توسط فلمینگ برای رمان‌های ۰۰۷ استفاده شد». به عبارت دیگر، او حتی پس از مرگ هم نتوانست از کابوسی که فلمینگ برایش ساخته بود، رهایی پیدا کند.

جیمز باند

مری ویکهم باند

سال ۲۰۰۲، فیلم «روزی دیگر بمیر» ارتباط میان مأمور مخفی ساختگی و پرنده‌شناس واقعی را بار دیگر یادآوری کرد. در فیلم، مأمور ۰۰۷ (با بازی پیرس برازنان) نسخه‌ای از کتاب پرندگان هند غربی را با خود همراه دارد و آن را به هتلِ «هاوانا» می‌برد و به «جینکس» (هالی بری) می‌گوید که یک پرنده‌شناس بوده و فقط به خاطر پرنده‌ها به این شهر سفر کرده است. متأسفانه هنوز هم افراد معدودی وجود دارند که داستان جیمز باند واقعی را می‌دانند و در خوش‌بینانه‌ترین حالت شاید آن را در جدول‌ها پیدا کنید. مدتی قبل، در یک نظرسنجی از مخاطبان سؤال شد که نام جیمز باند از چه کسی برگرفته شده است و تنها ۲۲ درصد شرکت‌کنندگان پاسخ صحیح را انتخاب کردند (یک پرنده‌شناس).

اما جیمز باند سزاوار دفن شدن زیر یک شخصیت خیالی نیست. او سال ۱۹۰۰ در یک خانواده‌ی ثروتمند فیلادلفیایی به دنیا آمد و پس از مرگ مادر و ازدواج دوباره‌ی پدر، در سن ۱۴ سالگی به انگلستان نقل‌مکان کرد. وی در مدرسه‌ی «هارو» و دانشگاه « کمبریج» درس خواند و بعد به ایالات متحده بازگشت. ابتدا مدتی را به‌عنوان کارمند بانک کار کرد اما از این شغل رضایت نداشت و آن را کنار گذاشت تا با تحصیل در دانشگاه علوم تجربی فیلادلفیا، به پرنده‌شناس تبدیل شود. بین دهه‌ی ۲۰ الی ۶۰ میلادی، او بیش از ۱۰۰ بار برای تحقیقات علمی به هند غربی سفر کرد.

کتاب پرنده های شکاری ایران اثر پرویز بختیاری انتشارات ایرانشناسی

در روزهایی که سفرهای هوایی چندان آسان نبود، این مرد با اینکه مستعدِ دریازدگی بود اما ماه‌ها را در کشتی سپری می‌کرد تا به مناطق موردنظرش در کارائیب برسد. او جزایر را پیاده یا سوار بر اسب اکتشاف و برای زنده ماندن، شکار یا کشاورزی می‌کرد. او چند ابزار حیاتی را هم همیشه با خود همراه داشت: آرسنیک (برای سم‌پاشی پرندگانی که جمع‌آوری می‌کرد)، چاقو و یک تفنگ ساچمه‌زنی دولول.

جیمز باند

نَواردُم نوک‌قرمز

با کتاب پرندگان هند غربی، باند پرنده‌های اگزاتیکی همچون «مرغ مگس زنبوری» (کوچک‌ترین پرنده‌ی جهان) و «نَواردُم نوک‌قرمز» (پرنده‌ی ملی جامائیکا) را به جهانیان شناساند. این کتاب رهنما در دهه‌های بعدی، بارها چاپ مجدد شد و در میان علاقه‌مندان پرنده‌شناسی همواره محبوب بود. همچنین تحقیقات باند در سال ۱۹۳۴، این تئوری را در حوزه‌ی زئوژئوگرافی مطرح کرد که پرندگان منطقه‌ی کارائیب از نسل پرندگان آمریکای شمالی هستند و برخلاف باورهای رایج، ارتباطی با آمریکای جنوبی ندارند. این تئوری در نهایت باعث شد تا زیست‌شناس فرگشتی، «دیوید لاک» به نتایج تازه‌ای پیرامون ارتباط نسلی پرندگان برسد.

باند از حامیان جدی محیط‌ زیست بود و کمپین‌های مختلفی را برای پرندگان آغاز کرد. او در مقدمه‌ی کتاب پرندگان هند غربی می‌نویسد: «در هیچ‌کجای جهان، این تعداد از پرندگان در خطر انقراض قرار ندارند. امیدوارم که مسئولان جزیره اهمیت بیشتری به این پرندگان دهند تا شاید بتوانیم نژادهای نادر را از نابودی نجات دهیم. همچنین باید مناطق حفاظت‌شده‌ای برای پرندگان ساخته شود تا کسی اجازه‌ی شکار آن‌ها را نداشته باشد». در چهار دهه، باند ۲۹۰ گونه از ۳۰۰ گونه‌ی شناخته‌شده‌ی هند غربی را را جمع‌آوری کرد. پرندگان، ماهی‌ها، قورباغه‌ها و حشراتی که جیم باند جمع‌آوری کرد، هم‌اکنون در موزه‌ی ملی «تاریخ طبیعی اسمیتسونین» و دیگر موزه‌های شاخص جهان نگهداری می‌شود.

جیمز باند

کمرکولی باهامایی

تحقیقات باند هنوز هم تأثیرگذار هستند. مدتی قبل، «انجمن پرنده‌شناسی آمریکا» اعلام کرد «کمرکولی باهامایی» که باند آن را سال ۱۹۳۱ در «گرند باهاما» کشف کرده بود، یک گونه‌ی منحصربه‌فرد است که متأسفانه طوفان‌های سال‌های اخیر باعث شده است تا منقرض شود. همچنین «جیسون وِک‌استین» پرنده‌شناس دانشگاه «درکسلِ فیلادلفیا» اخیراً اعلام کرده است دو گونه‌ی کمرکولی که باند ۹ دهه‌ی قبل کشف کرد، حالا بی‌اندازه ارزشمند شده‌اند زیرا نمونه‌ی مشابهی ندارند: «برای گونه‌های منقرض‌شده یا در خطر انقراض، نمونه‌های جمع‌آوری‌شده [توسط جیمز باند] تنها چیزهایی هستند که در دسترس داریم. [بررسی این نمونه‌ها] تنها راهی است که می‌توانیم از اشتباهات گذشته‌ی خود درس بگیریم». جیمز باند واقعی اگر در قید حیات بود، به دستاوردهایش افتخار می‌کرد اما در عین حال، از انقراض این پرنده‌های بی‌مانند غمگین می‌شد.

منبع: Smithsonian Magazine

راهنمای خرید کتاب


برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما