سریال «کتاب بوبا فِت»؛ بوبا فت در جنگ ستارگان که بود و چه کرد؟
کهکشان دنیای جنگ ستارگان پر است از شخصیتهای بهیادماندنی و منحصربفردی که از مصرفکنندگان نیرو (Force) تا قاچاقچیهای بیوجدان متغیر است. یکی از این شخصیتها که فقط برای مدت زمانی کوتاه در فیلمها حضور پیدا کرد، ولی با همین حضور کوتاه طرفداران زیادی پیدا کرد، بوبا فِت (Boba Fett) است.
در ابتدا بوبا فت صرفاً یک جایزهبگیر (Bounty Hunter) معمولی بود، اما طی گذر سالها داستانهای زیادی خارج از فیلمهای اصلی جنگ ستارگان دربارهی او تعریف شد؛ برای همین او به یکی از شخصیتهای برجستهی جنگ ستارگان تبدیل شده است، طوری که دیزنی قرار است بهزودی سریال کتاب بوبا فت (The Book of Boba Fett) را با محوریت او پخش کند، سریالی که مسلماً در افزایش محبوبیت او بیتاثیر نخواهد بود. در ادامه زندگی او، از دوران کودکی تا پیری تعریف خواهد شد، طبق آنچه که در فیلمها، کمیکها و سریالهای جنگ ستارگان که بوبا فت در آنها حضور داشته به تصویر کشیده شده است. البته توجه داشته باشید که در آینده ممکن است دیزنی بعضی از این جزئیات را نادیده بگیرد یا تغییر دهد، چون بعضی از این جزئیات قبل از خریداری شدن لوکاس آرتز از جانب دیزنی تثبیت شدند و بنابراین راه پیدا کردنشان به کنن (Canon) در هالهای از ابهام قرار دارد، ولی جزئیات مربوط به فیلمهای اصلی و سریال جنگ کلونها (The Clone Wars) تغییرناپذیرند.
- ۱۲ لحظهی تکاندهنده در فیلمهای جنگ ستارگان که همه را غافلگیر کردند
- فیلمهای جنگ ستارگان از بدترین تا بهترین
بوبا فت، پسر کلونشدهی جانگو فت
بوبا فت کلون کاملی از یک جایزهبگیر مندلورین (Mandalorian) به نام جانگو فت (Jango Fett) است. جمهوری کهکشانی (Galactic Republic) به جانگو فت پیشنهاد داد تا به الگوی اولیه برای ساختن ارتش کلونهایش تبدیل شود. جانگو در ازای دریافت مقدار زیادی پول با این پیشنهاد موافقت کرد، ولی او یک درخواست ویژه هم داشت: اینکه کلونی از خودش ساخته شود که کاملاً به خودش تعلق داشته باشد، کلونی که برخلاف کلونهای دیگر نه از لحاظ ژنتیکی دستکاری شود، نه سرعت رشدش با روشهای مصنوعی افزایش یابد. جانگو برای این کلون اسم بوبا را انتخاب کرد و در سیارهی کامینو (Kamino) او را بهعنوان پسر خودش بزرگ کرد.
جانگو بسیاری از تجاربش را بهعنوان جایزهبگیر با پسرش به اشتراک گذاشت و به او درسهایی در زمینهی بقا در شرایط دشوار، مبارزهی تنبهتن، استفاده از بلستر (Blaster) و طرز کار استفاده از سفینهی خودش و قابلیتهای متعدد آن آموخت. همچنین جانگو چند بار بوبا را با خود به ماموریتهای جایزهبگیری برد تا او را با این سبک از زندگی آشنا کند.
بوبا فت در جریان جنگ کلونها
کمی قبل از شروع جنگ کلونها (The Clone Wars)، جنگی که از اپیزود ۲ تا اوایل اپیزود ۳ ادامه داشت، تجزیهطلبان (The Separatists) و فدراسیون تجارت (Trade Federation) جانگو و یکی از شریکهایش را استخدام کردند تا سناتور پادمه آمیدالا (Padme Amidala) را به قتل برساند. جانگو و شریکش دو بار تلاش کردند تا پادمه را به قتل برسانند، ولی هر دو تلاش با شکست مواجه شد و جانگو مجبور شد شریکش را به قتل برساند تا راز این ماموریت را پیش محفل جدای فاش نکند.
متاسفانه، این ماموریت شکستخورده سرنخهایی به جا گذاشت و این سرنخها باعث شدند پای اوبیوان کنوبی به کامینو (Kamino) باز شود؛ با وجود اینکه تلاشهایی صورت گرفته بود تا این اطلاعات مخفی بماند.
پس از اینکه کنوبی وارد کامینو شد، از وجود ارتش کلونها باخبر شد و با جانگو ملاقات کرد. در طی این ملاقات شست جانگو خبردار شد که کنوبی بو برده چهکسی پشت نقشهی قتل بوده. جانگو و بوبا بلافاصله تصمیم میگیرند کامینو را ترک کنند، ولی کنوبی سعی کرد جلوی آنها را بگیرد. طی مواجههای جانگو و کنوبی با هم مبارزه کردند، در حالیکه بوبا فت داشت آنها را تماشا میکرد. در طول مبارزه، بوبا که نمیتوانست بیکار بنشیند، سعی کرد تا با بلسترهای سفینه به کنوبی شلیک کند. با اینکه تیرها به کنوبی اصابت نکردند، ولی او از کنارهی سکوی اوجگیری به پایین سر خورد و جانگو و بوبا موفق به فرار شدند.
البته در لحظهی آخر، کنوبی موفق شد یک دستگاه ردیابی را به سفینهیشان بچسباند. این ردیاب به نبردی هوایی در کمربند سیارکها (Astroid Field) منجر شد و در نهایت جانگو و بوبا کنوبی را به سیارهی جئونوسیس (Geonosis) هدایت کردند. در این سیاره، جانگو کمک کرد تا کنوبی، پادمه آمیدالا و آناکین اسکایواکر (Anakin Skywalker) دستگیر شوند.
وسط مراسم اعدامشان در ملاءعام، گروهی از جدایها، به سرکردگی استاد جدای میس ویندو (Mace Windu) سر رسیدند تا آنها را نجات دهند. نبردی بین جدایها و درویدهای جنگی تجزیهطلبان در گرفت و جانگو هم به میدان مبارزه شتافت. او یکتنه در مقابل میس ویندو ایستاد، ولی او در برابر جدای قدرتمندی چون ویندو شانسی نداشت و طولی نکشید که ویندو سرش را قطع کرد. بوبای جوان شاهد این صحنه و کشته شدن پدرش به دست ویندو بود.
بوبا فت در جستجوی انتقام
حس نفرت و انتقامجویی در بوبا ریشه دواند. به همین خاطر او به گروه دیگری از جایزهبگیرها ملحق شد تا با کمک آنها رد میس ویندو را بگیرد و او را بکشد. داستان زندگی او در مقطعی که عضو این گروه بود، در سریال انیمیشنی جنگ کلونها (The Clone Wars) دنبال میشود و بنابراین کنن است.
او موفق شد رد ویندو را تا ستارهنابودکنی (Star Destroyer) بگیرد. در آنجا او خودش را جای یک سرباز کلون نوآموز جا زد و بمبی در اتاق ویندو کار گذاشت. اما به جای ویندو، یک سرباز کلون وارد محدودهی انفجار بمب شد و خودش را به کشتن داد. بهخاطر انفجار بمب، در طول سفینه آژیر خطر روشن شد.
بوبا هستهی راکتور سفینه را دچار اختلال کرد و چیزی نمانده بود از این طریق ویندو و اسکایواکر را بکشد. پس از اینکه این نقشهاش هم شکست خورد، بوبا وارد سفینهی کوچک فرار (Escape Pod) شد و دوستان جایزهبگیرش خودشان را به او رساندند و او را سوار سفینهی خود کردند. جایزهبگیرها چند بار دیگر هم سعی کردند ویندو را بکشند، ولی هر بار شکست خوردند.
در نهایت محفل جدای ویندو را نجات داد و جستجوی خود را برای پیدا کردن بوبا آغاز کرد. یکی از جایزهبگیرها به گروه خیانت کرد و خیانت او باعث شد جدایها بوبا را پیدا کنند. بوبا و یکی دیگر از جایزهبگیرها دستگیر شدند، سفینهی پدرش نابود شد و عطش انتقامجویی بوبا علیه ویندو به قوت خود باقی ماند.
بوبا در کوروسانت (Corusant) زندانی شد، ولی طولی نکشید که موفق شد فرار کند و سندیکا یا اتحادیهی صنفی کوچکی از جایزهبگیرها را که مقر آن واقع در تاتویین (Tatooine) بود تشکیل داد. پس از انجام چند ماموریت از جانب سندیکا، یکی از اعضای اتحادیه به بوبا خیانت کرد و او هم دوباره مجبور به فرار شد.
بوبا فت مستقل میشود
از اینجا به بعد، بوبا فت کار خود را بهعنوان جایزهبگیری عمدتاً مستقل شروع کرد و بهعنوان جنگجویی ترسناک بین مردم و همردههایش شهرت پیدا کرد. او اندازهی زرهی مندلورین پدرش را برای جثهی خودش تنظیم کرد و آن را دوباره رنگ کرد. او در جریان جنگ کلونها ماموریتهای زیادی انجام داد.
در نهایت گذر بوبا فت به جابای هات (Jabba the Hutt) افتاد. او ماموریتهای زیادی را (خصوصاً از نوع قتل) برای جابای هات، رییس مافیای تاتویین، انجام داد. یکی از ویژگیهایی که بوبا به آن معروف شد، تجزیه کردن قربانیهایش بود.
در اواخر جنگ کلونها، بوبا برای اولین بار با آناکین اسکایواکر ملاقات کرد. او آناکین را متقاعد کرد که اطلاعات مهمی در اختیار دارد که باید به گوش صدراعظم برساند. پس از رسیدن به کوروسانت، بوبا خبردار شد که میس ویندو برای شرکت در جلسهای در اتاق پالپاتین حضور پیدا کرده است. بوبا مخفیانه وارد اتاق شد و بلافاصله به ویندو حمله کرد و این دو درگیر دوئلی ناگهانی شدند.
بوبا زود فهمید که شانسی برای پیروزی ندارد و ویندو هم با توجه به اینکه دید او سنوسالی ندارد، چند بار به او فرصت تسلیم شدن داد، ولی کل فکر و ذکر جایزهبگیر جوان کشتن قاتل پدرش بود. وقتی به نظر میرسید که ویندو چارهای جز کشتن بوبا فت ندارد، پالپاتین سر رسید و نبرد را متوقف کرد.
میس از اتاق بیرون فرستاده شد و بوبا متوجه شد که او و پالپاتین دشمن مشترکی دارند. پالپاتین به بوبا کمی کردیت (Credit = واحد پول در دنیای جنگ ستارگان) داد و به او گفت که دربارهی گفتگویشان پیش کسی صحبت نکند. مدتی پس از این اتفاق، جنگ کلونها به پایان رسید. اکنون بوبا ۱۳ سال سن داشت.
بوبا فت در امپراتوری کهکشانی
پس از اینکه جمهوری کهکشانی سرنگون شد و امپراتوری کهکشانی (Galactic Empire) قدرت گرفت، بوبا همچنان به شغل جایزهبگیری و گرفتن ماموریت از افراد مختلف ادامه داد. ولی این روند دچار اختلال شد، چون او عاشق یکی از جایزهبگیرهای همکار خود شد و با او ازدواج کرد. این دو صاحب بچه شدند و بوبا مثل پدربزرگش به پلیسی محلی در یکی از سیارههای حاشیهی بیرونی (Outer Rim) تبدیل شد.
با این حال، پس از اینکه او یکی از مافوقهای خود را بهخاطر تجاوز به همسرش کشت، از سیاره تبعید شد و او و همسرش از هم طلاق گرفتند. بوبا دوباره به کار جایزهبگیری مشغول شد و طی دههی آینده برای افراد زیادی کار کرد، منجمله جابای هات و دارث ویدر.
در این دورهی زمانی بوبا مامور شد تا قاچاقچی مشهور یعنی هان سولو (Han Solo) را دستگیر کند، ولی دوست هان یعنی لاندو کالریسیان (Lando Calrissian) نقشهی او را نقش بر آب کرد. پس از این اتفاق رقابتی طولانی بین هان و بوبا شکل گرفت و بوبا نیز دائماً از دستگیر کردن او ناکام میماند، تا اینکه هان هم تحت خدمت جابای هات درآمد و جابا به بوبا پول داد که او را نکشد.
در نهایت دارث ویدر بوبا و چند جایزهبگیر دیگر را استخدام کرد تا هان سولو را دستگیر کنند. بوبا رد میلنیوم فالکون (Millennium Falcon)، سفینهی سولو را گرفت و متوجه شد که هان سولو در حال حرکت به شهر ابرها (Cloud City) واقع بر سیارهی بسپین (Bespin) است.
بوبا فت در گودال سارلک میافتد و میمیرد (؟)
ویدر پیش از هان وارد شهر ابرها شد و لاندو را مجبور به همکاری با امپراتوری و خیانت به دوستش کرد. بدین ترتیب سولو و دوستانش زندانی شدند. ویدر قصد داشت که لوک اسکایواکر را با کربونایت منجمد کند، ولی بهجایش تصمیم گرفت سولو را بهعنوان نمونهی آزمایشی منجمد کند. بوبا به این مسئله اعتراض کرد، چون او سولو را زنده میخواست، ولی انجماد اتفاق افتاد و سولو هم از این حادثه جان سالم به در برد.
بوبا سولو را نزد جابا برد، چون جابا روی سر او جایزهای بزرگ تعیین کرده بود. اما دوستان سولو موفق شدند سولو را از کاربونایت آزاد کنند، هرچند او پس از آزاد شدن موقتاً کور شده بود. بالای گودالی که داخل آن سارلکی (Sarlacc) زندگی میکرد نبردی در گرفت. سارلک موجودی باستانی و عظیمالجثه بود که قربانیهایش را بهآرامی و در طی گذر هزار سال هضم میکرد.
در طی این مبارزه، لیا (Leia) جابا را خفه کرد و سولو نیز بر حسب تصادف بوبا را به داخل گودال سارلک پرتاب کرد. در اینجا تصور بر این بود که بوبا کشته شده است، ولی این اتفاق نیفتاد. او به کمک زرهی مندلورین ضربدیدهاش، جتپکاش و اسلحههایش موفق شد خود را از چنگ سارلک نجات دهد. او جزو معدود افراد شناختهشدهای است که موفق به انجام این کار شده است. با توجه به اینکه سریال مندلورین پس از وقایع اپیزود ۶ اتفاق میافتد و بوبا فت هم در آن حضور دارد، زنده بیرون آمدن بوبا فت از گودال سارلک کنن است.
زندگی بوبا پس از پشتپا زدن به مرگ
طی گذر سالها، بوبا از تصور مردم که او کشته شده، به نفع خودش استفاده کرد و کارهای مخفیانه قبول کرد و بهطور کل از جلبتوجه پرهیز کرد. با این حال، بهتدریج خبر زنده ماندن او پخش شد، هرچند افتادن او داخل گودال سارلک نقل محافل بود. در طول این سالها بوبا همچنان هویت خود را بهَعنوان جایزهبگیری موفق حفظ کرد، ولی بالاخره گذر زمان تاثیرش را روی او گذاشت.
همچنان که بوبا پنجاه سالگی را رد کرد، پروسهی درمان جدی را آغاز کرد تا از ابتلای خود به سرطان جلوگیری کند، سرطانی که بهخاطر زمانی که در گودال سارلک سپری کرده بود، تهدیدی جدی به نظر میرسید. همچنین او نیاز به پایی مصنوعی نیاز داشت تا جایگزین پایی بشود که از دست داد.
بوبا و هان برای آخرین بار با هم دوئل کردند و پس از آن موافقت کردند تا رقابت خود را کنار بگذارند و هرکدام مسیر خود را در زندگی پیش بگیرد. بوبا بهامید پیدا کردن یک پای کلونشده به کامینو برگشت، ولی به جایش پیشنهاد کار جدید دریافت کرد: کشتن رهبر فعلی مندلورینها. بوبا او را پیدا کرد و کشت، ولی آخرین خواستهی رهبر قبل از مرگ این بود که بوبا فت بهعنوان مندلور جدید جانشین او شود. بوبا که میخواست بهعنوان جایزهبگیر بازنشسته شود، با این خواسته موافقت کرد و بدین ترتیب کارنامهی کاری ۴۵ سالهی او بهعنوان جایزهبگیر به پایان رسید. بوبا تا سن هفتاد سالگی به رهبری مندلوینها ادامه داد، ولی در این مدت گاهی گذری به جایزهبگیری هم میزد.
بوبا فت، شخصیتی که داستان زندگیاش خارج از فیلمها تعریف میشود
بوبا شخصی زیرک، متمرکز و مرگبار بود و به همین دلیل اعتباری که بهعنوان بااستعدادترین جایزهبگیر کهکشان کسب کرد کاملاً سزاوارش بود. ویژگیهای او باعث شد که بین طرفداران جنگ ستارگان نیز محبوبیت بالایی کسب کند. بوبا فت هم مثل دارث ماول (Darth Maul) جزو شخصیتهای جنگ ستارگان است که داستان زندگیاش برای مخاطبانی که فقط فیلمهای اصلی را دیدهاند ناشناخته است، ولی فراتر از فیلمها او به شخصیتی کامل و بسطیافته تبدیل شده است.
در دنیایی که از قابلیتهای ماوراءطبیعه و شمشیرهای لیزری پر شده است، وجود شخصیتهایی که صرفاً با اتکا بر تکنولوژی و استعداد شخصی میتوانند از پس هر مشکلی بربیایند، الهامبخش است. گل سرسبد چنین شخصیتهایی بوبا فت است.
به قول خود بوبا فت: «وقتی سارلک من رو قورت داد، فهمید یهجورایی غیرقابلهضمام.»
منبع: The Exploring Series