ببر سفید؛ فیلم هندی تحسینشدهی اسکاری با کارگردان ایرانی!
هرچه زمان میگذرد سینمای هند بیشتر خودش را به معیارهای جهانی نزدیک میکند. هندیها در سالهای اخیر بهخوبی دریافتهاند برای رشد و ارتقای سینمایشان نباید فقط به مخاطبان هندی اکتفا کنند و باید مخاطبان جهانی را هم مد نظر داشته باشند. این تغییر رویکرد برای سینمای هند بهخوبی جواب داده و باعث رشد کیفی فیلمهای هندی در این سالها شده است. فیلم سینمایی «ببر سفید» تازهترین اثر از سینمای هند است که با نظر مثبت منتقدان و مخاطبان جهانی روبهرو شده است. این فیلم خوشساخت در بخش بهترین فیلمنامهی اقتباسی جوایز اسکار امسال نامزد شده و یکی از شانسهای کسب جایزه به شمار میرود.
پس از گذشت نزدیک به ۱۲ سال از نگارش ببر سفید، این رمان توسط رامین بحرانی انتخاب شد. بحرانی، کارگردان ایرانی-آمریکایی است که با انتخاب ببر سفید به سراغ بخشی کمتر شناخته شده از جامعهی هند رفت.
اقتباس از رمانی موفق
فیلم ببر سفید در اصل اقتباسی از رمانی موفق به همین نام است. آراویند آدیگا، نویسنده و روزنامهنگار هندی-استرالیایی، در سال ۲۰۰۸ به خاطر نگارش رمان ببر سفید جایزهی ادبی من بوکر را کسب کرد. ببر سفید نخستین رمان آدیگا بود و سبب شد تا این نویسنده نام خود را بهعنوان نویسندهای حرفهای و بااستعداد در جهان مطرح کند.
ببر سفید داستانی خواندنی از تبعیض و نابرابریهای طبقاتی در هند دارد. نویسنده با روایتی پرکشش و نفسگیر، تلاشهای جوانی از طبقهی پایین جامعه در جهت رسیدن به جایگاهی بالا در جامعه را در رمانش آورده است. رمان آدیگا، وجهی تیره و تاریک از جامعهی هند را به خوانندگانش نشان میدهد. شاید بسیاری از مردم جهان از وضعیت اسفناک و فقر گسترده در هند آگاهی داشته باشند ولی خیلی در آثار هنری از نزدیک آن را لمس نکردهاند. نویسندگان هندی تا پیش از این به طور صریح و واضح به این معضلات اجتماعی نپرداخته بودند و آدیگا با دست گذاشتن روی یکی از مسائل مهم اجتماعی، مردم جهان را متوجه وضعیت بد زندگی قشر وسیعی از مردم هند کرد.
پس از گذشت نزدیک به ۱۲ سال از نگارش ببر سفید، این رمان توسط رامین بحرانی انتخاب شد. بحرانی، کارگردان ایرانی-آمریکایی است که با فیلمهای قبلیاش هوش، ذوق و استعدادش در فیلمسازی را به رخ منتقدان کشیده بود. او این بار هم با تیزهوشی به سراغ اقتباس از رمانی خواندنی رفت. تا پیش از او، دیگر کارگردانان از کنار این رمان عبور کرده بودند و این بحرانی بود که با انتخاب ببر سفید به سراغ بخشی کمتر شناخته شده از جامعهی هند رفت.
نتفلیکس هم تهیهکنندگی فیلم را بر عهده گرفت تا عملا مشکل پخش بینالمللی فیلم از بین برود. فیلم در ژانویه ۲۰۲۱ از طریق نتفلکیس منتشر شد و بسیاری از مخاطبان به تماشای فیلم نشستند و به تمجیدش پرداختند.
چرا ببر سفید فیلم مهمی است؟
علاقهمندان به سینما معتقدند فیلمهایی که با اقتباس از یک کتاب ساخته میشوند، معمولا از آن کتاب عقبتر میمانند و معرف خوبی برای آن کتاب نیستند. اما بحرانی خلاف این نظر و فرضیه عمل کرده و با کارگردانی دقیق و کمنقصش، فیلمی جذاب ساخته است. پس از اکران ببر سفید، افرادی که فیلم را تماشا کرده بودند نسبت به خواندن کتاب ترغیب شدند و فیلم پس از چندین سال، دوباره نام کتاب را در میان علاقهمندان بر سر زبانها انداخت.
بحرانی با استفاده از روایتی غیرخطی سعی کرده هرچه بیشتر بر جذابیتهای فیلمش بیفزاید. شروع فیلم بسیار طوفانی و کوبنده است. تماشاگر در همان ابتدا شاهد تصادفی دردناک در یکی از خیابانهای دهلینو است و هر لحظه منتظر گرهگشایی از این حادثه است. هر چند در ادامهی فیلم متوجه میشویم، مسألهی فیلم پرداختن به آن تصادف نیست و فیلم در پشت این اتفاق، حرفهای بسیاری برای گفتن دارد.
معمولا فیلمهای هندی فضایی شاد و سرخوش دارند که مردم در آنها با وجود فقر و بدبختی با خوشی زندگی میکنند. ببر سفید برخلاف این روند حرکت میکند. در این فیلم از آن فضای سرخوش و شاد خبری نیست و به جایش فقر، گرسنگی و شکاف طبقاتی گسترده خودنمایی میکند.
نقد تند اجتماعی با زبانی طنز
بحرانی در ببر سفید سعی کرده زبانی گزنده برای بیان حقایق تلخ جامعهی هند نداشته باشد و بیشتر با طعنه و کنایه که گاهی حالتی طنزآمیز به خود میگیرد وضعیت بد اجتماعی این کشور را نقد کند. بحرانی وضعیت خفتبار و تحقیرآمیز قشر فرودست در جامعهی هند را به تصویر میکشد و نشان میدهد افراد طبقهی بالا به راحتی بر زندگی مردم طبقه پایین اشراف دارند. ثروتمندان و اربابان مالک پول، کار و زندگی نوکرانشان هستند و با بهرهکشی از آنها بر ثروتشان میافزایند. هراندازه ما طبقهی بالای جامعه را غرق در رفاه و خوشگذرانی میبینیم، به همان اندازه طبقهی پایین جامعه در فقر و فلاکت دست و پا میزند. چنین شکاف طبقاتی برای یک جامعه، وحشتناک و تأسفبرانگیز است.
برخی از انتقادهای فیلم تأملبرانگیز هستند. در جایی از فیلم از هند بهعنوان یکی از بزرگترین اقتصادهای دنیا صحبت میشود و بالرام حلوایی بهعنوان نقش اول فیلم، میگوید این کشور با وجود چنین اقتصادی از فقر گسترده رنج میبرد. یا در جای دیگر میگوید هند بهعنوان دارنده بزرگترین دموکراسی در جهان، سیستم فاضلاب ندارد. همچنین انتقاد به کشورهایی که فقط به توسعه اقتصادی اهمیت میدهند و از توسعهی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی غافل هستند در فیلم مورد توجه قرار میگیرد. بالرام حلوایی در جای دیگری هم کنایههایی به سیستم بستهی سیاسی چین میاندازد و به دنبال بیان کردن این اصل مهم است که این کشورها بهعنوان قطبهای اقتصادی دنیا، با مشکلات عدیدهای در کشورشان روبهرو هستند.
در طول فیلم، نمایندگان حزب «سوسیالیسم» را افرادی دزد و فاسد میبینیم. آنها در ظاهر به دنبال احقاق حقوق فقرا و مظلومان هستند ولی در عمل، تنها با استفادهی ابزاری از نام طبقات محروم جامعه، به دنبال سرپوش گذاشتن بر کارهای غیرقانونی ثروتمندان و حمایت از آنها هستند. این نمایندگان با گرفتن رشوههای کلان از ثروتمندان بر کارهای خلافشان سرپوش میگذارند و کمکی جهت حل مشکلات و بهبود مسائل نمیکنند. در این میان تنها قشر پایین جامعه است که وضعیتش فرقی نمیکند و کسی قدمی برایش برنمیدارد.
تلاش برای تغییر وضع موجود
فیلم از زاویه دید بالرام روایت میشود. او یکی از روستاییان فقیر است که هرطور شده میخواهد خودش را از وضعیت اسفناکش نجات دهد. بالرام شخصیتی کنجکاو و زرنگ دارد و از هر فرصتی برای پیدا کردن یک شغل مناسب و رفتن از روستا استفاده میکند.
زمانی که او متوجه میشود اربابش دو ماشین و یک راننده دارد، با قرض گرفتن پول و رفتن به کلاسهای رانندگی، خودش را به اربابش معرفی میکند و رانندهی اربابش میشود. البته رانندهی ارباب بودن حکم نوکری دارد و بالرام در ابتدا حس خوشایندی از این نوکری دارد. نوکر ارباب بودن در مقایسه با دیگر مردم روستا که در گرسنگی زندگی میکنند و رو به کارهای سخت و پست میآورند از جایگاه ویژهای برخوردار است.
بالرام در ابتدا هرکاری که از دستش برمیآید برای اربابش میکند و از وضعیتش هم بسیار راضی است. انگار نوکری با گوشت و پوست او عجین شده و او به کار دیگری جز نوکری برای ارباب فکر نمیکند. بالرام به نوکری کردن برای اربابش افتخار میکند و همین نزدیکی به ارباب در نزد دیگر مردم روستا موقعیتی ممتاز به حساب میآید.
بالرام نوکر خوبی است و خالصانه و صادقانه خدمت میکند اما هر چه میگذرد او از وضعیت خودش و رفتار اربابانش با او، منزجر میشود. ارباب و پسرهایش برخوردی دور از شأن و شخصیت یک انسان با بالرام دارند و هرچه میگذرد این رفتارها و برخوردها بدتر هم میشود.
زمان تحول و رهایی بالرام
وقتی عروس خانواده با ماشین بالرام کودکی را زیر میگیرد و فرار میکند، ارباب و پسرانش تصمیم میگیرند تصادف را گردن بالرام بیندازند. نخستین ضربهها به بالرام از همینجا میخورد. بالرام پس از ملاقات با اربابش و امضا کردن برگهای که تمام تقصیرات را به گردن او میاندازد، تکانی میخورد و نسبت به وضعیتش به فکر فرو میرود. او هر چند با اکراه پای برگهای که مسؤولیت تصادف را به گردنش انداخته امضا میکند ولی از درون ناراضی است و هر چه میگذرد این نارضایتی رنگ و بوی بیشتری میگیرد.
حالا بالرام بیشتر به فکر رهایی از وضعیتش میافتد. او در طول فیلم به دنبال پیدا کردن هویت و فردیت خویش است و دیگر نمیخواهد مثل یک برده با او رفتار شود. رگههایی از خودآگاهی در وجود بالرام جوانه زده است. نقل قولی از اقبال لاهوری ضربه نهایی را وارد میکند: «لحظهای که میفهمی چه چیزی در این دنیا زیباست، برده بودن را متوقف میکنی.» بالرام به رهایی از دست ارباب و در این دنیا فکر میکند.
بالرام راهی برای رهایی ندارد؛ او که تا به الان دنیایی تاریک و سیاه را در پیرامونش دیده، پس با آویختن به همین سیاهی میخواهد خودش را نجات بدهد. او صادقانه نوکری کردن را کنار میگذارد و از هر حربهای جهت تلکه کردن اربابش استفاده میکند. بالرام به آدم دیگری تبدیل شده و هر چه جلوتر میرود، بیشتر غرق کارهایش میشود. او به شیوههای غیراخلاقی متوسل شود و تنها پول در آوردن و رسیدن به هدف برایش اهمیت دارد.
بالرم دیگر آدم صاف و سادهی ابتدای فیلم نیست. او عوض شده و مسؤول این رنگ عوض کردن او، آدمهایی هستند که شأن و منزلت انسانی او را زیرپا گذاشتهاند. حالا بالرام هم یکی شبیه اربابش شده؛ او با دیدن زشتیها دیگر از آن سادگی و پاکی روستایی فاصله گرفته و فهمیده در دنیایی به این زشتی، جایی برای صادقانه و درست رفتار کردن نیست. او در نهایت با دزدیدن ساکی پر از پول از اربابش، خود را از دست آنها رها میکند و زندگی تازهای برای خود میسازد. بالرام با دزدی، حیله و نیرنگ به یکی از کارآفرینان هند و به فردی ثروتمند تبدیل میشود و انگار چرخهی زیر پاگذاشتن اخلاق و وجدان قرار نیست جایی تمام نشود.
ببر سفید نگاهی هگلی به ارتباط ارباب و نوکر هم دارد. هگل در کتاب «خدایگان و بنده» مینویسد که برده در طول بردگی به خودآگاهی و عقل میرسد و جود ارباب را برای سیر تحول اندیشه و زندگی اجتماعی بشر لازم میداند. هگل همچنین معتقد است آن که سرانجام از زندگی خویش راضی و خشنود و پیروز واقعی میدان کارزار است نه ارباب تنپرور و کارفرما که بندهی کارگر و زحمتکش است. در اینجا هم این اربابان بودند که با رفتار و کارهایشان نوکر را متوجه وضعیت حقارتبارش کردند و او را به خودآگاهی رساندند.
در دنیای سیاه آدمهای فیلم، جایی برای اخلاقی زیستن وجود ندارد. «پول» هدف و مقصد نهایی آدمهاست و همه حاضرند برایش هرکاری انجام دهند. فیلم بر خلاف سایر فیلمهای هندی، پایانی خوش با نتیجهگیری اخلاقی ندارد و برعکس با نگاهی واقعگرایانه، مخاطبش را متوجه تاریکیهای دنیایی که در آن زیست میکنیم، میکند.
هند، بهترینه????????
بالیوودم که، از همه سینما ها جلوتره❤️