اگر اطلاعات شخصی تمام افراد جهان لو برود چه میشود؟
به صورت ناخودآگاه یا خودآگاه، همه ما منتظرش هستیم: روزی که یک رخنه امنیتی بزرگ به نابودی جامعه بینجامد و تمام اطلاعات شخصی و رازهایی که در تمام این سالها با فیسبوک، گوگل و امثالشان به اشتراک گذاشتهایم پخش شود. وقتی تمام اطلاعات شخصی ما -تمام پیامها، ایمیلها و فایلهای صوتی- در سطح اینترنت پخش شوند، چه کسی در چشم جامعه انسانتر باقی خواهند ماند؟ شاید یک یا دو آدم عجیب، اما بقیه ما اسراری داریم که نباید هیچکس از آنها با خبر شود. دنیایی که در آن شفافیت اطلاعاتی کامل وجود داشته باشد چه شکلی خواهد بود؟ چه رفتارها، عقاید و سنن جدیدی شکل میگیرند؟
برای رسیدن به پاسخ این سوال که در صورت بروز یک رخنه امنیتی بزرگ که تمام اطلاعات شخصی ما را روانه اینترنت کند چه اتفاقی میافتد، توضیح چندین متخصص را در این زمینه میخوانیم.
فرد فاینبرگ
پروفسور و مدیر مارکتینگ و پروفسور آمار در دانشگاه میشیگان، کسی که به پژوهش روی چگونگی تصمیمگیری مردم در محیطهای نامتعادل میپردازد
در صورت وقوع این اتفاق، با دو سطح مختلف روبهرو میشویم: سطح میانفردی (یعنی تاثیرش روی روابط میان افراد) و سطح اجتماعی (یعنی تغییرات احتمالی در رفتارها و رویکردها). و هر دو، هم جنبههای طولانیمدت دارند و هم کوتاهمدت. اتفاقات کوتاهمدت کاملا قابل پیشبینی است: شاهد اخراج شدن کارمندان، طلاق زوجین، از دست رفتن اعتبارها، دستگیری افراد، تهدید به تشکیل پرونده قضایی علیه هکرها و هک شدگان و البته افشای مقادیری فراوان از دورویی خواهیم بود. تمام افرادی که یک رفتار خاص را نکوهش کردهاند و بعد به شکلی مخفیانه خود مشغول به انجامش بودهاند شناسایی خواهند شد، که لزوما اتفاق بدی نیست.
و بعد به چیزی تحت عنوان پارادوکس حریم شخصی میرسیم. زمانی که مردم ابتدا وحشتزده، بعد خشمگین میشوند و در نهایت چه طی چند روز و چه طی چند هفته، دیگر موضوع برایشان اهمیتی ندارد. زندگی به یک «نرمال تازه» برای همه تبدیل خواهد شد. وقتی همهچیز آن بیرون باشد، هرچیز اشتباهی آنقدر نرمال میشود که افرادی که به دنبال واکنشهای سهمگین به افشای رازهای بزرگ باشند، هم خیالشان راحت خواهد بود و هم ناامید میشوند: چرا که به جای واکنش خشمگینانه، با خمیازهای از سر خستگی و تکراری بودن مواجه میشوند. به این خاطر که یا بقیه مردم از قبل ظنهای خود را داشتهاند یا یا خیلی ساده میخواهند به زندگی عادی خود بازگردند.
پیشبینی اتفاقات طولانیمدت سختتر است. وقتی یک اتفاق به معنای واقعی کلمه برای همه میافتد، نوعی ذهنیت «ما همه در این ماجرا دخیلیم» شکل میگیرد و تقاضای عمومی برای تدابیر امنیتی بهتر بیشتر میشود. شاید احراز هویت بیومتریک به موضوع مورد علاقه تئوریستهای توطئه و گروههای شبهنظامی تبدیل شود. اما در عین حال شاید به جامعه کمک شود که درک کند برخی از رفتارهایی که آنها را پنهان میکنیم و از آنها شرمزدهایم، بسیار فراگیر بوده و لزوما آسیبرسان تلقی نمیشوند. بنابراین دلایلی وجود دارد که باور داشته باشیم یک «رویداد انقراض» که انبوهی از اطلاعات شخصی را افشا میکند، در کوتاهمدت منجر به وحشت عمومی خواهد شد و در طولانیمدت تغییراتی مثبت به همراه میآورد.
تسا وست
پروفسور کمکی روانشناسی در دانشگاه نیویورک، کسی که پژوهشهایش روی درک طبیعت و داینامیکهای ادراک اجتماعی متمرکز است
تقریبا هرکسی در دنیای اینترنت رمز و رازی دارد. شاید در حال تعقیب سایبری آخرین کسی باشید که با او در رابطه بودهاید و شاید هم عادت به خرید اینترنتی افراطی کردهاید. شاید هم تمایلاتی داشته باشید که شریک زندگی کنونی شما از آن بیخبر است. فاش شدن این اطلاعات شخصی شدیدا خجالتآور خواهد بود. اما تکلیف رازهای جدیتر چیست؟ رازهایی آنقدر حساس که اگر فاش شوند، میتوانند تشکیل یک پرونده قضایی، طلاق یا اخراج شدن از محل کار را رقم بزنند. علیرغم بهای سنگین کشف این رازها، اکثر ما آنقدرها هم نگران فاش شدن رازهای اینترنتیمان نیستیم. ما این منطق را به کار میگیریم که با پسووردهای غیر قابل پیشبینی و اندکی پایش محتاطانه وضعیت، از فاش شدن رازها در امان هستیم. البته که این ذهنیتی احمقانه است. دادهها همواره هک و فاش میشوند.
چه میشود اگر یک روز از خواب برخیزیم و پی ببریم که با یک جستجوی ساده، میتوانیم به اطلاعات هرکسی دسترسی داشته باشیم؟ آیا فورا به سراغ بررسی تاریخچه جستجوهای انجام شده توسط نزدیکترین افراد زندگیمان میرویم؟ احتمالا نه. اولین کاری که میکنیم جستجوی دادههای خودمان است. به این خاطر که انسانها شدیدا خودمحور هستند. ما فکر میکنیم که تمام اطرافیانمان فکر میکنند «نمیتوانم برای سرچ کردن نام تسا صبر کنم که ببینم مشغول چه کاری بوده است». محققان اجتماعی به این ذهنیت، «اثر توجه همگانی» میگویند. یعنی مردم باور دارند که بقیه افراد، بیشتر از آنچه حقیقت دارد به آنها توجه نشان میدهند. همه ما پیش از اینکه روی رازهای افراد دیگر متمرکز باشیم، نگران لو رفتن رازهای خودمان هستیم.
چیزی که بعد به سراغش خواهیم رفت، احتمالا مقالاتی است که راجع به افراد معروف و رازهای تاریکشان نوشته شدهاند و تیترهایی دارند که ما را وادار به کلیک میکنند. رازهای افراد معروف بسیار هیجانانگیزتر از رازهای همسایه کهنسالمان است، یا کسی که سوپر مارکت محل را میگرداند یا فلان استاد خستهکننده دانشگاهمان. همه عاشق آن حسی هستند که بعد از زمین خوردن کسی که به نظر میرسد از تمام مزیتها برخوردار است به دست میآید. رازهای تاریک سلبریتیها، بهترین پادزهر برای شرم و استرس ناشی از لو رفتن اطلاعات خودمان خواهد بود.
آیا در نهایت به جستجوی تاریخچه فعالیتهای نزدیکانمان خواهیم پرداخت؟ شاید، اما نه بدون اینکه از لحاظ ذهنی آماده شده باشیم. وقتی صحبت از افرادی باشد که دوستشان داریم و به آنها اهمیت میدهیم، نوعی جهتگیری درونی داریم که ما را در اوقات دشوار به پیش میراند. وقتی شریک زندگی شما در یک مهمانی بداخلاقی میکند، این رفتار را با این تفکر که «او فقط خسته است» توجیه میکنید. و تا زمانی که منطق بر این ذهنیت حاکم باشد، تماشای افرادی که دوستشان داریم با عینکی از خوشبینی، به هیچ وجه اتفاق بدی نیست. کدام یک از ما دوست داریم که جهانبینیمان به صورت کامل ویران شود؟
جالبترین سوال در این آزمایش ذهنی اینست که چه اتفاقی برای جامعه خواهد افتاد؟ آیا قضاوت کردن کمتر شده و رفتارهای غیرعادی بیشتر مورد پذیرش قرار میگیرند؟ احتمالا نه. بیشمار رفتار داریم که گرچه به وفور انجام میشوند، اما همچنان ممنوعه به حساب میآیند (مانند دروغ گفتن که کماکان در یک مورد از هر ۵ تعامل اجتماعی اتفاق میافتد). حداقل به صورت موقت، انگشتنمایی و قضاوت کردن ادامه خواهد یافت. ولی شاید این فرصتی عالی برای ما باشد که صداقت بیشتری در تعامل با یکدیگر نشان دهیم. برای اینکه یاد بگیریم چیزهایی که به آنها علاقه داریم و پنهانشان میکنیم، آنقدرها هم عجیب نیستند.
جیووانی ویگنا / شلفیش گروپ
جیووانی ویگنا پروفسور علوم کامپیوتر در دانشگاه کالیفرنیا است که پژوهشهایش روی تحلیل آسیبپذیری، امنیت وب، تحلیل بدافزار و امنیت پلتفرمهای موبایل متمرکز است. شلفیش گروپ تیمی از هکرهای دانشگاه کالیفرنیا است که زیر نظر ویگنا فعالیت میکنند.
احتمالا شاهد سه فاز باشیم.
فاز یک: همه به مرز جنون میرسند! فاکتورهای زیادی در این فاز اهمیت دارند. برای مثال اطلاعات فاش شده چطور توزیع شدهاند؟ اگر تمام اطلاعات لو رفته، یک فایل واحد و بسیار عظیم باشد، یافتن اطلاعات درون آن کاری بسیار دشوار خواهد بود.
اگر اطلاعات به شکلی جادویی طبقهبندی شده باشد (و قابل جستجو) سرویس میزبان اطلاعات به سرعت از دسترس خارج میشود. به خاطر اینکه میلیاردها نفر در سراسر جهان میخواهند از اطلاعات آن سر در آورند و ببینند راجع به خودشان چه چیزهایی پیدا میکنند. بدون تردید شاهد انبوهی از مکالمات خجالتآور، تکذیب و متاسفانه، خودکشی خواهیم بود.
فاز دو: همهچیز از کار میایستد. از آنجایی که تمام رازهای مالی شما (مثلا پسوورد حساب بانکیتان) لو رفته، سیستم مالی کشورها به صورت کامل متوقف میشود. به همین ترتیب، سیستمهای مشابه هم از کار خواهند افتاد تا از هرگونه سوء استفاده جلوگیری شود.
فاز سه: عصری تازه رقم میخورد. تا اینجای کار، تمام انسانهای حاضر روی کره خاکی مشغول تعریف دوباره هویت خود و بزگردانی اطلاعات مالی خود هستند. در این فاز، پی خواهیم برد که دو نوع اطلاعات وجود داد: اطلاعاتی که میتوانند بیارزش تلقی شوند (مانند پسوورد اکانت جیمیل شخص که در هر لحظه قابل تغییر است) و اطلاعاتی که نمیتوانند بیارزش تلقی شوند (مانند این حقیقت که وقتی همسر شما مشغول رسیدگی به فرزندتان بوده، با زنی دیگر مشغول پیامکبازی بودهاید). برخورد ما با اطلاعات نوع اول بستگی به ماهیت رخنه امنیتی دارد: آیا این رخنه دوباره تکرار خواهد شد؟ اگر بله، پس نیازمند پروتکلها، مکانیزمها، تکنیکها و قوانین کاملا جدید خواهیم بود تا امنیت و حریم شخصی تضمین شود. البته در ابتدا نمیدانیم باید این کار را چگونه انجام دهیم و زمان خواهد برد. و در این میان، جامعهای که میشناسیم دیگر به شکل کنونیاش وجود نخواهد داشت.
مایکل اسلپین
پروفسور کمکی مدیریت در مدرسه تجاری کلمبیا، کسی که روی روانشناسی رازها پژوهش میکند
ما در تحقیقاتمان پی بردهایم که به صورت میانگین، افراد در هر زمان حدودا ۱۳ راز پیش خود دارند. رازهایی که حوزههای مختلف مانند روابط، امور مالی، مسائل خجالتآور، تمایلات و تخلفات را در بر میگیرند. و تقریبا همه مردم در برههای از زندگی خود رازهایی داشتهاند. بنابراین چه میشود اگر تمام دادههای افراد به ناگاه فاش شود؟ چه میشود اگر تمام سایتهایی که به آنها سر زدهاید، تمام خریدهای اینترنتی و تمام سوالات پزشکی که در گوگل تایپ شدهاند عمومی شوند؟ ناگهان ممکن است به این نتیجه برسیم که رقم ۱۳ بسیار کم است.
در کوهستان اطلاعاتی که ما آنها را خصوصی تلقی میکنیم، چیزهایی بسیار زیادی وجود خواهد داشت که ترجیح میدهیم پنهان باقی بمانند. دوستان ما، خانواده، همسر، همکاران و روسا چه فکری خواهند کرد؟ آیا کار همه به اخراج، طلاق و قطع ارتباطات دوستی خواهد کشید؟ فکر نکنم. برای مدتی در امان خواهیم بود. پیش از اینکه نوبت به اطلاعات مربوط به شما برسد، همه مشغول گشتوگذار در میان اطلاعات شخصی خودشان خواهند بود.
وقتی ما شروع به پرسه در اطلاعات دیگران کنیم (و دیگران هم شروع به پرسه در اطلاعات ما)، بدون تردید لحظات غافلگیرکننده زیادی رقم خواهند خورد. اما وقتی چنین اتفاقی برای تمام افراد و به صورت بلا استثنا بیفتد، به نظرم بیشتر از اینکه به روابط ما آسیب بزند، منجر به شکلگیری اتحاد میان ما خواهد شد. درحالی که همه ما احساس میکنیم که با رازهایمان تنها ماندهایم، هیچکس واقعا تنها نیست. این یکی از چیزهایی است که هنگام نگه داشتن یک راز از دانستناش محروم میمانیم. با رازداری، ممکن است شما درب را به روی کمکها، راهنماییها و پشتیبانیهای احتمالی ببندید. اشتراکگذاری رازها با دیگران، راهی برای کمک گرفتن در زمینه آن رازها است. یک افشاگری بزرگ و جهانشمول، مکاشفهای غایی خواهد بود که نشان میدهد بسیاری از ما، رازهایی مشابه داریم.
آرت مارکمن
پروفسور روانشناسی، ابعاد انسانی سازمانها و مارکتینگ در دانشگاه تگزاس و نویسنده چندین کتاب نظیر «تفکر هوشمند» و «ذهنت را به کار بیاور»
رازها ورژنی از آن چیزی هستند که تحت عنوان «عدم توازن اطلاعاتی» میشناسیم. اساسا عدم توازن اطلاعاتی زمانی رخ میدهد که یک نفر چیزی را بداند که دیگری از آن بیاطلاع است. رازها زمانی شکل میگیرند که یک نفر عامدانه به عدم توازن اطلاعاتی روی آورده و اطلاعاتی خاص را مخفی نگه میدارد. توانایی رازداری البته در تعاملات انسانی ضروری است. هرکسی نظر شما راجع به هرچیزی را در هر زمان نمیخواهد. من شاید از لباسی که شما به تن کردهاید خوشم نیاید، اما این نباید به بروز مشکل در تعاملات ما منجر شود. ما چیزهایی که میدانیم را به گونهای با مردم به اشتراک میگذاریم که منجر به بهتر شدن تعاملات اجتماعی میشوند. و چیزی مانند یک مهمانی تولد غافلگیرکننده هم نیازمند مقادیر مشخصی از رازداری است.
علاوه بر این، برخی رازها خوب هستند. اگر من بخواهم یک کسبوکار جدید راه بیندازم، دلم نمیخواهد تمام جزییات ایدهام را پیش از اینکه به توسعه آنها پرداخته باشم و از آنها درآمدزایی کنم با تمام افراد به اشتراک بگذارم. در جهانی که تمام اطلاعات شخصی همواره در دسترس باشند، بزرگترین و ثروتمندترین سازمانها میتوانند ایدههای جدید را با سرعت بیشتری توسعه دهند و بنابراین پولدارها، پولدارتر میشوند. تنها با رازداری است که رازهای تجاری مخفی میمانند و بازیگران جدید به بازار میآیند تا کار سازمانهای بزرگ را مختل کنند.
البته که هر ابزاری که جنبههای مثبت دارد، میتواند جنبههای منفی هم داشته باشد. مردم به گونهای از عدم توازن اطلاعاتی به نفع خود استفاده میکنند که به دیگران آسیب میزند. به نظرم بهتر است در جهانی زندگی کنیم که عدم توازن اطلاعاتی در آن وجود داشته باشد، تا جهانی که همه اطلاعات همواره در دسترس همه هستند.
منبع: Gizmodo