نظر فرانسویها درباره فیلم «ناپلئون» چیست؟
ناپلئون بناپارت یک بار دیگر در بیستودوم نوامبر ۲۰۲۳، این بار به کارگردانی ریدلی اسکات، به روی پردههای بریتانیا و فرانسه رفت. در «ناپلئون» این فیلمساز بریتانیایی -با حضور واکین فنیکس در نقش امپراتور- به لحاظ موضوعی تقریباً هیچ کار تازهای نکرده است. گفته میشود این فرانسوی اهل کرس در بیش از هفتصد فیلم و هشتاد هزار کتاب آمده است. کتاب یا مقالهای درباره او ظاهراً هر روز در گوشهای از دنیا منتشر میشود. فیلم آقای اسکات هم ادامهدهنده همان مسیر است.
فیلم ناپلئون در وسعت و ابعاد، حماسی است. میگویند هزینه ساخت آن چیزی بالغ بر ۱۶۰ میلیون پوند بوده که بیشتر از هر فیلمی است که این کارگردان تا به حال ساخته است. شش صحنه نبرد کامل در فیلم هست. اما فیلم زندگی او را هم شرح میدهد. اسکات در مصاحبهای میگوید: «من ناپلئون را با اسکندر کبیر، آدولف هیتلر، استالین مقایسه میکنم. او کارهای بد زیادی در کارنامهاش دارد.»
بنابراین جای تعجب نیست که فیلم در فرانسه خیلیها را اذیت کرده باشد. ارجاعات استالین و هیتلر هم کمکی نکرده، اما منتقدان فرانسوی ادعا کردهاند که فیلم چندین خطای تاریخی هم دارد و نقدهای فیلم ناپلئون هم به این مسئله اشاره دارند؛ اولینش خط داستانی اصلی فیلم است که میگوید رابطه ناپلئون با ژوزفینِ بینهایت زیبا یک نیروی محرک اصلی در مسیر او بوده است.
روزنامه فیلگارو گفته است که فیلم، «باربی و کن را در امپراتوری» به نمایش گذاشته است. اسکات میگوید از این اتهامات ناراحت نمیشود، اما در هر صورت، بر اساس شواهد، احتمال اینکه ژوزفین در زندگی ناپلئون تا این اندازه که در فیلم نشان داده شده مهم باشد، کم است.
بسیاری از فرانسویها دیگر جنبههای منفی کارنامه امپراتور را قبول دارند. آنها خوشحال شدهاند که فیلم اسکات چاپلوسانه نیست. آنها قبول دارند که کارنامه امپراتور و کل شخصیتش واقعاً «خراب» است. این آدم تفرقهانداز بود.
تخمینها میگوید ارتش او جان نهصد هزار فرانسوی را گرفته است. ناپلئون وقتی در حال ساختن یک اروپای متحد بود، در واقع داشت احساسات فرانسویای را تحریک میکرد که در نهایت فقط گور خودش را میکَند. او هرگز علاقهای به دموکراسی یا برقراری آزادی نشان نداد. مطلقگرا بود و بیرحم. فهرست خوبیها و بدیهای او تمامی ندارد.
یک فرانسوی (نویسنده در این مقاله از نظر جمعی از نزدیکان خود استفاده کرده است) میگوید: «ما ناپلئون را تحسین میکنیم ولی در او کمی شرمساری هم وجود دارد. ما از عطش او به استعمار و لشگرهای بزرگی که با خودش برد تا جهان را فتح کنند و در مسیر همهچیز را غارت کنند، میترسیم. اما اعتماد بهنفسش را تحسین میکنیم، پشتکار و استقامتش، هوشی که در مأموریت و استراتژی داشت، و مقاومتش در برابر انگلیسیها! ما آن وجه ماجراجو و عاشق رمانتیک ژوزفینش را هم دوست داریم.»
فرانسوی دیگری موضع بلاتکلیفی نسبت به امپراتور بزرگ فرانسه دارد: «او دیکتاتور، امپریالیست و جنگطلب بود، من معمولاً از این آدمها خوشم نمیآید، اما بدون شک اثرش را تا ابد بر تاریخ فرانسه گذاشته است.»
فرانسوی دیگری به این نکته اشاره میکند که بحث بر سر ناپلئون در فرانسه هرگز تمام نمیشود؛ چیزی نیست که امروز یا هر زمان دیگری حل شود. «هر بار فیلمی درباره او ساخته شود، ما دوباره درباره همه اینها حرف میزنیم.»
اما از میان تمام اتهاماتی که به ناپلئون وارد میشود، یک اتهام هست که به طور ویژه حساسیتهای فرانسه قرن بیستویکم را تحریک میکند؛ اینکه ناپلئون سال ۱۸۰۲ بردهداری را دوباره در فرانسه برگرداند. به همین خاطر است که ژاک شیراک، رئیسجمهور فرانسه از سال ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۷، همیشه نسبت به امپراتور مشکوک بود، و سال ۲۰۰۵ جلو جشن دویستساله پیروزی بزرگ او در استرلیتز را گرفت.
واضح است که مسئله هنوز پابرجاست، اما پیچیدهتر از آنچه به نظر میآید است. ملغی کردن بردهداری که کنوانسیون ملی فرانسه سال ۱۹۷۴ به آن رأی داد، کامل نشده بود. و نکته این است که بازگرداندن سال ۱۸۰۲ آنهم همینطور. شرایط اقتصادی و دیپلماتیک پیچیده و مختص همان زمانه بود. مثلاً به طور ویژه سرکوب بردههای سرکش در مستعمرات کارائیب شدید بود. البته این را هم باید گفت که بیشتر مورخان ادعاهای دال بر نسلکشی را رد میکنند. خلاصه، دیدن اینها از لنز سینما در سال ۲۰۲۳ آشکارا خوشایند نیست.
- چرا فیلم «ناپلئون» ریدلی اسکات بازخوردهای مثبتی دریافت نکرد؟
- ۱۰ فیلم حماسی جنگی که طرفداران «ناپلئون» ریدلی اسکات باید تماشا کنند
تیری لنز، از بنیاد ناپلئون به نکته مهمتری اشاره میکند که ناپلئون، بر خلاف دو ظالم قرن بیستمی دیگری که اسکات زندگیشان را ساخته است، میراثی «تحسینشده، پذیرفتهشده و ماندگار» از خود بر جای گذاشت.
حقایق این را اثبات میکند. مشکل این است که دستاورهای ماندگار ناپلئون نبردهای پیروز او نبود. اصلاً در زمین نبرد نبود. خود امپراتور متوجه شد که این موفقیتهای نظامی گذرا هستند. میراث ماندگار او در زندگی غیرنظامیاش بود، و این را در فیلمها بهمراتب کمتر از نبردها میتوان نشان داد.
با این حال، کارهای بزرگ او حیرتآور بود -چیزی کم از نجات از رژیم باستان فرانسه، انقلاب ۱۷۸۹ و آشوبهای بعدش نداشت- که به وسیلهها آنها میخواست فرانسه را دوباره سرپا نگه دارد. به عنوان مثال، قانون مدنی او، مجموعه قوانین مشخصی را به وجود آورد که به آش شله قلمکار قوانین فئودال سر و سامان داد، و شامل حال همه میشد. دیگر کسی در فرانسه به این خاطر که کلاهگیس به سر داشت، مصون نبود. لااقل روی کاغذ. کد ناپلئون یا قانون مدنی فرانسه، با اینکه بخش زیادی از آن اصلاحشده، نه تنها هنوز بنیان قوانین در فرانسه است، بلکه بر نظامهای حقوقی سرتاسر جهان هم تأثیر گذاشت.
ناپلئون، دولت ملی و بومی فرانسه را بازسازی کرد؛ شبکه دپارتمانها یا بخشهای فرانسه، نوآوری او بود. او بانک مرکزی فرنسه را وادار کرد که به یهودیها و پروتستانها اجازه ثبت ملی زمین و آزادی مذهبی بدهد. لیسه را راه انداخت؛ یک دوره تحصیلی در فرانسه است که دانشآموزان به مدت سه سال در این مقطع از پانزده تا هجده سالگی تحصیل میکنند. از دیگر اقدامات او میتوان به برنامهریزی شهری درست، سیستم فاضلاب، منابع مکفی آب، شمارهگذاری خیابانها و جمعآوری زبالهها اشاره کرده که تا به حال به هیچیک از آنها در سینما پرداخته نشده است.
یک حقیقت قطعی این است که ناپلئون مشهورترین چهره فرانسه در تمام دوران است؛ البته شارل دو گل، ژاندارک و امپاپه شاید به او نزدیک باشند. او همچون معدن طلاست. همین نوزدهم نوامبر گذشته، یکی از کلاههای دولبه او ۱.۶۹ میلیون پوند در یک حراجی به فروش رسید. گفته میشود که برند ناپلئون دستکم یک میلیارد یورو ارزش دارد، و هیچ کپی رایتی هم ندارد. یعنی همه میتوانند از اسمش استفاده کنند. و همه این کار را میکنند.
نام او بر نوشیدنیهای بسیاری حک شده، چهرهاش روی پردههای حمام و جورابهای ابریشمیاش بازتولید میشوند و در بهترین حالت، پنج تایش را میتوان ۲۲۰ پوند خرید. اینها همه از قدر و مقام او میگوید. یک قطعیت دیگر هم این است که میراث بهیادمانده از ناپلئون برای فرانسه جوراب یا پرده حمام یا حتی قانون مدنی نبود. این باور بود که فرانسه، صرفنظر از واقعیت، باشکوه است. البته که تصویری که از فرانسه وجود دارد، به هیچ وجه شبیه خود فرانسه نیست. فرانسه تا ابد در منجلاب مشکلاتش دست و پا خواهد زد. اما تصویری که از فرانسه وجود دارد، تماماً شکوه است. حقیقتاً خوب شیرهای سر تمام جهان مالیدهاند. و این هنوز بقیه دنیا را آزار میدهد، که تحسینبرانگیز است. این حقیقت که ما یک فیلم دیگر درباره این چهرهی مشهور داریم (و دهها فیلم تاریخی با حضور ناپلئون)، بدون شک مهر تأییدی بر همین نکته است.
منبع: Telegraph