هدف از زندگی چیست و چرا پیدا کردن آن بسیار دشوار است؟

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۷ دقیقه
هدف از زندگی

همه در مورد اهمیت پیدا کردن ندای درونی زندگی و هدف اصلی خود صحبت می کنند. با این حال، بسیاری از ما همچنان در تلاش هستیم تا بفهمیم واقعاً از زندگی چه می خواهیم. در واقع،‌ هنوز به خوبی هدف از زندگی خودمان را نمی‌دانیم. اگر هدف از زندگی در طول زمان تغییر کرده باشد چه؟ آیا طبیعی است که خیلی چیزها را در زندگی بخواهیم؟

از کجا بفهمیم که آیا زندگی خوبی داریم یا خیر. کشف خواسته‌ها و اهداف خود می‌تواند موضوعی چالش‌برانگیز و البته بی انتها باشد. برای کشف بزرگ‌ترین دارایی‌ها، تفکرات و اهداف هر فرد می‌توان از تست‌های مختلفی بهره گرفت. با این حال، صادر کردن یک گزاره اصلی و بزرگ که تمام زندگی فرد را در بر بگیرد کاری دشوار بوده و واقع‌بینانه نیست.

انسان موجودی پیچیده است. دائماً رشد کرده و دستخوش تغییرات می‌شود. به همین ترتیب، بازار و تقاضای فرهنگ نیز می‌تواند بی‌ثبات باشد و در نوسان دائمی باشد. بنابراین، اگر پیدا کردن هدف از زندگی برای شما دشوار است، باید بگوییم که شما تنها نیستید.

پیدا کردن هدف از زندگی بنا به دلایل مختلفی دشوار است

۱. بخش بزرگی از پیشرفت مربوط به کشف خود می‌شود که در تمام طول عمر ادامه دارد

هیچ شکل ایستایی از حیات وجود ندارد و انسان‌ها نیز نمونه بارز آن هستند. فیلسوف‌ها بر این باور هستند که هدف زندگی، کشف ماهیت واقعاً خود شما است.

افرادی که ذهن کنجکاوی دارند همیشه به دنبال این هستند که اطلاعات بیشتری درباره خودشان و دنیایی که در آن زندگی می‌کنند به دست بیاورند.زندگی را شاید بتوان به شکل یک پیاز دانست. زمانی که یک لایه را باز می‌کنیم،‌ لایه جدیدی از آن نمایان می‌شود.

فرآیند شناخت خود و پیدا کردن هدف از زندگی هیچ‌وقت به پایان نمی‌رسد. باید بپذیرید که این یک فرآیند است و هرگز به دنبال رسیدن به مقصد نباشیم. زمانی که قبول کنیم این موضوع یک فرآیند بسیار طولانی است، می‌توانید به کارها و اهداف فعلی خودتان به آسایش و آرامش بیشتری برسید و در عین حال، خودتان را برای تغییر نیازها و اهداف در آینده نیز آماده می‌بینید.

در واقع،‌ ما نمی‌توانیم جلوی تغییر را بگیریم. انجام این کار می‌تواند منجر به مرگ ما شود.

۲. بسیاری از مردم آمادگی رهبری و تصمیم‌گیری با بینش و شهود خود را ندارند

این یک واقعیت است که اغلب افراد نمی‌توانند به بینش و بصیرت خود اعتماد داشته باشند. آن‌ها بیشتر روی ظاهر کارها تمرکز دارند تا متوجه شوند چه چیزی صحیح و چه چیزی اشتباه است.

در بهترین حالت، افراد از شهود شخصی خودشان پیروی کرده و با جهان بیرون ارتباط برقرار می‌کنند. ولی فرهنگ‌های گروه‌ها، ملت‌ها و کشورها در سراسر جهان هنجارهایی را برای معرفی رفتارهای مناسب و قابل‌قبول ایجاد کرده است.

وجود قوانین برای داشتن یک جامعه‌ی کارآمد ضروری است. ولی با این حال، ما اغلب از آن‌ها استفاده افراطی داریم، به خصوص زمانی که این هنجارها می‌تواند در سود و منفعت ما تاثیرگذار باشد.

همه‌ی ما می‌دانیم که فکر و خواسته‌های دیگران نباید برای ما اهمیت داشته باشد. آن‌ها نمی‌دانند که چه چیزی می‌تواند باعث خوشحالی شما شود. در حقیقت، برای ایجاد رضایت شخصی، تصمیم باید از درون خود شما گرفته شود.

یکی از بهترین راه‌ها برای تمرکز بر شهود و پیدا کردن آنچه واقعاً برای شما رضایت بخش است، توجه به احساسات بدنتان است. اگر چیزی منجر به انقباض و پاسخ‌های فیزیکی ناخوشایند در بدن شما می‌شود، باید سعی کنید از آن اجتناب کنید. در واقع، باید به نشانه‌هایی که بدن برای ما ارسال می‌کند احترام بگذاریم. وقتی بدن شما انبساط و احساساتی را احساس می کند که شما را خوشحال می کند، این نشانگر خوبی است که در مسیر درستی قرار دارید.

۳. ترس مانع از تاریخ سازی می‌شود

لاورل تاتچر اولریخ (Laurel Thatcher Ulrich) استاد دانشگاه هاروارد و تاریخ‌شناس می‌گوید «زنانی که رفتاری عادی دارند به ندرت می‌توانند تاریخ‌ساز شوند». در واقع، ترس مانع از تاثیرگذاری و تاریخ‌سازی افراد می‌شود.

بیشتر مردم امروزه در ترس زندگی می‌کنند. آن‌ها از خواسته‌های خود چشم‌پوشی می‌کنند، چراکه دلایل بسیار زیادی را برای ترس پیش روی خود می‌بینند. واقعیت این است که حفظ اعتماد به نفس و مواجه شدن با انتقادات دیگران به خاطر قدم گذاشتن در مسیرهای جدید، شجاعت زیادی می‌خواهد.

هدف از زندگی

برخی از مطالعات نشان می دهد که بزرگترین ترس از نسل Y (بزرگسالان در حال حاضر ۲۰ تا ۳۵ سال سن دارند)،‌ ترس از عدم تناسب و عدم تایید همسالان خود است. زمانی که فردی تحت فشار زیادی برای انطباق و یکسان شدن با سایرین قرار دارد، باید خواسته‌های شخصی و هدف از زندگی خود را زیر پا بگذارد. به همین دلیل است که «تفکر گروهی» می تواند سرکوبگر باشد و خلاقیت افراد را کاهش دهد.

اگرچه هیچ راه حل سریعی برای این معضل وجود ندارد، اما باید صبر، پشتکار و اعتماد به نفس را تمرین کرد. این سخن از گاندی را همیشه به یاد داشته باشید: «اول شما را نادیده می گیرند، سپس به شما می خندند، سپس با شما می جنگند، سپس شما پیروز می شوید.»

همیشه حواستان به جایزه و پاداشی که در انتهای مسیر دریافت می‌کنید باشد. بدانید که در نهایت دیگران شما را به خاطر شجاعت و اصالت‌تان تحسین خواهند کرد. در انتها، خودتان نیز برای وفادار ماندن به خودتان خواهید بالید و افتخار می‌‌کنید.

مهم نیست که پیگیری و اعمال شما به یک موفقیت و دست‌آورد دنیوی و فیزیکی منجر شود یا خیر. آنچه مهم است این است که شما به تعریف خودتان از هدف از زندگی اهمیت داده و آن را پیگیری کردید.

۴. با رشد انسان‌ها در چرخه زندگی، دیدگاه‌ها و نگرش‌های آن‌ها تغییر می‌کند

یکی از کلیدی‌ و اصلی‌ترین نکات در آموزن‌های روان‌درمانی، توجه به این نکته است که دیدگاه‌های ما تغییر می‌کند. این موضوع حتی در مورد حوادث و رویدادهای مختلف نیز صدق می‌کند و تنها مربوط به جهان‌بینی کلی نمی‌شود.

به عنوان مثال، در دوران کودکی، ممکن است از تنها ماندن در اتاق خود ترس داشته باشید. این در حالی است که در بزرگسالی، ممکن است زمان تنهایی را دوست داشته باشید و حتی از آن لذت ببرید. یا شاید سال‌ها پیش با کسی بحث کرده‌اید که حالا، با نگاه کردن به گذشته، آن موضوع برای شما بی اهمیت و خنده‌دار باشد. شاید حتی اکنون نظرتان با نظر قبلی خودتان مخالف شده باشد.

این تغییر در دیدگاه و رویکرد به این دلیل است که زمان و تجربه تفکر ما را تغییر می دهد. به مرور زمان، تجربه رویدادها و اتفاقات مختلف می‌تواند در تغییر و شکل‌دادن جهان‌بینی جدید شما تاثیرگذار باشد. یک رویداد ممکن است الهام‌بخش شما برای شکل دادن یک هدف خاص باشد؛ هدفی که در گذشته ممکن است در گذشته به آن اهمیتی نداده باشید.

اگر فرصتی پیش آمد که بخشی از برنامه شما نبوده است، به آن توجه کنید. این فرصت‌ها می‌تواند از سمت جهان باشد که شما را به سمت یک سرنوشت نهایی هدایت می کند. سرنوشتی که شما از آن آگاه نیستید. یادتان باشد که همیشه نیرویی بزرگتر از شما نیز در بازی وجود دارد.

چرا زندگی میکنیم؟

۵. پاداش ها نصیب کسانی می شود که به دنبال آرزوها و هدف خود از زندگی باشند

تمام پیچ و تاب هایی که برای رسیدن به مقصد نهایی لازم است نیز  بخشی از مقصد هستند. همان طور که دویدن ماراتن اصلی‌ترین رویداد و کار پیش از عبور از خط پایان است. یعنی تا در این ماراتن شرکت نکنید، نمی‌توانید از خط پایان آن عبور کنید. بنابراین، مادامی که برخی از پیچ و تاب‌های زندگی را تجربه نکنید، نمی‌توانید به مقصد برسید.

ما با مقایسه و تقابل یاد می گیریم. یادگیری و پخته شدن بدون داشتن تجربه‌های تلخ و نامطلوب امکان‌پذیر نیست. دفعه بعد که با یک موقعیت نامطلوب روبرو شدید، به خودتان یادآوری کنید که این فقط به بهتر شدن اوضاع در آینده کمک می‌کند.

همچنین، با افزایش سن، انباشته ای از سال‌ها تجربه و خاطره در اختیار خواهید داشت. شما می‌توانید آن‌ها را مرور کرده و خواسته همیشگی خود در طول تمام این سال‌ها را پیدا کنید. این چیزها همان چیزی است که شما باید در طول زندگی خود بیان کنید و به آنها برسید! در واقع، هدف از زندگی خودتان را پیدا کرده‌اید.

۶. زندگی ‌بی‌نهایت است. هیچ‌پایان و مقصد نهایی برای آن وجود ندارد

هنگامی که ماهیت واقعی زندگی را درک کنید، هیچ چیز نمی تواند آن انرژی و رویکرد را در شما از بین ببرد. شما می توانید آرام و ریلکس باشید زیرا می‌فهمید که هیچ «سرنوشت مشخصی» برای شما وجود ندارد.

هر لحظه یک واقعیت جدید، یک دیدگاه جدید و یک مجموعه جدید از انتخاب ها را به شما ارائه می دهد. گویی شما هنرمند هستید و جهان نیز بوم نقاشی شماست. شما اینجا هستید تا بسازید و خلق کنید. آنچه می‌سازید و خلق می‌کنید اهمیت کمتری نسبت به چرایی خلقت آن‌ها دارد. قدردانی و اشتیاق خود را برای زندگی ای که ایجاد کرده اید نشان دهید و از خود در این فرآیند لذت ببرید!

هدف زندگی چیست

پیدا کردن هدف اصلی از زندگی

پیدا کردن آنچه واقعاً در زندگی می خواهید دشوار است. شاید فکر کنید که دیگران به وضوح می دانند که چه می خواهند ولی شما همچنان سردرگم هستید. ولی با اطمینان به شما می‌گوییم که این تصور درست نیست.

حتی اگر از روزهای کودکی به خوبی بدانید که چه چیزی شما را شگفت و هیجان‌زده می‌کنید، باز هم احتمالاً‌ چندین شغل و پیچ‌وخم‌های زیادی را لازم است تجربه کنید تا مسیر اصلی را پیدا کنید. در طول این مسیر، همچنان اشتیاق شما آشکار شده و چیزهای جدیدی یاد می‌گیرید.

در واقع، نیازی نیست تا به دنبال یک گزاره‌ی نهایی و اصلی در مورد هدف از زندگی و ندای درونی خودتان بگردید. ندای درونی شما همان فرآیندها و مجموعه‌ای از اتفاقات است که شما به آن «زندگی» می‌‌گویید.

منبع: everydaypower



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

یک دیدگاه
  1. محمد

    سلام چند وقتی هست که به دنبال هدفم از زندگی میگشتم دیگه خوشی های گذشته خوشحالم نمیکرد یا چیز جدیدی نبود که بخوام امتحانش کنم و ازش لذت ببرم البته الانم نیست کل این مطلب رو خوندم تمامی موارد رو در حقیقت میدونستم و انجام میدادم ولی جمله : هرگز نباید به دنبال مقصد باشیم. دوباره معنای زندگی رو برام تازه کرد واقعا ممنونم از نویسنده این مقاله

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X