فرمول پرطرفدار فیلم‌نامه‌نویسی؛ «گربه را نجات بده» چیست و چرا محبوب شده؟

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۵ دقیقه

بلیک اسنایدر با فروش بیش از ۱۲ ایده‌ی فیلمنامه، یکی از فیلمنامه‌نویس‌های موفق هالیوود است. بعضی از آثار او حتی با قیمت‌های چند میلیون دلاری به فروش رفته‌اند. او در هالیوود حسابی به موفقیت رسیده بود که متوجه شد فیلمنامه‌های موفقش، همه یک الگوی مشخص دارند. به نظر می‌رسید یک ساختار قابل شناسایی در آن‌ها وجود دارد که رضایت تهیه‌کنندگان و مخاطبان را به همراه دارد.

بنابراین اسنایدر روی پروژه‌ای کار کرد که مدتی بعد «گربه را نجات بده» نام گرفت، یک کتاب پرفروش که چندین سری از آن چاپ شده است. این کتاب اولین بار سال ۲۰۰۵ منتشر شد و حالا به چاپ سی و چهارم هم رسیده است.

در حال حاضر، «گربه را نجات بده» در مدارس فیلمسازی تدریس می‌شود، در آمازون جزو پروفروش‌ها است و هرجا بحث فیلمنامه‌نویسی است، این کتاب‌ هم سر زبان‌ها افتاده. اما چرا این کتاب چنین محبوب است؟

معنای «گربه را نجات بده»

این اصطلاح در اصل ریشه در سریال‌ها و داستان‌های مصور قدیمی دارد که در آن‌ها، یک آتش‌نشان از درخت بالا می‌رود تا یک گربه را نجات بدهد. آن قهرمانان همیشه کاری انجام می‌دادند تا به صمیمیت بیشتری با مخاطبان برسند، مثلا یک گربه را از بالای درخت نجات می‌دادند. با این‌ کارها، مخاطبان متوجه می‌شدند که آن ها آدم‌های خوبی‌اند و به همدلی بیشتری می‌رسیدند.

بلیک این اصطلاح را از فیلم «بیگانه» قرض گرفت، آن‌جا ریپلی واقعا یک گربه را نجات می‌دهد. ما هم به خاطر این کار ریپلی، عاشق او می‌شویم.

ضرب برگ «گربه را نجات بده»

گربه را نجات بده ۲

بلیک اسنایدر معتقد بود همه‌ی داستان‌ها درباره تحول‌اند، او ضرب برگی (ضرب برگ یا بیت شیت در فیلمنامه‌نویسی یعنی نوشتن خلاصه‌ی تک‌تک اتفاقات مهم فیلمنامه در حد یک یا دو صفحه، به صورت شماره‌بندی شده) می‌خواست که چنین چیزی را نشان بدهد. بیایید تک‌تک ضرب‌های مد نظر او را بررسی کنیم و ببینیم دقیقا چه معنا و کارکردی در داستان دارند.

در این ضرب برگ، فرض بر این است که شما دارید یک فیلمنامه‌ی ۱۱۰ صفحه‌ای می‌نویسید. عدد بعد از عنوان‌ها، شماره‌ی صفحه‌‌ای از فیلمنامه‌تان است که شما هنگام نوشتن، قاعدتا باید آن‌جا باشید.

۱. تصویر افتتاحیه (۱): داستان شما چطور شروع می‌شود؟ قرار است چه‌چیزی را ببینیم؟
۲. مضمون مطرح شده (۵): نیروی محرک پشت داستان شما چیست؟
۳. مقدمه‌ چینی (۱ ۱۰): آشنایی با شخصیت‌ها، خطرات، زندگی در جهان داستانی.
۴. فروکاو یا کاتالیست (۱۲): چه اتفاقی رخ می‌دهد که روند اتفاقات را از حالت عادی خارج می‌کند؟
۵. بحث (۱۲ ۲۵): جایی که شخصیت‌ها تصمیم می‌گیرند در واکنش چه کاری انجام دهند. فشار افزایش می‌یابد.
۶. ورود به بخش دوم (۲۵): تصمیم‌گیری انجام شده. داستان آغاز می‌شود.
۷. داستان ب (۳۰): چه اتفاق دیگری در حال وقوع است؟ آیا خط داستانی دیگری هم دنبال می‌کنیم؟
۸. سرگرمی و بازی (۳۰ – ۵۵): این‌جاست که شما «پیش‌فرض وعده داده شده» را ارائه می‌دهید. تمام مکاشفه‌ها و شگفتی‌هایی که با گونه (ژانر) مورد نظرتان سازگار هستند، این‌جا قرار می‌گیرند.
۹. نقطه‌ی میانی (۵۵): اوضاع تغییر می‌کند. هدف شما همان است، ولی راه جدیدی برای رسیدن به آن پیدا شده.
۱۰. آدم بدها نزدیک می‌شوند (۵۵ ۷۵): هدف شما تحت شعاع تلاش ضدقهرمان داستان برای ضربه زدن به شما قرار می‌گیرد.
۱۱. همه‌چیز از دست می‌رود (۷۵): درست زمانی که فکر می‌کنید موفق شده‌اید، شخصیت شما با بزرگ‌ترین شکست خود مواجه می‌شود.
۱۲. شب تاریک روح (۷۵ ۸۵): قهرمان شما می‌خواهد کنار بکشد. همه‌چیز خراب شده است.
۱۳. ورود به بخش سوم (۸۵): اتفاقی دوباره رخ می‌دهد و شخصیت شما را قانع می‌کند که باید ادامه بدهد.
۱۴. بخش پایانی (۸۵ ۱۱۰): در آخرین صفحات، شاهد تمام تلاش شخصیت‌های شما برای پیروزی در نبرد می‌شویم.
۱۵. تصویر پایانی (۱۱۰): همچون افتتاحیه، این هم آخرین چیزی است که می‌بینید. تصویری که فیلم را جمع می‌کند.

 فرمول محبوب فیلم‌نامه‌نویسی

بلیک اسنایدر

فیلمنامه‌نویسی از معدود شغل‌هایی در هالیوود است که برای ورود به آن، نیاز به تجهیزات گران‌قیمت ندارید. فقط یک نرم‌افزار فیلمنامه‌نویسی می‌خواهید، هرکسی که باشید می‌توانید بنشینید و داستانی بنویسید. شاید داستان افتضاحی باشد، ولی در هر صورت شما قادر به انجام این کار هستید.

صدها کتاب آموزش فیلمنامه‌نویسی مختلف وجود دارد، اگر «گربه را نجات بده» موفق شده است به خاطر این است که همه‌چیز را به یک فرمول تبدیل می‌کند. ضرب‌های مطرح شده در آن در سینمای امروز قابل شناسایی است. بقیه‌ی بخش‌های کتاب مربوط به توضیح بیشتر این فرمول هستند.

نکته‌ی دیگر این است که خود بلیک اسنایدر هم نویسنده موفقی بود. اگرچه حرفه‌ی او به عنوان فیلمنامه‌نویس عمر چندانی نداشت، ولی او در همان زمان کم هم درآمد خوبی داشت.

خیلی از مردم وقتی یک فیلم بد می‌بینند می‌گویند: «من بهتر از آن‌ها بلدم این کار را بکنم.» شاید همین غرور باعث فروش گسترده‌ی این کتاب شده است. خیلی از مردم دوست دارند بیایند و استعداد خود را در این زمینه محک بزنند.

مشکل این است که این کتاب آخرین کتابی نیست که شما برای فیلمنامه‌نویسی نیاز دارید. در واقع، شما اصلا کتابی لازم ندارید.

تنها کاری که باید بکنید این است که کلی فیلم ببینید و روی طرح خود کار کنید. نوشتن، خیلی بیشتر از مطالعه درباره‌ی نوشتن، به کار شما می‌آید. قصه‌گویی یک استعداد یا مهارت ذاتی است. کلی فیلم عالی داریم که در آن‌ها، هیچ گربه‌ای نجات داده نمی‌شود. بعضی این قاعده را تغییر می‌دهند، بعضی اصلا نادیده‌اش می‌گیرند.

در دفاع از اسنایدر این نکته را هم باید بگوییم که او خودش از این واقعیت خبر داشت و بعدا نکاتی راجع به آن به کتابش اضافه کرد. از آن‌جا که او متاسفانه در سال ۲۰۰۹ از دنیا رفت، می‌توان گفت میراثی که از خودش به جای گذاشت را ندید. اگر خودش بود، احتمالا همان  حرفی را زد که در پاراگراف قبلی ذکر شد.

جدا از این بحث‌ها، وقت خود را روی نوشتن متمرکز کنید. اگر ضرب برگ بلیک اسنایدر در این کار به شما کمک  می‌کند، به سراغش بروید.

خود بلیک اسنایدر در جایی می‌گوید: «ما، و همچنین شمایی که بعدا اضافه می‌شوید، در کسب‌وکاری هستیم که باید کالای خود را به افراد گنده‌تر از خود بفروشیم. یک فروش بزرگ داشته باشید، و چشم به گسترده‌ترین مخاطبان ممکن بدوزدی. ما یک اثر موفق می‌خواهیم، و اگر بشود یک دنباله‌ی دیگر. اگر به دنبال برنده شدن نیستید اصلا چرا وارد این بازی شده‌اید؟ و اگرچه من سینمای مستقل را دوست دارم، ولی دوست دارم بتوانم وارد جهان استودیوهای بزرگ شوم. به همین دلیل این کتاب عمدتا برای آن‌هایی است که می‌خواهند در بازار فیلم جریان اصلی موفق شوند.»

منبع: No Film School



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X