متد اکتینگ در بازیگری چیست؟ با بازیگران این سبک آشنا شوید
آیا همهی متد اکترها دیوانه هستند؟ آنها چه کسانی هستند و چرا به این شکل بازی میکنند؟ فکر میکنم اولین باری که بسیاری از ما اصطلاح «متد اکتینگ» را شنیدیم، احتمالا در نتیجهی بازیهای بازیگران معروف بود. مانند جرد لتو در «جوخهی انتحار» (Suicide Squad) یا دنیل دی لوئیس که هفتهها در نقش بیل قصاب در فیلم «دار و دستهی نیویورکیها» (Gangs of New York) بازی کرد.
اما در واقع متد اکتینگ مدت زیادی وجود داشته است. این روش در بسیاری از آموزشگاههای بازیگری تدریس میشود و چیزی فراتر از یک حقه و ترفند است. این عادتی است که بازیگران برای قالب شدن در شخصیتی که قرار است نقش آن را بازی کنند به کار میگیرند. این روش یک جنبهی تاریک دارد که در ادامه در مورد آن بیشتر توضیح خواهیم داد.
هدف از این مقاله آشنایی با متد اکتینگ، تکنیکها، مثالها و تعریف این سبک است. ما در مورد لی استراسبرگ (خالق روش متد اکتینگ) صحبت خواهیم کرد و کمی به تاریخ این روش هم خواهیم پرداخت.
متد اکتینگ چیست؟
متد اکتینگ رویکردی سیستماتیک در آموزش بازیگری است که بر عناصر زندهای که یک بازیگر در اجرای خود استفاده میکند متمرکز است. متد اکتینگ تکنیکی است که بازیگران برای همذات پنداری کامل احساسی با نقشی که قرار است به تصویر بکشند، استفاده میکنند. در تمرین، بازیگر به نقش تبدیل میشود و اغلب برای مدت طولانی در قالب شخصیتش باقی میماند.
شما به عنوان بازیگر تشویق میشوید که بدون تقطیع و جعل احساسات، خود را وادار کنید تا احساسات واقعی مورد نیاز را در هر صحنه به معنای واقعی بروز دهید. این میتواند منجر به تغییراتی در روان و رفتار بازیگر شود، آن هم تا مادامی که در حال ایفای نقش هستند.
آیا متد اکتینگ روش خطرناکی است؟
مرز باریکی بین تظاهر به احساسی خاص در فیلم و سپس بردن آن احساسات به خانه وجود دارد. پس از آن، برگشتن به خود واقعی ممکن است سخت باشد. همچنین روشهایی وجود دارد که بازیگران بعدا و پس از پایان پروژههای کاری و تاثیری که بر زندگی شخصیشان گذاشته است پشیمان میشوند. وقتی یک بازیگر کاری را انجام میدهد که منجر به فروپاشی سلامت روانش میشود، همیشه این احتمال وجود دارد که نتایج بدی انتظارش را بکشد.
یک بار، جیمز فرانکو در نیویورک تایمز مقالهای دربارهی متد اکتینگ و اینکه چگونه میتواند مسئول رفتار نامتعادل برخی از بازیگران باشد، نوشت. هیث لجر متد اکتری بود که خیلی زود از بین ما رفت. تحقیقات نشان میدهد که بازیگرانی که کاملا در نقش خود غوطهور میشوند، «خود را فراموش میکنند» به این معنا که فعالانه حقایق مربوط به خود را نادیده میگیرند و به طور موقت افکار و احساسات خود را تابع افکار و احساسات شخصیتی میکنند که قرار است نقشش را بازی کنند.
کلویی سونی دربارهی اجرای متد بدنام خود در فیلم «خرگوش قهوهای» (The Brown Bunny) گفت: «این اتفاق افتاد. کاش آن موقع اعتماد به نفس امروزم را داشتم. من اعتماد به نفس نداشتم. همه از من میپرسند که از کدام کارم پشیمانم؟ و منتظرند تا اسمی از «خرگوش قهوهای» ببرم، اما من نمیخواهم.»
اگر بازیگر هستید، با احتیاط به متد اکتینگ، و در واقع عمیقا به آنچه فکر میکنید ممکن است به عملکرد شما اضافه کند نگاه کنید. زمانی که تام هنکس در فیلم «دور افتاده» (Castaway) بازی کرد، متد کاملی نداشت، اما به دلیل نوسان وزنش برای این نقش، به نوعی دیابت مبتلا شد. تمرین متد اکتینگ به خودی خود خطرناک نیست، اما میتواند به راحتی ناموفق از آب در آید.
چه کسی متد اکتینگ را اختراع کرد؟
این سبک که «متد» نامیده میشود، در دهههای ۱۹۳۰ و ۴۰ در نیویورک توسط اعضای «تئاتر گروهی» از جمله لی استراسبرگ، سنفورد مایزنر و استلا ادلر تعریف شد. این سبک بر اساس سیستم استانیسلاوسکی بود؛ رویکردی برای آموزش بازیگران که کنستانتین استانیسلاوسکی توسعه داد. سیستم او بر چیزی متمرکز بود که او آن را «هنر تجربه کردن» مینامید.
تاریخچهی متد اکتینگ
با محبوبیت بیشتر این روش، شاهد بازیگرانی بودیم که آن را از روی صحنههای تئاتر به هالیوود آوردند. موسساتی مانند «اکتورز استودیو» (Actors’ Studio) در شهر نیویورک با بازیگرانی مانند مارلون براندو و داستین هافمن که از این روش استفاده کردند، و همینطور جیمز دین و دیگر بازیگران فیلمهای کلاسیک برای آموزش این روش همکاری میکردند.
اگر میخواهید متد اکتینگ را بیاموزید، باید بدانید که امروز با زمان کشفش متفاوت است و از چندین جهت تکامل یافته است. امروزه، بسیاری از بازیگران در واقع از بخشی از متد برای تجسم آنچه در حال وقوع است استفاده میکنند. علاوه بر این بر توسعهی کل ابزاری که یک بازیگر در اختیار دارد، یعنی بدن، صدا، تجربیات زندگی و انگیزههای او، برای اطلاع از نحوهی بازی و شخصیتهایی که خلق میکند، تاکید زیادی میشود. با این حال، برخی از بازیگران در استفاده از این روش افراط میکنند.
متد اکتینگ معروف جرد لتو در نقش جوکر
بازی در نقش جوکر شبیه بازی در نقش هملت است. از این جهت که بسیاری از بازیگران مشهور میخواهند اکنون به این نقش بپردازند، زیرا اغلب به جوایز اسکار یا نامزدیهای دیگر منجر میشود. شاید هیث لجر خیلی زود از بین ما رفته باشد، اما مطمئنا روی مردانی که سعی میکنند در نقش جوکر بازی کنند تاثیر ماندگاری گذاشته است.
در طول دوران بازی لتو در نقش جوکر، او یک متد تمام عیار را پیادهسازی کرد و به شیوههای آزار دهندهای تبدیل به شاهزادهی دلقک جنایتکار شد که مورد استقبال دیگر بازیگران قرار نگرفت. این پیادهسازی و فرو رفتن در نقش شامل ماندن در شخصیت در هنگام صحبت با ویل اسمیت، دادن موش خانگی به مارگو رابی و فرستادن هدایای غیر معقول به تمام افراد پشت صحنه میشد.
لتو در مصاحبهای دربارهی بیش از حد فرو رفتن در نقشش گفت: «من کارهای زیادی برای ایجاد یک پویایی، ایجاد یک عنصر شگفتانگیز، خودانگیختگی و شکستن هر نوع دیواری که ممکن است وجود داشته باشد، انجام دادم. جوکر کسی است که واقعا به چیزهایی مانند فضای شخصی یا مرزها احترام نمیگذارد.»
طی یک حضور در پادکست از لتو در مورد اصطلاح «متد اکتینگ» سوال شد. او گفت: «من از این اصطلاح قدردانی میکنم، فکر میکنم تعریفش کمی مبهم است و همچنین میتواند واقعا یک جور خودنمایی هم باشد. من به این روش به عنوان وظیفه و شغلم نگاه میکردم و سعی میکردم بهترین کار را انجام دهم. این وظیفهی من است که خیره کننده حاضر شوم، و هر کاری که میتوانم انجام دهم تا بیش از حد آماده باشم و اجرا کنم. همچنین این وظیفهی من است که چشمگیر حاضر شوم و میدانید، کار کردن به روش متد اکتینگ برای همکاری و داشتن یک تجربهی خوب در صحنهی فیلمبرداری لذتبخش است.»
چند نمونه از متد اکتینگ
متد اکترهای معروف در سرتاسر هالیوود حضور دارند. حالا که روند بازیگری را به این شکل درک کردید، به چند نمونهی معروف از متد اکتینگ در فیلم نگاه میکنیم. باز هم میپرسید متد اکتینگ چیست؟ کاری است که این بازیگران انجام میدهند.
فکر میکنم باید با اسطوره و افسانهی بازیگری، یعنی دانیل دی لوئیس شروع کنیم. در حالی که ممکن است در مورد بازی او در نقش لینکلن شنیده باشید، جایی که عوامل اجازه نداشتند دربارهی رویدادهای جاری صحبت کنند و او تمام مدت در شخصیتش باقی ماند، ممکن است دربارهی نقشی به نوعی شروع استفادهی او از متد بود را ندانید.
«پای چپ من» (My Left Foot) داستان یک نقاش و نویسندهی فلج به نام کریستی براون بود. براون فلج مغزی داشت و فقط با انگشتان یک پا میتوانست بنویسد یا تایپ کند. وقتی که زمان ساخت فیلم دربارهی زندگی براون فرا رسید، دی لوئیس وارد این نقش شد. او در بین برداشتها در شخصیتش باقی ماند.
این بدان معنی بود که اعضای پشت صحنه باید به مرد فلج موقت غذا میدادند و حتی در زمان مکاتبه برای تبادل نظر دربارهی صحنه و فیلم، سعی کرد با انگشتان پا تایپ کند و همچنین به خود آموخت که چگونه با انگشتان پای خود یک صفحهی موسیقی را به درستی روی دستگاه گرام قرار دهد. این کار ارزشش را داشت، زیرا این بازیگر اولین جایزهی اسکار خود را برای این بازی دریافت کرد.
متد دیگری که بازیگران به کار میبرند تغییرات بدن است. مانند کاری که رابرت دنیرو برای «گاو خشمگین» (Raging Bull) یا کریستین بیل برای «ماشینچی» (The Machinist) انجام داد. دنیرو برای بازی در نقش جیک لاموتا ۶۰ پوند اضافه کرد و گفت: «من متوجه شدم که یک مرد چاق چه چیزی را تجربه میکند. روی پاها جوش میزند. پاها روی هم میسایند.» بسیاری در صحنهی فیلمبرداری نگران تنفس سنگین و سلامت دنیرو بودند. همین امر در مورد بیل برعکس است، که با رژیم سخت آب، قهوه و یک سیب در روز به مدت چهار ماه ۶۵ پوند از دست داد. این خیلی خطرناک بود!
وقتی فارست ویتاکر نقش دیکتاتور عیدی امین را بر عهده گرفت، در واقع به اوگاندا نقل مکان کرد تا نحوهی صحبت مردم را یاد بگیرد. او حتی یاد گرفت که چگونه به زبان سواحیلی روان صحبت کند و زمانی را با دوستان نزدیک و خانوادهی امین گذراند تا بر رفتارهای شخصیتی که قرار بود نقشش را بازی کند تسلط یابد. چیزی که ما دریافت کردیم یک اجرای باورنکردنی بود که حتی اوگانداییهایی که از دیکتاتور خود متنفر بودند، آن را ترسناک و دقیق یافتند.
در حالی که بسیاری از مردان به استفاده از این روش معروف هستند، اما تنها کسانی نیستند که این کار را انجام میدهند. شارلیز ترون از تکنیکهای متد در فیلم «هیولا» (Monster) استفاده کرد. او برای این نقش ۳۰ پوند وزن اضافه کرد و تحت گریم سنگینی قرار گرفت تا به فردی غیر قابل شناسایی تبدیل شود.
به قول راجر ایبرت: «آنچه شارلیز ترون در هیولای پتی جنکینز به آن میرسد، یک اجرا نیست، بلکه یک تجسم است. او با شجاعت، هنر و گذشت، با آیلین وورنوس، زن آسیب دیدهای که مرتکب هفت قتل شده، همدردی میکند. او قتلها را توجیه نمیکند. او به سادگی از ما میخواهد که شاهد آخرین تلاش ناامیدانهی زنی برای تبدیل شدن به فردی بهتر از آنچه سرنوشتش بوده باشیم.»
ناتالی پورتمن نیز از این متد برای اجراهای خود استفاده میکند. اما او همچنین با خطرات آن آشنا است و میگوید زمانی که در «قوی سیاه» (Black Swan) بود، میترسید که بمیرد. او برای این نقش ۲۰ پوند وزن از دست داد و اساسا فقط هویج و بادام میخورد و هشت ساعت در روز را سر تمرین میگذراند. او به اینترتینمنت ویکلی گفت: «شبهایی بودند که فکر میکردم به معنای واقعی کلمه میمیرم. اولین باری بود که فهمیدم چطور میتوان آنقدر در نقشی غوطهور شد که به نوعی تو را از پا در آورد.»
جمع بندی متد اکتینگ در هالیوود
وقتی یک بازیگر به سمت متد اکتینگ میرود، میتوان شاهد بهترین نتایج در فیلم بود، اما مرز باریکی بین بازی دیوانهوار و صرفا بازیگری وجود دارد. متد اکترها روی صحنه رشد کردند و افسانهها و الگوهای زیادی به ما تقدیم کردند، اما باید از خود بپرسید که آیا عمیق شدن در نقشها ما را از حقیقت دور میکند یا صحنهها و فیلمها را آنقدر غیرقابل تحمل میکند که دیگران آسیب ببینند؟
نظر شما دربارهی این متد چیست؟ و به نظر شما بهترین متد اکتر یا بازیگری که از این تکنیک استفاده میکند کیست؟
منبع: no film school
این روش فقط به درد دنی دی لوییس میخوره نمیشه هر بازیگری که از راه می رسد میخواد به این روش خودشو از تمرین کردن بیشتر از حد نجات دهد.
جالب بود👌👌